سلامت باشید، وظیفهست!
بفرمایید.
در اصل توضیح مرگ آیرن درست است، چرا که خواننده کنجکاو میشود که بداند آیرن چهگونه مرده است و با توضیح شما متوجّه میشود. منظور بنده این است که بهتر است جریانات بهگونهای دیگر بیان شود، اینکه تمام اطلاعات را یکی پس از دیگری به خواننده منتقل میکنید، خواننده را اذیت میکند. همچنین اصلاً نباید هیچ یک از اطلاعات را حذف کنید، چون اطلاعاتها هستند که داستانک را میسازند امّا سیر تند داستانک باعث شده که درکشان سخت شود.
بله درسته چندان فلش بک در داستانک خوانده نشد منتها همین که تغییر اوّل شخص و سوم شخص را بیان نمیکردید، باعث پیچیدگی داستانک شده است.
مشاهده فایلپیوست 157590
مشاهده فایلپیوست 157591
موارد دیگری هم وجود دارد امّا بنده اینها را برای مثال فرستادم.
در برخی موارد، راوی داستانک تغییر میکند بدون آنکه شما مشخص کنید و همین علت سبب میشود تا خواننده اندکی درنگ کند تا بفهمد ماجرا از چه قرار است و در برخی موارد در میان جملات ادبی، واژگان محاورهای مشاهده میشود.
خیر، منظور بنده این است که انتهای داستانک بسیار نامعقول و غیرواقعی است. اینکه به یک بارِ بعد از پریدن آشر در آب، آدرین بیاید و او را نجات دهد و بعد در همین لحظه داستانک به اتمام برسد عجیب است. چرا که شما توضیح ندادید در آخر چه بلایی سر مالینا و پسرش قرار است بیاید و یا اینکه سباستین چه کاری میخواهد انجام دهد و حتی اطلاعاتی که فرد ناشناس عرض کرد که آنها را آشر میداند و به همین سبب مقامهای دولتی به دنبالش هستند چیست. شما در داستانک تعلیقهای بسیاری ایجاد کردید امّا در انتها تنها دو یا سه موردش را شرح دادید.
بله درست است، ناظرتان هم خسته نباشند چون در بسیاری از پستها رعایت شده است منتها در برخی واژگان به اندازهی انگشتشمار ایراداتی وجود دارد که با یک ویرایش سطحی برطرف میشود.
بله البته، چون بنده جز موهای مشکی فرد مجهول و جای زخم آدرین، دیگر هیچ اطلاعاتی در مورد شخصیتها ندارم.
چشم همه رو اصلاح میکنم خیلی خیلی ممنون بابت توضحاتتون😍😍🩵
راستش آشر باتوجه به شناختی که از آدرین داشت مطمئن بود که میاد دنبالش باتوجه به چیزی که گفت آدرین از قبل متوجه تلههایی که برای اشر گذاشته بودن تا گیرش بندازن شده بود و حتی میخواست بهش هشدار بده ولی آشر گوش نمیداد برای همین مرگ خودشو صحنه سازی کرد تا توجههارو از رو خودش برادره بتونه راحت نقشه بریزه و عملیش کنه
پرت کردن خودش هم از پرتگاه یجورایی از سر لجبازی بود و اینکه همیشه لحظات مرگ و زندگی مرگ رو انتخاب میکرد اما جون سالم بدر میبرد
راجب سباستین هم کلا بنده خدا هیچکاره بود آشر همیشه اونو دشمن و رقیب خودش میدید اما همونطور که اون بازجوعه گفت سباستین همیشه به عنوان برادرش حمایتش میکرده و نجاتش میداده اما این دفعه چون بهنفعش نبوده کنار کشیده