جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

نقد شورا نقد شورا | رجا در یاس

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته نقد شورا توسط Tara Motlagh با نام نقد شورا | رجا در یاس ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 84 بازدید, 2 پاسخ و 0 بار واکنش داشته است
نام دسته نقد شورا
نام موضوع نقد شورا | رجا در یاس
نویسنده موضوع Tara Motlagh
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط ASHOB
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

Tara Motlagh

سطح
6
 
مدیر تالار نقد
پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
منتقد کتاب انجمن
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Dec
7,476
44,014
مدال‌ها
7
عنوان: رجا در یأس
نویسنده: Mahsa83(M.M)
ژانر: تراژدی، عاشقانه، اجتماعی
عضو گپ ۶ (S.O.W)

خلاصه:
گاهی گذشته‌ی آدم‌ها میتونه اون‌ها رو به مسیر دیگه‌ای بکشونه.
عشق هرگز مطالبه نمی‌کنه، همیشه می‌بخشه، عشق همیشه رنج می‌کشه؛ اما هرگز آزرده خاطر نمیشه، عشق هرگز انتقام نمی‌گیره.

لینک اثر
 
موضوع نویسنده

Tara Motlagh

سطح
6
 
مدیر تالار نقد
پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
منتقد کتاب انجمن
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Dec
7,476
44,014
مدال‌ها
7
Notes_240517_235637_16b.jpg


بسم الله الرحمن الرحیم‌
نویسنده عزیز ضمن درود و عرض وقت‌بخیری خدمت شما: @_ نفس _

سپاس‌گذاریم بابت اعتماد شما از نقد آثار خود در انجمن رمان بوک
منتقد رمان شما: @ASHOB

*لطفا تا قبل از قرار‌گیری نقد توسط منتقد در این تایپک چیزی ارسال نکنید!
*همچنین پس از ارسال نقد این تاپیک به مدت دو روز باز خواهد بود تا شما نظر خود را نسبت به نقد اعلام نمایید!
*در صورتی که از نقد خود ناراضی بودید یا شکایتی از تالار نقد داشتید، می‌توانید شکایت خود را در تاپیک زیر ثبت کنید تا مورد بررسی قرار گیرد!
🔷️تایپک جامع انتقادات، پیشنهادات و شکایات

به امید موفقیت روز افزون شما
مدیریت تالار نقد:
@Tara Motlagh
@آرشیت
@Raaz67
 
  • گل
واکنش‌ها[ی پسندها]: Raaz67

ASHOB

سطح
5
 
˶⁠کاربر ویژه انجمن˶⁠
کاربر ویژه انجمن
May
2,070
6,790
مدال‌ها
6
به نام خداوند رنگین کمان
رمان: رجا در یأس
خالق: mahsa۸۳.


نام رمان:
نام رمان از نوعی پارادوکس سه واژه‌ای ( رجا _ در _ یاس) تشکیل شده است؛ که به معنای امید در ناامیدی می‌باشد. از آنجا که ناامیدی ارتباط مستقیمی با ژانر تراژدی دارد و همینطور امیدواری برای رسیدن به معشوق و ناامیدی در رسیدن به معشوق از جمله مثال‌هایی برای ارتباط نام با ژانر عاشقانه است؛ به دلیل عام بودن و همگانی بودن دو مفهوم امید و ناامیدی این نام با ژانر اجتماهی هم از رابطه خوبی برخوردار است. خوشبختانه میزان کلیشه‌ی این نام که از جاذبه و ابهام معقولی برخوردار است، بسیار ناچیز می‌باشد. نام رمان با مقدمه و ایده رمان ارتباط خوبی دارد، البت که کبود ژانر عاشقانه در خلاصه، آغاز و میانه سبب می‌شود تا این ارتباط با ژانر عاشقانه بسیار کم باشد اما می‌شود با کمی آینده‌بینی، پیش‌بینی کرد که داستان عاشقانه‌ای از فرزاد و آروشا انتظار می‌رود که این کمبود را جبران خواهد کرد؛ اما بهتر است نویسنده این کمبود را در پارت‌های فعلی با عشق فرزاد به رویا جایگزین کنند. به سبب اینکه خلاصه هیچکدام از ژانرهای اجتماعی، تراژدی و عاشقانه را دارا نبود در حقیقت خلاصه‌ی رمان ارتباطی با نام رمان ندارد.
ژانر رمان:
ژانرهای رمان به ترتیب: تراژدی_ عاشقانه_ اجتماعی است. نویسنده عزیز باید توجه داشته باشند در ژانر تراژدی قهرمان داستان خواهد مرد و داستان به طرز تلخ و دردناکی پایان خواهد یافت؛ اگر در رمان شما خبری از مرگ شخصیت‌های اصلی و داستان روایتگر اندوهی بی‌پایان و بسیار نیست، باید ژانر درام را جایگزین ژانر تراژدی کنید چرا که در ژانر تراژدی جایی برای یک پایان خوش نیست. در طول رمان داستان و روایت عاشقانه‌ی خاصی دیده نمی‌شود که بتوان گفت این ژانر در آغاز، میانه، خلاصه و مقدمه کاملاً به کار برده شده است اما به دلیل عشقِ گنگ و بدون توصیف کافی فرزاد به رویا اندکی هاله‌ی ژانر عاشقانه در رمان است. و اما ژانر اجتماعی،
کلیت داستان رمان داستانی‌ست که نمی‌تواند برای تمامی انسان‌ها و جامعه روی دهد و موضوعی نیست که در واقعیت هر روز شاهد آن باشیم؛ اما آدم‌ربایی، خشونت و قتل موضوعاتی هستند که هر ساعته در سراسر دنیا اتفاق میفتند، به همین دلیل در طول رمان ژانر اجتماعی به چشم می‌خورد، اما این ژانر به خلاصه و مقدمه و جلد ارتباط چندانی نداشت.
خلاصه رمان:
خطوط خلاصه رمان کمتر از حد استاندارد ۳ الی ۹ خط بود و بهتر است خطوط آن افزایش یابد. خلاصه به‌طور مختصر روایتی به نثر محاوره از عشق و آنچه عشق برای یک انسان رقم خواهد زد بود و ابتدای خلاصه یعنی جمله‌ی (گاهی گذشته‌ی آدم‌ها میتونه اون‌ها رو به مسیر دیگه‌ای بکشونه) نگاشته شد که هیچ ارتباطی به جمله‌ی بعدی خود و مفهوم خلاصه نداشت. به‌طور کلی خلاصه‌ی رمان ابهامی نداشت و حس کنجکاوی خواننده را برنمی‌انگیخت. خلاصه با وجود اینکه کاملا حول و محور ژانر عاشقانه بود و ربط مستقیمی به این ژانر داشت؛ اما اطلاعاتی از (عشق فرزاد) که داستان رمان کاملا به آن مرتبط است نمی‌داد. همچنین با ژانرهای تراژدی و اجتماعی ارتباطی ندارد و بهتر است با اضافه کردن توصیف و روایتی دلپذیر و به دور از کلیشه آن را به‌ نحوی نوشت که خواننده را ترغیب به خواندن رمان بکند؛ خلاصه باید چکیده و سرنخ‌هایی از داستان به خواننده بدهد اما متاسفانه در این خلاصه اطلاعاتی به خواننده منتقل نمی‌شد. نویسنده هیچ اشاره‌ای به فرزادی که به دنبال انتقام خواهد دوید و یا دختری که با بی‌گناهی تاوان پس خواهد داد نکردند.
مقدمه رمان:
خطوط مقدمه رمان در حد استاندارد ۳ الی ۹ خط بود. مقدمه به‌مانند دلنوشته‌ای عالمانه و عاشقانه نگاشته شده بود که با ژانر عاشقانه‌ی رمان در تفاهم خوبی به‌سر می‌برد؛ به جهت جمله‌ی ادغامی اول دلنوشته می‌توان گفت مقدمه با ژانر اجتماعی هم ارتباط‌هایی دارد اما مطلقا در آن ارتباطی با ژانر تراژدی یافت نشد. ضمن اینکه بافت و نثر ادبی مقدمه با بافت محاوره خلاصه در تناقض بودند و بهتر است با یک بافت نگاشته گردند.
جلد رمان:
تصویر مردی‌ست که دست خانمی را به‌ روی سی*ن*ه‌‌ی خود قرار داده‌ است. تکست و تصویر جلد ارتباط بسیار خوبی با ژانر عاشقانه‌ی رمان دارد اما متاسفانه در آن نشانی از ژانرهای تراژدی و اجتماعی نیست؛ البت می‌توان گفت طیف رنگ تیره و خاکستری تایپو گرافی می‌توانند اندکی با ژانر تراژدی ارتباط داشته باشند اما ارتباط آنها در حد معقولی نیست.
آغاز رمان:
رمان با یک آهنگ عاشقانه_غمگین شروع و پارت نخست رمان به طور کامل برای نوشتار یک آهنگ به کار برده می‌شود که این امر یک شروع ضعیف را به ارمغان می‌آورد. در ادامه رمان به دست شخصیتی به نام (فرزاد) که به نظر شخصیت اصلی داستان است گزارش می‌شود که هنگام ورود به استودیویی آهنگی را می‌شوند که او را به یاد معشوقه‌ی فوت شده‌ی خود می‌اندازد. توصیفات و توضیحات برای شخصیت فرزاد و فضایی که این شخصیت در آن با یاد عشق خود (رویا) مشغول به کار است به حد قابل توجهی کم و ناچیز بود؛ با وجود دو پرش زمانی با فاصله‌های کم در پارت دوم رمان، این کمبود اطلاعات پررنگ‌تر هم می‌شود. آغاز رمان به دست شخصیت اصلی دیگری با نام (آروشا) که مشغول توضیح و گزارش زندگی شخصی و کاری خودش است رواج می‌یابد. به علت نبود روایات و توصیفات دلچسب در آغاز، شروع به اندازه‌ی جذب کردن خوانندگان جذاب واقع نشده بود؛ چه بسا نویسنده عزیز پارت نخست را به آهنگ اختصاص داده و در پارت‌های بعدی توصیفی از باطن و یا ظاهر شخصیت‌های اصلی نکردند و به توصیفات فرعی مانند چهره‌‌ی راننده آژانس پرداختند. شروع رمان سوالات زیادی را از جمله: (فرزاد کیست و چگونه آروشا را یافته؟ رویا به چه دلیل و چگونه کشته شده؟ دشمنی شروین با فرزاد چه بوده و چه ارتباطی به یکدیگر دارند و...؟ ) در ذهن خواننده شکل می‌دهد که موجب کنجکاوی او می‌گردد اما این تعلیقات شکل گرفته به دست روایت بد نویسنده از بین می‌روند. رابطه شروع رمان و ژانرها بسیار کم بود؛ با وجود اشاراتی که از طرف شخصیت فرزاد به رویا شد می‌توان گفت ارتباط ناچیزی در پارت اول با ژانر تراژدی و عاشقانه وجود داشت اما خود روایت فرزاد هم بخش کوچکی از شروع را تشکیل می‌داد؛ همانطور که در روایت شخصیت (فرزاد) کمبود توصیفات و فضاسازی به چشم می‌آید، در روایت شخصیت (آروشا) فضاسازی با شدتی بیشتر و گزاف‌تر به عمل می‌آید. از پارت سوم انبوهی از اطلاعات بیهوده مانند: جزء به جزء ماشین و چهره راننده آژانس_ ریز جزئیات دکوراسیون خانه و فضای باز و ... به ذهن خواننده وارد می‌شود. به نویسنده عزیز توصیه می‌گردد تا از پرداختن به جزئیات ناکارآمد بپرهیزند و به اشاره‌ی بیشتر به حس و ظاهر و خصوصیات اخلاقی شخصیت‌ها بپردازند اما توجه کنند توصیفات مستقیم و گزارش‌گونه نباشند که خواننده احساس کند شخصی مقابلش نشسته و دارد داستانی را به صورت زبانی برایش توضیح می‌دهد؛ بلکه باید به سبب توصیفات غیر مستقیم و خلاقانه خود را مانند شخصیت‌ها درگیر سیر رمان کند. آغاز رمان ارتباط چندانی با ژانرهای رمان نداشت.
میانه رمان:
رمان با به اسارت گرفتن آروشا آن هم زمانی که فرزاد و برادرش فربد، او را با کلک برای مصاحبه کاری به دفتری دعوت کرده‌اند پیش می‌رود. فرزاد به جهت یافتن برادرِ آروشا، شروین؛ آروشا را در اتاقی با وسایل شکنجه در عمارت مسکونی خود زندانی و شکنجه می‌کند. آروشا که هیچ از جریانات و مشکلات شروین و فرزاد باخبر نبود با وجود شکنجه‌های وارد شده جای برادرش را به فرزاد نمی‌گوید و مدت بیشتری را در آن اتاق زندانی سپری می‌کند. در مدتی که آروشا گروگان گرفته‌ شده‌ بود، چندباری تلاش برای فرار می‌کند که هربار تلاش‌هایش توسط فرزاد و برادرش بی‌نسیب می‌ماند. میانه‌ی رمان کشش قابل توجهی نداشت و رفتار شخصیت‌ها بسیار غیرقابل باور بود! در طول مدتی که آروشا به دست فرزاد شکنجه و مورد ضرب و شتم قرار می‌گرفت برخورد دو برادر با آروشا ضد و نقیض واقع می‌شد؛ فربد در زمان دزدیده شدن آروشا از فرزاد درخواست می‌کرد تا او را آزاد کند اما در ادامه به فرزاد برای گیر انداختن و آزار و اذیت آروشا کمک می‌کرد. و یا غذای مفصلی که فرزاد برای اسیرِ خود که خواهرِ قاتلِ عشقش بود می‌آورد که حاوی نوشابه‌ای با تکه‌های یخ‌ بود و یا زمانی که آروشا در مقابل دایی مهیار دچار ضعف و ترس شد، فرزاد حساب حال خراب آروشا را از فربد می‌گرفت. زمانی که فربد پس از چند ساعت آروشا را از کمدی که در آن دست و پا و دهن بسته یافته بود، آروشا چسبی که دهانش با آن بسته شده بود را به آشغالی می‌انداخت! گذر از رفتارهای ضد و نقیض و به دور از باور شخصیت‌ها در این جو متشنج رمان؛ نویسنده عزیز نه برای اتفاقات حال و نه اتفاقاتی که به وقوع می‌پیوستند هیچ پیش‌زمینه و آمادگی برای خواننده شکل نمی‌دادند و به علت کمبود قابل توجه توصیف و توضیحات خواننده پیش از اینکه بتواند با فضای فعلی رمان خو بگیرد خود را در فضای دیگری می‌یافت و نمی‌توانست متن را به‌لحاظ احساسی و عقلانی درک و تحلیل کند. میانه‌ی رمان ارتباط نسبتا متوسطی با هر سه ژانر رمان داشت و به نظر می‌آید نقطه‌ی اوج داستان از لحظه‌ایست که فرزاد خیالی از رویا می‌بیند که به او می‌گوید باید به زندگی‌اش ادامه دهد و خوشبختی‌اش را تضمین کند و به نظر می‌آید این خوشبختی به دست آروشا رقم خواهد خورد و در پی فرار و پیدا شدن دوباره‌ی آروشا و واکنشات فرزاد می‌شود از این تئوری مطمئن شد؛ البته میزان کلیشه در این روند بسیار بالا به نظر می‌رسد و بهتر است نویسنده‌ی عزیز از خلاقیت بیشتری بهره ببرند چرا که به دور از میزان کلیشه‌ی بالا در این روند، این رویه اوج خوب و باکیفیتی برای رمان نخواهد شد و نقطه‌ی اوج ذکر شده چندان چنگی به دل نمیزند.
لحن و بافت رمان:
بافت غالب رمان دیالوگ و مونولوگ محاوره بود؛ که متاسفانه گاه این امر در مونولوگ‌ها شکسته می‌شدند که نویسنده عزیز باید به آنها توجه کنند.
پانزده⬅️پونزده
درب⬅️در
او⬅️اون
درختان⬅️درخت‌ها
درحال پرواز در آسمان⬅️درحال پرواز تو آسمون
صبحانه⬅️صبحونه
ایستادم⬅️وایسادم
ران⬅️رون
مجدد⬅️دوباره
یافتم⬅️پیدا کردم
خیابان⬅️خیابون
سیر رمان:
سیر رمان تندتر از حد استاندارد بود. نویسنده عزیز باید توجه داشته باشند؛ برای هر اتفاق باید خواننده را از سه لحاظ: پیش از وقوع، هنگام وقوع و پایان مسئله آماده کنند. پیش از دزدیده شدن آروشا هیچ توصیفی از شخصیت کینه‌‌توز و خشمگین فرزاد نشده بود تا خواننده با دیدن آنکه فرزاد دختری را دزدیده و شکنجه می‌کند شخصیت اصلی را درک کند و یا در هنگام شکنجه شدن آروشا اطلاعات کامل و کافی از دشمنی میان شروین و فرزاد که سبب مرگ رویا شد به خواننده ارائه نشد تا با شخصیت فرزاد همدردی کند. به‌طور کلی، چنین عدم اعمال آمادگی‌ها بسیار زیاد بودند و نویسنده باید توجه داشته باشد نپرداختن به جزئیات مسئله و کمبود و نبود توصیف احساسات، فضاسازی و شخصیت پردازی سبب می‌شود تا سیر رمان تند و غیرقابل درک شود. پیشنهاد می‌شود با پرداختن به علت‌های کینه‌های قدیمی فرزاد و افکار و احساسات درونی این شخصیت و توصیفات و روایات خواننده را ملزم به همزادپنداری و سیر رمان را کمتر کنند.
تناسب دیالوگ و مونولوگ:
نسبتا تناسب داشتند، در پارت‌های نخست میزان مونولوگ‌ها نسبتا بیشتر است اما توصیه می‌شود نویسنده عزیز از پرداختن به دیالوگ‌های غیرضروری بپرهیزند. و همچنین گاه دیالوگ‌‌ها به طریقه‌ی غلط نوشته می‌شدند:
❌بی‌توجه به بقیه شروع به خوردن کردم؛ ‌که باباگفت: آروم‌تر، ازت نمی‌گیرنش که! این همه غذا هم کشیدی که مطمئنن آخر شب دل درد می‌گیری.
❌مجدد داد زد:
گفتم شروین کجاست؟
❌ با خواهش و التماس نگاهش کردم.
توروخدا بذارین برم.
❌با دندون‌های کلید شده‌اش غرید:
یا بهم میگی اون برادر عوضی‌ت کجاست و یا از این‌جا بیرون نمی‌ری.
❌فرزاد با اخم‌های در هم رفته عصبی غرید:
دخالت نکن.
در هنگام دیالوگ گویی باید از خط دیالوگ - استفاده شود:
✅ - دخالت نکن!
زمانی که دیالوگ دارای مقوله‌ی پیش از دیالوگ است، باید میان مونولوگ و دیالوگ با دو نقطه فاصله گذاشته شود و در خط بعدی دیالوگ شرح داده شود:
✅با دندون‌های کلید شده‌اش غرید:
- یا بهم میگی اون برادر عوضیت کجاست، یا از این‌جا بیرون نمیری!
✅دوباره داد زد:
- گفتم شروین کجاست؟!
شخصیت پردازی:
متاسفانه بسیار ضعیف بود!
🔻شخصیت پردازی بیرونی: در طول رمان جزئی‌ترین و کامل‌ترین توصیفات ظاهر شخصیت، برای توصیف دایی مهیار و راننده آژانس و مرد روستایی بود که به قد و قواره‌ی آنها هم به طور عددی اشاره شده بود. اما تمام توصیف ظاهری شخصیت آروشا داشتن چشمان آبی، موهای بلند خرمایی او بود و برای شخصیت فرزاد قد بلند و چهارشانگی او و چشمان سیاهش بود؛ همچنین تنها توصیف از شخصیت مکمل فربد موهای پرکلاغی‌اش بود؛ حتما باید به شخصیت‌های اصلی نسبت به شخصیت‌های فرعی‌تر بیشتر پرداخته شود تا خواننده بتواند شخصیت‌ها روایتگر را تصور و تخیل کند.
ضمن اینکه نام برادرِ فرزاد در پارت ششم (فرزین) بود و در پارت هفتم به بعد نام او به (فربد) تغییر یافت و نویسنده گرامی باید یکی از آن‌ نام‌ها را به دیگری تغییر دهند؛ همچنین عیبی که در توصیف قد دایی مهیار بود که در آن نوشته شده بود دایی مهیار ۱۵۰ متر قد دارند.
❌(یه مرد پنجاه- شصت ساله که قدی حدود صد و پنجاه متر داشت، چشم‌های نه ریز و نه درشت عسلی، لب‌های قلوه‌ای و صورت گرد و کمی هم ته ریش داشت. )
نمونه توصیف نوشته شده توسط منتقد برای دایی مهیار:
✅(با صدای قدم‌های سست من و محکم فربد، مردی بلند قد که ته ریشِ سفیدش خبر از سن زیادش می‌داد به‌سمتمون برگشت. با نگاهِ عسلی مهربونش، وضعیت اسف‌بارم رو برانداز کرد و در آخر با باز کردن لب‌های قلوه‌ایش گفت:
- .... )
🔻شخصیت درونی: هیچ توصیفی از اخلاق و خصوصیات درونی شخصیت‌ها نشده بود و از آنجا که هیچکدام از شخصیت‌ها رویکرد باثبات و مشخصی در طول رمان نداشتند؛ خواننده با وجود عملکرد آنها هم قادر به شناختنشان نبود! نویسنده عزیز باید توجه داشته باشند که با اشاره به ذهنیت و تفکرات درونی و القای حس و توصیف یک شخصیت باید شخصیت را به خواننده شناسانده و او را مجبور به همدردی با شخصیت رمان کنند. به جهت نبود شناخت و توصیف از شخصیت (فرزاد) شکنجه‌ها و عذابی که از سوی او به آروشا وارد می‌شد برای یک خواننده مورد تایید واقع نخواهد شد و خواننده ممکن است از خواندن داستانی که توسط یک مرد خشن روایت می‌شود زیاد خوشنود نشود؛ و یا شخصیت‌پردازی آروشا که به عنوان یک وکیل بسیار بی‌دفاع، بی‌زبان، سر به هوا و ترسو واقع شده بود.
❌(دستش رو بالا برد و بعد شلاق رو روی بازوم فرود آورد. جیغی کشیدم و دستم رو که با زنجیر بسته بود رو تکون دادم؛ تا شاید بتونم دستم رو آزاد کنم. اما نمی‌تونستم، به هق‌هق افتاده بودم و فقط می‌خواستم از دست این مرد فرار کنم.
- رویای من هم اشک ریخت؛ اما اون برادر عوضی‌ت توجه نکرد. تو و اون برادرت هیچ‌وقت نمی‌فهمین چقدر سخته که عزیزت توی بغلت پرپر شه. هیچ‌وقت!
شروین با این گرگ زخمی چی‌کار کرده بود که این‌جوری به خونش تشنه بود؟)
نمونه نوشته‌ی منتقد از همین صحنه:
✅(با بی‌رحمی تمام جیغ و فریادهای مداومم رو نادیده گرفت و این بار برای زدن شلاق دستش رو بیشتر از قبل بالا برد. احساس می‌کردم؛ با هر ضربه‌ی محکمی که به روی تنِ لرزونم می‌زد، جرقه‌ی خشم تو چشم‌های خونیش شعله‌ورتر می‌شد! سنگدلانه‌تر از پیش با غم و درد نعره زد:
- رویای من هم اشک ریخت، اما اون برادر عوضیت توجه نکرد! ...)
توصیف مکان:
توصیف مکان رمان گاه بیش از حد و گاه خیلی کم عمل می‌شد. در ابتدای رمان استودیویی که فرزاد در آن مشغول به کار بود اصلا توصیف نشد؛ و در ادامه منزل آروشا بیش از حد توصیف شد. در ادامه اکثر فضاهایی که شخصیت در آن بود مانند عمارت، اتاق شکنجه، حیاط عمارت، خانه روستایی و ... به شکل گزارش‌گونه‌ای توصیف شده بودند. توصیه می‌گردد نویسنده عزیز توصیفات ضروری را که به تخیل خواننده کمک و کلیت فضای موجود را شفاف‌سازی می‌کند به عمل بیاورند؛ از توصیفات غیر ضروری که باعث دلسردی و خستگی خواننده می‌شود خودداری کنند، تمام فضاسازی را به حالت رگباری پشت سر هم ننویسند. بهترین فضاسازی‌ها، آنهایی هستند که همراه با توصیف حس و آوا و شخصیت و به صورت بخش بخش‌ می‌آیند.
❌(یه قفسه کتاب هم با فاصله کمی از پرده به دیوار وصل شده بود و کتاب‌های رمان زیادی توی قفسه قرار گرفته بود، وقت‌هایی که خونه تنها بودم و رعنا خانوم بابا رو می‌برد فیزیوتراپی، کتاب می‌خوندم. با فاصله از میز تلویزیون یه تخت قرار داشت؛ همراه با بالشت‌های صورتی و پتو و خوش‌خواب سفید. کل تخت سفید بود، جز بالشت‌هاش که صورتی بودن، تخت نرم و راحتی که وقتی روش می‌خوابیدی، حس خوبی بهت می‌داد. انگار که روحت رو نوازش می‌کنه، یه کمد دیواری با درب‌های قهوه‌ای رنگ هم گوشه‌ای از اتاق قرار داشت؛ که نه بزرگ بود و نه کوچیک.)
نمونه متن نوشته شده توسط منتقد از لحظه‌ی ورود آروشا به اتاق شکنجه:
✅(همونطور که تمام زورم رو برای بلند شدن به پاهای لرزونم می‌ریختم، نگاهِ خیسم رو به دیوارهای کثیف و رنگ و رو رفته‌ی اتاقِ نم‌دار دوختم. لکه‌های زنگ‌زدگی و رنگ‌ پریدگی‌های به روی کمد آبی‌رنگ گوشه‌ی اتاق، خبر از متروکه بودن این اتاق تاریک و سرد می‌داد؛ بیچاره و ترسیده به سمت تخت آهنی مقابلم قدم برداشتم و به روی تشک خاک گرفته‌اش نشستم.)
توصیف آوا و صدا:
بسیار کم به چشم می‌خورد؛ بیشترین توصیف آوا مربوط به صدای اشیا مانند صدای قیژقیژ در بود. این در صورتی‌ست که صداهای زیادی از جمله لحن و تن صدای گوینده دیالوگ‌ها کمتر توصیف می‌شدند؛ نویسنده گرامی باید زمان بیشتری را صرف توصیف آوای دردناک شکنجه‌ها، صدای موبایل‌ها، صدای فندک، صدای پا و یا نفس‌ها که می‌توانستند ترس و وحشت بیشتری را به وجود آورند کنند.
❌(سیگاری از توی پاکت بیرون کشید و با همون فندک طرح عقاب روشنش کرد، انگار که اون فندک رو دوست داشت که از خودش جداش نمی‌کرد. دود سیگار رو توی صورتم فوت کرد؛ که به سرفه افتادم.
از جاش بلند شد و از اتاق خارج شد.)
نمونه توصیف منتقد از همین صحنه:
✅(صدای تق‌تق فندکِ طرح عقابش با صدای نفس‌های کش‌دار و ترسیده‌ی من یکی شد. ثانیه‌ای در سکوت با چشم‌های مشکی مرموزش به صورت رنگ‌پریده‌ام خیره شد؛ با دیدن سکوتش قلبم کم‌کم شروع به آروم شدن کرد و نفس‌های نامنظمم نظم گرفتن.)
توصیف احساسات:
القای حس در شخصیت آروشا نسبتا خوب عمل شده بود اما حتی در توصیف احساسات شخصیت آروشا هم کم و کاستی‌هایی به چشم‌ می‌آید. آروشا با وجود آنکه در عمارتی ناشناخته و به دست افرادی ناشناس زندانی شده بود؛ در زمان فراغتش گاه به فکر شکم گرسنه و گاه به فکر جذابیت چشمان شکنجه‌گرش و یا به فکر زیبایی باغ عمارت می‌افتاد و یا کل‌کلی که با فربد داشت در پی فرار ناکام اولش؛ این در صورتی‌ست که در حالت طبیعی چنین فردی باید لحظه به لحظه‌ی خود را با استرس و ترس و اندوه اینکه چه بلایی ممکن است سرش بیاید بگذراند و نه با آسودگی. شاهد آن بودیم که آروشا تنها زمانی می‌ترسید که ممکن بود از طرف فرزاد و یا اطرافیانش آسیبی به او وارد شود.
در القای حس مرتبط با فرزاد هم کوتاهی‌های زیادی به چشم می‌خورد؛ غم و اندوه و خشم ناشی از خون‌خواهی فرزاد تنها اندکی در دیالوگ‌ها آن هم به دست خود شخصیت وصف شده بودند و باید در مونولوگ‌ها به افکار این شخصیت و رنج و عذابی که برای داغداری معشوقش متحمل می‌شد واضح‌تر و مناسب‌تر اشاره می‌شد. همچنین باید به احساسات پیچیده فرزاد ناشی از عذاب وجدانش برای ظلم به آروشا و همینطور کینه‌ای که از شروین داشت بیشتر اشاره می‌شد تا خواننده بتواند فرزاد و کارهایش را درک کند. همچنین هیچ توصیفی از ذهنیت و احساسات فربد نسبت به کارهای فرزاد نوشته نشده بود؛ تنها در مواقعی در عملکرد او نارضایتی‌هایی به این ظلم دیده می‌شد. به طور کلی در طول رمان به غم فرزاد برای از دست دادن رویا و یا خشم و کینه‌اش نسبت به آروشا و شروین اشاره‌ی درستی نشد و این حتما باید بیشتر شود چرا که تا به اینجای رمان تنها ردِ ژانر عاشقانه و تراژدی متعلق به حس فرزاد به رویا می‌باشد.
زاویه دید:
زاویه دید رمان اول شخص جمع بود که این امر در پارت‌های بررسی شده حفظ شده بودند. اما به نویسنده عزیز توصیه می‌شود چرخش راوی را سریع و مداوم نکنند؛ در رمان شما تا خواننده می‌خواهد با راوی فعلی (آروشا) ارتباط بگیرد زاویه رمان تغییر کرده و راوی به (فرزاد) و یا گاه (فربد) تغییر می‌کند؛ این چرخش‌های سریع باعث گیج شدن و ارتباط نگرفتن خواننده با متن می‌شود.
کشمکش و تعلیق:
🔻کشمکش درونی: بسیار بسیار کم بود و اشاره‌ای به درگیری‌های ذهنی و تفکرات شخصیت‌ها نمی‌شد. دودلی فرزاد برای عذاب دادن و یا ندادن آروشا با توجه به اینکه او خیری برای کودکان بی‌سرپرست بود؛ بسیار کم بود و زیاد به آن پرداخته نشده بود. و باید شعله‌ی انتقام مردی زخم خورده که میل به عذاب دادن دارد را نویسنده بیشتر توصیف کنند! و اما آروشا زمانی که در عمارت زندانی بود حواس پرتی‌های زیادی داشت و گاه اصلا به نظر ترسیده از آنچه قرار است بر سرش بیاید نمی‌آمد! همچنین در زمان فرارش به خانه‌ی مرد روستایی، به طوری آزادانه در جنگل قدم می‌زد که گویی توسط هیچ‌ک.س تعقیب و تهدید نمی‌شود؛ که البت در آخر هم از دوباره گیر فرزاد افتاد. آروشا به عنوان شخصیتی که مورد ظلم و ستم قراره گرفته‌بود بسیار حواس‌پرت و بسیار خوش‌بین بود و باید میزان هراس و دو به شکی‌های او افزایش یابد.
🔻کشکش بیرونی: به کشمکشات بیرونی به خوبی پرداخته نشده بود. با وجود آنکه به دلیل عدم توصیف مناسب، رفتار فرزاد مورد تایید نبود؛ آسیب‌های فیزیکی که از سوی فرزاد به آروشا وارد می‌شدند تا حدودی تلقی کننده زجر و غم عاشقی بودند که در پی مجازات خواهرِ قاتلِ عزیزش در پی آرام کردن آتش عذاب خود می‌گردد. اما واکنشات آروشا کم و بعضاً بیخیالانه بودند؛ و بهتر بود هنگامی که آروشا شکنجه و یا دزدیده می‌شد حداقل تلاش می‌کرد با گاز گرفتن، چنگ زدن، لگد و یا قشقرق از دست دو برادر نجات یابد. تنها زمانی که آروشا واکنش بیرونی طبیعی داشت زمانی بود که با جاسیگاری فرزاد را زد که برای سی پارت یک رمان بسیار ناچیز بود! باید به درگیری‌های فیزیکی و بیرونی شخصیت‌های اصلی بخصوص فرزاد، آروشا و فربد بیشتر اشاره شود. مدت زمان شکنجه‌گری‌های فرزاد کم و بی‌جزئیات و واکنشات آروشا بسیار کم هستند.
🔻تعلیقات: تعلیقات موجود در رمان هم به دلیل روایت نادرست زیاد نبودند؛ از جمله و تنها تعلیق موجود در رمان چرایی و چگونگی فوت رویا معشوقه‌ی فرزاد بود، و اندکی هم جایی که دایی مهیار قرار بود آروشا را ببرد.
ایده و پیرنگ:
ایده رمان راجع به پسری به نام فرزاد است که مدتی‌ست عشق خود را به نام رویا از دست داده است. حال که رویا به طریقه نامعلومی به دست شروین، برادر آروشا به قتل رسیده؛ قاتل باید به جزای کار خود برسد. فرزاد که می‌بیند نمی‌تواند شروین را بیابد می‌خواهد از طریق خواهر او، آروشا به انتقام خود جامه عمل بپوشاند و آروشایی را که از شروین و اعمالش بی‌خبر است را می‌دزدد. پیرنگ رمان می‌تواند به خوبی و جذابیت نوشته شود به شروطی که نویسنده از کلیشه دوری و جزئیاتی باور پذیر و مناسب وارد داستان کند. که شروین به کجا رفته؟ دشمنی میان پدر رویا و شروین برای چه بود؟ شروین با وجود خانواده‌‌ای مهربان چگونه دست به انجام قتل یک دختر می‌زند و ... ؟ نویسنده عزیز توجه داشته باشید که پاسخ این سوالات که کاملا با موضوع رمان شما مرتبط هستند و باید آن‌ها را به داستانتان بیافزایید به دور از کلیشه و باورپذیر باشند.
ایرادات نگارشی:
بسیار بودند. ایرادات کلی از جمله عدم پیوستگی متن، کوتاهی پارت، جمله بندی و ایراد در علائم نگارشی هم به چشم می‌خوردند. اما موضوع قابل توجه این است که نویسنده باید توجه داشته باشند پارت‌بندی رمان‌ها غلط و ممنوع است. ❌پارت هفت_ پارت ۷_ part 7 و ...
نویسنده توجه داشته باشید افعال مرکب را باید با نیم فاصله بنویسید:
شده بود⬅️شده‌بود
مونده بود⬅️مونده‌بود
نشده بودن⬅️نشده‌بودن
همچنین ضمایر در بافت محاوره زمانی که واژه با ه و یا الف تمام نمی‌شوند و یا کلمه تغییر نمی‌کند، چسبان نوشته می‌شود:
گوشی‌ش⬅️گوشیش
مشکی‌م⬅️مشکیم
آرایشی‌م⬅️آرایشیم
پیشونی‌م⬅️پیشونیم
بعدی‌م⬅️بعدیم
اعداد واو دار باید با عدد نوشته شوند:
دویست و شش⬅️۲۰۶
سی و پنج⬅️۳۵
صد و پنجاه⬅️۱۵۰
صد و شصت⬅️۱۶۰
کلماتی که تکرار می‌شوند تنها با نیم فاصله باید نوشته شوند و یا زمانی که میانشان به می‌آید:
خروار-خروار⬅️خروارخروار
قیژ قیژ⬅️قیژقیژ
تک به تک⬅️تک‌به‌تک
نمونه‌های دیگری از ایرادات نگارشی:
ترجیه⬅️ترجیح
دل‌گیر⬅️دلگیر
مطمئنن⬅️مطمئناً
نمی‌شه⬅️نمیشه
اهنک⬅️آهنگ
منظر⬅️منتظر
خانوم⬅️خانم
بیوفتم⬅️بیفتم
تره‌ای از مو⬅️طره‌ای از مو
سوییچ⬅️سوئیچ
بفرمائید⬅️بفرمایید
هول⬅️هل
بیش‌تر⬅️بیشتر
خون‌سرد⬅️خونسرد
خوش‌بخت⬅️خوشبخت
نهار⬅️ناهار
استدیو⬅️استودیو
درندون⬅️دندون
تنبه⬅️تنبیه
سئوال⬅️سؤال
آیینه⬅️آینه
چارچوب⬅️چهارچوب

🟢نقاط قوت:
نام رمان، ژانر رمان
🔴نقاط ضعف:
خلاصه، مقدمه، جلد، آغاز، میانه، لحن و بافت، سیر رمان، تناسب دیالوگ و مونولوگ، شخصیت پردازی، توصیف مکان، توصیف صدا، توصیف احساس، کشمکش و تعلیق
💟سخن منتقد:
نویسنده گرامی، رمان شما با این پیرنگ می‌تواند با توصیفات دلچسب و بهتر به رمانی عالی بدیل شود؛ لذا شما باید در طریقه نوشتار خود که نوشتاری گزارشی‌ست تغییراتی ایجاد کرده و اصلاح و توجه کنید. باشد که این نقد شما را در این امر یاری دهد؛ سربلند باشید🌹

@_ نفس _
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین