به نام خالق قلم
عنوان: آتشگر گیتی
نوشته:
@Melina Namvar
عنوان:
آتشگر گیتی، از دو کلمه تشکیل شده که از نظر حجم مناسب است و کلمات کلیشه چندانی ندارند و ترکیب این دو کلمه عنوانی زیبا و جذاب به معنی کسی که در جهان آتش روشن میکند و نگهدارنده جهان، ساخته است. از عنوان آنچه به ذهن خواننده میرسد رمانی با ژانر عاشقانه است؛ معشوقی که دنیای عاشق را به آتش میکشد. همچنین از آنجا که شخصیت اول داستان دختریست گیتی نام و میخواهد از آتش نامی انتقام بگیرد، میتوان گفت بازی با کلمات به زیبایی رخ دادهاند. عنوان میتواند با ژانر تراژدی و تا حدی معمایی هم مرتبط باشد اما با ژانر اجتماعی خیر. عنوان لو دهنده سیر رمان نیست و جذابیت خوبی برای خواننده دارد. عنوان با خلاصه، مقدمه و سیر رمان در ارتباط است.
ژانر:
ژانرهای انتخابی عاشقانه، تراژدی، اجتماعی و معماییست. ژانر عاشقانه، تراژدی و بعد معمایی در سیر داستان دیده میشود. عاشقانههای گیتی و آتش در قدیم و حتی در زمان حال که برای گیتی تبدیل به حس عشقی غمانگیز همراه با کمی تنفر شده؛ همچنین داستان پشت پرده ازدواج آتش با آزیتا، خواهر ناتنی گیتی، کودکی که آتش آن را بچه خود معرفی میکند و راندن گیتی از عشق و خانواده که به ژانر معمایی اشاره دارد. اما در سیر داستان اثری از ژانر اجتماعی دیده نمیشود. نویسنده عزیز باید در نظر داشته باشد ژانر اجتماعی باید به اثری تعلق بگیرد که به موضوعات و دغدغههای اجتماعی اشاره دارد که شامل این اثر نمیشود و بهتر است از ژانرها حذف شود.
ژانر تراژدی هم برای آثاری در نظر گرفته میشوند پایان غمگینی داشته باشند. پس نویسنده عزیز در نظر داشته باشد اگر پایان رمان غمگین نیست این ژانر را هم باید حذف کند.
نیازی به اضافه کردن ژانر دیگری دیده نمیشود.
خلاصه:
خلاصه به زبان محاوره نوشته شده، حجم استانداردی دارد اما لو دهنده سیر داستان است و از این جهت جذابیت خود را از دست داده است. خلاصه در عین حال که باید دربردارنده سیر داستان باشد، باید مبهم هم باشد و در ذهن خواننده سوالهایی ایجاد کند تا جذابیت کافی را برای خواننده داشته باشد یعنی تنها سرنخهایی از سیر داستان را در اختیار خواننده قرار دهد. در خلاصه به همه ژانرهای تعیین شده از سوی نویسنده یعنی عاشقانه، تراژدی و معمایی غیر از ژانر اجتماعی اشاره شده است.
جلد:
تصویر جلد، پرتره زنیست که چشمانش پوشیده شده و اطرافش را گلهایی رنگارنگی گرفتهاند. تصویری که هیچ هماهنگیای با ژانرهای ذکر شده ندارد. همچنین هیچ اشارهای به هیچکدام از وقایع و وجوه موجود در سیر داستان اشارهای ندارد. فونت استفاده شده در عنوان هم اگرچه زیباست اما رنگ مناسبی با ژانرها ندارد. انتخاب تصویر مناسب برای جلد با وجود چهار ژانر انتخابی میتواند پیامهای بهتری را از رمان شما برای خواننده داشته باشد.
مقدمه:
تک جملهایست از فروغ فرخزاد که بر روی جلد هم نوشته شدهاست. تنها به ژانر عاشقانه اشاره دارد، بسیار کوتاه است و جذابیتی برای خواننده ندارد. اندازه استاندارد مقدمه سه تا نه خط است و باید متن یا شعری باشد که با بدنه و ژانرهای انتخابی هماهنگی داشته باشد. همچنین باید دور از کلیشه باشد و کنجکاوکنندگی و جذابیت لازم را برای خواننده داشته باشد.
آغاز:
داستان از جایی آغاز میشود که گیتی، شخصیت اول داستان، در پارکی نشسته و به خانواده و عشقی که او را پس زدهاند و تنها گذاشتهاند فکر میکند. آغاز داستان تا حد زیادی لو دهنده سیر داستان است. تمام آنچه انتظار میرود به مرور و کمکم در اختیار خواننده قرار بگیرد، در همان ابتدا و به سرعت گفته میشود و این میتواند از جذابیت داستان برای خواننده بکاهد. همچنین آغاز داستان یک تعریف خاطرهگونه از وضعیت زندگی شخصیت اول است بدون آنکه توصیفی از شخصیتهایی که به سرعت وارد داستان میشوند انجام بگیرد و یا توصیفی از مکانها و آوا. تنها به حس غمی که نسبت به پس زده شدن گیتی در قلب او میگذرد و ظلمی که از سوی خانواده و معشوقش میبیند اشاره میشود. که همین توصیف هم کمی اغراقآمیز و دور از باور است و این به همان دلیلیست که در ابتدا گفته شد؛ اینکه اطلاعات به صورت ناگهانی و یکجا در اختیار خواننده قرار گرفته است.
آغاز بیشتر با ژانر تراژدی هماهنگی دارد و کمی عاشقانه ولی با ژانرهای اجتماعی و معمایی ارتباطی ندارد. با محتوای داستان هم ارتباط خوبی دارد.
میانه:
داستان اوج و فرودهای فراوانی دارد و آنقدر سیر اتفاقات سریع و پشت سر هم هستند که خواننده را گیج و خسته میکند. اوج داستان تا اینجا که نوشته شده مربوط به دزدیده شدن آزیتا توسط همسر تبهکارش است. اتفاقی که نویسنده مانند تمام اوج و فرودهای کوچک و بزرگ دیگر در سیر داستان وجود دارد خیلی سریع و بدون پردازش کافی به موضوع از آن عبور میکند. در چنین اتفاقی احساس ترس و نگرانی شخصیتها میتواند به باورپذیری واقعه کمک کند و سبب جذب خواننده شود.
میانه با ژانرعاشقانه، تراژدی و معمایی در ارتباط است اما ژانر اجتماعی تا اینجای داستان نقشی نداشته است.
سیر رمان:
سیر رمان سریع است و وقایع به سرعت و پشت سرهم اتفاق میافتند. شخصیتها هم بیآنکه توصیفی دربارهشان وجود داشته باشد به سرعت و گاهی هم بیدلیل وارد داستان میشوند و نقش ایفا میکنند. انگار همه چیز در یک گردبادی از وقایع در هم میپیچد و به سرعت پیش میرود. داستانی با این حجم از وقایع نباید چنین سیر سریعی داشته باشد. به نویسنده عزیز پیشنهاد میکنم کمی بیشتر روی وقایع فکر و کار کند. توصیفات کافی و بهجا، مونولوگهایی که در بین دیالوگها قرار میگیرند و مانند دستانداز عمل میکنند و ذهن خواننده را نظم میبخشد، شخصیتسازیهای درست و بهجا و ... میتواند این ریتم سریع رمان را متعادلتر کند.
مونولوگ و دیالوگها:
تناسب بین دیالوگها و مونولوگها چندان رعایت نشده است. رمان گاهی دیالوگ محور است و مونولوگها در آن نقش کمرنگی دارند و گاهی کاملا برعکس است. در دیالوگها و مونولوگها از علائم نگارشی مناسب با حالت و نوع بیان جمله استفاده شده است که به درک و فهم بهتر آنها کمک میکند. دیالوگ شخصیتها از همدیگر متمایزند و اطلاعات کافی را به خواننده میدهند اما این امر در مورد مونولوگها صدق نمیکند. مونولوگها معمولا کوتاه و خالی از توصیفات کافی هستند.
لحن و بافت:
لحن داستان درحالت مونولوگهای محاورهای و دیالوگهای محاورهای است و این امر در همه پارتها رعایت شده است.
شخصیت پردازی:
به توصیف شخصیت که شامل شخصیت پردازی درونی یا رفتاری و همچنین بیرونی و ظاهریست خیلی کم پرداخته شده است. توصیف شخصیت رکن مهمی در نوشتن رمان است. همان چیزی که باعث میشود خواننده با شخصیتهای داستان ارتباط برقرار کند و آنها را در ذهن خود بسازد.
در توصیف شخصیت درونی بسیار ضعیف عمل شده است. باید در نظر داشت که توصیف رفتار و افکار شخصیتهای داستان به آنها شخصیت و هویت میبخشد.
در توصیف شخصیت بیرونی هم ضعیف عمل شده. اکثر تعریفهای بیرونی یا ظاهری شخصیتها به رنگ چشم و توصیفات کوتاه از سر و وضع شخصیتها برمیگردد که معمولا توصیفاتی مستقیم هستند. مثلا《گرشا تیپ خاکستری زده بود و موهاش رو حالت داده بود تغییر چندانی از چند سال پیش که دیدمش نکرده بود فقط شاید کمی از نظر قیافه پختهتر بود. گیتی یه لباس سفید با مانتوی ابی پوشیده بود.》توصیفاتی از دید آتش از ظاهر شخصیتهای گیتی و گرشا که بسیار کلیشهای، ساده و مستقیم صورت گرفتهاند.
شخصیت سازی درباره شخصیتهای اصلی و به خصوص شخصیتهای فرعی چندان صورت نگرفته و با اینکه هر کدام نقش پررنگی در روند رمان دارند اما نویسنده عزیز به سادگی از کنار شخصیتسازیشان رد شده است.
توصیفات:
توصیفات مکان میشود گفت تقریبا وجود ندارد. شخصیت اول داستان،گیتی، در اتاق خود، در سالن پذیرایی، پارک، مطب دکتر و روانشناس، خانه آتش و ... زندگی خود را به تصویر کشیده است اما خبری از توصیف هیچکدام از این مکانها نیست.
《به اتاقم با تم سفید خیره شدم اگه به من بود میگفتم همه وسایل مشکی باشه اما مامان اینجوری میخواد منم به خواستهاش احترام گذاشتم》یک توصیف ساده و مبتدی از اتاقی که میتواند جزئیات بیشتری را در خود داشته باشد. جای وسایل، پنجره، شکل و اندازه اتاق و ... که میتوانند به صورت غیر مستقیم و به زیبایی توصیف شوند.
توصیف صدا و آوا هم میشود گفت تقریبا صورت نگرفته است و یا اگر هم اتفاق افتاده کوتاه و گذارا بوده است برای مثال:
《گرشا با عصبانیت فریاد میکشه.》توصیف صدای کسی که عصبانیست به جای آوردن کلمه عصبانیت زیباتر و بهتر است. کسی که با عصبانیت فریاد میزند ممکن است صدایش بم شده باشد، فریادش بلند و گوشخراش باشد و یا لرزش در صدایش شنیده شود و یا...
توصیف احساسات و هیجانات هم خیلی کم و ناکافیست. توصیف هیجانات درونی شخصیتها مثل خشم، غم، عشق و نفرت در سیر داستان تاثیر به سزایی دارد و خواننده را با شخصیتها آشنا و همراه میکند. برای مثال:
《با عصبانیت بهش خیره شدم》. جملهای که خیلی کوتاه به نگاه عصبانی آتش به گیتی اشاره دارد. بهتر و درستتر این است که حالتهایی که در شخصیت نشانه عصبانیت او باشد توصیف شود مثل اخم کردن یا احساس حجوم خون به صورت، حس گرمای آتشگونه در بدن و...
و یا《با بغض توی ب*غ*ل گرشا گوله شده چشمهاش رو بسته و انگار میترسه که بخواد بازشون بکنه》این توصیف احساسات بهتر و زیباتر نوشته شده است. توصیفی نسبتا کامل و غیرمستقیم از وضعیت شخصی که ترسیده است.
زاویه دید:
داستان توسط اول شخص تعریف شده است، بیشتر از زبان گیتی و گاهی از زبان آتش، شخصیت دوم داستان و این در سیر داستان به خوبی رعایت شده است. انتخاب نویسنده برای استفاده از اول شخص با توجه به ژانرهای انتخابی و سیر داستان کاملا مناسب و بهجا بوده است.
کشمکش و تعلیق:
داستان اوج و فرود فراوانی دارد و این اوج و فرود فراوان با توجه به ژانرهای انتخابی لازمه سیر داستان است اما آنچه خواننده بیشتر با آن درگیر است سرعت زیاد این اوج و فرودهاست.
کشمکش و تعلیق بیرونی بیشتر در سیر داستان اتفاق افتاده است. اتفاقات و ماجراهایی که از شخصیت داستان نشات میگیرند و یا حول او پیش میآیند. هرچند همین هم در حد یک توضیح کوتاه و سریع و بدون توصیفات لازم اتفاق میافتد و نویسنده به راحتی از آنها عبور میکند.
به کشمکش و تعلیق درونی هم پرداخته شده است اما باز هم به همان شیوه کشمکشهای بیرونی. یعنی توضیحات نویسنده درباره چیزهایی که در فکر و احساسش میگذرد، بسیار کوتاه و گذرا هستند؛ آنقدر که گاهی خواننده هنوز در حال هضم کشمکشهای فکری شخصیت گیتی است که اتفاقی دیگر ذهن او را به خود مشغول میکند. نویسنده عزیز باید در نظر داشته باشد این روند میتواند از جذابیت رمان او بکاهد و باعث گیج شدن خواننده شود.
ایده و پیرنگ:
ایده داستان، درباره دختر جوانیست که توسط پدر و نامادریاش بزرگ شده است اما پس از شروع بیماری سرطانش هم پدر و نامادری و هم کسی که او را دوست داشته رهایش میکنند و از خود میرانند. معشوق او با خواهر ناتنیاش ازدواج میکند و این اتفاق او را که در حال بهبود است دچار شوک روحی میکند. گیتی به نزد مادر و پدربزرگش میرود و آنجا تصمیم میگیرد از کسانی که او را رها کردهاند انتقام بگیرد و برای شروع با دکتر روانشناسش نامزد میکند و...
ایده کلیشهای و تکراری است اما آنچه یک کلیشه را میتواند به اثری جذاب تبدیل کند قلم خوب و پردازش قویست. این پردازش قوی هم زمانی به ثمر مینشیند که تمام ارکانی که در بالا ذکر شد به خوبی در سیر رمان رعایت شود. شخصیتسازی، توصیفات به جا و مناسب، کشمکش و تعلیق جذاب و... . داستان شما بالقوه میتواند یک داستان جذاب باشد اگر بیشتر به توصیفات و شخصیت سازی بپردازید و این روند سریع و پشت سرهم اتفاقات را با توصیفات بهجا کاهش دهید.
ایرادات نگارشی:
ایرادات نگارشی کم و بیش در متن داستان دیده میشوند و بیشتر به استفاده درست و بهجا از علائم نگارشی برمیگردد. در بعضی جاها که نیاز به علامت سوال است از نقطه یا علامت تعجب استفاده شده است یا گاهی علائمی برای رساندن پیام جملات آورده شده وجود ندارد. فاصلهها و نیمفاصلهها و اصول پاراگرافبندی کم و بیش رعایت شدهاند. ایرادات املایی و تایپی هم در متن دیده میشود.
بسته✖️ بسه به معنی کافیه و به این شکل درست است✔️
ارامش✖️ آرامش✔️
ارایش✖️ آرایش✔️
افکارات✖️ افکار خودش یک کلمه جمع است و نیاز به جمع شدن با ات ندارد✔️
اصول نوشتاری در نوشتهای که به صورت محاوره نوشته میشود هم باید رعایت شود. در نوشتار محاورهای شکسته نویسی قوانین خودش را دارد که در این زمینه نویسنده عزیز بهتر است از ناظر رمان خود برای ویرایش این موارد کمک بگیرد. مثلا 《و بعد رفتم پایین》فعل باید حتما در انتهای جمله قرار بگیرد
《بعدم》بعد هم درست است
《حرفاشون》حرفهاشون
《خفش》خفهش
《حوصلشون》حوصلهشون
《گوله》گلوله
《جلفیت》جلفی
و...
نقاط قوت:
عنوان، زاویه دید
نقاط ضعف:
خلاصه، مقدمه، جلد، توصیفات، شخصیت پردازی، ایده و پیرنگ و...
سخن آخر با نویسنده
دوست عزیزم، ملینا جان
رمان شما ایده خوبی داره اما سیر تند و شتاب زده داستان تا حد زیادی از جذابیت اون کم کرده. مواردی که سبب بهتر شدن کیفیت رمان شما میشه رو در بالا ذکر کردم
برات آرزوی موفقیت میکنم عزیزدلم، قلمت مانا🌹