به نام خالق قلم
عنوان: آق بانو
نوشته:
@Raha Bagheri
عنوان:
آق بانو، یک کلمه ترکیبیست که نامی دخترانه است و از دو کلمه ترکی آق به معنای سپید و بانو به معنای زن و خانم شکل گرفته است. ترکیب آقبانو با هم به معنای بانوی سپیدرو و زیباست. عنوان کلیشه ندارد، از نظر حجم مناسب است و جذابیت قابل قبولی دارد.
عنوان میتواند به ژانر عاشقانه و درام اشاره داشته باشد اما ژانر اجتماعی هم در آن دیده میشود. همچنین با خلاصه، مقدمه و سیر رمان هم هماهنگی خوبی دارد.
ژانر:
ژانرهای انتخابی عاشقانه، درام و اجتماعیست. ژانر اصلی بر حسب اولویتبندی نویسنده، ژانر عاشقانه است که تا اینجای داستان که پارت گذاری شده دیده میشود و به عشق شاهین به آقبانو اشاره دارد. اما این امر بسیار گذراست. سیر داستان بیشتر روندی دراماتیک دارد تا عاشقانه، اتفاقاتی که در زندگی آقبانو میافتند بیشتر از اینکه عاشقانه باشند درام هستند پس به نویسنده عزیز پیشنهاد میشود ژانر درام را به عنوان ژانر اول انتخاب کند. ژانر دوم هم میتواند عاشقانه باشد به شرطی که در ادامه شاهد عاشقانههای بیشتری در سیر داستان باشیم. برای ژانر اجتماعی هم میتوان گفت آنقدر که لازم است نمود ندارد و اگر پس از این هم قرار نیست چندان در داستان نقش و اثری داشته باشد بهتر است حذف شود و نیازی به جایگزین هم نیست.
خلاصه:
خلاصه به زبان ادبی نوشته شده و حجمش کمی از حد استاندارد بیشتر است. در خلاصه به هر سه ژانر یعنی، عاشقانه، درام و اجتماعی اشاره شده است. خلاصه ابهام کافی را دارد و در عین حال لو دهنده سیر داستان نیست و از جذابیت بالایی برخوردار است. خلاصه با عنوان، مقدمه و سیر داستان ارتباط خوبی دارد.
جلد:
تصویر جلد، تصویری عاشقانه از زن و مردیست که در پس زمینه آن سایهای سپیدرنگ از زنی که موهای رها شدهاش در دست باد است قرار دارد، با ترکیب رنگی سیاه، سپید و خاکستری و به نظر میرسد مرد، با دراز کردن دستش به سوی زن، او را به سوی خود فرامیخواند. موردی که با یک بیت شعری که بر روی جلد درج شده همخوانی خوبی دارد.
فونت به کار رفته و رنگ آن با تصویر همخوانی خوبی دارد و تصویر با ژانر عاشقانه ارتباط خوبی دارد.
مقدمه:
متنیست ادبی به قلم خود نویسنده با مضمونی عاشقانه که به زیبایی نوشته شده است و جذابیت بالایی برای خواننده دارد. نویسنده به خوبی از عاشقانههای عاشق برای معشوقی مینویسد که انگار به دلیلی از هم دور افتادهاند. مقدمه کلیشه ندارد، همچنین با ژانر عاشقانه و کمی هم درام ارتباط دارد اما اثری از ژانر اجتماعی در آن دیده نمیشود.
حجم مقدمه تقریبا استاندارد است و با عنوان، خلاصه و سیر داستان ارتباط خوبی دارد.
آغاز:
داستان از جایی آغاز میشود که شاهین که عاشق آقبانو خانزاده روستا است میان کوچهباغهای روستا جلوی او را میگیرد. آقبانو که نامزد پسرعمویش بارمان است و انگار علاقهای هم به شاهین دارد از این حرکت گستاخانه شاهین و همچنین پیشنهاد او برای فرار و خلاص شدن از ازدواج زوری با بارمان، مضطرب میشود و سعی میکند پیش از آنکه کسی آنها را ببیند و به بارمان خبر دهد او را روانه کند اما بالاخره خبر دیدار آنها به گوش بارمان میرسد.
آغاز به دور از کلیشه و بسیار زیبا و جذاب نوشته شده است. میتوان به خوبی از لابهلای جملات حس عمیق نگرانی آقبانو، ترس از باخبر شدن بارمان و همچنین حال و هوای نوستالژیک آن را احساس کرد. آغاز ابهام لازم برای جذب خواننده را ایجاد کرده است و مخاطب را به خواندن ادامه داستان تشویق مینماید. تنها موردی که در آغاز کمبودش به چشم میآید توصیفات شخصیت و مکان ناکافیست.
آغاز بیشتر با ژانر عاشقانه هماهنگی دارد؛ ژانری که انتخاب اول نویسنده است اما ژانرهای درام و اجتماعی هم در آن دیده میشود. آغاز با محتوای داستان ارتباط بسیار خوبی دارد.
میانه:
داستان اوج و فرودهای فراوانی دارد، به دور از کلیشه است، آرام و متعادل جلو میرود و ابهام و جذابیت کافی را دارد.
اوج داستان تا اینجا که نوشته شده مربوط به کشته شدن بارمان به دست شاهین است و بعد هم فرار آقبانو به تهران از ترس کشته شدن به دست شاهین. اتفاقی که به خوبی خواننده را به ورطه شوک و ناباوری میکشاند و هیجان بالایی را در او ایجاد میکند. دومین اوج مربوط به آواره شدن آقبانو در تهران و بعد هم درگیر شدن با کسانیست که از سادگیاش سواستفاده میکنند و پولهایش را میدزدند و... .
در واقع میتوان گفت اوج و فرودها آنقدر زیبا، هوشمندانه و به موقع در سیر داستان اتفاق افتادهاند که داستان به خوبی توان جذب خواننده را دارد.
میانه با ژانر درام و عاشقانه در ارتباط است و در آن میتوان نمودی از ژانر اجتماعی را هم دید.
سیر رمان:
سیر رمان متعادل است و شخصیتها به مرور و در زمان لازم وارد داستان میشوند و به نقش خود میپردازند. وقایع داستان هم به موقع و درست در جای لازم اتفاق میافتند و این امر باعث جذابیت بالای رمان شده است.
مونولوگ و دیالوگها:
تناسب بین دیالوگها و مونولوگها به خوبی رعایت شده است.
در دیالوگها و مونولوگها از علائم نگارشی مناسب با حالت و نوع بیان جمله استفاده شده است که به درک و فهم بهتر آنها کمک میکند. دیالوگ شخصیتها از همدیگر متمایزند و دیالوگها و مونولوگها اطلاعات کافی را به خواننده میدهند.
لحن و بافت:
لحن داستان درحالت مونولوگهای ادبی و دیالوگهای محاورهای است و این امر در همه پارتها رعایت شده است.
شخصیت پردازی:
به توصیف شخصیت که شامل شخصیت پردازی درونی یا رفتاری و همچنین بیرونی و ظاهریست گفته میشود. شخصیت پردازی درونی تقریبا به خوبی صورت گرفته است. آنقدر که میتوان شخصیتها را از هم تفکیک کرد و برایشان خصوصیات خاصی قائل شد.
"کاش دستم را رها میکرد! به تنم عرق شرم نشسته بود."
در اینجا شاهد توصیف به جای شرم و خجالت آقبانو از مردان هستیم.
در توصیف شخصیت بیرونی اما کمی ضعیف عمل شده و توصیف کوتاه و ناکافی هست مثلا: "مردی میانهسال، از حجره بیرون آمد و لخلخکنان نزدیکمان شد" این مرد میانهسال میتوانست توصیفات بیشتری داشته باشد؛ از ریخت و لباسش، قدو قواره و ...
توصیفات:
توصیفات مکان میشود گفت کم اتفاق افتاده است و توصیفاتی هم که انجام شده معمولا کوتاه و جزئی هستند.
"کشتخوان داشت در آتش میسوخت، گندمزارها خشک بودند و زبانههای آتش تا خرمنها کشیده شده بود، هرم آتش و دود، همراه باد به صورتمان میزد و رعایای هراسان، از کنارههای کشتخوان، با خاک و بیل، به جدال با آتش رفته بودند." یک نمونه از توصیفی نسبتا کامل که از صحنه به آتش زدن گندمزار انجام شده است اما میتوانست کاملتر هم باشد. مثلا هیاهوی مردمی که برای تماشا یا حتی خاموش کردن آتش آمدهاند و...
توصیف صدا و آوا کم و بیش در سیر داستان دیده میشود اما روند داستان نشان میدهد میتوان بیشتر از اینها روی آن کار کرد.
"بارمان صدا بلند کرد، تهدید کرد، داد زد... و من تنها بابت شنیده شدن التماسهایم خداروشکر کردم."
صدای حرف زدن، خندیدن و... میتواند برای هر فردی به شکلهای مختلف توصیف و بیان شوند و به خصوصیات رفتاری او هم اشاره کند. همچنین در حالتهای مختلفی مثل خشم، غم، گریه و... صدا میتواند محلی برای توصیف داشته باشد.
توصیف احساسات و هیجانات خیلی خوب پرداخته شده است. توصیف هیجانات درونی شخصیتها مثل خشم، غم، عشق و نفرت در سیر داستان تاثیر به سزایی دارد و خواننده را با شخصیتها آشنا و همراه میکند و این به خوبی در سیر داستان رعایت شده است. برای مثال:
"انگار خس و خاشاک شده بودم، آواره در بیابان، سرگردان و بیپناه، همایون کجا بود تا پناه خواهرکش بشود؟!" جملهای که به خوبی غم، یاس و ترس و نگرانی آقبانو را از آینده نامعلوم توصیف میکند.
زاویه دید:
داستان توسط اول شخص تعریف و در همه پارتها رعایت شده است. انتخاب نویسنده برای استفاده از اول شخص با توجه به ژانرهای انتخابی و سیر داستان کاملا مناسب و بهجا است و این انتخاب دست نویسنده عزیز را برای ایجاد کشمکش و تعلیق مناسب به خوبی باز گذاشته است.
کشمکش و تعلیق:
داستان اوج و فرود مناسبی دارد و میتواند به خوبی ذهن خواننده را به خود مشغول کند.
کشمکش و تعلیق بیرونی بین شخصیت اصلی یعنی آقبانو با بقیه شخصیتها به خوبی دیده میشود. همچنین تقابل او با تهرانی که وضعیتش با روستای محل زندگیاش فرق دارد، آدمهایی که سر راهش سبز میشوند که یا او را آزار میدهند و یا دست یاری به سویش دراز میکنند.
به کشمکش و تعلیق درونی هم به خوبی پرداخته شده است. آقبانو مدام در افکار خود با نگرانیها، ترسها، غمها و... دست و پنجه نرم میکند.
ایده و پیرنگ:
ایده داستان، درباره دختر جوانیست به نام آقبانو که خانزاده روستاست و نامزد پسرعمویش. از طرفی شاهین، یکی از اهالی روستا عاشق اوست و با اینکه میداند آقبانو نامزد دارد اما چندین بار به خواستگاریاش رفته است. درگیری بین بارمان و شاهین بر سر آقبانو منجر به کشته شدن بارمان میشود و بعد آقبانو از ترس تهدیدهای شاهین به تهران میرود تا به برادرش همایون پناه ببرد اما با نبود همایون آواره کوچه و خیابان میشود.
ایده کلیشه چندانی ندارد؛ شاید بتوان گفت چهارچوب داستان به خاطر مثلث عشقی که به وجود میآید کلیشه باشد اما قلم خوب نویسنده داستان را به خوبی پیش میبرد و خواننده را همراه با شخصیتها و روند جذاب داستان همراه میکند.
ایرادات نگارشی:
ایرادات نگارشی در متن داستان تقریبا دیده نمیشوند؛ علائم نگارشی در جای درست استفاده شدهاند. فاصلهها و نیمفاصلهها رعایت شدهاند و افعال در جای درست و متناسب با افعال و در انتهای جمله قرار گرفتهاند غیر از چند مورد که بهتر است ویرایش شود.
ایرادات املایی و تایپی چندان در متن دیده نمیشود مگر:
نصار✖️ نثار✔️
سهی و سالم✖️ صحیح و سالم✔️
بیوقته✖️ بیوقفه✔️
نقاط قوت:
عنوان، مقدمه، خلاصه، آغاز، سیر و میانه، ایده و پیرنگ، شخصیت پردازی، توصیفات مکان، کشمکش و تعلیق و...
نقاط ضعف:
توصیفات آواها...
سخن آخر با نویسنده
دوست گرامی، رهای عزیز
از خوندن رمان شما بسیار لذت بردم. قلم توانای شما در نگارش این رمان بسیار زیبا و جذابه و به خوبی خواننده رو با خودش همراه میکنه. بابت چنین توانایی به شما تبریک میگم
کافیه کمی روی شخصیتپردازی و توصیفات بیشتر کار کنین تا یه اثر فوقالعاده رو تقدیم نگاه خواننده کنین
برای شما دوست عزیزم آرزوی موفقیت میکنم، قلمت مانا🌹