"بنام او که از نسبت محیط دایره به قطر آن آگاه است."
نقد شورا رمان تعریفنشده اثر سپیدخون
منتقد: کوثر ولیپور
عنوان:
عنوان انتخابی نویسنده «تعریف نشده» بود. عنوان، از نظر نوع دو واژهای بود و واژهها، ترکیب زیبایی با یکدیگر ایجاد میکردند.
عنوان با خلاصه، مقدمه، جلد، ژانر، محتوا <شروع.میانه.جمله> مرتبط بود. هر دو واژهی عنوان با یکدگیر تمامی اجزای رمان را در بر می گرفتند. عنوان، ساده و زیبا بود و مخاطب به راحتی معنای آن را حدس میزد و این به نوعی باعث جذب مخاطب میشد چراکه عنوان، ابهام را در دل خود داشت. عنوان در خود کلیشه نداشت و عنوانی آشنا اما جدید بود.
عنوان انتخابی از اندازهی متعادل و استانداردی برخوردار بود. عنوان با ژانر علمی تخیلی مرتبط بود چراکه تعریف نشده ها، در تخیلات هستند و از طرفی عنوان «تعریف نشده» با مباحث علمی نیز مرتبط است. همچنین عنوان، با ژانرهای تریلر و معمایی نیز به نحوی مرتبط بود.
ژانرها:
ژانرهای انتخابی سه ژانر عملی تخیلی، تریلر و معمایی بودند. هر سه ژانر جز ژانرهای استاندارد محسوب میشوند. مشخصاً ژانر قالب رمان، علمی تخیلی است و ژانرهای تریلر و معمایی هم ژانرهای کمکی هستند. « در گونه علمی_تخیلی فناوری یا علوم امروزی یا مربوط به آینده دستمایه نویسنده قرار میگیرد.» از این رو نویسنده به خوبی توانسته بود ژانر علمی تخیلی را در داستان خود جای دهد. در ژانر معمایی آنچه مهم است یک راز در داستان است. همچنین رمز و رازهای زندگی ریتا، به خوبی ژانر معمایی را نیز در داستان میگنجاند. همچنین ژانر تریلر (هیجانی و دلهره آور) نیز در داستان مشاهده میشد.
خلاصه:
خلاصه رمان اندازه مناسبی (بین ۳تا ۹خط) داشت. خلاصه به دور از کلیشه بود و در خود ابهامی خاص داشت که خواننده را به خواندن اثر تشویق میکرد. خلاصه مبهم بود اما سرنخهای کوچکی از داستان به خواننده میداد که موجب جذب خواننده میشد. بازی با کلمات و داشتن ابهامات و مجهولات نیز در خلاصه دیده میشد که از عوامل جذب مخاطب است. همچنین خلاصه، با عنوان و بدنه و ژانرهای انتخابی ارتباط داشت.
جلد:
جلد یک دختر با موهای کوتاه و قرمز بود که روی چشمانش هدستی قرار داشت. تصویر جلد کاملاً با داستان همخوانی داشت و مشخصا شخصیت ریتا را به تصویر کشیده بود. هچنین تصویر انیمهای و افسانه ای بود که ژانر علمی تخیلی را به خوبی به مخاطب القا میکرد. تصویر جلد به خوبی با بدنه و خلاصه متناسب بود. همچنین فونت، شکل و چینش نوشتههای روی جلد مناسب بدنه و ژانرها بود. تکست انتخابی نیز با همهی ژانرهای انتخابی و بدنه مرتبط بود.
مقدمه:
مقدمه اندازهی مناسبی (بین ۳تا۹ خط) داشت و با ژانرهای انتخابی و بدنه مرتبط بود. مقدمه بعد از خلاصه دومین عاملی است که موجب جذب و تشویق خواننده برای خواندن داستان است. از همین رو باید به دور از کلیشه و جذاب باشد. مقدمه به دور از کلیشه بود و همچنین مخاطب را برای خواندن داستان آماده میکرد و همچنین کنجکاوکنندگی لازم را در خواننده ایجاد میکرد.
آغاز:
آغاز با صحبت ریتا و هوش مصنوعی در رابطه با فردی که قرار بود در آینده به دست ریتا کشته شود آغاز میشد. آغاز ابهام خوبی داشت و خواننده را کنجکاو میکرد. توصیفات شخصیت ها و صداها و آواها در آغاز مناسب و کافی بود اما توصیفات مکان در آغاز دیده نشد. پیشنهاد میشود در آغاز توصیفات مکان را نیز بگنجانید تا خواننده گیج نشده و ذوق و شوق بیشتری برای خواندن اثر داشته باشد.
میانه:
میانهی رمان به دور از کلیشه بود. اطلاعات و اشخاص، با سیر مناسب و متعادلی وارد داستان میشدند که موجب درک کافی خواننده و گیج نشدن او میشد.
نقطه اوج یا بزنگاه داستان به شورانگیزترین، تنشزاترین و عالی ترین لحظه داستان میگویند که در طول آن اتفاق به نهایت کشمکش خود میرسد و گرهگشایی و حل به دنبال آن میآید. نقطه اوج رمان، جایی بود که آن زن به او حمله کرد و خواننده بیشترین هیجان را آنجا تجربه می کرد. و گره گشایی به دنبال آن و گره افکنی و ایجاد ماجرای جدید در پی آن، که ریتا به مبارزه با افراد ناشناس میرفت بسیار عالی و جذاب بود.
لحن و بافت:
لحن و بافت داستان در سه حالت میتواند دستهبندی شود.
لحن و بافت رمان شما در حالت دوم یعنی دیالوگها محاورهای، مونولوگها ادبی قرار داشت. لحن و بافت انتخابی در تمامی قسمت های داستان یکنواخت و یکدست بود و تغییر لحن نداشتیم که از نقاط مثبت رمان میباشد.
سیر رمان:
سیر رمان، به سرعت افتادن اتفاقات و وقایع در طول داستان میگویند. سیر رمان متعادل بود؛ یعنی نه آنقدر سریع بود و اتفاقات و شخصیتها آنقدر تند تند وارد داستان میشدند که باعث گیج شدن خواننده شود، و نه آنقدر آرام و آهسته پیش میرفت که خواننده از خواندن ادامه داستان خسته شود. سیر متعادل بود و موجب کم شدن جذب خواننده نمیشد. همچنین خواننده به خوبی می توانست وقایع و اتفاقات را هضم کند و با آمادگی به استقبال اتفاقات بعدی برود.
دیالوگ ها مونولوگ ها:
تناسب بین دیالوگها و مونولگها رعایت شده بود. یعنی یک پارت دیالوگ محور و پارت دیگر مونولوگ محور نبود. همچنین برای درک و فهم بهتر دیالوگها و مونولوگها از علائم نگارشی مناسب با حالت و نوع بیان جمله استفاده شده بود. همچنین دیالوگ هر شخصیت باید با یکدیگر متفاوت بود و دیالوگ و مونولوگ اطلاعات کافی را به خواننده میدادند. نسبت ۲سوم به یکسوم در دیالوگ ها و منولوگ ها نیز رعایت شده بود و منولوگ ها حجیمتر از دیالوگها بودند که این از نقاط قوت رمان محسوب میشود.
شخصیت پردازی:
شخصیت پردازی باید به دور از کلیشه و غیر مستقیم باشد.
شخصیت پردازی درونی: شامل ویژگی های درونی من جمله اخلاق، عقاید، باورها و ارزش های شخصیت ها میشود. شخصیت پردازی درونی در رمان شما به اندازه کافی دیده نمیشد؛ ریتا دختری بود که احساس حزن بزرگی توأم با ترسناک بودن برای اطرافیانش را داشت که این، درک موقعیت ریتا را سخت میکرد. ریتا در واقع شخصیتی بسیار گنگ در داستان بود.
شخصیت پردازی بیرونی:
شخصیت پردازی بیرونی شامل ویژگی های ظاهری افراد میشود. شخصیت پردازی بیرونی در رمان شما به اندازه کافی و مناسب وجود داشت و موجب میشد که خواننده بتواند شخصیت های داستان را مجسم کند.
همچنین اصل به دور بودن از کلیشه و توصیفات غیرمستقیم نیز در شخصیت پردازی های داستان دیده میشد.
توصیف مکان:
توصیف مکان هم باید غیر مستقیم باشد. توصیف مکان، به درک بهتر موقعیت و حالت شخصیت کمک میکند و کم بودن آن، باعث کمتر شدن درک و تصور خواننده از شخصیت میشود. توصیف مکان در داستان شما به اندازه کافی و مناسب دیده میشد و کاملا غیر کلیشه ای اما مستقیم انجام شده بود.
توصیف صداها و آواها:
توصیف صدا و آواها در فهم و تصور بهتر خواننده تاثیر دارد. توصیف صداها نیز در داستان شما به طور دقیق انجام شده بود که در درک و تصور داستان به خواننده کمک میکرد.
توصیف احساسات:
توصیف احساسات، در درک موقعیت شخصیتها نقش دارد. اگر توصیف احساسات کم باشد، یا نباشد، در برخی از صحنهها امکان دارد که خواننده، نتواند احساس و موقعیت خواننده را درک کند. توصیفات احساسات ریتا به خوبی انجام شده بود به دلیل عدم وجود ژانر عاشقانه در داستان، توصیفات احساسات حتی اندک نیز در این داستان مورد قبول است لذا نویسنده در توصیفات احساسات به خوبی عمل کرده است.
زاویه دید:
دو زاویهی درد در داستان وجود دارد. اول شخص و سوم شخص که نویسنده میتواند در طول داستان از هردو استفاده کند. زاویه دید انتخابی نویسنده اول شخص بود و از زبان ریتا تا آخر هم همین زاویه دید ادامه داشت.
کشمکش و تعلیق:
تعلیق، اولین دلیلی است که ما یک داستان را دنبال می کنیم. اولین چیزی که یک ذهن را به حرکت مجبور میکند، محرکهایی است که از محیط می گیرد. این که چه طور دفاع کند، چه طور حس کند، چه طور خودش را نجات بدهد و چه طور برای این محرک، جوابی پیدا کند. پس اولین کاری که نویسنده در ذهن خواننده ایجاد کند این است که حس کند سوالی برای جواب دادن یا مسئلهای برای حل کردن وجود دارد. تعلیق همان سوالی است که مخاطب از خودش میپرسد. نویسنده، باید تعلیق مناسب با داستان را در متن داستان قرار دهد. زندگی گذشته ریتا و رمز و رازهای آن موجب میشد که خواننده ترغیب به ادامه دادن خواندن داستان شود؛ همچنین تعلیق های مناسبی در وقایع داستان دیده میشد که جذب مخاطب را بالا میبرد. از جمله عدم تندی سیر در مواقع هیجانی داستان.
کشمکش تقابل میان شخصیتها یا نیروهای مختلف داستان است که بنیاد حوادث را پی میریزد. کشمکشها از نظر کلی، به دو دسته تقسیم میشوند.
کشمکش بیرونی یا فرافردی: این کشمکشها در حالت بیرون از ذهن شخصیتها و اکثرا به صورت فیزیکی هستند. در داستان این نوع کشمکش به فراوانی دیده میشد از جمله کشمکش میان ریتا و دنیای اطراف، کشمکش میان ریتا و هوش مصنوعی، ریتا و افراد ناشناس، ربات ها و... .
کشمکش درونی: این کشمکشها در حالت دورن ذهن شخصیتها هستند و حالت فیزیکی ندارند. این کشمکش نیز در داستان دیده میشد که ریتا همواره با خود درگیر بود و نمیتوانست با خودش کنار بیاید که مجرم است یانه.
ایده و پیرنگ:
پیرنگ در واقع به اسکلت داستان گفته میشود. یعنی اولین ایدهی کلی داستان که به آن شاخ و برگ داده میشود. پیرنگ دو نوع باز و بسته دارد که نمیتوان آن را قبل از به پایان رساندن داستان تشخیص داد. ایده و پیرنگ، در چهار دسته قرار میگیرند.
ایده و پیرنگ رمان شما در دسته اول یعنی ایده خوب و پردازش خوب قرار میگیرد. چراکه ایده ای غیر کلیشه ای و جذاب همراه با قلمی شیوا و پیرنگی دلنشین داشتید و کاملاً نوآورانه و خلاقانه یک دنیای فانتزی و جذاب از تکنولوژی خلق کردید.
ایرادات نگارشی:
ایرادات نگارشی به ندرت در اثر دیده میشد که هنگام ویراستاری، برطرف میشوند.
ضعفها و نقاط قوت:
ضعفها: توصیف های مستقیم مکان، عدم وجود توصیفات مکان در آغاز.
نقاط قوت: عنوان، خلاصه، مقدمه و... .
سخن پایانی منتقد:
از خواندن رمان زیبایتان و ایده جذابتان بسیار لذت بردم و توفیق روزافزون برایتان از خداوند متعال خواستارم ✨🌷