به نام خالق قلم
عنوان: خسوف آسمانم
نوشته:
@.ATRA.
عنوان:
خسوف آسمانم، از دو واژه تشکیل شده است. ترکیب دو کلمه در عنوان تکراری نیست و عنوان از جذابیت خوبی برای مخاطب برخوردار است اما با اینکه کلمه خسوف کلیشه چندانی ندارد کلمه آسمان دارای کلیشه بسیار بالایی است. واژه خسوف ذهن مخاطب را به سمت رمز و راز و معما میبرد و این به دلیل خصوصیت تاریکی و رازآلود خسوف است و البته ویژگی تاریکی خسوف میتواند به ژانر تراژدی هم اشاره داشته باشد ضمیر(م) متصل به کلمه آسمان عنوان را به ژانر عاشقانه مرتبط کرده است. نویسنده عزیز در خلاصه به تشبیه معشوق خود به خسوف اشاره کرده است که البته تا اینجای داستان عنوان غیر از این مورد ارتباط خاصی با محتوای داستان نداشته و به نظر میرسد باید منتظر ادامه آن بود.
ژانر:
ژانرهای انتخابی تراژدی، عاشقانه است. ژانر اصلی بر حسب اولویتبندی نویسنده، ژانر تراژدی است که تا اینجای داستان میتوان در زمان حال به وضعیت روحی انیران و در گذشته به غم فراق او در عشقش به یزدان اشاره کرد. اما نویسنده عزیز باید در نظر داشته باشد که ژانر تراژدی به آثاری تعلق میگیرد که پایانی تراژیک داشته باشد مانن جدایی یا مرگ قهرمان داستان. اگر پایان داستان شما تراژدیک نیست میتوانید به جای تراژدی ژانر درام را انتخاب نمایید. برای ژانر عاشقانه هم میتوان به عشق انیران و یزدان به یکدیگر اشاره کرد که به دلایلی به فراق منجر شده است.
خلاصه:
خلاصه به زبان ادبی ساده نوشته شده و جذابیت خوبی برای خواننده دارد. ابهام کافی را هم دارد و در عین حال که سرنخهایی از محتوای داستان را در خود دارد اما لو دهنده سیر داستان نیست. حجم خلاصه از حد استاندارد (۳ تا ۹ خط) بیشتر و کمی طولانیست. خلاصه به هر دو ژانر انتخابی نویسنده یعنی تراژدی و عاشقانه به خوبی اشاره دارد، تشبیه معشوق به خسوفی که تاریکی را در خود دارد بیشتر رازآلود و معمایی به نظر میرسد. همچنین خلاصه با عنوان، مقدمه و سیر داستان ارتباط خوبی دارد.
جلد:
تصویر جلد، تصویری عاشقانه از زن و مردیست که در تاریک و روشن باریکه نور ماه در هنگام ماهگرفتگی روبهروی هم و در آغوش یکدیگر ایستادهاند. تصویر با عنوان، خلاصه و مقدمه ارتباط بسیار خوبی دارد اما ارتباطش با محتوای داستان در حال حاضر پیدا نیست و احتمالا باید منتظر ادامه داستان بود.
فونت به کار رفته و رنگ آن به خوبی با تصویر هماهنگ است. جمله تراژیک به کار رفته در بالای جلد هم با خلاصه و مقدمه ارتباط خوبی دارد و به خوبی به ژانر تراژدی اشاره دارد اما به ژانر عاشقانه خیر.
مقدمه:
متنیست به زبان ادبی که توسط خود نویسنده نوشته شده، کلیشهای ندارد و تقریبا در حد استاندارد(۳تا۹ خط) است. مقدمه جزئیاتی از سیر رمان را به صورت مبهم در خود دارد و از جذابیت خوبی برای خواننده برخوردار است. مقدمه غم و آشفتگی را که نشانه ژانر تراژدیست به خوبی نشان میدهد. انگار جملات از سوی قهرمان داستان به معشوقی گفته میشود که فراقش او را دچار آشفتگی و غمی کرده که برایش همه چیز بیمعنا شده است. مقدمه با سیر داستان ارتباط خوبی دارد.
آغاز:
داستان از جایی آغاز میشود که یزدان برای با خبر شدن از احوال انیران که در بیمارستان اعصاب و روان بستریست به نزد دکتر او میرود و دکتر او از بد بودن سکوت انیران و اوضاع روحیاش میگوید.
آغاز کلیشهای ندارد، ابهام کافی را برای مخاطب دارد و به خوبی پرسشهایی را در ذهن خواننده ایجاد میکند که بزرگترینش علت بستری شدن انیران است. توصیف احساسات و صدا به خوبی در آن انجام شده است اما در توصیف مکان و شخصیت بیرونی کمی ضعیف عمل شده است. توصیف چندانی از محیط بیمارستان، اتاق دکتر و اتاق انیران به چشم نمیخورد. درباره توصیف شخصیت بیرونی یا ظاهری هم اگرچه درباره شخصیتهای اصلی یعنی انیران و تا حدی هم یزدان خوب عمل شده بود اما توصیفی از ظاهر دکتر مرادی دیده نمیشود.
آغاز با ژانر تراژدی و عاشقانه ارتباط خوبی دارد و با محتوای داستان هم هماهنگ است.
میانه:
داستان اوج و فرودهای مناسبی دارد و به دور از کلیشه است.
اوج داستان تا اینجا که داستان نوشته شده مربوط به حضور ناگهانی یزدان، ابراز عشق و علاقهاش به انیران و بعد غیبت ناگهانیاش است که انیران را به این شبهه میاندازد که همهاش توهم بوده هرچند تغییراتی که در خانه انیران داده شده مبنی بر حضور شخصیست.
نویسنده عزیز توانسته با قلم توانمند و زیبای خود جذابیت بسیار خوبی به محتوای داستان خود بدهد که بیشک برای مخاطب هم جذاب است. توصیف احساسات بسیار زیبا، کشمکشهای درونی و بیرونی مناسب و به جا، توالی هوشمندانه اتفاقات و تعلیق خوب و فضاسازی مناسب و باورپذیر از جمله خصوصیات قلم شماست که میتواند خواننده را مجذوب اثر شما کند.
میانه تا اینجا با هر دو ژانر انتخابی نویسنده به خوبی در ارتباط است.
سیر رمان:
سیر رمان متعادل پیش میرود، نه کند است و نه تند. شخصیتها به موقع و در جای درست وارد داستان میشوند و نقش خود را ایفا میکنند.
اما به نظر میرسد اشتباهی کوچک در متن رخ داده است و آن هم در همان دو پارت اولیه و درباره مدت زمان بستری انیران است که در پارت اول چند ماه و در پارت دوم دو سال ذکر میشود که بهتر است ویرایش شود.
"چندین ماه از بستری شدن نیمهی جانش میگذشت و هنوز هم اندک کورسوی امیدی تاریکی مطلق زندگانیاش را نورانی نکرده بود." در پارت اول
و
"دوسال بودن توی این ویرونه هم نتونسته عطرت رو از بین ببره نور چشمی" در پارت دوم
مونولوگها و دیالوگها:
تناسب بین دیالوگها و مونولوگها به خوبی رعایت شده است. در دیالوگها و مونولوگها از علائم نگارشی مناسب با حالت و نوع بیان جمله استفاده شده است که به درک و فهم بهتر آنها کمک میکند.
تنها در یکجا که به نظر میرسد اتفاقی باشد دیالوگهای انیران بیآنکه بینشان مونولوگ و یا دیالوگی از شخصیت دیگری باشد جدا از هم آمدهاند که بهتر است ویرایش شود و دیالوگها در پی هم بیایند.
"- بهترین راه و فرار کردن از احساسی که داری میبینی؟ بهترین راه و تو ول کردن من میبینی؟ فکر میکنی اگر بری کم آسیب میبینم لامروت؟ تو تموم منی چطوری میگی احساسم قوی نیست؟
- یزدان خواهش میکنم سختش نکن!"
لحن و بافت:
لحن داستان درحالت مونولوگهای ادبی و دیالوگهای محاورهای است و این امر در همه پارتها رعایت شده است و پرش لحن در آنها دیده نمیشود.
شخصیت پردازی:
به توصیف شخصیت که شامل شخصیت پردازی درونی یا رفتاری و همچنین بیرونی و ظاهریست گفته میشود. شخصیت پردازی درونی به خوبی صورت گرفته مخصوصا درباره شخصیتهای اصلی داستان. آنقدر که میتوان شخصیتها را از هم تفکیک کرد و برایشان خصوصیات خاصی قائل شد.
"زنِ پریشان احوالی که میدید هیچ شباهتی به صادقیِ بزک کرده همیشگی نداشت! چشمانش همچون دو آبشار خونین بر رخسارِ پریدهاش میباریدند."
توصیفی از وضعیت آشفتگی موکل انیران پس از کشته شدن همسرش که به خوبی صورت گرفته است.
توصیف شخصیت بیرونی هم صورت گرفته است اما کاملترین توصیف درباره انیران صورت گرفته است و درباره شخصیتهای دیگر یا توصیفی وجود ندارد و یا کوتاه و ناکافیست. مثلا در توصیف ظاهری شخصیت یزدان تنها به رنگ مشکی موها و چشمانش اشاره شده است و یا درباره شخصیت آوا که فقط این مورد ذکر شده که چهره شرقی دارد. توصیف شخصیت ظاهری هر کاراکتری در داستان باید مجزا و مشخص باشد. برای شخصیتهای اصلی بیشتر و شخصیتهای فرعی و گذرا کمتر. این که شخصیتها چه ظاهری دارند در کنار خصوصیات اخلاقیشان آنها را متمایز و باورپذیر و تصویری در ذهن مخاطب ایجاد میکند.
"گیسوان درخشانش که زندگی از آنها سرازیر بود حال در کدرترین حالتشان نامنظم به دورش ریخته بودند. طاق میخواست دیدن آن پوست بلورینش که حال سرد و بیروح شده بود! روزگاری حتی خیال همنشینیاش هم او را به تبسمی شیرین وا میداشت و حال فراری بود از باور این کابوسِ بیانتهای تلخ. او دلبرکش بود؟ این زنِ شیدای پریشان را نمیشناخت، زنی که روزگاری چشمانِ عسلی آینهایاش، زندگی را معنکس و او را مسحور میکرد؛ حال نگاهی هرچند بیفروغ هم نسیبِ مجنونِ بیتاب و توانش نمیکرد!"
توصیفات:
توصیفات مکان چندان وجود ندارد. معمولا اشاراتی کوتاه و ناکافی انجام شده که نمیتوان توصیف به حسابشان آورد.
"با گامهایی بلند از راهروی تنگ آسایشگاه گذشت. بوی الکل و داروهایی که به آنها حساسیت داشت را، از زیر ماسک هم احساس میکرد."
محیط آسایشگاه میتواند خصوصیات ویژهای داشته باشد. مثلا حضور پراکنده بیمارانی که بستری هستند، سر و صداهایی که از آنها به گوش میرسد و یا حضور پرستاران. میتوانید از دیوارهایی بگویید که رنگشان کدر شده و سرامیکهای کف سالن که مثلا در عین کهنگی و قدیمی بودنشان از تمیزی برق میزند و ...
یا
"نوری که آزادانه بیوساطت پردههای توری به اتاق میتابید را دوست داشت. میدانست دلبر هم طبقِ عادت هنگام برخاستن از خواب نیز پردهها را کنار میکشید تا از نور خورشید صبحگاهی بهره ببرد. پرتوی نور را دنبال کرد و به عسلیای که مقابلش بود رسید. شیء که نور را منعکس میکرد توجهاش را جلب کرد."
این توصیف درباره اتاقی که انیران در آن بستریست هم کوتاه و ناکافیست. میتوانید از جنس پرده و یا حتی بزرگی و کوچکی پنجره، حفاظ فلزی آن، پنجرهای که باز یا بسته است و... صحبت کنید. توصیفات مکان دررکنار توصیفات دیگر به فضاسازی مناسب و باورپذیر داستان شما کمک میکند.
شاید بتوان گفت کاملترین توصیف مکان توصیفی از خانه انیران است که آن هم کوتاه و ناکافیست و جزئیات در آن وجود ندارد.
"سکوت خانهی نیمه تاریکِ یک خوابهاش را احاطه کرد بود! پالتوی خزی را که بر شانهاش سنگینی میکرد در میآورد و نگاهِ اجمالیای به نامرتبی خانه و اثاثیه خاک گرفتهاش میکند."
توصیف صدا و آوا در سیر داستان کم و بیش به ان پرداخته شده است اما باز هم با توجه به مکانها، اتفاقات و کشمکشهای داستان میتواند بیشتر از اینها به توصیف صدا و آوا پرداخت.
"صدای توقف آسانسور حواس پنج گانهاش را جان میبخشد. در این مدت بارها صدای پا از پلکان و آسانسور شنیده بود، اما..."
توصیف احساسات و هیجانات اما به خوبی پرداخته شده است. توصیف هیجانات درونی شخصیتها مثل عشق، غم، خشم، نگرانی،نفرت و... در سیر داستان تاثیر به سزایی دارد و خواننده را با شخصیتها آشنا و همراه میکند و شما در این مورد خیلی خوب عمل کردهاید.
" ارادهاش در تلاطم اقیانوس سیاه غرق شده و ندای درونش را نمیشنید؛ تقلاهای زبانش در پی سخنی افاقه نمیکرد! همچون ماهی رها شده از آب دهان میگشود و میبست؛ رنج و حسرتِ دست کشیدن به موهای پر پیچ و تابش، او را بیرمق میساخت! تنها قبلهای که میستود و تنها کعبهای که به دور آن میچرخید؛ یزدانش بود."
زاویه دید:
داستان توسط سوم شخص و راوی روایت میشود. در شروع داستان از دیدگاه یزدان در زمان حال و بعد از دیدگاه انیران و یزدان که گذشته را به تصویر میکشد. انتخاب نویسنده برای استفاده از سوم شخص با توجه به ژانرهای انتخابی و سیر داستان کاملا مناسب و بهجا است. انتخاب سوم شخص به عنوان زاویه دید دست نویسنده را برای توصیفات لازم و ایجاد کشمکش و تعلیق به خوبی باز میگذارد.
کشمکش و تعلیق:
داستان اوج و فرود مناسبی دارد و میتواند به خوبی ذهن خواننده را به خود مشغول کند. از همان ابتدا وضعیت انیران که در آسایشگاه روانی بستری شده است و با توجه به گفتههای پزشکش وضعیت خوبی هم ندارد و بعد از آن دلیل عدم پذیرش عشق انیران توسط یزدان و دو سال دوریاش به خوبی ذهن خواننده را به خود مشغول میکند.
کشمکش و تعلیق بیرونی بین شخصیت انیران با یزدان، آوا، همکاران و موکلش خانم صادقی و بقیه شخصیتها و اتفاقاتی که در حال رخ دادن است به خوبی دیده میشود.
به کشمکش و تعلیق درونی هم به خوبی پرداخته شده است.
انیران مدام در افکار خود با عشقی که به یزدان دارد، فراق یزدان و غم و آشفتگیهای روحی که در اینباره به آن دچار میشود، هیجانات ناشی از شغلش و... دست و پنجه نرم میکند.
ایده و پیرنگ:
ایده داستان، درباره دختریست به نام انیران که بعد از مرگ مادرش تصمیم میگیرد مستقل زندگی کند. انیران وکیل خانواده است و عاشق یزدان اما یزدان عشق او را نمیپذیرد و دو سال او را رها کرده و میرود. یزدان پس از دو سال برمیگردد و به انیران ابراز عشق میکند اما باز ناپدید میشود و این حضور کوتاه انیران را به این فکر میاندازد که حضور یزدان توهمی بیش نبوده است که شاید هم همینطور باشد.
ایده داستان کلیشه چندانی ندارد. فراق معشوق و غم دوری از او شاید دستمایه نوشتن داستانهای زیادی باشد اما آنچه مهم است قلم خوب نویسنده عزیز است که به خوبی داستان را پرداخته است. سیر داستان جذاب است و به خوبی خواننده را با خود همراه میکند.
ایرادات نگارشی:
ایرادات نگارشی کم و بیش در متن دیده میشوند؛ علائم نگارشی معمولا به درستی استفاده شدهاند اما گاهی از علائم(؛ و !) در جای نادرست و اشتباه استفاده شده است. فاصلهها و نیمفاصلهها هم رعایت شدهاند به غیر از چند مورد. افعال در جای درست و متناسب با فاعلها انتخاب شدهاند اما گاهی زمان افعال از گذشته به حال تغییر میکند. در متن داستان اشتباهات تایپی و املایی هم کم و بیش دیده میشوند که قابل ویرایش هستند.
قهقه✖️ قهقهه✔️
طاق✖️ طاقت✔️
همانطور✖️ همانطور✔️ نیمفاصله
دیگریست✖️ دیگریست✔️ نیم فاصله
چندین رازها✖️ چندین راز✔️ با وجود کلمه چندین نیاز به جمع بستن کلمه راز نیست
اثباب✖️ اسباب✔️
احتمالا✖️ احتمالاً✔️ تنوین
پیش کش✖️ پیشکش✔️ نیم فاصله
بازگردادن✖️ بازگرداندن✔️
حاله اشک✖️ هاله اشک✔️
دلخجسته✖️ دلخجسته✔️
و...
نقاط قوت:
مقدمه، آغاز، ایده و پیرنگ، کشمکش و تعلیق، میانه و توصیف احساسات و شخصیتپردازی درونی و...
نقاط ضعف:
ایرادات نگارشی
سخن آخر با نویسنده
دوست گرامی، بیتای عزیزم
از خوندن داستان شما بسیار لذت بردم. قلم شما بسیار روان و زیباست و این نشون از توانایی و استعداد خوب شما در نوشتن داره که بابتش به شما تبریک میگم
برای شما دوست عزیزم آرزوی موفقیت میکنم، قلمت مانا🌹