جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

نقد شورا نقد شورا | رمان دره سیاهی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته نقد شورا توسط Kosarvalipour با نام نقد شورا | رمان دره سیاهی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 232 بازدید, 2 پاسخ و 0 بار واکنش داشته است
نام دسته نقد شورا
نام موضوع نقد شورا | رمان دره سیاهی
نویسنده موضوع Kosarvalipour
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Rasha_S
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

Kosarvalipour

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Feb
4,148
9,206
مدال‌ها
4
بسمه تعالی
عنوان اثر:دره سیاهی
نویسنده:Asayesh
عضوگپ نظارت: (6)S.O.W
خلاصه:
اگه توی یه ماه تمام چیزهایی که دوست داری رو از دست بدی‌ چی‌کار می‌کنی؟
رمان روایت‌گر زندگی دختری‌ست که توی یه ماه تمام چیزهایی که دوست داشت رو از دست داد. تنها چیزی که براش موند یه دل پر از کینه از تمام کسانی هست که این چیزها رو ازش گرفتن.
داستان اینجا تمام نمیشه! داستان از جایی شروع میشه که دختر داستان ما برای انتقام از تمام کسانی که زندگی‌ش رو نابود کردن میاد.

مقدمه:
زندگی آدما پر از پستی و بلندی زیادی هست... . بلندترین نقطه صعودش رو که اگه‌ نتونی فتح کنی برات میشه بزرگترین دره که می‌تونه تو رو به سیاهی بکشونه.
"برای مطالعه اثر کلیک کنید."
 
موضوع نویسنده

Kosarvalipour

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Feb
4,148
9,206
مدال‌ها
4
۱۵-۰۶-۵۴-downloadfile (1) (1) (1).jpg



بسم الله الرحمن الرحیم‌

نویسنده عزیز ضمن درود و عرض وقت‌بخیری خدمت شما: @Asayeshbni
سپاس‌گذاریم بابت اعتماد شما از نقد آثار خود در انجمن رمان بوک
منتقد رمان شما: @Rasha_S


*لطفا تا قبل از قرار‌گیری نقد توسط منتقد در این تایپک چیزی ارسال نکنید!

*همچنین پس از ارسال نقد این تاپیک به مدت دو روز باز خواهد بود تا شما نظر خود را نسبت به نقد اعلام نمایید!

*در صورتی که از نقد خود ناراضی بودید یا شکایتی از تالار نقد داشتید، می‌توانید شکایت خود را در تاپیک زیر ثبت کنید تا مورد بررسی قرار گیرد!
🔷️تایپک جامع انتقادات، پیشنهادات و شکایات

به امید موفقیت روز افزون شما
مدیریت تالار نقد: @SHAHSANAM (:
 

Rasha_S

سطح
4
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Oct
3,431
13,203
مدال‌ها
4
عنوان رمان:
عنوان از دو کلمه‌ی دره+ سیاهی تشکیل شده. متأسفانه هر دو کلمه درصد کلیشه‌ی بالایی دارند و بهتر است تغییر کنند. عنوان جذابیت دارد اما با بدنه ارتباط مناسبی ندارد. ( منظور از سیاهی، می‌توان بدی بعد درونی نقش اصلی در نظر گرفته شود ولی ارتباطی میان دره و بدنه‌ی داستان وجود ندارد.) ارتباط میان عنوان و مقدمه دیده شد.
ژانر:
متأسفانه، نویسنده به طور آگاهانه و یا ناآگاهانه، ژانر را مشخص نکرده. میتوان آن را جنایی _ جاسوسی و تا حد کمی، عاشقانه در نظر گرفت.
*نویسنده حتماً باید ژانرهای مورد نظر خود را عنوان کند.*
جلد رمان:
جلد رمان ( تصویر دختری احاطه شده در تاریکی که روشنایی کمی به صورت او می‌تابد.) است. ارتباط قسمت تاریک، می‌توان شخصیت و بعد درونی دختر در نظر گرفته شود و روشنایی، نور حقیقت و یا عشق باشد که در این صورت، ارتباط با بدنه را باید فلسفی در نظر گرفت. فونت در نظر گرفته شده مناسب است اما متن، ارتباط کمی با تصویر، بدنه و ژانر ناگفته دارد.
خلاصه:
اندازه‌ی قابل قبولی دارد اما تا حدودی لو دهنده است و از جذابیت آن کم می‌کند؛ پس بهتر است تغییر کند. با عنوان ارتباط فلسفی می‌تواند داشته باشد ولی با بدنه به وضوح ارتباط دارد؛ طوری که باعث لو رفتن آن می‌شود ( همان‌طور که قبلاً اشاره شد.) نداشتن ارتباط مناسب با بعد عاشقانه، از جذابیت آن کم می‌کند.
مقدمه:
اندازه‌ی مناسبی ندارد و بی از حد کوتاه است. ( زندگی آدما پر از پستی و بلندی زیادی هست... . بلندترین نقطه صعودش رو که اگه‌ نتونی فتح کنی برات میشه بزرگترین دره که می‌تونه تو رو به سیاهی بکشونه. ) داستان را لو نمی‌دهد اما می‌تواند با تغییر درست نویسنده، ارتباطی بیشتری با بدنه و بعد عاشقانه پیدا کند. جمله بندی‌ها می‌توانند با تغییر درست و هوشمندانه، جذابیت آن را بیشتر کنند.
آغاز داستان:
( - چه آرزویی کردی؟
نیروانا لبخندی‌ زد و گفت:
- آرزو کردم، تو آینده مثل تو بشم!
امید با تعجب‌ به‌ نیروانا نگاه‌کرد و گفت:
- چرا؟... چرا می‌خوای مثل من بشی؟
نیروانا کمی سرش رو کج کرد و گفت:
- آخه تو خیلی قوی هستی!
به امید نگاه کرد و ادامه داد:
- بابایی... دوست‌ دارم وقتی‌ بزرگ‌ شدم‌ مثل‌ تو بشم... باهوش و شجاع.
با حرف نیروانا کم کم تعجب امید کم شد و صدای قهقهه‌اش بلند شد. در تمام مدتی که امید می‌خندید نیروانا با اخم و دلخوری بهش‌ نگاه‌‌ می‌کرد. بعد از چندثانیه قهقهه‌اش تمام شد و گفت:
- عزیزم تو در آینده بهتر از من می‌شی... این مطمئنم! )
داستان با فلش بکی به گذشته آغاز می‌شود و ما شاهد گفت‌وگوی پدر و دختر، در مورد آرزوی دختر که بودن مانند پدر ( به دلیل الگوی او بودن) هستیم. این آغاز می‌تواند جذابیت را برای خواننده ایجاد کند اما متأسفانه به دلیل اشکالات نگارشی، از ایجاد این جذابیت، تا حد زیادی جلوگیری شده است. ایجاد صحنه سازی مناسب می‌تواند روشی برای ایجاد جذابیت باشد. برای مثال می‌توان دلیل آرزو کردن دختر را بیان کرد ( تولد و...) که این مورد با آرام‌تر کردن روند آغاز ممکن می‌شود.
بدنه:
بدنه سیر سریع و نامتعادلی دارد و این موضوع، باعث مجهول ماندن داستان و برخی نکات برای خواننده می‌شود. ایرادات نگارشی مانند:
( دانیا توی این سال‌‌ها یک چیزی خیلی خوب یاد گرفتم، به چیزی‌های فکر نکنم که انجام شدنش محاله این‌هایی که گفتی فقط یک رویاست حتی آرزوهم به حساب نمیاد... پس دانیا تو هم بهتره یاد بگیری به واقعیت فکر کنی ... نه رویا!
چشم‌‌هام بستم‌ و باز کردم‌. ) و ( لبخند زوری زدم و کلید برداشتم آروم زیر لب تشکر و خداحافظی کردم و بعد به سمت آسانسور رفتم دکمه‌ش رو زدم در بعد از چندثانیه در باز شد رفتم داخلش طبقه (؟) زدم در آسانسور بسته شد و بعد چند ثانیه در باز شد آمدم بیرون توی این طبقه دو تا واحد بود. رفتم سمت واحد چپی کلید انداختم داخل قفل در با صدای تیکی باز شد. ) و یا ( وقتی یادم به اون دختر لباس رنگی پوش که از لباس‌هاش می‌شد یه بسته مداد رنگی پر کرد حالم بد می‌شه. ) و دیگر موارد، ایراداتی هستند که باعث کسل شدن خواننده، هنگام خواندن می‌شود. ( نویسنده‌ی عزیز، موردی که باعث آن را یادآوری کنم این است که در نوشتن رمان، گاهی اوقات باید ترکیب ساختار گفتاری در مکالمات روزمره را تغییر دهیم تا قابل مکتوب شدن شوند.) همچنین، نام پدر شخصیت اصلی، گاهی امید بود و گاهی امیر!
سیر داستان:
همانطور که قبل‌تر اشاره شد، روند داستان تند و شتاب‌زده بود و این مورد باعث شده بود بسیاری از جزئیات جا بمانند. این روند باعث می‌شد بسیاری از مواقع، خواننده گیج شود.
برای مثال قسمت مهمانی در اواخر داستان که به طور کلی از تشریح جزئیات آن، صرف نظر شده بود در صورتی که برای شخصیت‌ها، یک اتفاق مهم و خطرناک محسوب می‌شد! و یا قسمت فرار شخصیت دختر داستان! دلیل فرار چه بود؟ چرا همکار دختر، همان پسری که دختر به خاطر او وارد داستان شد، سعی در کشتن دختر داشت و یا دلیل تحویل دادن پرونده به مرد خلافکار! پرش‌های زمانی نیز، در اکثر جاها مشخص نشده بودند و این مورد هم باعث گیجی مخاطب می‌شد.
میانه:
داستان با لو رفتن هویت دختر و تلاش پلیس‌ها برای گیر انداختن او، ادامه پیدا می‌کند که باعث جلوگیری از یکنواختی بافت داستان شد. البته در ادامه، ما باز هم شاهد تلاش‌های دختر برای کشف اطلاعات نیستیم در صورتی که از همان ابتدا او برای همین مورد، وارد ساختمان شده بود! این نکات ریز ولی مهم، مواردی‌اند که می‌تواند باعث بالا و یا پایین آمدن سطح جذابیت داستان شوند. نکته‌ای که باید به آن توجه کنید این است که ما در مورد هویت زن عمو چیزی نمی‌دانستیم و با توجه به این که استفاده از شهروند عادی، برای مأموریت خطرناکی که شخصیت اصلی‌ها از آن صحبت می‌کردند، در تقریباً تمام موارد ممنوع است که این قضیه، باعث پایین آمدن باورپذیری داستان می‌شود.
نقطه‌ی اوج داستان، آگاهی شخصیت‌های مثبت، از هویت واقعی دختر بود که باعث شوکه شدن آنها شده بود. این نقطه‌ی اوج، با تشریح بیشتر جزئیات، می‌تواند جذابیت و پتانسیل پنهانی خود را به نمایش بگذارد.
لحن و بافت:
دیالوگ‌ها، مونولوگ‌ها، و هم‌چنین بافت کلی داستان، محاوره‌ای بود ولی در مواردی، شاهد بی دقتی نویسنده به این موضع بودیم که باعث فاصله گرفتن از محاوره‌ای بودن می‌شد. (برای مثال کلمه‌ی می خواهد/ می خواهم که هم ایراد نگارشی دارد و هم از محاوره‌ای بودن فاصله دارد)
دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها:
دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها تا حدودی اطلاعات لازم را به مخاطب می‌دهند هرچند باز هم نقاطی مبهم باقی می‌ماند! در استفاده از علائم نگارشی باید با دقت بیشتری استفاده شود. ( برای مثال: دانیا توی این سال‌‌ها یک چیزی خیلی خوب یاد گرفتم، به چیزی‌های فکر نکنم که انجام شدنش محاله این‌هایی که گفتی فقط یک رویاست حتی آرزوهم به حساب نمیاد... پس دانیا تو هم بهتره یاد بگیری به واقعیت فکر کنی ... نه رویا!
چشم‌‌هام بستم‌ و باز کردم‌.)
که باید به این صورت نوشته شود: دانیا! توی تمام این سال‌ها، یه چیزی رو خیلی خوب یاد گرفتم! به چیزهایی که انجام شدنشون محاله، فکر نکنم. این‌هایی که گفتی، فقط یه رویاست! حتی آرزو هم به حساب نمیاد! پس دانیا، تو هم بهتره یاد بگیری که به واقعیت فکر کنی! نه رویا!
همانطور که قبل‌تر اشاره شد، دیالوگ‌ها و همچنین مونولوگ‌ها، اکثراً به طورمحاوره‌ای نوشته شده بود مگر قسمت‌هایی که اشتباهاً شکل ادبی گرفت و یا قسمت‌هایی که به‌خاطر سلسله مراتب، ادبی بودن نوشته‌ها الزامی بود.
شخصیت‌پردازی:
تقریباً وجود نداشت و اطلاعات لازم را به خواننده نمی‌داد که این مورد، باعث جلوگیری از ارتباط گرفتن خواننده با شخصیت‌ها می‌شد.
بعد درونی تقریباً وجود نداشت که این برای شخصیت‌ها، به خصوص شخصیت‌های اصلی، مشکل‌آفرین شد. ( مگر در قسمت کوتاهی که شخصیت اصلی مرد، به طور مبهم جملاتی در مورد بی‌رحمی و... شخصیت اصلی زن گفت)
بعد بیرونی هم تقریباً وجود نداشت و ما فقط می‌دانستیم رنگ چشم‌های دختر، مشکی و یا طوسی است ( ضد و نقیض بودن نوشته‌ها و توصیفات)
توصیف مکان:
توصیف مکان وجود نداشت و خواننده به هیچ وجه، قادر به تصویرسازی ذهنی از مکان‌ها نبود.
توصیف احساسات:
گاهاً شاهد توصیف احساسات بودیم. ( غمگین و افسرده شدن پسر بعد از لو رفتن هویت و نیت واقعی دختر). به طور کلی، توصیف احساسات هم کافی نبود و می‌توانست بیشتر باشد.
زاویه دید:
اول شخص بود و از زبان دو نقش اصلی داستان روایت می‌شد. البته در یک بخش خیلی کوتاه، از زبان سوم شخص بیان شده بود که با توجه به کوتاه بودن آن، بهتر است به اول شخص تغییر پیدا کند. زاویه دید به کار گرفته شده برای این داستان مناسب بود.
ایده و پیرنگ:
ایده تا حدودی کلیشه‌ای بود اما با آرام‌تر کردن روند پیشروی داستان و اضافه کردن جزئیات جدید و بدون کلیشه، می‌تواند بهتر شود.
پایان داستان:
داستان با جعل کردن مرگ دختر و شروع زندگی جدید او، پایان میابد. پایان مناسب و جذاب بود.
کشمکش و تعلیق:
نویسنده از پتانسیل کشمکش و تعلیق تقریباً استفاده کرده بود که به آن اشاره می‌کنیم:
کشمش‌های درونی بسیار کمی را شاهد بودیم. ( تنها، قسمتی که پسر علی‌رغم احساسات خود، باید به مبارزه و دستگیری دختر می‌پرداخت و همچنین در مورد احساسات خود دوگانگی داشت، می‌تواند به عنوان بعد درونی در نظر گرفته شود که بسیار کم است)
کشمکش‌های بیرونی: در مقایسه با کشمکش‌های درونی بیشتر بود ما شاهد درگیری‌هایی در مورد تعقیب و گریز و همچنین به دست آوردن اطلاعات، هرچند که می‌توانست بهتر صورت بگیرد، بودیم.

نقاط ضعف:
ژانر، توصیفات مکان، احساسات، ظاهر_ سیر داستان _ ایرادات نگارشی و...

نقاط قوت:
پایان داستان_ زاویه دید مناسب

نویسنده عزیز هدف از نقد بهتر شدن و ارتقای سطح نویسندگان عزیز است. شما با رعایت موارد گفته شده و البته نوشتن بیشتر به پختگی بسیاری خواهید رسید. پس نگران نباشید.

با آرزوی موفقیت
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین