«بسمِ اللهِ الرحمٰنِ الرحیم»
‹نقد رمان "قربانی کیست"›
«منتقد: ریحانه اسفندیاری»
عنوان:
عنوان رمان تکراری و کلیشهای نیست.
ابهام موجود در رمان باعث جذب خواننده میشود.
عنوان با محتوا و ژانر مرتبط هست!
ژانر:
رمان متشکل از چهار ژانر:
( تخیلی، ترسناک، طنز، معمایی)
هست؛ نویسنده به خوبی از چهار ژانر در رمان استفاده کرده، محتوای رمان با تمامی ژانرها به نوعی میشه گفت ترکیب شده.
خلاصه:
خلاصه کوتاه بود، و آنقدری که لازم هست اطلاعات را به خواننده نمیرساند.
خلاصه کمی کلیشهای و تکراری میباشد امّا در قسمت آخر خلاصه ابهامی وجود دارد که باعث تشویق خواننده به ادامه دادن میشود!
مقدمه:
مقدمه تکراری و کلیشهای نیست اما با محتوا چندان مربوط نیست، مقدمه کوتاه هست همچنین با ژانرها ارتباط ندارد پیشنهاد میکنم مقدمهای مناسبتر انتخاب کنید.
شروع رمان:
رمان با معرفی اخلاق شخصیتهای اصلی شروع شده که کاری کلیشهای بنظر میرسد و خواننده را از خواندن ادامه رمان بازمیدارد، همچنین کلمه شوخ و شیطون که بهطور مداوم تکرار شده بود باعث پایین آمدن کیفیت رمان میشود.
دیالوگها و مونولوگها:
اندازه مونولوگها کم بود.
دیالوگها و مونوگ ها برای خواننده قابل درک بود و ابهام و پیچیدگی بیش از حد وجود نداشت.
سیر رمان:
سیر رمان بسیار سریع اتفاق میافتاد با این حال خواننده متوجه جریان میشد.
پرش گذر سریع اتفاقات در رمان باعث میشود کیفیت رمان پایین بیاید و خواننده از خواندن ادامه رمان صرفنظر کند!
کشمکش موجود در رمان:
کشمکش رمان جنجال بین شخصیتها بود که بحثهای بین "شیدا و یلدا و فاطمه و ..." نشاندهنده ژانر طنز در رمان بود. کشمکشها کمی تکراری بودند امّا جذابیت خودشان را داشتند.
کشمکشها در رمان باید به اوج رسیده و پایین آمده یا به عبارتی "جزر و مد" کشمکشها!
امّا در این رمان کشمکشها روند عادی داشت و همیشه پابرجا بود که این نکته باعث میشود رمان جذابیت خودش را از دست بدهد و کشمکشها در نظر خواننده جزئی عادی محسوب شود و چندان مورد توجه قرار نگیرد.
فضاسازی:
در این قسمت نویسنده کم کاری کرده است! خواننده هیچ تصوری از خانه یا مکانهای موجود در رمان نداشت و نمیتوانست مکان را در ذهن خود تجسم کند.
شخصیتسازی:
مونولوگها گویای احساسات شخصیتهای رمان بود امّا خواننده احساسات را بهخوبی درک نمیکرد متون احساسات را بهخوبی نمیرساند، واضحتر بگویم در مونولوگ گفته شده بود "ترسیدم" امّا مشکل اینجاست که فضای ایجاد شده احساس ترس را به خواننده نمیرساند.
در این قسمت میبایسی متون و کلمات را بهطوری در کنار همه قرار داد تا فضای ترس هم ایجاد شده باشد اینکه فقط گفته بشه شخصیت ترسیده برای احساس ترس کافی نیست!
چهره پردازی:
خواننده هیچتصوری از چهرهی شخصیتهای اصلی در ذهنش نداشت.
خواننده فقط میتوانست چهرهی پیرزن را تجسم کند امّا چهرهی شخصیتهای اصلی رمان برای خواننده همچنان گنگ بود.
توصیف حالات رمان:
توصیف ژستها و حرکات شخصیتها کاملا واضح بود و خواننده میتوانست بهخوبی ژست آنها را در ذهن خود تجسم کند.
این نکته نشان دهنده قوت قلم نویسنده میباشد.
بافت رمان:
انسجام و یکپارچی در رمان وجود داشت، متون با یکدیگر مرتبط بود، این امر موجب میشود خواننده به خواندن ادامه دهد.
گفتار رمان:
رمان با لحن محاوره نوشته شده بود که این لحن با توجه به ژانر داستان لحن مناسبی هست، و با توجه به زاویه دید میشه انتخاب نویسنده را تحسین کرد!
باور پذیری:
با توجه به ژانر رمان (تخیلی) باورپذیری مطالب مهم نیست.
اطلاعات رمان:
همانطور که ذکر شد با توجه به تخیلی بودن محتوا اطلاعات داده شده در رمان صحیح نمیباشد و صحیح بودن نکات در این نوع رمانها مهم نیست.
پر و بال دادن به رمان:
با توجه به سیر رمان که بسیار سریع اتفاق میافتاد متاسفانه بسیاری از جزئیات که باعث زیبا شدن رمان میشد از قلم افتادن.
اما در کل گاهی نویسنده اتفاقات را به خوبی شرح میداد و گاهی نیز سریع از کنار آنها میگذشت.
جذابیت رمان:
رمان جذابیت مختص به خودش را داشت، کشمکشها و روند داستان باعث جذابیت و کیفیت بالای رمان میشد.
ابهام در نکاتی که مربوط به تخیل و موجودات ماورائی بود باعث جذب خواننده میشد!
هدف رمان:
رمان حول نقطه طنزگونه و تخیلی میچرخید و هدف و پیام خاصی را گویا نبود امّا زمانی که شخصیتهای رمان حاضر نشدند یکدیگر را تنها بگذارند میشه تنیجه گرفت هدف رمان "نشاندهنده صمیمیت و انساندوستی" هست.
درست نویسی:
ایراد چندانی در درست نویسی مشاهده نشد!
«رمان بسیار جذابی بود بنده از خواندن رمان لذت بردم.»