به نام خدا
منتقد:
@Nahal.hmdn
نویسنده:
@MAHDIEHSADAT
عنوان:
عنوان رمان ماه قرمز بود. عنوان ماه قرمز هر چقدر که به جلوتر پیش میرفتیم این عنوان پررنگ تر میشد. عنوان جذابیت خودش را داشت و انتخاب این عنوان خوب بود. ماه قرمز اسم راحت و روانی بود و دارای کلمهی جدیدی نبود.عنوان تکراری نبود و مناسب بود. همچنین این عنوان ترکیبی کنجکاو کنندگی خودش را داشت. با ژانر رمان هم ارتباط جذابی داشت. در این عنوان کاملا ژانر تخیلی دیده میشود. ارتباط تقریبا تنگاتنگی با بدن رمان هم دارد. دختری که برای برگشت باید طلسم ماه قرمز را بشکند. این ارتباط با نام رمان کاملا حس میشد.
ژانر:
ژانر رمان تخیلی، عاشقانه، طنز، تاریخی بود. ژانر تخیلی بر رمان شما غالب تر بود و بیشتر دیده میشد. ژانرهای تخیلی و عاشقانه در بدنه رمان بیشتر دیده میشدند. ژانر طنز در رمان کمتر مواقعی دیده میشد. طوری که به نظر میرسید انتخاب این ژانر زیاد مناسب این رمان نباشد. بهتر بود ژانر طنز را غالب رمان نمیکردید. از ژانر تخیلی میتوان، ورود ناگهانی ماهی به دنیای جدید ژانر تخیلی را نشان داده بود.
ژانر عاشقانه را میتوان به ههئو و عشقش به سولی اشاره کرد. ژانر تاریخی را هم میتوان کمی به رسوم و طرز پوشش آنها در قدیم اشاره کرد.
خلاصه:
لی ماهی دختر نوجوانیه از مادر ایرانی و پدر کرهای، که علاقه زیادی به نقاشی داره و با پیدا کردن یه نقاشی قدیمی و ترمیم کردنش به دوران همون نقاشی منتقل میشه و 500 سال قبل توی خانوادهای که به جرم خ*یانت تبعید شدن شب حمله ولیعهد بیدار میشه... .
خلاصه حالت قصه وار داشت؛ دارای کلمات ثقیل نبود و کلمات ساده روان بودند. این نوع خلاصه حاوی آرایه های ادبی نبود. جملات باز به کنجکاو کنندگی رمان کمک شایانی میبخشند. البته اگر این جملات باز رعایت شده باشند. در خلاصه شما جملات باز دیده میشوند. جملاتی که سعی بر کنجکاو کردن خواننده دارند. حجم اطلاعاتی که در خلاصه به ما داده شده تقریبا زیاد است. بهتر بود که فعلا ما نفهمیم که 500 سال قبل در کنار خانوادهای بیدار میشه که به جرم خ*یانت تبعید شدند. این اطلاعات گویا اضافی هستند.
در کل سطح اطلاعات در وضع متوسط رو به بالایی قرار داشتند.
مقدمه:
رمان شما فاقد مقدمه بود و بهتر بود این شعف در رمان شما برطرف شود. مقدمه هم کمک خوبی به متن شما و جذب خواننده میکند.
آغاز:
آغاز رمان شما گویی کلیشهای است. بیدار شدن از خواب و دیر شدن و بازماندن از دانشگاه در اکثر رمانها دیده میشوند. بهتر بود آغاز رمان بهتر و در ارتباط بیشتری با ژانر باشد. همین کلیشهای بودن آغاز باعث شده بود از جذاب آغاز رمان کمتر بشود.
سیر:
سیر رمان روال نرمالی را در پیش گرفته بود. البته که کمی تندی در سیر، مخصوصا در آغاز رمان دیده میشود. بهتر بود انقدر زود به سراغ گذر از زمان نمیرفتیم. گاهی کمی تامل بهتر است. به هر حال زمان کافی برای هضم اطلاعاتی که به ما دادید وجود داشت و خواننده تقریبا میتوانست با سیر ارتباط برقرار کند.
شخصیت پردازی:
شخصیت ماهی یا سولی شخصیتی مهربان و دلسوز بود که خودش را با شرایط خیلی زود وفق میداد. در واقع او با شرایطی که برای او پیش آمده بود ارتباط برقرار کرد و سعی کرد خیلی سریع مشکل را حل کند.
شخصیت لی هان به نظر میرسید شخصیتی مغرور و خودخواه بود که به خواسته های سولی اهمیت نمیداد.
ههئو شخصیتی عاشق و مظلوم داشت که قصدش کمک به سولی و ازدواج با او بود.
شخصیت ها تک بعدی بودند و شخصیت نویی را دارا نبودیم. دیالوگهای هر شخصیت با هم فرق داشتند و هر شخصیت در شان و منزلت و رسم محل زندگی خودش سخن میگفت و با هم تمایز داشتند. رفتار هر شخصیت دور از انتظار حس نمیشد و رفتار ناباوری نداشتند.
توصیفات:
مکان:
توصیفات مکان در این رمان به خوبی رعایت شده بودند. در اکثر لوکیشن ها توصیف وجود داشت و این توصیفها رعایت شده بودند.
ظواهر:
ظواهر در متن شما قابل مشاهده بودند. ولی تاثیر گذار و ماندگار نبودند.بهتر بود اغین توصیفات پررنگ تر در رمان مشاهده میشد.
حالات:
توصیف حالات در اکثر مواقع رعایت نشده بود. به طور مثال ما در اکثر مواقع توصیف حالات را قبل از دیالوگ مشاهده نمیکردیم. بهتر بود این توصیف بیشتر مورد توجه قرار بگیرد تا به رمان رنگ و بو بدهد.
احساسات:
توصیف احساسات در شخصیت ههئو بیشتر از بقیه دیده میشد. با اینکه این شخصیت جزو شخصیت های اصلی نبود اما بیشتر از همه مورد توجه احساسات قرار گرفته بود و محبت و عشق از تک تک دیالوگهایش پدید میآمدند. این شخصیت به قدی احساسات را در خود نهفته بود که نمیتوان اسم توصیف غیر مستقیم را روی آن گذاشت.
دیالوگ و مونولوگ:
حجم اطلاعات در هر دیالوگ به تناسب بود. حجم مونولوگ و دیالوگ به تناسب بود و با هم برابر بودند. هر دیالوگ به موقعیتی که در آن داشتند میخوردند و با هر شخصیت نیز هماهنگی داشتند. در حال حاضر جملهی ماندگاری دیده نمیشود.
زاویه دید:
زاویه دید در رمان از زبان شخصیت ها بود. این زاویه دید تغییر هم بین لیهان و ماهی داشت که مشکلی نداشت و خواننده به راهی میتوانست با آن ارتباط برقرار کند.
بافت:
بافت رمان محاورهای بود و آرایه ادبی در آن قابل مشاهده نبود. به علت داشتن بافت محاورهای متن دارای کلمات ثقیل نبود.بافت رمان کاملا یکدست بود و پرشی ایجاد نشده بود و همانطور که محاورهای بود محاورهای نیز پیش رفته بود.
صحنهپردازی:
صحنهپردازی در داستان به خوبی رعایت شده بود. همانطور که گفته شد توصیفات مکانها به خوبی گفته شده بود. همچنین رسوم مردمی که از کشور ما نبودند هم توصیف جالبی بود. نوع پوشش و رسوم همانطور که باید میبود، بود. در واقع همهچیز در اتمسفر داستان قابل مشاهده بود.
باورپذیری:
باورپذیری در رمان به حد تناسب بود. میتوان گفت اینکه یک آدم از زمان گذر کند کمی برای آن آدم باید سخت باشد. حتی اگر مدت زمان زیادی گذشته باشد باز هم باید کمی ترس و وهم در دل باشد.البته میتوان این قضیه را وفق دادن با شرایط هم دانست.
ایده:
ایده رمان نو نبود. این ایده نیاز به پردازش بالایی داشت و این پردازش به طور متوسط رعایت شده بود.
قلمتان ماندگار و خسته نباشید