- Jun
- 391
- 2,890
- مدالها
- 4
با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشتهباشید.
اکنون ثبتنام کنید!ممنون از گفتن ایرادها سعی در درست کردنشون خواهم داشت🌸به نام خدا
منتقد:
@Nahal.hmdn
نویسنده:
@Gasedak
عنوان:
عنوان رمان شما (مغرورهای شیطون) بود. عنوان شما دارای کلمات کلیشهای بود و این به ضعف رمان شما اضافه کرده بود. جذابیت خاصی نداشت و فاقد کلمات ثقیل بود. عنوان شما ترکیبی بود ولی عنوان خاص و جذابی نبود و میتوانستید با درایت بیشتر عنوان بهتری را ارائه دهید. با ژانر طنز در ارتباط بود ولی کنجکاویت خاصی را ایجاد نمیکرد. با بدنه رمان هم ارتباط داشت.
ژانر:
ژانر انتخابی شما عاشقانه-طنز بود. ژانر طنز، غالب رمان شما بود و ژانر عاشقانه هنوز دیده نمیشود. ارتباط خوبی با بدنه داشت و ژانر طنز در رمان شما دیده میشد. اتفاقاتی که در دانشگاه دیده میشد و... همه اینها نشان دهنده ژانر طنز بودند.
جلد:
جلد رمان شما برخلاف ژانر شما بود. در جلد ما گرگی در مقابل ماه میبینیم. این جلد بیشتر به رمانهای تخیلی میخورد و همچنین پس زمینه سیاه برخلاف ژانر و بدنه رمان بود. جلد رمانهای دارای ژانر طنز، دارای پسزمینههای شاد و رنگهای روشن است. بهتر است در انتخاب جلدتان تجدید نظر کنید.
خلاصه:
خلاصه شما ساده و روان بود. نه دارای کلمات ثقیل بود و نه دارای آرایههای ادبی. جملههای باز داشت، ولی این جملات به طرز درستی در جای خود قرار نگرفته بودند. گنگی شما کمی بیش از حد در رمان بود. سطح اطلاعات در وضع متوسط رو به پایین قرار داشت. بهتر بود که بیشتر توضیح داده میشد ولی با جملات درستتر.
مقدمه:
رمان شما فاقد مقدمه بود. مقدمه نقش پررنگی در رمان دارد. بهتر است مقدمه مناسب با متنی بنویسید.
آغاز:
آغاز رمان کلیشهای بود. در بیشتر رمانها این نوع آغازها دیده میشود. بهتر بود در ابتدای رمان توصیفات صورت نگیرد و به تدریج در کلیت رمان این توصیفات رعایت میشد. با ژانر رمان (طنز) در ارتباط کاملی قرار داشت و این نکته مثبتی بود. جذابیت آغاز شما در حد مناسبی قرار داشت ولی همین کلیشهای بودن، باعث کم شدن جذابیت رمان شما شده بود.
میانه:
میانه رمان هم ارتباط خوبی با ژانر داشتم. پیرنگ درست رعایت شده بود و همه چیز در رمان پشت سر هم پیش میرفت. در کل خوب بود.
بافت:
بافت رمان محاورهای محور بود. بخاطر داشتن این نوع لحن دارای کلمات ثقیل نبود. خوشبختانه بافت رمان دارای پرش و یکدستی ایجاد شده بود.
سیر:
سیر رمان خسته کننده نبود و در سطح خوبی قرار داشت. خوشبختانه نه زیاد کند بود و نه زیاد تند که فرصت هضم اطلاعات را از خواننده بگیرد. کماکان با ژانر رمان در ارتباط کاملی قرار داشت. اتفاقات متعددی از جمله ترکیدن بمب های رنگی در ماشین پسرها و... نشانگر ژانر طنز بود.
دیالوگ و مونولوگ:
اطلاعات در دیالوگها به تناسب بود. متاسفانه حجم مونولوگها کمتر از دیالوگها بود و این دو، به تناسب کافی نرسیده بودند. هر دیالوگ به موقعیتی که قرار داشتند میخوردند و هر دیالوگ به شان و شخصیت هر کاراکتر میخوردند.
متاسفانه تا اینجای رمان دیالوگ ماندگاری دیده نمیشود.
زاویه دید:
زاویه دید از زبان کاراکترها بود. این زاویه مدام بین شخصیتها در حال تغییر بود و این کمی خواننده را گیج میکرد. بهتر بود از حداقل تعدادی که میتوانستید استفاده کنید یا زمان بیشتری برای تعریف کردن از زبان هر کاراکتر بگذارید در این صورت خواننده هم متوجه اتفاقات میشود و گنگی در ذهنش باقی نمیماند.
پیرنگ:
طرح اصلی رمان کاملا مشخص بود. پنچ دختر و پنج پسر که با شیطنت کردن همدیگر را اذیت میکردند. اتفاقات درست در جای خود قرار داشتند و پشت سر هم بودند.
کشمکش:
معمایی در رمان مشاهده نمیشد. چون ما در اینجا رمانی کاملا واضح را داشتیم که هیچ کشمکشی در آن دیده نمیشد. بهتر بود ذهن خواننده را معلق و کنجکاو میکردید تا اشتیاق خواننده برای خواندن بیشتر شود.
هدف:
فعلا هدف یا پیام خاصی در رمان دیده نمیشود.
ایراد نگارشی:
رمان شما فاقد هرگونه ایراد نگارشی بود. ایرادات نگارشی در رمان شما در جایی دیده نمیشدند و این نکته بسیار خوبی در رمان بود.
توصیفات:
مکان:
توصیفات مکان نقش پررنگی را در رمان ایفا نمیکردند. اگر هم قرار بود که این توصیفات وجود داشته باشند به صورت مسلسل وارانه بودند.
ظواهر:
توصیفات ظواهر در رمان نقش خوبی داشتند. ولی مسلسل وار بودند و کامل به خورد رمان نرفته بودند. بهتر بود این مسئله درست شود.
حالات:
توصیفات حالات نیز در وضع متوسط رو به پایین قرار داشتند. قبل از دیالوگها در کمتر مواقعی دیده منیشد که توصیفات حالات صورت بگیرد. بهتر بود این توصیفات بیشتر به کار گرفته شود تا خواننده نیز، بهتر مجسم سازی بکند.
احساسات:
توصیفات احساسات در وضع خوبی قرار داشتند از هر دیالوگ حس کاراکتر را درک میکردیم و این توصیف نسبت به بقیه توصیفات قابل قبول تر بود.
شخصیت پردازی:
شخصیت پردازی در رمان شما در سطح پایینی قرار داشتند. به علت توصیف حالات پایین و فضا سازی پایین قادر به درک شخصیت ها نبودیم و گاهاً حتی میشد که ما شخصیت ها را با هم اشتباه بگیریم. در عین حال، ظواهر را هم کمتر درک میکردیم ولی این توصیفات وجود داشتند.
به طور مثال صبا را دختری با چشمان اصلی لب های صورتی، بینی قلمی و موهای بلند سیاه میدیدیم.
آسمان هم دختری با چشمان سرمه ای و لب های قلوه ای بود.
از شخصیت پردازی شما اطلاعاتی در دسترس بنده نیست.
فضا سازی:
فضا سازی هم مانند شخصیت پردازی در سطح پایینی قرار داشتند. از فصل، زمان، مکان و... هم اطلاعاتی نداریم.
ایده:
در یک کلام، ایده شما کلیشهای بود.
متاسفانه برخلاف نقاط قوت رمان شما، پردازش خوبی نداشت. ایده کلیشهای هم به این قضیه دامن میزد تا خواننده از خواندن رمان دست بکشد. انگار که شما چندان وقتی برای نوشتن این رمان نگذاشتید و خوب دقت نکردید. مگر نه رمان شما با پردازش خوب میتوانست خیلی جذاب تر شود
قلمتان ماندگار و خسته نباشید.
ما که پول نداشتیم دماغامان را عمل کنیم و گونه بکاریم، ما که خط لب نداشتیم و مژه مصنوعی نداشتیم، ما که موی بلوند و قد بلند نداشتیم، ما که چشمهایمان رنگی نبود؛ رفتیم و کتاب خواندیم! و با هر کتابی که خواندیم، دیدیم که زیباتر شدیم، آنقدر که هربار که رفتیم در آینه نگاه کردیم، گفتیم: خوب شد خدا ما را آفرید وگرنه جهان چیزی از زیبایی کم داشت. میدانی آن جراح که هرروز ما را زیباتر میکند، اسمش چیست؟ اسمش "کتاب" است! چاقویش درد ندارد، امّا همهاش درمان است. هزینهاش هرقدر هم که باشد به این زیبایی میارزد. من نشانی مطب این پزشک را به همه ی شما می دهم: رمان بوک! بی وقت قبلی داخل شوید! این طبیب مشفق، اینجا نشسته است، منتظر شماست!
*ثبت نام*
سلام مهمان عزیز
برای حمایت از نویسندگان محبوب خود و یا نشر آثارتان به خانواده رمان بوک بپیوندید:
کلیک برای: عضویت در انجمن رمان بوک