به نام سر آغاز آنچه که کلمات را به هم پیوسته دلنشینترین متن کرده.
نقد رمان منطقهی پنجم 🌱📕
*عنوان رمان
عنوان از دو کلمه پیوسته، منطقه + پنجم
تشکیل شده است که از نظر حجم مناسب است.
کلمه منطقه دارای سی درصد کلیشه است و با این حال دو واژه منطقه و پنجم در کنار هم عنوانی با درصد کلیشهای کمی را بوجود آورده است.
عنوان با ژانرهای انتخابیِ تریلر، فانتزی و عاشقانه آمده است که در رابطه با ژانرها در ادامه میپردازیم.
اما اصول کار یعنی ارتباط مستقیم با غیر مستقیم عنوان با ژانر ها در اینجا تنها با ژانر تریلر دیده میشود.
عنوان شاید کمی مرموزانه و با توجه به جلد اثر رنگ و بویی از هیجانی بهخصوص را به خود اختصاص داده است.
اما متاسفانه عنوان نه با ژانر فانتزی و نه با ژانر عاشقانه ارتباطی ندارد.
چه بسا بهتر است نویسنده کمی روی تغییر یا عوض کردن عنوان اثرش فکر کند تا بتواند با ترکیب کلماتی مناسب و جذابتری با ژانرهای انتخابی ( که البته نکتهی مهمی هم در روند داستانی و محوریت موضوع اثر است ) ارتباط بیشتری داشته باشد.
درخلاصه و همچنین مقدمه ارتباطی با عنوان دیده نشد، حتی غیر مستقیم! و نه اشاره یا تکرار عنوان به مفهوم و جایی که عنوان در خود دارد. این بی ارتباطی و پیوندی که بین عنوان و خلاصه و مقدمه که از مهمترینهای آغاز شروع اثر هستند ممکن است مخاطب را برای شروع و ادامه خواندن اثر دلزده کند.
*ژانرهای رمان
ژانرهای انتخابی داستان از تریلر، فانتزی و عاشقانه تشکیل شده است که با توجه به آغاز رمان، ژانرهای انتخابی به درستی جایگزین شدهاند و از این بابت خوردهای به نویسنده گرفته نمیشود.
اما توجه کنید که ارتباط ژانر اثر با خلاصه و مقدمه بسیار مهم است که در اینجا تنها دو ژانری که با خلاصه و مقدمه ارتباط دارد همان تریلر و در جاهایی هم فانتزی است.
پس ژانر عاشقانه چه؟ درست است که به درستی جایگذاری و انتخاب شده است اما مخاطب اثر شما باید در خلاصه و مقدمه تمامی محوریت اثر را که همان ژانر نام دارد را بخواند و حس کند.
پس بهتر است برای ارتباطگیری بیشتر خواننده با اثر، چند خطی در خلاصه و مقدمه داستان به ژانر عاشقانه توجه بیشتر شود.
*جلد رمان
و اما جلد اثر،
همان طور که در هر نقد میگم جلد اثر برای جذب مخاطب و البته که فونت به کار رفته در عنوان به روی جلد بسیار مهم است.
جلد ترکیبی از تصویر شهر آشفتهای را نشان میدهد که کاملا با کلیت و خلاصه داستان ارتباط دارد.
فونت به خوبی اندازه گیری شده است و عنوان را به زیبایی به نمایش گذاشته است و در این مورد خوشبختانه گیجی برای خواندن عنوان توسط مخاطب و خوانندگان به وجود نمیآید.
تصویری از شعر آشفته که جنگجویانی برای نجات بقای خود را نشان میدهد کاملا با روند داستان همخوانی دارد و میشود گفت انتخاب درست و هوشمندانهای است زیرا که با ژانر تریلر و فانتزی انتخابی هم همخوانی دارد.
تنها یک مورد که باز هم باید بگم، تصویر جلد هم نشان یا خبری از ژانر عاشقانه به مخاطب نمیدهد.
حال به عنوان منتقد پیشنهادی دارم که شاید حضور زنی در تصویر بتواند این ایراد جزئی را برطرف کند. یعنی همان رنگ و بویی از عاشقانهی داستان را به خواننده میرساند.
*خلاصه رمان
خلاصه از اندازه و تعداد خطهای استانداردی تشکیل شده است و تا جای مناسبی توضیح داده شده است که این نکتهی مثبتی برای قلم نویسنده به شمار میرود.
بیان کنندهای از اتفاقاا و شروع داستانه و با وجود مرتبط نبودن با ژانر عاشقانه اما برای خواننده جذاب و خواندنی به نظر میرسد.
لو ندادن داستان و ایجاد رمز و راز برای مخاطب بسیار مهم هست که خوشبختانه رعایت شده.
نویسنده عزیز باید توجه کنید که خلاصهی یک رمان اولین دیدار خوانندگان محترم با قلم نوآور شماست و بسیار نکتهی حیاتی و مهمیست که در خلاصه توان جذب مخاطب رمان و خوننده را بتوانید به قلم بکشید.
از نکات مثبت خلاصه ترکیب جملهبندیهای سوالی بود.
مثل) ( اما آیا اونقدر سریع هستیم که قبل از منقرض شدن بتونیم مقابله به مثل کنیم؟ )
*مقدمه رمان
مقدمه متنی محاورهای و نوشتهی نویسنده بود که به روند و کلیت داستان میخورد و همچنین اندازهای استاندارد داشت.
یک جورهایی شلیک شروع داستان بود و خب بهتر میبود از ترکیب بندی جملات جذابتری در مقدمه استفاده شود.
بدون شک مقدمه ی یک اثر توجه زیادی را از مخاطب میگیرد پس پیشنهاد میشود روی بالا بردن جذابیت مقدمه کار سود.
منظور از بالا بردن جذابیت و سطح کیفیت ترکیب بندی جملات است. وگرنه ایده آغاز داستان و اشارهاش در مقدمه ایدهای خلاق و خوب به شمار میرود.
مثال) ( میدویدن و سعی میکردن از دید اون موجودات بزرگ خارج بشن. صدای جیغ و گریهی بچهها، اعصابم رو خراب میکرد. نگاهشون کردم؛ ترسیده بودن و نمیدونستن باید چیکار کنن. ضامن اسلحه رو کشیدم و از جایی که من رو پنهان کرده بود خارج شدم. من باید بهشون کمک میکردم!)
*اصلاح شده ( با تمام قوا میدویدند و تنها سعیشان بر این بود که از دید اون موجودات بزرگ و ترسناک قایم بشن!
پلک به روی هم فشار دادم؛
صدای گریه و جیغِ پر از خواهش و التماس بچهها اعصاب نداشتهام رو خرابتر میکرد.
چشمی گردوندم و نگاهشون کردم؛
همهشون ترسیده و لرزان بودن و پر از سوال...
ندونستن اینکه چیکار کنن سخت بود، بلاتکلیفی سختتر.
نفس پر التهابم رو بیرون دادم و ضامن اسلحهی سردم رو کشیدم.
از پناهگاهم خارج شدم،. من باید کمک میکردم! )
*آغاز رمان
از جملات و توصیفات نسبتاً خوبی استفاده شده بود.
دقیقا مبنی بر ژانر تریلر و فانتزی بود و حس و حالی هیجان انگیز به مخاطب القا میکرد.
. مثل)
( جلو رفتم که با مشت، توی صورتش بکوبم ولی دستش رو حائل کرد. بدون اینکه بهش مهلت بدم، با دست دیگهام توی شکمش زدم. دیگه نتونست مقاومت کنه و روی زمین افتاد. با دست به تشک ضربه زد و با حرص، تسلیم شدنش رو اعلام کرد)
یا
( تا توی فرودگاه رو توی خواب و بیداری طی کردم و عملاً هیچی متوجه نشدم. توی صف ایستادم و وقتی نوبتم شد، مدارک رو به زن دادم. قیافهم رو با مدارک تطبیق داد و واقعی بودن اونها رو مطمئن شد. وسایلم رو توی ریل مخصوص گذاشتم و بعد از انجام دادن کارها، وارد هواپیما شدم. )
روند کلی و سرعت گذشت از وقایع خوب بود اما خیلی بهتر است که نویسنده روی توصیفات و شخصیتها بهخصوص در بخش آغازین رمان خود با جملات و توضیحات بیشتر کار کند.
به این شکل قدرتی برای درک بهتر اثر و تصویر سازی خوبی به مخاطب و خواننده رمان داده میشود.
البته با توجه به قلم نو آور و ژانر و داستان جالب شما این ایرادات جزئی کاملا طبیعی و جبران پذیر است، همانطور که لبخند را در میانهی رمان که در ادامه بهش میرسم، به روی لب های منتقد نشاندین :)
روز به روز جای پیشرفت هست و نگرانی و عجلهای از این بابت نیست.
*میانه رمان
سرعت را در پرداختن و رد شدن از لحظات و نقطه اوجهای تریلر و ژانر فانتزی ( مثل
( درگیر شدیم. قد دو متریش باعث میشد سرم رو برای دیدن صورت زشتش بالا نگه دارم! چنگالهاش رو به طرف س*ی*ن*هم گرفت که به موقع جاخالی دادم و قلبم سرجاش موند.
- ای نامرد!
هدف بعدی چنگالهای بلندش، صورتم بود که سریع چاقو رو بالا آوردم و کف دستش کشیدم. دستش رو عقب کشید که از فرصت استفاده کردم و چاقو رو توی سی*ن*هش فرو کردم. تلوتلوخوران عقب رفت که از گوشهی چشم، پسر رو دیدم. ایستاده بود و داشت جلو میاومد!
بدون اینکه نگاه از حریفم بگیرم، با صدای بلند پسر رو خطاب قرار دادم:
- جلو اومدنت میشه بزرگترین اشتباه زندگیت!)
رعایت کردن به خصوص در میانه رمان بسیار مهم است و خوشبختانه نویسنده این موضوع را جدی گرفته است و اضافه گویی در میانه دیده نمیشد و این موجب خوش خلقی خواننده میشود.
همچنین با لمس عاشقانهای از شخصیتهای اصلی و قلم خوب نویسنده، خواننده احساس همزاد پنداری با شخصیت داستان میکند.
نویسنده با رعایت علائم نگارشی از پرش زمانی بیهدف و گیج شدن خواننده جلوگیری کرده است و روند رمان متعادل پیش میرود؛ حوادث و اتفاقات به درستی و به موقع رخ میدهند و این جذابیت داستان را برای خواننده بیشتر میکند. نویسنده با قلم روانش به خوبی از پس نگارش وقایعی با ژانر تریلر و فانتزی برآمده است. همچنین سیر داستان از کلیشه به دور است.
*لحن و بافت رمان
رعایت لحن و بافت رمان به طور تقریبی در تمامی پارتها دیده میشد مگر در جملاتی از مونولوگها که لحن کمی به سمت و سوی ادبی میرفت. مثال
( در آن قسمتهای آغازین که گاهی به انگلیسی ترجمه شده بود)
مونولوگها میشه گفت اکثراً محاورهای و دیالوگها محاوره هستند و این در همه جای متن داستان رعایت شده است. بین دیالوگها و مونولوگها تناسب خوبی وجود دارد.
حوصله سر نبوده و دیالوگها هم تاکید و هیجان کافی را برای باور پذیری خواننده آن هم در یک داستان اجتماعی را به همراه داشتند. مثال )
(مامان: قرار شد کاری نداشته باشی!
- کاری ندارم.
مامان: نگاهت این رو نمیگه!
نگاهش کردم.
- مامان همین چند ثانیه کافی بود تا بفهمم هیچ چیزی توی وجودم تغییر نکرده! ولی دیدی؟! حتی نگاهم هم نکرد!
دستم رو فشار داد.
مامان: روی کارت تمرکز کن.
سرم رو تکون دادم و سعی کردم افکارم رو متمرکز کنم.)
همخوانی و جذابیت دیالوگها بسیار قابل تحسین است.
شخصیتی که در ذهن خواننده از شخصیتهای اصلی شکل میگیرد به خوبی با دیالوگ و همچنین مونولوگها همخوانی دارد.
*سیر رمان
به عنوان یک داستان تریلر، فانتزی و همچنین عاشقانه که باید گفت هنوز به آنچنان عاشقانهای آمیخته نشده است، میتوان گفت که سیر رمان، متعادل بوده و خواننده به خوبی با شخصیت همراه شده و با نقطه اوجهای مناسب و به جایی که نویسنده به قلم کشیده است، خواننده هم همزاد پنداری کرده و با هیجانات خاص رمان همراه میشود.
همچنین توصیف حالات شخصیتها هم در این مورد بیتاثیر نبوده است.
مثال) ( جنازههای انسانهایی که بهخاطر اونها به این مأموریت اومده بودیم رو توی مسیر پیدا کرده بودم و با دیدن بدن ذوب شدهشون، متوجه دلیل سوزش گردن و سوراخ شدن یقهم شده بودم. بزاق دهن اون موجودات اسیدی بود! وارد فروشگاه شدم و با مطمئن شدن از تنها بودنم، به سمت قسمت آرایشی و پزشکی حرکت کردم. پیرهن رزمیم رو در آوردم و با نگاه توی آینه، متوجه زخمهایی که به وسیلهی پنجههای شکار اولم، در نتیجهی تقلاهاش به وجود اومده بود شدم! بتادین رو روی پشتم ریختم و سریع پانسمان رو دور کمرم محکم کردم. بعد از پانسمان کردن گردنم، به سمت یکی از یخچالها رفتم)
این مثال ها همه برای اشارهی مستقیم و دقیق منِ منتقد به اثر شماست.
توصیفاتی که باید در آغاز رمان بازنویسی شود و سطح قلم اوایل و آغازین بهخصوص مقدمه رمان بالاتر رود. در میانه رعایت شده و خواننده شاهد بهتر و باکیفیت شدن سطح قلم نویسنده با جلوتر رفتن سیر داستان میشود و این نکتهی خوب و مثبتیست.
*دیالوگ و مونولوگهای رمان
با رعایت علائم نگارشی و جایگذاری آنها به درستی در دیالوگهای محاورهای و مونولوگهای محاورهای داستان، سطح کیفیت قلم بالا رفته است.
دیالوگها به جا گفته شده و هر کدام با معنا و و مفهومیست و اضافه گویی نشده است و تناسب خوبی دارند.
از نقطه قوت نویسنده دیالوگهای مرتبط و همخوان شخصیتهاست و این مایه خوش خلقی خواننده و همچنین منتقد میشود.
*شخصیت پردازی
شخصیتهای اصلی رمان و مونولوگهای گفته شده همگی برای خواننده جذب کافی را به همراه داشته است. ( بهخصوص در میانه که باتوجه به توضیحات قبلی رو به افزایش کیفیت سطح قلم هست)
خوشبختانه نویسنده با توصیف به جا و به موقع و همچنین به دور از کلیشه در مورد شخصیتها به زیبایی به شخصیت پردازی پرداخته است و خواننده میتواند به راحتی در ذهن فضا و حتی خورده شخصیتهای اصلی رمان را تصور کن .
توصیف شخصیت شامل شخصیت پردازی درونی یا رفتاری و همچنین بیرونی و ظاهری کم و بیش صورت گرفته است که بهتر است بیشتر به این موردات مهم پرداخته شود.
شخصیت بیرونی برای خوانندگان حکم تصور و مدار ذهنیتی را دارد که در کل زمان مطالعهی رمان گذاشته است، پس نکتهی بسیار مهم و قابل توجهی هست.
توصیفات و فضا سازی برای شخصیتها خوب بودند.
مثل) ( خنجرها رو از توی بدنش بیرون کشیدم و تعداد نفسهام رو کنترل کردم. سوزش پشتم باعث شد نسبت به سوزش گردنم بیتوجه بشم اما قبل از این که بتونم دلیل سوزش رو متوجه بشم، نگاهم به بقیهی بچهها افتاد!
با صدای بلند داد زدم:
- سریع عقبنشینی کنین!)
*کشمکش و تعلیق رمان
و اما نکتهی بسیار مهمی که در رمانهای فانتزی هم بسیار مورد نقد قرار میگیرد همان تعلیق و کشمشها هستند.
داستان اوج و فرود مناسبی دارد و همانطور که قبلتر گفتم نقطه اوج های به جا و درستی نوشته شده است. کشمکش و تعلیق بیرونی به خوبی در سیر داستان اتفاق افتاده است. و همین اتفاقات و هیجانها و ماجراهایی که برای شخصیتهای رمان پیش میآید، خواننده را برای خواندن ادامه رمان تشویق میکند.
کشمکش درونی با توجه به مونولوگهای داستان، خواننده ومخاطب شخصیت اصلی همراه میشد و از این نظر نویسنده نکات را به خوبی رعایت کرده بود. در کل کشمکش درونی و همچنین تعلیق هم در داستان وجود دارد و شخصیتهای اصلی، مدام در افکارشان با اتفاقاتی که رخ میدهد، با دیدهها و شنیدههایشان درگیر میشوند. تعلیق، اولین دلیلی است که ما یک داستان را دنبال می کنیم و به نحوی جذبش میشویم. اولین چیزی که یک ذهن خواننده را به حرکت و خواندن ادامهی داستان مجبور میکند، محرکهایی است که از محیط میگیرد. این که چه طور دفاع کند، چه طور حس کند، چه طور خودش را نجات بدهد و چه طور برای این محرک، جوابی پیدا کند.
همانطور که قبلتر اشاره کردم، تعلیق در اوایل آغاز رمان تا حدودی و سپس بیشتر و بیشتر شد.
حال همین تعلیق در جای درستی که قبلتر هم گفتم باید باشد و آن جا مقدمهست، آنچنان نبود. مگر این که نویسنده عزیز با اصلاحی که از مقدمه کردم تغییراتی ایجاد کند.
*توصیف مکان
بسیار کم بود و حق تصوری برای خواننده ایجاد نمیکرد.
برعکس این مورد و در این میان توصیف صدا و آواها نسبتاً خوب بود. و پیشنهاد میشود؛ همانطور که نویسنده در میانهی داستان فضا سازی را به خوبی رعایت کرده است در اخر هم این نکته را در نظر بگیرد چون بسیار مهم و قابل ذکر است.
خواننده باید جدا از همزاد پنداری و تصور شخصیتهای رمان، بتواند خودش را در گیر و بم داستان و مکانهای به قلم کشیده ببیند؛ به طوری که اگر در جایی از رمان به صدای پرندگان اشاره شده باشد، خواننده هم با شخصیت داستان صداها را بشنود و هیجاناتشان یکسان شود.
توصیف مکان با توصیف صدا و آواها ارتباط دارد، یعنی تا وقتی که شما از مکان توصیفی و توضیحی تصوری واضح به خواننده ندهید، انتظار ارتباط گیری تنها با آوا و صدا هم نداشته باشید.
*توصیف احساسات
توصیف احساسات خوب به کار گرفته شده بود و به نظرم نیمی از پرداختن به شخصیتهای رمان و داستان، همین توصیف حالات و احساسات است که نویسنده به خوبی رعایت کرده بود.
بهتر و بیشتر از توصیفات دیگر در متن داستان دیده میشد و این مسئله باز هم به نظر منِ منتقد بسیار مهم است که خواننده بتواند با روحیات و احساسات عوامل و شخصیتهای رمان ارتباط بگیرد و همزاد پنداری کند و چه بسا در جایی از رمان با شخصیت رمان، حس کنجکاوی و خوشحالی و غم در خواننده هم بیدار شود.
پیشنهاد میشود تا آخر رمان، نویسنده از توصیف احساسات شخصیتها جا نماند و حتماً حرفهای به قلم کشیده شود تا ذوق و شوق و همچنین همزاد پنداری خواننده را همراه داشته باشد.
*زاویه دید رمان
از دید شخصیتهای اصلی گفته و روایت میشود و خوشبختانه در تمامی پارتها مونولوگهای به خوبی رعایت شده بود و این در سیر داستان به خوبی رعایت شده است.
مثل پرش زاویه دید از نگاه شخصیتهای شقایق و آروین در پستهای 26، 27،28 و 29
دیالوگها و زبان محاورهای که بین شخصیتها رد و بدل میشد به جذابیت و کیفیت سطح قلم نویسنده افزوده بود.
*ایده و پیرینگ رمان
به خوبی در خلاصه قابل مشاهده است!
داستانی بیشتر با ژانر تریلر و فانتزی که کمکم به سمت و سوی عاشقانه هم میرود.
جنگیدن برای بقغ، زندگی و بقایی که متعلق به تمام زندگان است و حال همین زندگانها باید برای زنده ماندن و رهایی یافتن بجنگند .
در نگاه اول هم جذاب و خواندنی به نظر میآید بهخصوص برای خوانندگان اهل داستانهای فانتزی و هیجانانگیز.
*ایرادات نگارشی رمان
خوشبختانه نویسندهی عزیز این نکته را به خوبی رعایت کرده و در روند و سیر داستان ایرادات نگارشی به چشم نمیخورد.
به عنوان منتقد میگم که رعایت این مورد سکوی پرتاب بسیار خوبی برای بالاتر رفتن کیفیت قلم نویسنده است و به حتم موجب خوش خلقی خواننده میشود.
*نقاط ضعف رمان
عنوان، خلاصه ( نداشتن ارتباط با ژانر عاشقانه)، مقدمه( جذابیت کم و نداشتن ارتباط با ژانر) و توصیفات مکان(باید بیشتر شوند)
*نقاط قوت
ایده و پیرینگ، جلد، میانهی رمان، توصیف آواها، رعایت علائم نگارشی، همچنین تا حدود زیادی شخصیت پردازی و تعلیق.
سخن منتقد:
نویسنده عزیز به یاد داشته باشید که هیچ مشکل و رنجی بزرگتر از نهفته نگه داشتن یک داستان ناگفته در درون خود نیست." پس هرطور شده به نوشتن ادامه دهید و قلم در دست بچرخانید برای نوشتههای آینده.
پیشنهادها و بیان ایرادات ریز شما تنها برای پرتاب به سکوی بالاتر است برای پیشرفت و نه هیچ چیز دیگر.
رمان منطقه پنجم چشمنواز با محتوای زیباییست؛ امیدوارم تا اخر ادامه بدید :)❤️🦋
موفق باشید :)
قلمت مانا🌹