به نام خالق قلم
عنوان: ناردون
نوشته:
@Raha Bagheri
عنوان:
ناردون، از یک واژه تشکیل شده است که به معنی دانههای انار و در ادبیات مجاز از اشک خونین است و نام شخصیت اصلی داستان. باید در نظر داشت عنوانهایی که نام شخصیت اول داستان را دارند اصولا انتخابشان کمی با ریسک همراه است. اما عنوان انتخاب شده یعنی "ناردون" جذابیت خوبی برای خواننده دارد و در عین حال کلیشهای و تکراری هم نیست و از نظر حجم مناسب است.
عنوان میتواند با ژانرهای عاشقانه و اجتماعی هم ارتباط خوبی داشته باشد. همچنین عنوان با خلاصه، مقدمه و سیر رمان هماهنگی خوبی دارد.
ژانر:
ژانرهای انتخابی اجتماعی و عاشقانه است. ژانر اصلی بر حسب اولویتبندی نویسنده، ژانر اجتماعی است که تا اینجای داستان نمودی از آن دیده نمیشود. ژانری که تاکنون در سیر رمان جریان داشته است بیشتر ژانر درام است. پیشنهاد میشود اگر سیر داستان در همین راستا قرار است جلو برود بهتر است ژانر درام جایگزین ژانر اجتماعی شود در غیر این صورت نمودی از مسائل اجتماعی باید در متن رمان مشخص و ملموس باشد. ژانر عاشقانه هم تا اینجای داستان دیده نمیشود و بهتر است منتظر ادامه داستان ماند.
خلاصه:
خلاصه به زبان ادبی نوشته شده و حجمش کمی از حد استاندارد(۳ تا ۹ خط) بیشتر است. خلاصه به هر دو ژانر اجتماعی و عاشقانه اشاره کرده است از تقابل دنیای انسانها میگوید و تفاوتهایشان و عشقی که میان تفاوتها به وجود میآید. خلاصه جذابیت و ابهام کافی را برای جذب خواننده دارد و لو دهنده سیر داستان نیست. همچنین خلاصه با مقدمه و سیر داستان ارتباط خوبی دارد.
جلد:
تصویر جلد، انار سرخیست در دستان زن و مردی که در کنار هم ایستادهاند که به خوبی به ژانر عاشقانه اشاره دارد. فونت به کار رفته هم زیباست و رنگ و چینشش با تصویر هماهنگ است. بیت شعر درج شده در بالای جلد هم زیباست و از جذابیت خوبی برخوردار است و به خوبی به ژانر عاشقانه اشاره دارد. اما ژانر اجتماعی در جلد نمودی ندارد.
مقدمه:
متنیست به زبان ادبی که توسط خود نویسنده نوشته شده، کلیشهای ندارد و از اندازه استانداردی برخوردار است. مقدمه جزئیاتی از سیر رمان را به صورت مبهم در خود دارد و جذابیت خوبی برای خواننده دارد. مقدمه به خوبی با ژانر عاشقانه ارتباط دارد و ژانر اجتماعی را هم میتوان در جایی که از دادخواهی دل سخن میگوید مشاهده کرد. مقدمه با سیر داستان ارتباط خوبی دارد.
آغاز:
داستان از جایی آغاز میشود که ناردانه جلوی آینه موهایش را میبافد و با تمام حسرتی که از نبود مادر در زندگی در دلش احساس میکند و به خودش ندید یک روز خوب را میدهد و بعد برای بیدار کردن برادرش به اتاق او میرود.
آغاز کلیشهای ندارد و قلم خوب نویسنده جذابیت خوبی را در آن ایجاد کرده است و در همان ابتدا تعلیق خوبی را وارد داستان کرده است. اینکه چرا مادری در زندگی ناردانه حضور ندارد میتواند برای شروع کافی باشد. توصیفات به جا و فضاسازی خوبی که در ابتدای داستان صورت گرفته به جذابیت آن افزوده است.
آغاز بیشتر با ژانر درام هماهنگ است و با محتوای داستان ارتباط بسیار خوبی دارد.
میانه:
داستان اوج و فرودهای مناسبی دارد و به دور از کلیشه است.
اوج داستان تا اینجا که داستان نوشته شده مربوط به لحظهایست که پیامهای تهدیدکننده از سوی فرد ناشناس توسط مسعود دریافت میشود. تهدیدهایی که حس نگرانی پدرانه مسعود را نسبت به ناردانهاش بیش از پیش میکند و او را وا میدارد تا بیشتر حواسش را به او بدهد.
بعد از آن هم درگیری رادمان با پسری که در رستوران با او دهان به دهان میشود و کار به زد و خورد و کلانتری میکشد میتواند نقطه اوج بعدی باشد که به اتصال دو شخصیت اصلی داستان یعنی ناردانه و برنا میانجامد و میتواند نقطه آغاز ی برای فصل جدیدی از داستان باشد.
قلم زیبای نویسنده عزیز نقطه عطف داستان است. به تصویر کشیدن احساسات متفاوتی که در لحظه به سراغ ارغوان میآیند به خوبی این موضوع را نشان میدهند.
میانه تا اینجا بیشتر با ژانر درام در ارتباط بوده است تا ژانرهای انتخابی نویسنده عزیز.
سیر رمان:
سیر رمان متعادل پیش میرود، نه کند است و نه تند که خواننده را گیج یا خسته کند. فراز و فرودها مناسبند و شخصیتها به مرور و در زمان مناسب وارد داستان میشوند و نقش خود را ایفا میکنند.
مونولوگها و دیالوگها:
تناسب بین دیالوگها و مونولوگها به خوبی رعایت شده است.
در دیالوگها و مونولوگها از علائم نگارشی مناسب با حالت و نوع بیان جمله استفاده شده است که به درک و فهم بهتر آنها کمک میکند و دیالوگ شخصیتها از همدیگر متمایزند.
لحن و بافت:
لحن داستان درحالت مونولوگهای ادبی و دیالوگهای محاورهای است و این امر در همه پارتها رعایت شده است و پرش لحن در آنها دیده نمیشود. تنها در بخش خلاصه
شخصیت پردازی:
به توصیف شخصیت که شامل شخصیت پردازی درونی یا رفتاری و همچنین بیرونی و ظاهریست گفته میشود. شخصیت پردازی درونی به خوبی صورت گرفته است مخصوصا درباره شخصیتهای اصلی داستان. آنقدر که میتوان شخصیتها را از هم تفکیک کرد و برایشان خصوصیات خاصی قائل شد.
"رادمان عینکش را به چشم زده و با تمرکز زیاد تست میزد. چنان جدی و مصمم به نظر میرسید که برنا لحظهای شک کرد آن پسری که صبح دیده، او باشد! ولی حتی اگر میخواست خودش را گول بزند، صدای خنده و لباسهایش را نمیتوانست نادیده بگیرد."
توصیفی از درسخوان بودن شخصیت رادمان از دیدگاه برنا که بسیار زیبا و به جا انجام شده است.
توصیف شخصیت بیرونی هم صورت گرفته است اما بیشتر برای شخصیتهای اصلی. بهتر است کمی روی شخصیتهای فرعی هم کار شود. البته کم و بیش این اتفاق افتاده است اما کمی جای کار دارد.
"گیسِ بافتهاش را تا کرد و با کشی بست تا از زیر شال کمتر معلوم باشد.
کارش که تمام شد جین سیاه رنگی پوشید و پالتوی ظریف زرشکیاش را روی بلوز جذب پشمی به تن کشید و شالی زغالی روی سر انداخت.
در آخرین لحظه ریملش را برداشت و سمت آینه خم شد تا در نور کمرنگ اتاق، خودش را بهتر ببیند."
توصیفی از ظاهر ناردانه که بسیار زیبا و بهجا انجام شده است و نکته دیگر این است که نویسنده توصیفات خود را در بهتدریج وارد فضای داستان کرده و این میتواند پوئن مثبتی برای قلم خوب نویسنده عزیز باشد.
توصیفات:
توصیفات مکان به خوبی صورت گرفته است اما گاهی به نظر میرسد توصیفات کافی نیست مثلا در جایی که ناردانه وارد خانه مادرش میشود نمیشود چندان تصوری از خانه در ذهن آورد یا رستورانی که در آن نشستهاند و یا محوطه بیرون ساختمان رادیو و ... تنها کمی جزئیات لازم است تا این توصیفات کامل شوند.
"از اتاق خارج شد و آهسته از پلههای موکتشده پایین رفت. حین رفتن، نوک انگشتان یک دستش برجستگیهای نردهٔ قدیمی را لمس میکرد و دست دیگر روی دیوار رنگ و رو رفته کشیده میشد."
توصیف صدا و آوا در سیر داستان به خوبی دیده میشود و به نظر میرسد با سیر متعادل داستان تناسب خوبی دارد. بهخصوص که مسعود، پدر ناردانه گوینده است. برای مثال:
"صدای بم و قوی مسعود که مشغول تمرین نمایشنامه بود، در خانه طنین انداخته بود، اگر آدم غریبهای وارد خانه میشد به نظرش میرسید رادیو روشن است!"
توصیف احساسات و هیجانات خیلی خوب پرداخته شده است. توصیف هیجانات درونی شخصیتها مثل خشم، نگرانی، نفرت و... در سیر داستان تاثیر به سزایی دارد و خواننده را با شخصیتها آشنا و همراه میکند و این به خوبی در سیر داستان رعایت شده است. برای مثال:
"دلش شور گرفته بود انگار! یک بار وقتی آریا دلپیچه داشت، ناردانه با نگرانی پرسیده بود "انگار دلت لباسشویی شده، نه؟!" و مثل اینکه درست به هدف زده باشد، آریا هیجانزده و با چهرهای درهم از درد جواب داده بود "آخ آره... آره همینه."
حالا دل خودش هم مثل لباسشویی قدیمی زهواردررفتهٔ گوشهٔ آشپزخانه شده بود."
توصیفی از حس نگرانی و دلشوره مسعود نسبت به تهدیدهای فرد ناشناس که به زیبایی به چرخش محفظه ماشین لباسشویی تشبیه شده است.
زاویه دید:
داستان توسط سوم شخص یا راوی تعریف میشود. انتخاب نویسنده برای استفاده از سوم شخص با توجه به ژانرهای انتخابی و سیر داستان کاملا مناسب و بهجا است و این انتخاب، دست نویسنده عزیز را برای ایجاد کشمکش و تعلیق و توصیفات مناسب به خوبی باز گذاشته است.
کشمکش و تعلیق:
داستان اوج و فرود مناسبی دارد و میتواند به خوبی ذهن خواننده را به خود مشغول کند. از همان ابتدا وجود شخصی ناشناس ذهن خواننده را درگیر خودش میکند و پس از آن هم تعلیقهای دیگری وجود دارند.
کشمکش و تعلیق بیرونی بین شخصیت ناردانه با بقیه شخصیتها و اتفاقاتی که در حال رخ دادن است به خوبی دیده میشود.
به کشمکش و تعلیق درونی هم به خوبی پرداخته شده است. ارغوان مدام در افکار خود با نگرانیها، ترسها، غمها و... دست و پنجه نرم میکند.
ایده و پیرنگ:
ایده داستان، درباره دختریست به نام ناردانه که با پدر و برادرش زندگی میکند. دانشجوست و پدرش گوینده رادیو و برادرش در حال آمادهسازی خود برای کنکور است. چند سالیست که مادرش از پدرش جدا شده. ناردانه سعی میکند فضای خانه و امورات منزل را خودش بچرخاند، شخصیت منعطف و مهربانی دارد و مدیریت خوبی هم بر امور زندگیشان دارد. در این میان تهدیدهای شخص ناشناسی مسعود، پدر ناردانه را نگران میکند و سعی میکند دورادور حواسش به ناردانه باشد چرا که فرد ناشناس او را با ناموسش تهدید کرده است. از طرفی ورود شخصیت برنا که به ظاهر جدی و مغرور است در فضای داستان احتمال اینکه داستان به سمت عاشقانهای سوق پیدا کند را میدهد.
ایده داستان کلیشهای ندارد و سیر روایت داستان و قلم خوب نویسنده آن را تحتالشعاع قرار میدهد و به روایت زیبایی از آن میپردازد که جذابیت خوبی دارد و خوانندگان علاقمند به ژانرهای درام و عاشقانه را به خوبی به خود جذب میکند.
ایرادات نگارشی:
ایرادات نگارشی در متن وجود دیده نمیشود؛ علائم نگارشی در جای درست استفاده شدهاند. فاصلهها و نیمفاصلهها هم رعایت شدهاند. افعال در جای درست و متناسب با فاعلها انتخاب شدهاند. اشتباهات تایپی و املایی هم در متن دیده نمیشوند.
نقاط قوت:
عنوان، خلاصه، مقدمه، ایده و پیرنگ، کشمکش و تعلیق، سیر و...
نقاط ضعف:
...
سخن آخر با نویسنده
دوست گرامی، رهای عزیزم
از خوندن داستان شما بسیار لذت بردم. قلم توانای شما در نگارش این رمان بسیار زیبا و جذابه و به خوبی خواننده رو با خودش همراه میکنه. بابت چنین توانایی به شما تبریک میگم
برای شما دوست عزیزم آرزوی موفقیت میکنم، قلمت مانا🌹