جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

نقد شورا نقد شورا | رمان پرسون

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته نقد شورا توسط شاهدخت با نام نقد شورا | رمان پرسون ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 137 بازدید, 7 پاسخ و 1 بار واکنش داشته است
نام دسته نقد شورا
نام موضوع نقد شورا | رمان پرسون
نویسنده موضوع شاهدخت
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Raha Bagheri
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

شاهدخت

سطح
10
 
.مدیر ارشد بخش کتاب.
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تدوینگر انجمن
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Jun
12,748
38,016
مدال‌ها
25
نام اثر: پَرسون
نویسنده: رها باقری
ژانر: اجتماعی، عاشقانه

عضو گپ نظارت: (۶)S.O.W

به نام خدایی که خاک آفرید، کزان خاک انسان پاک آفرید.

خلاصه:
می‌گویند آدم‌ها با آرزوهایشان آزمایش می‌شوند...
درست می‌گویند!
اما هرگز فراموش نکن، اگر تاریکی نباشد، هیچ ستاره‌ای نمی‌درخشد و ماه زیبا جلوه نمی‌کند.
پرسون از تاریکی‌های بی‌امان زندگی می‌گوید، از تحمل و صبری که با گذشت زمان چه خواه چه ناخواه آدمی را چه عاشق و چه فارغ از عشق و دوست داشتن، به آموختن وا می‌دارد.
اگر حس کردی میان تاریکی‌های این راه گم شده‌ای، فقط کافیست به آسمان نگاه کنی.
ستاره‌ها و خرمن ماه، مسیر را پرسون‌وار نشانت می‌دهند.
 
موضوع نویسنده

شاهدخت

سطح
10
 
.مدیر ارشد بخش کتاب.
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تدوینگر انجمن
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Jun
12,748
38,016
مدال‌ها
25
۱۵-۰۶-۵۴-downloadfile (1) (1) (1).jpg




بسم الله الرحمن الرحیم‌
نویسنده عزیز ضمن درود و عرض وقت‌بخیری خدمت شما: @Raha Bagheri
سپاس‌گذاریم بابت اعتماد شما از نقد آثار خود در انجمن رمان بوک
منتقد رمان شما: @Rasha_S

*لطفا تا قبل از قرار‌گیری نقد توسط منتقد در این تایپک چیزی ارسال نکنید!

*همچنین پس از ارسال نقد این تاپیک به مدت دو روز باز خواهد بود تا شما نظر خود را نسبت به نقد اعلام نمایید!

*در صورتی که از نقد خود ناراضی بودید یا شکایتی از تالار نقد داشتید، می‌توانید شکایت خود را در تاپیک زیر ثبت کنید تا مورد بررسی قرار گیرد!
🔷️تایپک جامع انتقادات، پیشنهادات و شکایات

به امید موفقیت روز افزون شما
مدیریت تالار نقد: @SHAHSANAM (:
@Tara Motlagh
 

Rasha_S

سطح
4
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Oct
3,395
11,287
مدال‌ها
4
عنوان رمان: نویسنده عنوان پرسون را به عنوان نام اثر خود انتخاب کرده که این عنوان کلمه‌ای با کلیشه پایین است و می‌تواند عنوانی تا حدودی جذاب برای مخاطب محسوب شود. عنوان با بدن ارتباط دارد و نام شخصیت اصلی داستان است اما با مقدمه ارتباط قابل قبولی ندارد.

ژانر: ژانر داستان اجتماعی عاشقانه در نظر گرفته شده است که گویا نویسنده ژانر قالب را اجتماعی انتخاب کرده. تا اینجای کار ارتباط قابل قبولی میان ژانر اجتماعی و داستان برقرار شده اما ژانر عاشقانه به طور واضح و قابل قبول بیان نشده. جز در مواردی که ما شاهد دلتنگی دختر و سعی در فراموش کردن فردی هستیم. و باید بیان کرد میان ژانرها و عنوان، هیچ ارتباطی دیده نمی‌شود.

جلد رمان: در جلد داستان ما شاهد سایه‌ی شاخه‌ای درخت که دختر و پسری روی آن به هم تکیه دادند و نشسته‌اند هستیم ه پشت آن ماه به طور بزرگی دیده می‌شود. این جلد را می‌توان تا حدودی با ژانر عاشقانه مرتبط دانست اما ارتباطی میان آن با ژانر اجتماعی وجود ندارد. فونت و متن انتخابی تا حدودی قابل قبول است اما متن ارتباطی با ژانر اجتماعی ندارد.

خلاصه: حداکثر اندازه مجاز برای خلاصه ۹ خط است که با توجه به این موضوع خلاصه طولانی محسوب می‌شود. خلاصه داستان را لو نمی‌دهد و جذاب محسوب می‌شود. ارتباط میان خلاصه با ژانرها و تا حدودی مقدمه یافت شد اما تو به اینجای کار ارتباطی با بدنه ندارد.

مقدمه: حداکثر اندازه مجاز را دارد ولی بهتر است اگر نویسنده قادر به کوتاه کردن آن است این کار را انجام دهد. مقدمه با داشتن ارتباط با ژانر عاشقانه جذابیت مناسب را ایجاد کرده متن داستان را لو نمی‌دهد هرچند ارتباطی میان آن و ژانر اجتماعی یافت نشد.

آغاز داستان: ( نفس‌هایم کشدار و پر صدا از سی*ن*ه‌ام خارج می‌شدند، قدم‌هایم سست و ناتوان بودند، معده‌ام می‌جوشید و طعم خون به حلقم هدیه می‌داد، دستانم سرد می‌شدند و سردیشان داشت روحم را یخبندان می‌کرد.
انگار مرده‌ای بودم که فقط خودم خبر نداشتم. یک مشت آمد و قلبم را درونش گرفت، باران بی‌رحمانه روی صورتم تازیانه میزد و چرا ان‌قدر صورتم می‌سوخت؟
زانویم خالی شد و در همان حال که سکندری می‌خوردم، پر ترس دیوار را به حبس کشیدم تا نیفتم.
دیدم تار شده بود و گلویم مثل خرمالوهای خانه باغ گس بود، باورم نمی‌شد... ان‌قدر باورم نمی‌شد که بیخیال آن باران وحشیانه و مردمی که انگار دیوانه دیده بودند لب جدول خیابان نشستم و نگاه مات و بی‌حالم را به آسفالت
خیس و گلی دادم. و...)
داستان با صحنه‌ای از گذشته یا آینده که با جلوتر رفتن داستان قادر به فهمیدن آن خواهیم بود آغاز می‌شود. حس ترس و ناتوانی و ناامیدی دختر به خاطر قلم نویسنده برای مخاطب قابل درک است و می‌تواند آن را احساس کند. آغاز مبهم مانند شمشیر دو لبه‌ای است که ممکن است تعدادی از آن لذت برده و تعدادی از آن خوششان نیاید. به طور کلی جذابیت لازم برای ادامه دادن داستان را داراست.

بدنه: بدنه سیر متناسب ولی تا حدودی یکسان را دارا بود. باید دید نویسنده در ادامه داستان آن را چطور پیش می‌برد و چه جذابیتی به آن اضافه می‌کند. اصرار نویسنده برای استفاده از کلمه «و»، موارد نگارشی و در نتیجه طولانی شدن جملات یکی از مواردی بود که از جذابیت آن کم می‌کرد. برای مثال: به سرعت تابلو را از روی دیوار برداشتم و به جای میخ‌های بدقواره‌اش خیره شدم و بی‌اهمیت به آن‌ها پایین پریدم و با قدم‌های دو مانندم از سه پله‌ٔ کوتاه که جدا کنندهٔ
سالن از راهروی اتاق خواب‌ها بود بالا رفتم و با باز کردن در اتاقم خودم را به تختم رساندم و تابلو به بغل دراز شدم.

سیر داستان: داستان سیری متعادل و یکنواخت در مورد روزمرگی‌های زندگی یک خانواده داشت که البته باید دید برنامه نویسنده برای بقیه آن چیست. به طور کلی سیر داستان جذابیت بیشتری داشت اگر نویسنده از ستاره برای پرش زمانی تفاده می‌کرد و همچنین ذکر می‌کرد که این قسمت از زبان شخصیت اصلی است یا از زبان راوی!. مورد دیگری که قابل ذکر است مبهم بودن استان در قسمت‌هایی است. برای مثال: ( پوفی کردم و روی مبل نشستم، خیره به اداهایش پاهایم را محکم تکان دادم.
مامان داشت پشت تلفن از شاهکار جدیدش برای خاله پروانه پرده برمی‌داشت.
دیگر طاقت نیاوردم و به طرفش خم شدم.
- تو خجالت نمی‌کشی؟!
ابروانش را بالا داد و نوچ کشیده‌ای گفت، خیره‌سر بازی را از خودش به ارث برده بودم، اما من کجا و او کجا؟ به راستی به گَرد پایش هم نمی‌رسیدم.
- برو راستشو بگو.
حرکت قبلش را تکرار کرد، کف دستم تمایل عجیبی داشت به پشت گردنش بچسبد.
- باشه پس خودم میگم.
سریع چهره‌اش تغییر حالت داد.
- اه پرسون! لطفاً به‌خاطر من یه بارم که شده دست از این مثبت بازیات بردار.
چپ‌چپ نگاهش کردم، خودش با همان چهره‌ای که مثلاً مظلوم بود ادامه داد:
- خودت می‌دونی که اجازه نمی‌دن، تنها راهم همینه، خواهش می‌کنم...
نگاهی به چشمانش انداختم، مثل همیشه که در برابر مظلوم نمایی‌اش خام می‌شدم. گویی چشمانش قدرت عجیبی داشتند.
- خیلی‌خب، فعلاً چیزی نمی‌گم، البته فعلاً... مسئولیتشم کاملاً پای خودت. و...) که در این قسمت خواننده توجه نمی‌شود که مخاطب شخصیت دختر کیست ( مادر یا فردی دیگر).

میانه: داستان با روزمرگی‌های خانواده و پیشنهاد کاری به اطلاع رسانیده شده برای پرسون دامه پیدا می‌کند و چیز جدید و غیر منتظره‌ای وارد داستان نمی‌شود.
بهتر است نقطه اوجی تا اینجای داستان برای آن در نظر گرفته نشود و آن را به ادامه‌ی داستان و نویسنده موکول کرد.

لحن و بافت: دیالوگ‌ها محاوره‌ای و مونولوگ‌ها ادبی بود. بازم به ذکر است که در طول داستان رعایت شده بود.

دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها: دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها تا حدودی اطلاعات لازم را به مخاطب می‌دهند و از علائم نگارشی تقریباً مناسب استفاده شده بود هرچند نویسنده باید دقت بیشتری به خرج دهد در موارد نگارشی که در جلوتر به آن اشاره می‌کنیم. همانطور که بالا اشاره شد دیالوگ‌ها محاوره ای و مونولوگ‌ها ادبی بودند.

شخصیت پردازی: شخصیت پردازی به اندازه کافی وجود نداشت و باید بیشتر باشد.
در بعد درونی ما شاهد شخصیت‌های حامی، شوخ، بیخیال و یا آرام هستیم.
توصیفات بیرونی کم بود و خواننده اطلاعات لازم را دریافت نمی‌کرد برای مثال در مورد چهره، لباس، مو و غیره.

توصیف مکان: توصیفت مکان وجود داشت اما می‌توانست بیشتر باشد زیرا هر چقدر توصیفات بیشتر باشد،. درک و ارتباط بیشتری میان خواننده و داستان به وجود می‌آید البته لازم به ذکر است که ما در قسمتی شاهد توصیف کوچکی از خانه بودیم. برای مثال فضا و سبک سنتی خانه.

توصیفات احساسات: گاهاً شاهد توصیفات احساسات بودیم. برای مثال در قسمتی شاهد اضطراب و مردد بودن دختر برای قبول کردن کار و یا در مورد احساساتش بودیم. هرچند که بهتر است شخصیت‌های دیگر هم مورد توجه قرار بگیرند و این شخصیت نیز احساسات بیشتری از خود بروز دهد.

زاویه دید: داستان گاهاً از طرف شخصیت اصلی دختر بیان می‌شد و در یک پارت از زبان راوی که اگر راوی قرار است داستان را خیلی کم بیان کند بهتر است حذف شود. همچنین نویسنده از بیان این موضوع خودداری کرده بود و خواننده در مورد فرد بیان کننده و پرش زمان و مکان دچار تردید می‌شد.

ایده و پیرنگ: باید توجه داشت تا اینجای داستان ما شاهد لو رفتن ایده کلی و جزئیات آن نیستیم و صرفاً از زندگی روزمره دختر و کارهای او تا حدودی با خبر هستیم. باید دید در ادامه نویسنده چطور داستان را پیش می‌برد و آیا کلیشه خواهد داشت یا خیر. اما به طور کلی این سبک زندگی خانوادگی کل‌کل‌های بین شخصیت دختر و پسر که فامیل هستند کلیشه‌ای محسوب می‌شود.

کشمکش و تعلیق: نویسنده از پتانسیل کشمکش و تعلیق تا اینجای کار به خوبی استفاده نکرده است.
در کشمکش درونی تا اینجای کار ما صرفا شاهد تردید دختر برای قبول و یا رد کردن کار هستیم.
در کشمکش بیرونی نها موردی که یافت می‌شود کل‌کل‌های کم دو شخصیت دختر و پسر است.

موارد نگارشی: نویسنده باید دقت بیشتری در علائم نگارشی و همینطور موارد املایی به خرج دهد. برای مثال : کتابتو __ کتابت رو
قبلنا___ قبلاًها
مرد و ببینه___ مرد رو ببینه
خاکم___ خاک هم
و یا این‌جا، آن‌جا، ان‌قدر و... که اشتباه می‌باشند.

نقاط قوت: جلد رمان_ دیالوگ‌ها_ آغاز داستان

نقاط ضعف: موارد نگارشی_ کشمکش و تعلیق_ شخصیت‌پردازی بیرونی و...

نویسنده عزیز،
از خواندن داستان شما لذت بردم و امیدوارم با نقد آن باعث پیشرفت هرچه بیشتر داستان و قلم شما شوم.
به امید خواندن آثار بیشتر از شما.
 

Raha Bagheri

سطح
2
 
کاربر محروم شده
کاربر محروم شده
Mar
144
4,154
مدال‌ها
6
عذر می‌خوام شما به عنوان منتقد هر سی پارت رو خوندین؟!
 
آخرین ویرایش:

Rasha_S

سطح
4
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Oct
3,395
11,287
مدال‌ها
4

Raha Bagheri

سطح
2
 
کاربر محروم شده
کاربر محروم شده
Mar
144
4,154
مدال‌ها
6
خب پس میتونم یه سوال بپرسم
نقطه اوج داستان کجاست؟؟
 

Rasha_S

سطح
4
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Oct
3,395
11,287
مدال‌ها
4
نقطه‌ی اوج میتونه اتفاق توی کافه باشه ولی با توجه به ادامه دار بودن داستان ترجیح دادم نقطه‌ی اوج قطعی ای در نظر گرفته نشه تا در آینده شاهد اون باشیم
 

Raha Bagheri

سطح
2
 
کاربر محروم شده
کاربر محروم شده
Mar
144
4,154
مدال‌ها
6
ممنونم از جواب
خسته نباشید🌹
 
  • گل
واکنش‌ها[ی پسندها]: Rasha_S
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین