به نام خدا
نویسنده: @تبسم
عنوان:
عنوان رمان کشندهترین زهر بود. این عنوان جذابیت خوبی داشت و خواننده را به سمت خود میکشاند ولی با بدنه ارتباطی نداشت. بهتر بود که عنوان با بدنه و متن رمان ارتباط داشته باشد که جذابیت رمان هم بیشتر شود. البته بهتر است بگوییم هدف خواننده از انتخاب این نام مشخص نبود.شاید منظور شما از کشندهترین زهر عشق بوده! همچنین ارتباط خاصی هم با ژانر رمان نداشت. این عنوان ترکیبی ولی، تکراری نبود و کلمات خیلی ثقیل هم نداشت. انتخاب عنوان شما خوب و عالی نبود ولی خیلی بد هم نبود و جذابیت خودش را هم داشت.
ژانر:
تک ژانر رمان شما عاشقانه بود. نمیشد گفت که این ژانر کامل بر رمان شما غالب است، ولی از آن طرف هم نمیشد گفت کاملا بیارتباط است. این ژانر انتخابی را در قسمتهایی مثل عاشق شدن اشتباه ریحانه قابل مشاهده بود ولی هنوز ژانر عاشقانه به طور کلی وارد داستان نشده است. بهتر بود ژانر اجتماعی هم به رمان شما اضافه شود؛ مشکلات زندگی، اتفاقات روزمره کاملا در رمان شما قابل مشاهده بود. اضافه کردن این ژانر کمک به سزایی به رمانتان میکند.
خلاصه:
خلاصه رمانتان پر مفهوم و زیبا بود. من از انتخاب این خلاصه خیلی لذت بردم. در خلاصه نه اطلاعات زیادی به ما داده شده بود و نه خیلی کم. در حد مناسبی بود و اطلاعات داده شده به خواننده کاملا مناسب بود. کلمات ساده بودند و آرایهی خاصی هم نداشت، ولی مفهوم خلاصه شما بسیار زیبا بود.
مقدمه:
رمان فاقد مقدمه بود. مقدمه نقش اساسی در جذب مخاطب دارد. مقدمه برای رمان ضروری است.
جلد:
جلد زیبا هم به جذب مخاطب کمک شایانی میکند. حتما جلد را به رمان خود اضافه کنید!
آغاز:
آغاز رمان با سوال از مهمانی رفتن ریحانه شروع شد. آغاز رمان نو و جذاب بود. با ژانر در ارتباط نبود ولی زیبا بود و کلیشهای نبود.
میانه:
میانه رمان خسته کننده نبود و اتفاقات که پشت سر هم میافتادند، کاملا میتوانستند قادر به جذب خواننده باشند.
لحن:
لحن یا بافت رمان ادبی بود. آرایههای ادبی دیده میشدند. بافت رمان یکدست بود و خوشبختانه پرشی در بافت ایجاد نشده بود.
سیر:
سیر رمان خسته کننده نبود. نه زیاد تند بود که فرصت هضم اطلاعات را از خواننده بگیرد و نه خیلی آرام که خواننده را از خواندن باز دارد. فراز داستان با ژانر در ارتباط بود و این نکتهی مثبتی است. و خواننده هم فرصت هضم اطلاعات را داشت.
دیالوگ و مونولوگ:
حجم دیالوگ و مونولوگ کاملا مناسب بود. گاهاً با هم برابر بودند و گاهی هم نه. و حجم اطلاعات در دیالوگ و مونولوگ کاملا مناسب بود. دیالوگ هر شخص به لوکیشنی که در آن قرار داشتند میخورد و هر دیالوگ به شانِ شخصیت میخورد.
شخصیت پردازی:
نازگل دختری گاه مهربان و گاه سخت و محکم بود. نازگل دختری بود که درواقع از بقیه خواهرانش منطقیتر و بهتر بود. او اغلب اوقات دلسوز بود و بعد جدی و محکم و سختکوش میشد.
ریحانه دختری خودسر و لجباز و سرکش بود. به نظرات دیگران اهمیت نمیداد و کار خودش را پیش میگرفت. بیشتر اوقات هم مغرور بود و همیشه این غرورش را حفظ میکرد. چشمان سبز و موهای خرمایی داشت.
همهی شخصیتها خیلی خوب خودشان را در رمان جا کرده بودند و هر شخص دیالوگ منحصر به فرد خودش را داشت. شخصیتپردازی شما عالی بود!
فضا سازی:
فضا سازی در رمان شما نکتهی مثبت دیگری بود که رعایت شده بود. صحنه پردازی رمان شما خوب و جذاب بود.
توصیفات:
مکان:
توصیفات مکان از آن دسته توصیفات خوب شما بود. هر جایی که میرسیدیم با دادههای شما اطلاعات خوبی از مکان داشتیم.
ظواهر:
توصیفات ظواهر هم خیلی خوب رعایت شده بود. میتوانستیم چشمان سبز ریحانه را به خاطر بسپاریم بدون آنکه یادمان برود. این توصیفات هم مثل مکان عالی بود.
حالات:
توصیفات حالات هم در وضع نسبتا خوبی قرار داشت. حالات مستقیم بودند و حالت مسلسلوارانهای داشتند.
احساسات:
توصیفات احساسات قطعا در شخصیت نازگل بهتر بودو با اینکه پای احساسات خاصی در رمان باز نبود ولی در همین حد هم خوب و مناسب بود
زاویه دید:
زاویه دید از زبان نازگل بود. تغییر زاویه دید نداشتیم و مشخص بود که نویسنده با این زاویه دید ارتباط مستقیم گرفته و همین ارتباط خواننده را هم به درک این زاویه دید وا داشته بود.
کشمکش:
کشمکش در رمان شما بیشتر عاطفی بود. این کشمکش و تعلیق در رمان قابل مشاهده بود. معماهایی که ذهن خواننده را به کنجکاوی دعوت میکند، واقعاً در رمان شما دیده میشد.
پیرنگ:
طرح اصلی داستان به این صورت بود که نازگل دختری با دردسرهای اجتماعی است که طی اتفاقاتی خواهرش در دردسر بزرگی میافتد.
پیرنگ در رمان مشا خوب رعایت شده بود. اتفاقات پشت سر هم بودند و بدون هیچ وقفهای در ذهن خواننده به آرامی جای میگرفتند.
ایده:
ایده رمان شما نو بود و خلاقانه و زیبا بود. پردازش ایده شمما خیلی خوب انجام شده بود که باعث شده بود ایده بیشتر به چشم بیاید.
قلمتان ماندگار و خسته نباشید