جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

نقد شورا نقد شورا | رمان یه گوشه امن

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته نقد شورا توسط Kosarvalipour با نام نقد شورا | رمان یه گوشه امن ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 796 بازدید, 14 پاسخ و 1 بار واکنش داشته است
نام دسته نقد شورا
نام موضوع نقد شورا | رمان یه گوشه امن
نویسنده موضوع Kosarvalipour
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط -پریزاد-
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

Kosarvalipour

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Feb
4,148
9,206
مدال‌ها
4
بسمه تعالی
نام رمان: يه گوشه‌ی امن
نام نویسنده: فاطمه اميني
عضو گپ: s. o. w(6)
ژانر: عاشقانه-اجتماعي
خلاصه: دخترآرومي كه ازتغيير و رهايي مي‌ترسه اما در مقابل اتفاقات ناخواسته زندگيش بي دفاع هست و مجبور به تغيير مي‌شه، تغييراتي كه برخلاف انتظارش مي‌تونه باعث طلوع خورشيد زندگيش بشه.
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: Fati-Ai
موضوع نویسنده

Kosarvalipour

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Feb
4,148
9,206
مدال‌ها
4
IMG_۲۰۲۳۰۹۱۰_۱۹۵۴۰۸ (2) (1) (1) (1).jpg
بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحیم

نویسنده عزیز ضمن درود و عرض وقت‌بخیری خدمت شما: @Fati-Ai

سپاس‌گذاریم بابت اعتماد شما از نقد آثار خود در انجمن رمان بوک

منتقد رمان شما: @آوا...
*لطفا تا قبل از قرار‌گیری نقد توسط منتقد در این تایپک چیزی ارسال نکنید!

*همچنین پس از ارسال نقد این تاپیک به مدت دو روز باز خواهد بود تا شما نظر خود را نسبت به نقد اعلام نمایید!

*در صورتی که از نقد خود ناراضی بودید یا شکایتی از تالار نقد داشتید، می‌توانید شکایت خود را در تاپیک زیر ثبت کنید تا مورد بررسی قرار گیرد!
🔷️تایپک جامع انتقادات، پیشنهادات و شکایات

به امید موفقیت روز افزون شما
مدیریت تالار نقد: @SHAHSANAM (:
 

آوا...

سطح
3
 
کاربر محروم شده
کاربر محروم شده
Nov
1,139
4,712
مدال‌ها
8
به نام سر آغاز آنچه که کلمات را به هم پیوسته دلنشین‌ترین متن کرده.

نقد رمان یک گوشه‌ی امن 🌱📕

*عنوان رمان
عنوان از سه کلمه پیوسته، یک + گوشه + امن، تشکیل شده است که از نظر حجم مناسب است.
کلمه یک دارای هفتاد درصد کلیشه است و با این حال دو واژه گوشه و امن که البته این دو هم کلیشه‌ای شصت درصدی به همراه دارند اما با این حال در کنار هم ترکیبی ساخته که می‌تواند تا حدی برای خواننده معقول باشد اما انتخاب واژگان مناسب دیگری به جای عنوان فعلی می‌تواند میزان کلیشه را کمتر و جذابیت عنوان را بیشتر کند.
عنوان با ژانر عاشقانه و تا حد کمی با ژانر اجتماعی ارتباط دارد، همچنین عنوان با خلاصه تا حد کمی مرتبط است و خواننده برای دید و کشف این ارتباط می‌باید با دید و عمق بیشتری به مفهوم کلمات دقت کند، به دلیل این‌که به عنوان در خلاصه به طور مستقیم اشاره نشده است.
حال برعکس ارتباط کم خلاصه با عنوان، به نام داستان در مقدمه به طور مستقیم و زیبایی اشاره شده است که در ادامه بیشتر بهش می‌پردازیم.


*ژانر‌های رمان
ژانر‌های انتخابی داستان از عاشقانه و اجتماعی تشکیل شده است که با توجه به خلاصه و مقدمه و همچنین آغاز رمان، ژانرهای انتخابی به درستی جایگزین شده‌اند و از این بابت خورده‌ای به نویسنده گرفته نمی‌شود.
همان‌طور که قبل‌تر گفتم عنوان انتخابی با ژانر عاشقانه در ارتباط است اما بهتر است برای ارتباط‌گیری بیشتر خواننده با اثر، چند خطی در اوایل داستان به ژانر عاشقانه توجه بیشتر شود.


*جلد رمان
جلد رمان ترکیب خلاقانه‌ای از دو تصویر با رنگ و فونتی خوب عنوان را به نمایش می‌گذارد و می‌توانم بگویم طراح بسیار هوشمندانه عمل کرده است و اگر که عکس تصویر و جلد پیشنهاد خود نویسنده‌ی عزیز بوده، انتخاب بسیار هوشمندانه‌‌ای داشته است.
در قبل‌تر از کلیشه داشتن کلمات پیوسته‌‌ی عنوان صحبت کردم و بنده به عنوان منتقد باید در کنار ایرادات، حسن‌های بسیار نویسنده را بازگو کنم و در این‌جا تصویر زوجی که سر به روی شانه‌ی هم گذاشته‌اند انتخاب بسیار خوب و مرتبطی با عنوان و ژانر عاشقانه‌‌ی داستان دارد و می‌توان به نویسنده و طراح آفرین گفت.
همچنین عنوان با فونت زیبا و واضحی طراحی شده که خواننده را از گیجی دور می‌کند.


*خلاصه رمان
خلاصه‌ی رمان اندازه‌‌ی استانداردی نداشت، خلاصه‌ی یک اثر باید از پنج خط کم‌تر نباشد و از ده خط هم بیشتر نباشد.
همچنین کمی او دهنده‌ی ادامه‌ی داستان هست، یعنی خواننده بالافاصله بعد از مطالعه‌ی خلاصه متوجه یکی از نقطه اوج‌های داستان که همان اتفاق و تغییرات خلاف انتظار دختر داستان( شخصیت اصلی ) هست، می‌شود و این به نفع قلم سطح بالای نویسنده‌ی عزیز نیست.
پیشنهاد می‌شود حتما به روی خلاصه به‌خصوص جمله بندی جذاب و مناسب داستان کار کنند و تعداد خطوط هم که باید ویرایش شود و طبق توضیحات قبل‌تر باید اندازه‌ای استاندارد داشته باشد.
نویسنده‌ی عزیزم باید توجه کنید که خلاصه‌ی یک رمان اولین دیدار خوانندگان محترم با قلم نو‌آور شماست و بسیار نکته‌ی حیاتی و مهمی‌ست که در خلاصه توان جذب مخاطب رمان و خوننده‌ را بتوانید به قلم بکشید.


*مقدمه رمان
متنی ادبی‌ست که توسط خود نویسنده نوشته شده، جذابیت مناسبی برای جذب خواننده دارد و با عنوان به طور کامل و جذابی ارتباط مستقیم دارد.
همچنین مقدمه‌ی نوشته شده اندازه‌ای مشخص و استاندارد دارد و باز هم تکرار می‌کنم که جمله‌بندی خلاقانه‌ای در مقدمه رعایت شده که در خلاصه نشده است و باید به خلاصه توجه بیشتری شود.
مقدمه با ژانر عاشقانه ارتباط کامل و با ژانر دوم یعنی همان اجتماعی تا حدودی ارتباط دارد که قابل قبول است.
بر عکس خلاصه لو دهنده‌‌ی داستان نیست و به زیبایی به قلم کشیده شده است و این سطح بالای کیفیت قلم نویسنده را می‌رساند و به خواننده هم القا می‌کند.


*آغاز رمان
از توصیفات و جملات خلاقانه‌ای آنچنان استفاده نشده بود و مکث‌های و انتقال حس و حال رمان برعکس میانه رعایت نشده بود
. مثل)
( صدای سیلی که بهم زد توی گوشم پیچیده بود، قبل از این‌که چیزی بگه به سرعت خودم رو به اتاقم رسوندم و در رو بستم)
یا
( پوزخندی زد و پاکتی روی میز جلوم انداخت.
گیج نگاهش کردم که گفت:
- تسویه‌حساب خانوم آریان... .)
مثال متن رمان که توسط منتقد تصحیح شده است.
( با همان نگاه پر از خشم آشکارش پوزخند زد، نیش‌خندی که تا ته قلبم را سوزاند و من نگاهم به روی پاکتی که با اکراه به روی میز جلویم پرت کرد ثابت ماند.
نگاه لرزانم را به چشم‌هایش دوختم و گیج شده لب‌هایم را تکانی دادم، صدایی از گلویم در نمی‌آمد، حق من این نبود و در این لحظه حتی جرعت ابراز احساسات و سوال هم نداشتم.
با شنیدن صدای صدای جدی‌ و بمش چشم به روی هم فشردم.
- تسویه حساب خانوم آریان. )
توصیفات و تنها دیالوگ ننوشتن آن هم به‌خصوص در پارت اول رمان نکته‌ی بسیار مهم و تو چشمی است که خواهش می‌کنم در اسرع وقت ویرایش و بازنویسی شود.
در آغاز و اوایل رمان، خواننده متوجه‌ی اتفاقات و روند و داستان اصلی می‌شود اما همزاد پنداری و حس و حال شخصیت‌ها چه؟ نکته‌ای مهم که باعث تبث شدن قلم شما در ذهن خوانندگان می‌شود.
البته با توجه به قلم آوا و نو آور شما این ایرادات جزئی کاملا طبیعی و جبران پذیر است، همان‌طور که لبخند را در میانه‌ی رمان که در ادامه بهش می‌رسم، به روی لب های منتقد نشاندین :)
روز به روز جای پیشرفت هست و نگرانی و عجله‌ای از این بابت نیست.


*میانه رمان
سرعت را در پرداختن و رد شدن از لحظات و نقطه اوج‌های اجتماعی ( مثل همان اتفاق تلخی که برای شخصیت اصلی دختر داستان میوفتد) رعایت کردن به خصوص در میانه رمان بسیار مهم است و خوشبختانه نویسنده این موضوع را جدی گرفته ‌است و اضافه گویی در میانه دیده نمی‌شد و این موجب خوش خلقی خواننده می‌شود.
همچنین با لمس عاشقانه‌ای از شخصیت‌های اصلی و قلم خوب نویسنده، خواننده احساس همزاد پنداری با شخصیت داستان می‌کند.
حس دوست داشتنی حمایت از کوچک‌تر از خود مثل شاگرد، که موجب آشنایی با شاید در ادامه عاشقانه‌ای شود بسیار جذاب است و خواندنی.
نویسنده با رعایت علائم نگارشی از پرش زمانی بی‌هدف و گیج شدن خواننده جلوگیری کرده است و روند رمان متعادل پیش می‌رود؛ حوادث و اتفاقات به درستی و به موقع رخ می‌دهند و این جذابیت داستان را برای خواننده بیشتر می‌کند. نویسنده با قلم روانش به خوبی از پس نگارش وقایعی با ژانر عاشقانه و اجتماعی برآمده است. همچنین سیر داستان از کلیشه به دور است.


*لحن و بافت رمان
رعایت لحن و بافت رمان به طور تقریبی در تمامی پارت‌ها دیده میشد مگر در جملاتی از مونولوگ‌ها که لحن کمی به سمت و سوی ادبی می‌رفت.
مونولوگ‌ها میشه گفت اکثراً محاوره‌ای و دیالوگ‌ها محاوره هستند و این در همه جای متن داستان رعایت شده است. بین دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها تناسب خوبی وجود دارد.
حوصله سر نبوده و دیالوگ‌ها هم تاکید و هیجان کافی را برای باور پذیری خواننده آن هم در یک داستان اجتماعی را به همراه داشتند.
شخصیتی که در ذهن خواننده از مژده ( شخصیت اصلی) شکل می‌گیرد به خوبی با دیالوگ و همچنین مونولوگ‌ها هم‌خوانی دارد. شخصیتی مهربان و دوست داشتنی و همچنین مبانی ادب یا همان فرهیخته را القا می‌کند.


*سیر رمان
به عنوان یک داستان عاشقانه و اجتماعی که باید گفت هنوز به آنچنان عاشقانه‌ای آمیخته نشده است، می‌توان گفت که سیر رمان، متعادل بوده و خواننده به خوبی با شخصیت همراه شده و با نقطه اوج‌های مناسب و به جایی که نویسنده به قلم کشیده است، خواننده هم همزاد پنداری کرده و با هیجانات رمان همراه می‌شود.
همچنین توصیف حالات شخصیت‌ها هم در این مورد بی‌تاثیر نبوده است.
مثل )(با دیدن اسمش، ناخودآگاه سرفه‌ام گرفت.
قاشق توی دستم رو گوشه سینی گذاشتم و در حالی که تلاش می‌کردم صدام رو صاف کنم تا کمی از خَش و گرفتگیش کم بشه، بعد از احتمالاً ده بار بوق خوردن جواب دادم.
- سلام.
برخلاف من پرانرژی جوابم رو داد.
- سلام مژده خانوم، خوبی؟
سینی رو از جلوم برداشتم تا روی میز بذارم، انتظار تلفنش رو نداشتم!
- ممنونم شما خوبین؟)
توصیفاتی که باید در آغاز رمان بازنویسی شود و سطح اوایل زمان بالاتر رود. در میانه رعایت شده و خواننده شاهد بهتر و باکیفیت شدن سطح قلم نویسنده با جلو‌تر رفتن سیر داستان می‌شود و این نکته‌ی خوب و مثبتی‌ست.


*دیالوگ و مونولوگ‌های رمان
با رعایت علائم نگارشی و جایگذاری آن‌ها به درستی در دیالوگ‌ها‌ی محاوره‌ای و مونولوگ‌های محاوره‌ای داستان، سطح کیفیت قلم بالا رفته است.
دیالوگ‌ها به جا گفته شده و هر کدام با معنا و و مفهومی‌ست و اضافه گویی نشده است و تناسب خوبی دارند.
از نقطه قوت نویسنده دیالوگ‌های مرتبط و هم‌خوان شخصیت‌هاست و این مایه خوش خلقی خواننده و همچنین منتقد می‌شود.


*شخصیت پردازی
شخصیت‌های اصلی رمان و مونولوگ‌های گفته شده همگی برای خواننده جذب کافی را به همراه داشته است‌. ( به‌خصوص در میانه که باتوجه به توضیحات قبلی رو به افزایش کیفیت سطح قلم هست)
خوشبختانه نویسنده با توصیف به جا و به موقع و همچنین به دور از کلیشه در مورد شخصیت‌ها به زیبایی به شخصیت پردازی پرداخته است و خواننده می‌تواند به راحتی در ذهن فضا و حتی خورده شخصیت‌های اصلی رمان را تصور کن .
توصیف شخصیت‌ شامل شخصیت پردازی درونی یا رفتاری و همچنین بیرونی و ظاهری کم و بیش صورت گرفته است که بهتر است بیشتر به این موردات مهم پرداخته شود.
شخصیت بیرونی برای خوانندگان حکم تصور و مدار ذهنیتی را دارد که در کل زمان مطالعه‌ی رمان گذاشته است، پس نکته‌ی بسیار مهم و قابل توجهی هست.
توصیفات و فضا سازی برای شخصیت‌ها خوب بودند.
مثل) (صداي خش‌خش پلاستيك مي‌اومد و بعد هم صداي مامان.) یا ( آروم روی تخت نشستم. مشغول جمع كردن خرت و پرتاي اتاق بود. برای این‌که مانع کارش بشم گفتم:
- مامان خودم جمع مي‌كنم.)


*کشمکش و تعلیق رمان
و اما نکته‌ی بسیار مهمی که در رمان‌های اجتماعی هم بسیار مورد نقد قرار می‌گیرد همان تعلیق و کشمش‌ها هستند.
داستان اوج و فرود مناسبی دارد و همان‌طور که قبل‌تر گفتم نقطه‌ اوج های به جا و درستی نوشته شده است. کشمکش و تعلیق بیرونی به خوبی در سیر داستان اتفاق افتاده است. و همین اتفاقات و ماجراهایی که برای شخصیت‌های رمان پیش می‌آید، خواننده را برای خواندن ادامه رمان تشویق می‌کند.

کشمکش درونی با توجه به مونولوگ‌های داستان، خواننده با شخصیت و کشمکش‌های مژده یا همان شخصیت اصلی همراه میشد و از این نظر نویسنده نکات را به خوبی رعایت کرده بود. در کل کشمکش درونی و همچنین تعلیق هم در داستان وجود دارد و شخصیت‌های اصلی، مدام در افکارشان با اتفاقاتی که رخ می‌دهد، با دیده‌ها و شنیده‌هایشان درگیر می‌شوند. تعلیق، اولین دلیلی است که ما یک داستان را دنبال می کنیم و به نحوی جذبش می‌شویم. اولین چیزی که یک ذهن خواننده را به حرکت و خواندن ادامه‌ی داستان مجبور می‌کند، محرک‌هایی است که از محیط می‌گیرد. این که چه طور دفاع کند، چه طور حس کند، چه طور خودش را نجات بدهد و چه طور برای این محرک، جوابی پیدا کند.
همان‌طور که قبل‌تر اشاره کردم، تعلیق در اوایل آغاز رمان تا حدود کمی و همچنین خلاصه و تا حدودی از عاشقانه‌های رمان در مقدمه دیده می‌شود.


*توصیف مکان
بسیار کم بود و حق تصوری برای خواننده ایجاد نمی‌کرد.
برعکس این مورد و در این میان توصیف‌ صدا و آواها نسبتاً خوب بود. و پیشنهاد می‌شود؛ همان‌طور که نویسنده‌ در میانه‌ی داستان فضا سازی را به خوبی رعایت کرده است در اخر هم این نکته را در نظر بگیرد چون بسیار مهم و قابل ذکر است.
خواننده باید جدا از همزاد پنداری و تصور شخصیت‌های رمان، بتواند خودش را در گیر و بم داستان و مکان‌های به قلم کشیده ببیند؛ به طوری که اگر در جایی از رمان به صدای پرندگان اشاره شده باشد، خواننده هم با شخصیت داستان صداها را بشنود و هیجاناتشان یکسان شود.
توصیف مکان با توصیف صدا و آواها ارتباط دارد، یعنی تا وقتی که شما از مکان توصیفی و توضیحی تصوری واضح به خواننده ندهید، انتظار ارتباط گیری تنها با آوا و صدا هم نداشته باشید.


*توصیف صدا و آوا
همان‌طور که گفتم توصیف آواهای داستان نسبت به توصیف مکان‌ها بیشتر بود اما برای کامل و بهتر شدن باید به توصیف مکان‌ها نیز پرداخت.
توصیفات صدای رمان هم جز نکات مهم و همان موضوع حق تصوری‌ست که پیش‌تر در موردش صحبت کردم.
نویسنده این موضوع را به خوبی رعایت کرده بود.



*توصیف احساسات
توصیف احساسات خوب به کار گرفته شده بود و به نظرم نیمی از پرداختن به شخصیت‌های رمان و داستان، همین توصیف حالات و احساسات است که نویسنده به خوبی رعایت کرده بود.
بهتر و بیشتر از توصیفات دیگر در متن داستان دیده میشد و این مسئله باز هم به نظر منِ منتقد بسیار مهم است که خواننده بتواند با روحیات و احساسات عوامل و شخصیت‌های رمان ارتباط بگیرد و همزاد پنداری کند و چه بسا در جایی از رمان با شخصیت رمان، حس کنجکاوی و خوشحالی و غم در خواننده هم بیدار شود.
(مثل همان حس همدردی و مهربانی مژده با شاگرد و برادر شاگردش.)
پیشنهاد می‌شود تا آخر رمان، نویسنده از توصیف احساسات شخصیت‌ها جا نماند و حتماً حرفه‌ای به قلم کشیده شود تا ذوق و شوق و همچنین همزاد پنداری خواننده را همراه داشته باشد.


*زاویه دید رمان
از دید شخصیت اصلی که دختر جوانی به نام مژده است گفته و روایت می‌شود و خوش‌بختانه در تمامی پارت‌ها مونولوگ‌های به خوبی رعایت شده بود و این در سیر داستان به خوبی رعایت شده است.
دیالوگ‌ها و زبان محاوره‌ای که بین شخصیت‌ها رد و بدل میشد به جذابیت و کیفیت سطح قلم نویسنده افزوده بود.
مثال رعایت لحن دیالوگ‌های محاوره‌ای)
( سرش رو به سمتم چرخوند و نگاهم کرد. بعد از چند لحظه آروم گفت:
- یادم رفت، نمی‌دونم، نفهمیدم چیشد... خیلی وقت بود دیگه قلبش اذیت نکرده بود یادم رفته بود که باید بهت بگم.
حالا دیگه صدام می‌لرزید، کم‌کم اون ترس و نگرانی داشت از صدای بلند به لرزش و بغض تبدیل میشد.
- اگه امروز اتفاق بدتری می‌افتاد چی؟ اگه من دست و پامو گم می‌کردم و دیر بهش دارو می‌رسوندم چی؟ مي‌دوني چه‌قدر حالش بد بود؟
- خداروشکر به خیر گذشت.)


*ایده و پیرینگ رمان
داستان روایت‌گر ایده‌ای اجتماعی‌است که با شروع سختی و اتفاقات و مشکلاتی که برای مژده میوفتد شروع می‌شود و یک جورهایی خواننده در زیر و بم داستان شاهد دست و پنجه نرم کردن شخصیت اصلی‌ست.
مثل اتفاقی که اول داستان برای شخصیت اصلی میوفتد، اخراج از شغلی که در آن خوب است و نهایت تلاش و سعی‌اش را می‌کند.
مشکلی از رنگ و بوی اجتماع و اجتماعی که درش زندگی می‌کنیم و گهگاهی به چشم و عین مشاهده می‌کنیم.
این که دختری عشق را در همان امنیت و آغوش امن معشوقش ببیند زیباست و ایده‌ای شاید با کلیشه‌ای کم اما جذاب و خواندنی است.


*ایرادات نگارشی رمان
خوشبختانه نویسنده‌ی عزیز این نکته را به خوبی رعایت کرده و در روند و سیر داستان ایرادات نگارشی به چشم نمی‌خورد.
به عنوان منتقد میگم که رعایت این مورد سکوی پرتاب بسیار خوبی برای بالاتر رفتن کیفیت قلم نویسنده است و به حتم موجب خوش خلقی خواننده می‌شود.
تنها یک نکته آن هم اینکه در خلاصه گاهی نیم‌فاصله رعایت نشده یا در جایی به غلط نیم‌فاصله گذاشته شده است که با ویرایش کلی خلاصه قابل تغییر و جبران است.


*نقاط ضعف رمان
عنوان( همراه با کلیشه)، خلاصه ( اندازه‌ای غیر استاندارد و نداشتن جذب کافی برای خوانندگان امروزی)، آغاز رمان و توصیف مکان.


*نقاط قوت
ایده و پیرینگ، مقدمه، جلد، میانه‌ی رمان، توصیف آواها، رعایت علائم نگارشی، همچنین تا حدود زیادی شخصیت پردازی و تعلیق.


سخن منتقد:
نویسنده عزیز به یاد داشته باشید که هیچ مشکل و رنجی بزرگ‌تر از نهفته نگه داشتن یک داستان ناگفته در درون خود نیست." پس هرطور شده به نوشتن ادامه دهید و قلم در دست بچرخانید برای نوشته‌های آینده.
پیشنهاد‌ها و بیان ایرادات ریز شما تنها برای پرتاب به سکوی بالا‌تر است برای پیشرفت و نه هیچ چیز دیگر.
رمان یک گوشه‌ی امن چشم‌نواز با محتوای زیبایی‌ست؛ امیدوارم تا اخر ادامه بدید :)❤️🦋
موفق باشید :)
قلمت مانا🌹
 

Fati-Ai

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Dec
933
16,051
مدال‌ها
4
سلام عزیزم وقت شما بخیر💕
از نقد با ارزشت بسیار ممنونم آوای گلم❤️
پرداختن به جز ب جز رمان از دیدگاه شما برای منه تازه‌کار بسیار باارزش و مهم هست و ادامه مسیر نوشتن رو برای من هموارتر خواهد کرد و قطعا برای بهتر شدن روند رمان، تلاش خودم رو با توجه به نکات مهم شما، خواهم کرد.
و خداروشکر که در بسیاری از موارد مورد تایید شما بود:)❤️
در رابطه با آغاز رمان و توصیف مکان، حق با شماست و قطعا در زمان مناسب ویرایشش میکنم.
در رابطه با عنوان، با توجه به داستان و ماجراهای پیش رو و حس و حال مژده و تنهایی که در تمام زندگیش تا به اینجا داشت، بهترین اسمی بود که به ذهنم میرسید اما اگر مناسب نیست یا مشکل کلیشه‌ای بودنش خیلی واضحه، فکری براش بکنم.
برای خلاصه هم متنی که مجدد نوشتم رو میفرستم عزیزم تا نظرت رو بدونم.
بازهم سپاسگزارم😍❤️
 

آوا...

سطح
3
 
کاربر محروم شده
کاربر محروم شده
Nov
1,139
4,712
مدال‌ها
8
سلام عزیزم وقت شما بخیر💕
از نقد با ارزشت بسیار ممنونم آوای گلم❤️
پرداختن به جز ب جز رمان از دیدگاه شما برای منه تازه‌کار بسیار باارزش و مهم هست و ادامه مسیر نوشتن رو برای من هموارتر خواهد کرد و قطعا برای بهتر شدن روند رمان، تلاش خودم رو با توجه به نکات مهم شما، خواهم کرد.
و خداروشکر که در بسیاری از موارد مورد تایید شما بود:)❤️
در رابطه با آغاز رمان و توصیف مکان، حق با شماست و قطعا در زمان مناسب ویرایشش میکنم.
در رابطه با عنوان، با توجه به داستان و ماجراهای پیش رو و حس و حال مژده و تنهایی که در تمام زندگیش تا به اینجا داشت، بهترین اسمی بود که به ذهنم میرسید اما اگر مناسب نیست یا مشکل کلیشه‌ای بودنش خیلی واضحه، فکری براش بکنم.
برای خلاصه هم متنی که مجدد نوشتم رو میفرستم عزیزم تا نظرت رو بدونم.
بازهم سپاسگزارم😍❤️
بسیار عالی عزیزم🌹
شما نویسنده‌ای خوش قلم با ذهن خلاق هستید.
مطمئنم در آینده نوشته‌های بسیاری از شما می‌خونم💜
 

Fati-Ai

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Dec
933
16,051
مدال‌ها
4
خلاصه:
از پیچ و تاب روزهای سخت نمی‌شود به راحتی گذشت اما تو محکوم به زندگی از پیش تعیین شده‌ات که نیستی. پا بگذار در جاده زندگی و مسیرت را کج کن به همان سمتی که می‌دانی گوشه‌ی امنی در انتظار توست.
این حلقه گرم و پر احساسِ آغوش، این شانه‌ی محکم و چشمانی که فقط با دیدن چشم و ابروی دلربایت برق می‌زند، برای توست تا در نهایت رها شوی از طعم گس روزهای از دست رفته‌ات... ‌.
عشق همان نسخه‌ای است که زندگی برایت می‌پیچد و جانی دوباره به تو می‌دهد.
 
آخرین ویرایش:
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: آوا...

Fati-Ai

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Dec
933
16,051
مدال‌ها
4
خلاصه:
از پیچ و تاب روزهای سخت نمی‌شود به راحتی گذشت اما تو محکوم به زندگی از پیش تعیین شده‌ات که نیستی. پا بگذار در جاده زندگی و مسیرت را کج کن به همان سمتی که می‌دانی گوشه‌ی امنی در انتظار توست.
این حلقه گرم و پر احساسِ آغوش، این شانه‌ی محکم و چشمانی که فقط با دیدن چشم و ابروی دلربایت برق می‌زند، برای توست تا در نهایت رها شوی از طعم گس روزهای از دست رفته‌ات... ‌.
عشق همان نسخه‌ای است که زندگی برایت می‌پیچد و جانی دوباره به تو می‌دهد.
آوا جونم در رابطه خلاصه جدیدی که نوشتم منتظر نظرت هستم❤️
 

آوا...

سطح
3
 
کاربر محروم شده
کاربر محروم شده
Nov
1,139
4,712
مدال‌ها
8
خلاصه:
از پیچ و تاب روزهای سخت نمی‌شود به راحتی گذشت اما تو محکوم به زندگی از پیش تعیین شده‌ات که نیستی. پا بگذار در جاده زندگی و مسیرت را کج کن به همان سمتی که می‌دانی گوشه‌ی امنی در انتظار توست.
این حلقه گرم و پر احساسِ آغوش، این شانه‌ی محکم و چشمانی که فقط با دیدن چشم و ابروی دلربایت برق می‌زند، برای توست تا در نهایت رها شوی از طعم گس روزهای از دست رفته‌ات... ‌.
عشق همان نسخه‌ای است که زندگی برایت می‌پیچد و جانی دوباره به تو می‌دهد.
بسیار زیبا عزیزم.
با ژانر عاشقانه و تا حد قابل قبولی با ژانر اجتماعی رمانت ارتباط داره.
اندازه‌ای استاندارد داره و با جمله بندی جذاب و کلمات خوبی که به کار بردی خلاصه‌ای خواندنی و زیبایی رو به قلم کشیدی.
لو دهنده‌ی داستان هم نیست و به زیبایی عنوان و معنایی تک به تک کلمات و مفهومش رو نشون میده.
خیلی عالی عزیزم. قلمت مانا
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین