هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایلهایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کردهاند حذف کنند.
بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود.
https://t.me/iromanbook
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly. You should upgrade or use an alternative browser.
رمان: زعم و یقین
اثر: saye
ژانر: معمایی، اجتماعی، عاشقانه.
عضو گپ نظارت (7)S.O.W
خلاصه: یک راه بود و چند بیراهه و ذهنی درگیر خیالات واهی، حقایق پنهان و مشکلات زندگی. برای پایان دادن مشکلات قدم به مسیری سراسر اشتباه میگذارد و اسیر تاریکیها میشود.
حقیقت کدام است؟! هویتش چیست؟! سلاح پر شده از گلولههای انتقام را سمت چه کسی باید نشانه رفت؟
بسم الله الرحمن الرحیم
نویسنده عزیز ضمن درود و عرض وقتبخیری خدمت شما: @saye
سپاسگذاریم بابت اعتماد شما از نقد آثار خود در انجمن رمان بوک
منتقد رمان شما: @win path
*لطفا تا قبل از قرارگیری نقد توسط منتقد در این تایپک چیزی ارسال نکنید!
*همچنین پس از ارسال نقد این تاپیک به مدت دو روز باز خواهد بود تا شما نظر خود را نسبت به نقد اعلام نمایید!
*در صورتی که از نقد خود ناراضی بودید یا شکایتی از تالار نقد داشتید، میتوانید شکایت خود را در تاپیک زیر ثبت کنید تا مورد بررسی قرار گیرد!
🔷️تایپک جامع انتقادات، پیشنهادات و شکایات
عنوان داستانها مجموعه کلماتی هستند که گاه مکمل و گاه به صورت فرد توسط نویسنده انتخاب میشوند و یک عنوان مطلوب کلماتیست که بازتابدهنده کلیتی از محتوا باشد. عنوان انتخابی نویسنده اگرچه آوای جذابی دارد؛ اما با توجه به تکراری بودن، عنوان کلیشهی بالایی را شامل میشود.
«زعم و یقین»
کلمهی زعم از چندین لغت معنایی برخوردار است. در عنوان انتخابی نویسنده زعم معنای (ظن، گمان، شک و...) را بیشتر از باقی لغات معنایی شامل میشود. مفهوم کامل عنوان تا حدودی دربرگیرندهی احوالات شخصیت اصلی داستان است که درون کشمکشهای درونی خود به صورت مستمر با معنای خود یعنی (شک و اطمینان) درگیر است.
عنوان انتخابی اگرچه ارتباط چندانی با مقدمه و خلاصه ندارد؛ اما با پیکرهی اصلی رمان مرتبط است.
ژانر
ژانرهای عنوانشده در رمان معمایی، اجتماعی، عاشقانه هستند.
در نگاه اول جای خالی ژانر غالب یعنی ژانر تراژدی که کاملاً کلیت داستان را دربرگرفته بود حس میشد. دختری که علارغم میل باطنی دست به جیببری میزند تا بتواند خرج برادر کوچک و ناپدری معتادش را بدهد و مادری که پس از به دنیا اوردن برادر کوچک با فاصله زمانی کم فوت شده است. کلیت مجموعهی اتفاقات مشمول ژانر تراژدی و اجتماعی میشوند؛ البته این ژانر باید با مرگ شخصیت اصلی همراه باشد.
تعریف ژانر معمایی در یک داستان اتفاقاتیست که سوالات بیجواب را به ذهن مخاطب القا کند. این داستان روندی تقریباً یکنواخت را طی میکرد و هرگاه که سوالی در ذهن شکل میگرفت نویسنده بدون وقفه و سریع با توضیحات بلند ابهامات را از بین میبرد. ژانر معمایی برای این داستان شامل نمیشود.
قسمت عاشقانهی داستان نیز در اواخر کمکم در حال نمود بود که امیدوارم نویسنده کمی پررنگتر و با جزئیات بیشتر به آن بپردازد. از عاشقانههای دیگر داستان میتوان به علاقهی پری و پرهام اشاره کرد.
بهتر است ژانرها به ترتیب زیر نوشته شوند:
(تراژدی، اجتماعی، عاشقانه)
اگر عاقبت شخصیت اصلی در اخر داستان به مرگ ختم نمیشود ژانر تراژدی حذف بشود.
خلاصه
خلاصهی داستان به زبان ادبی ساده است. حجم خلاصه پنج خط است که حالت استانداردی دارد.
نویسنده به صورت مستقیم راه و بیراهههایی که در مسیر داستان پیش روی شخصیت پری قرار دارند را عنوان نموده است که ارتباط مستقیمی با جریانات داستان دارد. اگر نویسنده کمی سربسته تر به این موضوع اشاره میکرد خلاصهی جذابتری داشت.
نویسنده در خلاصه با طرح سوال قصد دارد ذهن مخاطب را بازی بگیرد؛ اما همین امر باعث شده است بخش عمدهای از تصمیاتی که کارکتر در جریان مجبور به انتخابش است لو برود.
قسمتی که میگوید، سلاح پر شده از گلولههای انتقام را سمت چه کسی باید نشانه رفت؟
در طول شصت پارتی که خوانده شد کارکترها هیچ اقدامی برای انتقام از کسی نداشتند و احتمال دارد جریان انتقام در آینده در داستان جای بگیرد؛ این در حالیست که مخاطب از قبل منتظر این اتفاق است.
خلاصه داستان با محتوا هماهنگ است؛ اما ارتباط چندانی با مقدمه و عنوان ندارد.
جلد
جلد رمان تصویر دختری تنهاست که با حالتی اندوهگین برروی زمین نشسته است. تصویر انتخابی اگرچه با محتوای داستان هماهنگ است؛ اما با ژانر معمایی و عاشقانه هیچ وجه اشتراکی ندارند.
دستهای دختر بر روی صورتش قرار دارد و این اصل حسی شبیه گریه را در ذهن تداعی میکند. ترکیب رنگهای آبی و مشکی پسزمینه به احوالات غمگین دخترک داستان مربوط هستند.
تکست نوشته شده در بالای تصویر ابهاماتی را به دنبال دارد که ذهن مخاطب را درگیر خود میکند و این امر برای مخاطب جذابیت دارد، سوالهایی که در تکست بیان شده بود کمی با ژانر معمایی ارتباط داشت.
فونت انتخاب شده برای داستان انتخاب خوبی بوده است؛ اما انتخاب نامناسب رنگ فونت و جای دادن تمام کلمات در یک گوشهی تصویر از جذابیت جلد کاسته است.
مقدمه
متنیست به زبان ادبی که توسط خود نویسنده نوشته شده است. مجموعهای از از لغات مثبت و منفی که در کنار هم قرار گرفتهاند.
مقدمه نیز مشابه خلاصه حول محور احوالات کارکتر اصلی نوشته شده است. قدم زدن در راه اشتباهی که کارکتر اصلی در طول روند داستان درون آن گرفتار بود به جزئیاتی از داستان اشاره دارد، با انکه در ابتدا کلیت داستان را لو نمیدهد؛ اما قلم صریح نویسنده خیلی زود و در همان پارتهای ابتدایی مقدمه را برای مخاطب شرح میدهد که این از جذابیت داستان میکاهد. مقدمه درصدی کلیشه دارد که با اصلاح و تغییر برخی کلمات میتوان آن را به درجهی مطلوب رساند.
مقدمه بهتر است فقط اندر احوالات کاراکتر اصلی ببان نشود، افزودن اشارات و ابهاماتی از ژانر عاشقانه میتواند خلاصه و مقدمهی مطلوبتری برای داستان به ارمغان بیاورد. لحن بیان نویسنده از سختیها با ژانر تراژدی و اجتماعی ارتباط دارد.
آغاز
آغاز داستان از جذابیت و گیرایی بالایی برخوردار بود. دو دختری که در قهوهخانه نشسته بودند و سنگینی نگاههای اطراف را حس میکردند.
نویسنده از همان نقطهی شروع شخصیت محافظهکاری از پری به نمایش گذاشته بود که در آن فضا احساس بدی داشت. شروع درگیری سودی و مردان درون قهوهخانه بسیار جذاب میشد اگر کات نداشت. شروعی با این درصد جذابیت با پرش بدموقع نویسنده همراه بود؛ با جنس گیرای قلم نویسنده اگر این دعوا شکل میگرفت و نویسنده بیشتر به جزئیات این درگیری میپرداخت شروع جنجالی داستان مخاطب را چند برابر بیشتر جذب میکرد.
نویسنده در آغاز توصیفات آوایی کوتاهی از محیط قهوهخانه در ابتدا گنجانده است که جای کار دارد.
پیشنهاد میشود به صورت غیر مستقیم توصیفات مکان و شخصیتپردازی جامعتری در ابتدای اثر بگنجاند.
برای مثال مکان قهوهخانه را میتوان به این صورت غیر مستقیم توصیف کرد.
(پری نگاهش را به شیشههای شفاف قهوهخانه که در اثر دود قلیان و سیگار به سیاهی میزد دوخت و حروف قرمز رنگ برعکسی که به پشت شیشه چسبیده بود را زیرلب تکرار کرد. «قهوهخانهی کریم»)
برای شخصیتپردازی غیر مستقیم هم میتوان شبیه نمونهی پایین نوشت.
(پری دستش را بر روی موهای طلایی رنگ چتریاش کشید و با کلافگی آنها را زیر شال مشکی رنگش پنهان کرد)
«نویسنده محترم توجه داشته باشید نمونههای بالا تنها مثالهایی هستند که نحوهی توصیفات غیرمستقیم را بیان میکنند و شما ملزم به بکارگیری آنها نیستید.»
ابتدای رمان اگرچه جذاب است و نوع قلم نویسنده گیرایی خاصی به آن بخشیده؛ اما با ویرایشی کلی و افزودن جزئیاتی از توصیفات آوایی و مکانی شروع داستان بسیار جذابتر خواهد شد.
در ادامه آبگوشت خوردن پری و سودی در یک سفرهخانه اتفاقی بود که نشانههایی به دنبال داشت. سوالی که در ذهن مخاطب شکل میگرف این بود که دو دختر جوان چرا غذای به روزتری سفارش ندادهاند؟! نویسنده با این انتخاب هوشمندانه به مخاطب میفهماند تفاوتی اساسی بین این دو دختر و همسن و سالانشان وجود دارد و ذهن نویسنده برای اتفاقات همچون جیببری و دزدی شخصیتها اماده میشود.
میانه
داستان روند یکنواختی طی میکند. در ادامه کشمکشهایی بین سودی و پری اتفاق میافتد و مهمانی رفتن شخصیتها برای دزدیهای کوچک تعلیق خوبی برای بهتر فهمیدن ماجرا و درک شخصیتها توسط مخاطب است.
در این بین پیشزمینههایی برای شروع احساسات عاشقانه نیز صورت میگیرد که روند مطلوبی دارد.
داستان جایی به میانه و اوج خود میرسد که ناپدری سودی خانهای که پر از خاطرات مادرش است را در قم*ار میبازد.
در این مرحله مشکلات پری اوج میگیرد، ناچاراً قدم به راه پرخطری میگذارد. برای دزدیدن مدارک از خانهی محتشم با کسی معامله میکند که او را بیشتر در منجلاب فرو میبرد. وقتی به عنوان پرستار وارد خانهی محتشم میشود داستان وارد میانه خود میشود. تا به این مرحله داستان روند پر پرش و تندی داشته است. مخاطب با آنکه مشتاق اتفاقات است؛ اما درصد هیجان پایین کمی از جذابیت آن میکاهد. بهتر است کمی بیشتر به احساسات پری در حین بازرسی اطراف برای پیدا کردن مدارک پرداخته شود.
نویسنده توصیفات محدودی نیز از عمارت محتشم ارائه میدهد که بهتر است جزئیات بیشتری به آن ببخشد.
بهترین نوع پردازشات مکانی آن است که مستقیماً مکان مورد نظر را توصیف نکنید، عمارت محتشم نیز نیاز به توصیفات مکانی غیرمستقیم دارد، درست مثل محیط قهوهخانه که مثال زده شد. بهتر است در مرحلهی ورود پری به عمارت محتشم کمی بیشتر داستان را وارد هیجان کنید تا اوج داستان کامل شود.
سیر
سیر داستان روند تندی دارد و پرشهای بسیار زیاد داستان، کیفیت رمان را پایین میآورد.
ابتدا مهمانی رفتن پری و روبهرویی با سامان دوباره روبهرویی اتفاقی با سامان بهخاطر تب پرهام و به صورت چندباره حضور اتفاقی در خانهی محتشم به عنوان پرستار.
نبود نیروی محرکی که اتفاقات را بهم مرتبط کند باورپذیری آن را کاهش میدهد.
هیچکدام از پارتها نیز با قبلی مرتبط نیستند و این برای مخاطب بسیار سردرگمکننده است. تغییر مداوم موقعیت پارتها درک داستان را دشوار کرده است؛ گاهی حتی بین دیالوگها نیز شاهد پرش هستیم، مخاطب تا میخواهد خود را با موقعیت پارت جدید وقف بدهد پرش اتفاق میافتد.
همچنین برای پرشها از سه نقطه استفاده نشده بود.
پارت ۱۱،۱۵،۱۴و نمونههای اینچنینی نیاز به سه نقطه دارند.
اگر در اوجها هیجان بیشتری شاهد باشیم داستان مطلوبتری خواهیم داشت. اگر روند داستان منسجم باشد و هیجان پارتها با پرش گرفته نشود مخاطب ارتباط بیشتری با داستان برقرار میکند.
مونولوگ و دیالوگ
نسبت دیالوگ و مونولوگها مطلوب است؛ اما گاهی برخی پارتها کاملا دیالوگمحور میشوند. لزومی ندارد سلام و احوالپرسیهای ساده را در دیالوگ قرار دهید و حتما در بین دو یا سه خط دیالوگ حتما با مونولوگ اعلام کنید کدام شخصیت در حال صحبت است. گاهی با پشت سر هم قرار دادن دیالوگها مخاطب منظور کارکترها را درست متوجه نمیشود و این گیج کننده است اگر مخاطب نفهمد کدام دیالوگ برای کدام شخصیت است. علائم نگارشی نقش مهمی در درک بهتر مفهوم دیالوگها دارد که این امر در داستان نسبتاً رعایت شده بود.
لحن و بافت
داستان با مونولوگهای ادبی و دیالوگهای محاوره پیش میرود و این روند تا انتها حفظ شده است. خلاقیت در نوع دیالوگهای مخصوص هر شخص جذابیت خاصی به داستان بخشیده است.
زمانی که مونولوگ ادبی و دیالوگ محاوره در اثر استفاده میشود باید این روال تا انتها حفظ شود. نمونهی پایین اصلاح شود.
❎-میخواهین منم کمکتون کنم؟ این خونه به این بزرگی رو که نمیشه دست تنها تمیز کرد.
✅- میخواین منم کمکتون کنم؟ خونه به این بزرگی رو که دست تنها نمیشه تمیز کرد.
شخصیت پردازی
شخصیتپردازی به دو نوع درونی و بیرونی تقسیم میشود.
شخصیت پردازی درونی شخصیتها به خوبی انجام شده بود. شخصیت نترس سودی، مهربانی زن همسایه، ترسو بودن رزی و محافظهکار بودن پری همگی با توصیفات، دیالوگها و نوع برخورد کارکترها با اتفاقات به خوبی در ذهن تداعی میشد.
برخلاف شخصیتپردازهای درونی شخصیتپردازی بیرونی اعم از نحوهی لباس پوشیدن، ظاهر کارکترها و نوع سلایق آنها به خوبی پرداخته نشده بود.
اشارات بسیار کوتاه و محدود بود و مخاطب نمیتوانست تصویر کاملی از شخصیتها داشته باشد. برای مثال میتوان به مهمانی رفتن پری پرداخت نویسنده اشارت کوتاهی به رنگ لباس و موهای طلایی رنگی که ریشههای مشکی بدون رنگ داشت کرده بود که جای کار داشت. به طور کلی میشود با اشارات غیر مستقیم توصیفات ظاهری را تکمیلتر بیان کرد.
برای شخصیتپردازی بیرونی ظاهر شخصیت باید به صورت غیر مستقیم بیان شود برای مثال نمونهای که خواهر محتشم توصیف شده بود را به صورت غیرمستقیم توصیف میکنم:
❎اینبار دقیقتر نگاهش کرد، صورت کشیده، پوست سفید و چشمان قهوهایرنگش شبیه به احتشام بود؛ اما چهرهاش کمی رنگ پریده و مریضگونه میآمد. دست ظریف زن را گرفت و آرام فشرد.
✅صورت کشیدهی خواهرش که شباهت عجیبی با محتشم داشت را از نظر گذراند.
خواهر محتشم چشمهای قهوهای رنگش را به پری دوخت.
پوست سفید خواهر محتشم در میان حصار آن شال آبی رنگ مریضگون به نظر میآمد.
نمونههای بالا اگر با کمی فاصله از هم قرار بگیرند نمونههای غیرمستقیمی از توصیفات بیرونی یک شخص به حساب میآیند.
توصیفات مکان
توصیفات مکان بسیار محدود و در حد چند اشارهی کوتاه بود.
نویسنده از مکانها تنها توصیف اجمالی انجام داده بود، در حد یک جملهی کوتاه.
برای مثال برای دکوراسیون عمارت محتشم تنها به گفتن وسایل کلاسیک و مبلهای سلطنتی بسنده کرده بود. این در حالی بود که میشد شخصیت پری که یک شخص سطح پایین جامعه بود، میتوانست با حیرت تمام عمارت مجلل و بزرگ محتشم را وارسی و توصیف کند.
توصیفات صدا و آوا
توصیفات آوایی نیز محدود بود و مخاطب تقریبا تصوری از صداهای اطراف نداشت برای مثال قسمتی از داستان که پری در مهمانی اسیر مرد چشم لجنی شده بود و جیغ میکشید و هیچک.س به دادش نمیرسید. نویسنده میتوانست با اشاره به صدای بلند اهنگ در حال پخش دلیل شنیده نشدن صدای پری را توضیح بدهد که این امر اتفاق نیوفتاده بود.
توصیفات احساسات و هیجانات
نویسنده توانسته بود با توصیف صحیح و درست احساسات کارکتر را به مخاطب منتقل کند. تمام احساسات اعم از ترس، نگرانی سردرگمی و... در رمان صحیح و به موقع اتفاق میافتاد.
زاویه دید
نویسنده زاویه دید سوم شخص را برای رمانش انتخاب کرده بود و این روند را تا انتها حفظ نموده بود که این نقطهی قوتی برای رمان بود.
کشمکش و تعلیق
بهترین نوع تعلیق در داستان نویسی تعلیقیست که نویسنده با طرح سوال ذهن نویسنده را برای یافتن جواب در روند داستان با خود همراه کند. در این رمان از باب مبحث تعلیق میتوان به ماجرای دزدی مدارک اشاره کرد که کمی روند داستان را کسل کننده کرده بود. پری اقدام زیادی برای پیدا کردن مدارک انجام نمیداد و این موضوع هیجان داستان را کاهش و روند داستان را یکنواخت کرده بود.
کشمکش درونی
کشمکشهای درونی کارکترها جای کار داشت. با توجه به زاویه دید سوم شخص نویسنده میتوانست بر روی احساسات و کشمکشهای درونی کارکترهای مهمی مانند سامان و سودی نیز تمرکز کند. برای مثال لحظهی ربوده شدن کیف سامان توسط پری. بهتر بود اشاراتی نیز به عصبانیت سامان بعد از آن اتفاق میشد. در این رمان تنها به افکار پری و کشمکشهای درونی او اعم از نگرانیهایش پرداخته شده بود که آن هم نیاز داشت پردازشات بیشتری داشته باشد.
بهتر است کمی بیشتر به احساسات درونی کارکترها پرداخته و افکارشان را در موقعیتهای مختلف بیان کنید.
کشمکش بیرونی
کشمکشهای بیرونی در رمان به صورت مطلوب وجود داشت. برای مثال درگیریهای مداوم پری با ناپدریاش میتوان اشاره کرد یا دعوای سودی با مردهای قهوهخانه.
تعارضات جنسی که پری به صورت مداوم در برابرشان قرار میگرفت جدا از محتوای فیلتریگ از کشمکشهای بیرونی شخصیتها بود.
ایده و پیرنگ
ایدهی کلی داستان با کلیشهی بسیار همراه است. دختری که همراه ناپدری و برادر چهار سالهی خود زندگی میکند و مجبور است برای پول دراوردن دست به دزدی بزند تا بتواند از کتکهای ناپدری و گندکاریهای او نجات پیدا کند. داستان ایدهی تکراری و پرکلیشهای دارد؛ اما نویسنده توانسته با قلم گیرا به داستان اصلی پر و بال بدهد و اثر جذابی خلق کند.
ساختمان اصلی داستان روند یکنواختی دارد که داستان اصلی را در اواخر کمی حوصله سر بر میکند.
اشکالات نگارشی
رمان از نظر علائم نگارشی مطلوب بود؛ اما بهتر است ویرایشی کلی صورت بگیرد.
گاها در بعضی پارتها به جای سهنقطه برای جملات ادامهدار از دو نقطه استفاده شده بود.
❎می آمدند. ✅میآمدند.
❎ میامد ✅میآمد
❎ یدک. میکشید ✅یدک میکشید.
دیالوگ و مونولوگ هیچوقت نباید در یک خط نوشته شوند نمونهی اصلاح شده👇
❎من نمیخوام بهش آسیب بزنم. بیتوجه به لحن ملتمس و مستأصل قادر دستش را از پنجه قادر بیرون کشید و سمت اتاق رفت...
✅- من نمیخوام بهش آسیب بزنم.
بیتوجه به لحن ملتمس و مستأصل قادر دستش را از پنجه قادر بیرون کشید و سمت اتاق رفت...
نقاط ضعف
نقاط ضعف عنوان شده به منظور ویرایش و بهتر شدن اثر شماست و امیدوارم با پرداختن بهتر به مباحث ذکر شده سطح اثری زیبای خود را بالاتر ببرید.
نکته اول پرش در پارتها:
پارتها ی کوتاه و پرشهای بسیار زیاد ذهن را مشوش میکرد. هیچکدام از پارتها با پارت قبلی مرتبط نبودند. توصیه میکنم رمان خود را به صورت آفلاین در اپلیکیشن ورد بنویسد و بعد در انجمن پارتگذاری کنید تا شاهد پرش در پارتها نباشیم.
نکتهی دوم روند کند و بدون هیجان داستان:
روند داستان با توجه به پرشها تند و یکنواخت بود، سعی کنید هیجان بیشتری به داستان بدهید و داستان را در اوج رها نکنید. برای مثال میتوانید در ادامه پری را برای پیدا کردن مدارک در یک مخمصه گرفتار کنید که حس اضطراب به مخاطب منتقل شود.
نکتهی سوم عدم وجود توصیفات کافی:
توصیفات چهره مکان و صداها را بیشتر کرده و به این مباحث بیشتر بپردازید.
نکتهی چهارم جلد:
پیشنهاد میکنم جلدی انتخاب کنید که با تمام ژانرها در ارتباط باشد
نکتهی پنجم ژانر:
ژانر معمایی در رمان شما جایی نداشت. بهتر است ژانر معمایی را حذف کنید.
نقاط قوت
عنوان جذاب
شروع جذب کننده
و...
سخن آخر نویسنده
در ادامه چند تصحیح در اشکالاتی که به چشمم خورد انجام میدم که ویرایش کنید.
❎مهمانیها برایش تداعیگر تمام چیزهایی بود که ازشان وحشت داشت.
نمونهی بالا چندین و چند بار به چشمم خورد که برای جمع کردن از واژهی غلطی استفاده کردید.
✅مهمانیها برایش تداعیگر تمام چیزهایی بود که از آنها وحشت داشت. (ازشان، خریدشان، بردشان و... همگی غلط هستند نمونهی درست خریدهایشان یا برای بردشان میتوانید بنویسید آنها را برد.)
❎ابرو بالا پراند، معلوم نبود باز چه گندی بالا آورده بود که این مردها افتاده بودند پیاش!
✅ ابرو بالا پراند، معلوم نبود باز چه گندی بالا آورده بود که مردها به دنبالش افتاده بودند.
(فعلها همیشه باید در آخر جمله بکار برده شوند)
❎فضای اتاق کارش را دوست داشت، چیدمانش که تلفیقی از چوب و چرم بود را هم؛ اما باز...
✅فضای اتاق کارش را دوست داشت. تلفیق چرم و چوب دیزاین را هم میپسندید؛ اما باز... .
(گاهی بهتر است ساختار جملات را تغییر دهید تا مفهوم بهتر و آوایی خوشتر از جمله داشته باشید.)
❎هنوز نگاهش خیره به صورت برنزه و نسبتاً استخوانی سامان بود که سامان سر سمتش چرخاند و نگاهش را غافلگیر کرد.
✅هنوز نگاهش خیره به صورت برنزه و نسبتاً استخوانی سامان بود که سامان به سمتش چرخید و نگاهش را غافلگیر کرد.
از خوندن رمان زیبات لذت بردم سایهی عزیزم؛ قلمت مانا🌹