عنوان:
قرار آنجاست، از یک جمله و یا سه کلمه تشکیل شده است. که این عنوان هم میتواند به معنای ملاقاتی در آنجا باشد و یا همچنین پیمانی در آنجا باشد. یعنی از این عنوان دو برداشت میتوان کرد. «ملاقاتی که آنجاست» و یا «پیمانی که آنجاست».
عنوان اندازهی استانداری دارد، کلیشهی کلمهی «قرار» ده درصد و کلمهی «آنجاست» نیز ده درصد کلیشه دارد که در مجموع بیست درصد میشود که میزان کلیشهی بسیار کمی است.
همچنین ترکیب این دو کلمه که باعث تشکیل یک جمله شده است عنوانی جدید ساخته و کلیشهای ندارد. همچنین میتواند برای خواننده جذاب باشد.
عنوان در بین ژانرهای انتخابی نویسنده (عاشقانه، تراژدی) تنها میتواند با عاشقانه کمی ارتباط داشته باشد و ارتباطی با تراژدی در آن دیده نمیشود. عنوان ارتباط زیادی با مقدمه و خلاصه ندارد و همچنین ارتباط زیادی با محتوای رمان تا اینجا ندارد.
ژانر:
ژانر انتخابی نویسنده تراژدی، عاشقانه است. طبق اولین انتخاب نویسنده ژانر تراژدی، ژانر اصلی رمان انتخاب شده است که تا به اینجای داستان میتوان به غم از دست دادن علی که شوهر سارینا بوده است پرداخت. به غیر از این دیگر اتفاقات مربوط به ژانر تراژدی دیده نمیشود و باید دید نویسنده در ادامه چه خواهد کرد. هر چند که نویسندهی عزیز باید توجه داشته باشد که ژانر تراژدی به پایان غم انگیز ختم میشود.
ژانر دوم و آخر نویسنده عاشقانه میباشد که باز نیز به عشقی که سارینا به علی که درگذشته است، میتوان اشاره کرد که با اینکه همسر او فوت کرده است باز نیز بسیار او را دوست دارد و حاضر نیست ک.س دیگری را جایگزین او کرد. هر چند که باید نگاه کرد که نویسنده در آینده چه خواهد کرد، زیرا انتظار میرود در ادامه ژانر عاشقانه بیشتر بشود.
به غیر از ژانرهای انتخابی نویسنده، ژانر درام در رمان دیده میشود که نسبت به ژانرهای دیگر بیشتر در رمان دیده میشود. زیرا احساسات زینب نسبت به حرف مردم، سارینایی که از اینکه مردم به فکر ازدواج کردن او هستند ناراضی است و... که با ژانر درام در ارتباط است و بیشتر از همهی ژانرها، میانه بیشتر با ژانر درام در ارتباط است و به نویسندهی عزیز پیشنهاد میشود تا ژانر درام را ژانر اصلی به حساب بیآورد و این را به ژانر را اضافه کند و ترتیب را درام، تراژدی، عاشقانه بنویسد.
جلد:
تصویر جلد، تصویر دختر پسری است که دست همدیگر را گرفتهاند که این با ژانر عاشقانه ارتباط دارد.
ولی متاسفانه ارتباطی با ژانر تراژدی در آن دیده نمیشود. اگر تصویری را انتخاب میکردید که دختر پسری میخواهند دست هم را بگیرند ولی مانعی یا چیزی وجود دارد بیشتر با ژانر تراژدی در ارتباط میبود.
فونت بکار رفته زیباست و با تصویر هماهنگی خوبی دارد. متن بالای تصویر نیز با هر دو ژانر انتخابی نویسنده در ارتباط است.
خلاصه:
خلاصه به زبان ادبی و توسط خود نویسنده نگاشته شده است. خلاصه کمی کلیشه دارد و مبهم نیست و همین باعث شده تا جذابیتی نداشته باشد.
نویسنده میتواند با بازی با کلمات و با آوردن جملات مبهم در خلاصه باعث کاهش کلیشه و همچنین باعث شود که دیگر خلاصه داستان را لو ندهد.
خلاصه با دو ژانر انتخابی نویسنده ارتباط دارد زیرا از سارینایی میگوید که عشق خودش را از دست داده است و به دنبال آرامش است.
خلاصه اندازهی استانداری دارد،(یعنی بین سه تا نه خط) و همچنین با مقدمه و رمان ارتباط دارد.
مقدمه:
مقدمه شعری ادبی و توسط کیوان شاهبداغی سروده شده است. اندازهی مقدمه کمی از اندازهی استاندارد(بین سه تا نه خط) بیشتر است.
مقدمه جذابیت زیادی دارد و راجب به زندگی و لذت بردن از آن است و اینکه قدر خاطرهها را باید بدانیم.
همچنین مقدمه کلیشهای ندارد ولی ارتباط کمی با ژانر عاشقانه دارد و با ژانر تراژدی ارتباطی ندارد و میتوان گفت به علت اینکه سارینا به دنبال آرامش و خوشبختی در زندگیاش است با محتوای داستان ارتباط دارد.
آغاز:
آغاز با توضیحاتی راجب به اتفاقاتی که در خانوادهی سارینا افتاده است شروع میشود و گویا بیشتر آنها مربوط به جلد اول است. مانند اینکه او با پدرش برای عید به دبی نرفته است و یا به دنیا آمدن کوثر و... .
گویا دو ساعت به سال تحویل مانده است و در همان لحظات رضا که برادر سارینا میباشد به او زنگ میزند و میگوید که آیا به نزد او میرود و یا نه که سارینا هم میگوید میخواهد پیش مرضیه خانم برود که گویا هر سال پیش او میرود.
و در ادامه، مکالمهی آنها پیش میرود.
آغاز به خاطر حجم زیادی از اطلاعاتی که به خواننده میدهد کلیشه دارد. هر چند در آغاز با اخلاق و شخصیت سارینا آشنا میشویم که دوست دارد آدم مستقلی باشد و وابسته به پول پدری که در حال حاضر به دبی رفته است نباشد. یعنی شما به شخصیت پردازی درونی در آغاز اشاره کرده بودید، هر چند که اندازهاش خیلی زیاد نیست و به نویسنده پیشنهاد میشود تا به شخصیت پردازی درونی بیشتری بپردازد و راجب به شخصیتهای دیگر نیز اطلاعات بیشتری به خواننده بدهد.
همچین آغاز خالی از هر گونه توصیفات است؛ یعنی هم توصیف مکان، احساسات و صدا جای خالیاش در آغاز به چشم میخورد.
شخصیت پردازی بیرونی نیز مانند توصیفات باید اضافه شود.
درست است که این جلد دوم رمان شما میباشد ولی باز هم باید شما از توصیفات و شخصیت پردازی در داستان بپردازید.
در توصیف مکان؛ فقط به سفید بودن برج و بودن آسانسور اشاره کرده بودید. میتوانستید خانهی سارینا را توصیف کنید و یا توصیفی از پارکینگ و یا حتی از درون برج میدانید. همینطور برای توصیف صدا هم، فقط از به صدا در آمدن زنگ گوشی گفته بودید. چون در آن موقعیت شخصیت سارینا با برادرش حرف میزد، میتوانستید صدای برادرش را توصیف کنید. همانطور صدای در آسانسور، در ماشین، روشن کردن ماشین و... میتوانستید برای توصیف صدا به کار ببرید.
و همینطور توصیف احساسات، در آغاز از توصیف احساسات برخوردار نبودیم. شما میتوانستید حس سارینا را از اینکه پدرش بفهمد چه حسی دارد که به جای سوار شدن بیامو سوار تیبا میشود بیشتر نشان دهید. و یا حس خوشحال شدن از اینکه برادرش باعث خوب کردن حال او شده است نشان دهید.
کمشکشهای درونی نیز بسیار کم هستند؛ از آنجایی که رمان شما بیشتر دیالوگ محور است، سارینا یا بقیه شخصیتها کشمکش درونی یا ذهنی ندارند و در ذهن خود با مسئله خاصی درگیر نیستند.
کشمکشهای بیرونی نیز مانند درونی هیچ شکلی نگرفته است و هیچ اتفاقی نیفتاده است که دو یا چند تا از شخصیتها با هم دیگر درگیر شوند و یا درگیری لفظی یا فیزیکی داشته باشند.
آغاز میتواند چند سوال در ذهن خواننده ایجاد کند، برای مثال:
اینکه چرا سارینا با پدرش به دبی نرفته است؟
چرا سارینا میخواهد فردی مستقل باشد؟
یا اینکه عمه فتانه چه کسی است و چرا سارینا از او خوشش نمیآید؟
هر چند که اینها نیز بسیار کم است و انتظار میرود تا از تعلیقهای بیشتری در آغاز برخوردار باشیم، زیرا که اینها نیز بیشتر به جلد گذشتهی رمان شما مربوط است و برای این جلد جدید رمان شما تعلیقهای زیادی به چشم نمیخورد و هدف و سوال اولیه را برای خواننده ایجاد نکردید که باعث جذب و کشش خواننده برای ادامهی خواندن شود.
آغاز با محتوای رمان ارتباط خوبی دارد ولی ارتباطی با ژانرهای ارتباطی به چشم نمیخورد و بیشتر با ژانر اجتماعی میتواند در ارتباط باشد.
سیر داستان:
سیر داستان شما به تندی پیش میرود. شخصیتهای شما باهم و سریع وارد داستان میشوند و همچنین به علت نبود توصیفات، کشمکش درونی و همینطور پشت سر هم اتفاق افتادن وقایع باعث تند شدن سیر داستان شما است.
اگر شما به توصیفات و شخصیت پردازی و دیگر ارکان در داستان بپردازید باعث متعادل شدن سیر شما میشود.
همچنین شما در میانه بیشتر به دیالوگ میپردازین و همین باعث میشود که شما کشمکش درونی زیادی در داستان نداشته باشید و باعث تند شدن سیر داستان شما شود.
میانه:
در رمان به اوج های زیادی پرداخته نشده است و تا اینجا تنها اوج رمان را میتوانیم عوض شدن رییس سارینا بدانیم که گویا پسر رییس قبلیاش است. و همینطور برگشتن پدر سارینا از دبی! که اوج اصلی داستان را میتوان همان عوض شدن رییس سارینا در نظر گرفت زیرا سارینا از این تغییرات خوشش نمیآید و ممکن است در ادامه اتفاقاتی در این باره داشته باشیم.
هر چند که کمی کلیشه دارد زیرا در خیلی از رمانها شاهد این تغییرات بودهایم که رییس یک محل کاری عوض میشود و حالا دختر نقش اصلی از این موضوع زیاد خوشش نمیآید، مخصوصا که رییس جدید که فرشید نام دارد دوستی دارد که سارینا از رفتار و منش او خوشش نمیآید.
برای همین اوج شما باعث هیجان در نویسنده نمیشد و شورانگیز نبود.
همچنین به علت نبود توصیفات کافی و شخصیت پردازی مناسبت باعث میشد اوج داستان خیلی کم هیجان تر و زیاد برای خواننده جذاب نباشد.
و اگر شما توصیفات، شخصیت پردازی و همچنین به کمشکش درونی و تعلیق بیشتری بپردازید حتما باعث جذابیت و زیبایی بیشتر اوج داستان شما میشود.
لحن و بافت:
لحن داستان درحالت مونولوگهای ادبی و دیالوگهای محاورهایست و این امر در همه پارتها رعایت شده است و پرش لحن در آنها دیده نمیشود.
دیالوگ و مونولوگ:
تناسب دیالوگها و مونولوگ چندان رعایت نشده است و داستان شما در حالت دیالوگ محور است.
که همینطور که گفته شد این به علت نبود توصیفات، شخصیت پردازی و همچنین کشمکش درونی است.
در دیالوگها و مونولوگها از علائم نگارشی مناسب با حالت و نوع بیان جمله و شخصیتها استفاده شده است که به درک و فهم بهتر آنها کمک میکند.
شخصیت پردازی:
شخصیت پردازی بیرونی باید غیر مستقیم باشد که متاسفانه شما این مورد را رعایت نکرده بودید و همین باعث شده تا شخصیت پردازی شما دارای کلیشه باشد.
«سودابه دختر قد کوتاهی بود با یک چهرهی کاملاً شرقی، شبیه نقاشیهای شاهزادههای ایرانی، ابروهای کمانی، چشمان سیاه و صورت گرد او را فوقالعاده زیبا میکرد و همیشه به او یادآوری میکردم که حیف موهای قهوهای رنگ مواجش است که همیشه کوتاهشان میکند که البته اکنون آنها با شال بنفش رنگی پوشانده بود، اما گوش او هم هیچوقت بدهکار نبود»
در اینجا شاهد توصیف ظاهری کاملا مستقیم هستیم.
برای مثال شما میتوانستید از مثال غیر مستقیم زیر استفاده کنید:
«نگاهم به چشمان همچون تاریکیاش افتاد، زیادی به صورت گردش میآمد. ابروهای کمانیاش به قدری به زیباییاش میافزود که این زیبایی باعث میشد، قد کوتاهش به چشم نیاید.»
و همینطور راجب به چند شخصیت که آن هم زیاد کامل نبود و همینطور مستقیم بود، شخصیت پردازی دیگری راجب به شخصیتهای دیگر صورت نگرفته بود.
حتی راجب به سارینا که نقش اصلی داستان شما است هیچ اطلاعاتی نداریم.
«تنها چشمان رنگ روشنش به دکتر شباهت داشت. صورت گرد، ته ریش و چالهای که در چانهاش داشت، بسیار معمولی بود.»
و یا همینطور در اینجا، که با اینکه رییس جدید که همان فرشید میباشد را کاملا مستقیم توصیف کردید. حتی باید در اینجا به نکات بیشتری برای توصیف ظاهر میپرداختین و با جزئیات بیشتری توصیف میکردید، برای مثال حالت چشم، رنگ مو و یا حالت مو، قد و یا هر چیزی را که به صورت گام به گام و غیر مستقیم اضافه میکردید.
شخصیت پردازی درونی نیز مانند بیرونی جای کار دارد و نویسنده باید اخلاقیات و ویژگیهای شخصیتها را به صورت کاملتر توصیف کند. برای بعضی از شخصیتها، شخصیت پردازی درونی صورت گرفته بود؛ ولی از آنجایی که شخصیتهای زیادی در داستان شما وجود دارد انتظار میرود که برای همه اخلاق، رفتارها و عادتهای جدا خلق کنید.
برای مثال ما میدانیم سارینا دختری مستقل و کسی است که از حق خود دفاع میکند. و یا زینب زنی آرام است و یا حتی رفیق رییس جدید سارینا آدمی بی ادب و کسی است که آدمها را مسخره میکند.
ولی همانطور انتظار داریم راجب به شخصیتهای دیگری مانند ایران، همسر رضا و... به شخصیت پردازی بیشتری بپردازید.
«با این مشکل داشتم که دلیل حضور این مردک بیادب رامبدنام امشب اینجا چه معنی میدهد؟ آیا این مردی که از ابتدا زیاد صحبت نکرده بود اما گستاخی از نگاهش فوران میکرد، قرار بود همراه با فرشید وارد شرکت شود؟»
که در اینجا به شخصیت رامبد که همان دوست فرشید میباشد را کامل توصیف کرده بودید.
و انتظار میرود تا بقیه شخصیتها را همینگونه توصیف کنید.
توصیف مکان:
توصیفات در داستان باید غیر مستقیم و به دور از کلیشه و گامبهگام باشند.
توصیف مکان در رمان شما خیلی کم و اصلا حتی میتوان گفت وجود نداشت. و اگر یک یا دو جا از توصیف مکان استفاده میکردید کاملا مستقیم میبود که همین باعث کلیشهای شدن توصیف شما شده بود.
برای مثال خانهی سارینا، خانهی رضا، کافهای که سارینا رفت و... نیاز به توصیف مکان دارند.
«آشپزخانهی کوچکی قرار داشت و دری که داخل انبار ضایعات باز میشد طرف دیگر سالن هجدهمتری خانه بود. یک اتاق و حمام هم در سمت راست سالن قرار داشت.»
در اینجا همانطور که گفته شد شما به توصیفی کاملا مستقیم پرداختهاید. و حتی همین توصیف مستقیم نیز کافی نیست و شما باید چه برای توصیف مکان و چه دیگر توصیفهای دیگر توجه بیشتری داشته باشید.
توصیف آوا:
توصیف آوا و صدا در رمان وجود دارد ولی میتواند خیلی بیشتر از اینها باشد و نویسندهی عزیز باید بیشتر از اینها روی آن کار کند.
«صدای زنگ گوشی بلند شد.»
در اینجا شما گفتین که صدای زنگ گوشی آمده است ولی نگفتید چه نوع ریتم یا آهنگی را دارد.
«صدای تیکتاک ساعت که از رادیو پخش شد همه در سکوت گوش دادیم تا صدای توپ سالتحویل بلند شد و گویندهی رادیو با صدای شمردهای گفت:»
در اینجا، توصیف صدا کمی کاملتر و بهتر است، اگر در مابقیه جاها همینطور از توصیف صدای خوب و کامل استفاده کنید، بسیار بهتر است.
توصیف احساسات: توصیف احساسات نیز بسیار کم است.
برای مثال:
«هنوز چشم را کامل نگفته بودم که پدر تماس را قطع کرد. گوشی را به چانهام تکیه دادم و به فکر رفتم. پدر پریشان بود. دلشورهای در جانم افتاد، یعنی چه اتفاقی افتاده بود؟ رو به عکس علی کردم.
- یعنی چی شده علی؟ اصلاً احساس خوبی ندارم، حس میکنم اتفاقای بدی توی راهه.»
در اینجا از پریشانی پدر گفته بودید و از نگرانی سارینا که کافی نبود. در اینجا میتوانستید برای نشان دادن حال سارینا از مونولوگهای بیشتری استفاده کنید و توصیف حال و دلشورهی سارینا را بیشتر نشان دهید که خواننده با هر حسی که شخصیت دارد به او نیز دست دهد.
زاویه دید:
زاویه دید انتخابی نویسنده اول شخص است
این زاویه دید ممکن است دست نویسنده را برای توصیفات و شخصیت پردازی و... ببندد ولی با توجه به ژانر انتخابی نویسنده، انتخاب قابل قبولی است.
ایده و پیرنگ:
ایده راجب به دختری به نام سارینا است که گویا همسرش را از دست داده و آدمهای اطرافش میخواهد تا او دوباره ازدواج کند ولی از آنجایی که او عاشق همسر سابقش است راضی به انجام این کار نمیشود. سارینا در جایی کار میکند که رییسش به تازگی عوض شده و پسر رییس قبلیاش رییس جدید است که گویا سارینا از این موضوع خوشحال نیست.
همچنین رییس جدیدش که فرشید نام دارد دوستی به نام رامبد دارد که در همان دیدار اول سارینا از او خوشش نیامد. پدر سارینا به دبی رفته است و وقتی سارینا به او برای تولد خودش زنگ میزند، میفهمد پدرش آنقدر درگیر کار و گرفتاریهایش بوده که تولد دخترش را یادش رفته و خودش هم از این موضوع شرمنده است.
بعد از مدتی پدر سارینا به او زنگ میزند و میگوید که به ایران رسیده و بیاید دنبالش که همین اتفاق ناگهانی باعث دلشورهی سارینا میشود.
تا به اینجا شاهد وقایع یک زندگی عادی بودیم و باید دید نویسنده در ادامه چه خواهد کرد. هر چند که بعضی از اتفاقات برای خواننده میتواند جذاب باشد و اگر نویسنده به مواردی که گفته شد از جمله توصیفات، کمشکش و تعلیق و شخصیت پردازی بپردازد شاهد رمانی جذاب خواهیم بود.
کشمکش و تعلیق:
در داستان از تعلیقهای زیادی برخوردار نیستیم و تنها در پایان یک تعلیق که میتواند ذهن خواننده را مشغول کند برخوردار شدیم که آن هم: چه اتفاقی برای پدر سارینا افتاده است که از دبی برگشت و به سارینا زنگ زد و گفت سریع بیآید؟
دیگر به غیر از این مورد تعلیقهای مهم و قابل قبولی به چشم نمیخورد تا بخواهد ذهن نویسنده را درگیر کند.
که این تعیلق میتواند برای خواننده جذاب باشد هر چند که کافی نیست و نویسنده میبایست در ادامه و یا حتی تا اینجای داستان تعیقها را اضافه کند تا خواننده هدف و انگیزهای برای خوندن ادامهی رمان داشته باشد.
کمشکشهای درونی:
بسیار کم و ناکافی است؛ زیرا همانطور که گفته شد رمان شما بیشتر دیالوگ محور بود و شخصیتها با افکار و خودشان درگیری نداشتند.
برای مثال اگر در زمانی که سارینا فهمید که برای پدرش مشکلاتی پیش آمده است، میتوانست این موضوع بیشتر ذهنش را مشغول کند و باعث نگرانی و اظطرابش شود.
برای همین پیشنهاد میکنم به کمشکشهای درونی نیز بیشتر بپردازید.
کشمکشهای بیرونی: نیز مانند کمشکش درونی بسیار کم بود.
یعنی هیچ درگیری بین دو شخصیت، درگیری فیزیکی یا لفظی و... صورت نگرفته بود.
و تنها در یک جا شاهد حس بد و حرفهای سارینا به عمه فتانهاش که به برادرش میزد، بودیم که آن را هم نمیتوانیم به عنوان کشمکش بیرونی در نظر بگیریم.
پس به نویسنده عزیز پیشنهاد میشود کمشکش بیرونی را در داستان اضافه کند تا باعث کشش خواننده برای خواندن داستان شود.
موارد نگارشی:
ایرادات نگارشی در متن داستان دیده نمیشود.
علائم نگارشی معمولا به درستی استفاده شدهاند. به غیر از یک جا:
- علی که نیست دیگه؟◀️ - علی که نیست، دیگه؟
فاصلهها و نیمفاصلهها هم معمولا رعایت شدهاند.
افعال در جای درست و متناسب با فاعلها انتخاب شدهاند.
در متن داستان اشتباه املایی د
یده نمیشود، به غیر از یکی دو مورد:
ذله◀️ زله
نقاط مثبت:
لحن و بافت، موارد نگارشی، عنوان
نقاط ضعف:
توصیفات، شخصیت پردازی، کشمکش و تعلیق و... .
سخن آخر منتقد:
دردانهی عزیز!
رمان شما بسیار زیبا بود و من از خوندنش لذت بردم.
امیدوارم شاهد پیشرفت
و آثار بسیار بیشتری از شما باشیم.
شما توانسته بودید احساساتتان را در قلمتان به خوبی ارمغان بیاورید.
قلمتون پایدار!
@دردانه