جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

نقد شورا نقد شورا | ماهی میان توفان

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته نقد شورا توسط Tara Motlagh با نام نقد شورا | ماهی میان توفان ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 183 بازدید, 4 پاسخ و 0 بار واکنش داشته است
نام دسته نقد شورا
نام موضوع نقد شورا | ماهی میان توفان
نویسنده موضوع Tara Motlagh
تاریخ شروع
پاسخ‌ها 0
بازدیدها 0
اولین پسند نوشته 0
آخرین ارسال توسط آرشیت
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

Tara Motlagh

سطح
6
 
مدیر تالار نقد
پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
منتقد کتاب انجمن
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Dec
7,527
44,456
مدال‌ها
7
نام اثر: ماهی میان توفان
نویسنده: دردانه عوض‌زاده
ژانر: درام، تراژدی، تاریخی
عضو گپ نظارت (3)S.O.W

خلاصه:
دختری که سرنوشت خود را فدای شرافت و آبروی ایلی و خانوادگی کرده، از تمایلات قلبی‌اش برای خاطر عزیزانش گذشته و قدم در سرنوشتی نامعلوم می‌گذارد. او نه سرکش است که نامش در میان قصه‌های دیگران بماند، نه خوشبخت که آرامش سهم سرنوشت او باشد. او فقط دختریست مطیع که در پهنه‌ی تاریخ خانوادگی محکوم به فراموش شدن می‌شود.

لینک اثر
 
موضوع نویسنده

Tara Motlagh

سطح
6
 
مدیر تالار نقد
پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
منتقد کتاب انجمن
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Dec
7,527
44,456
مدال‌ها
7
Notes_240517_235637_16b.jpg



بسم الله الرحمن الرحیم‌
نویسنده عزیز ضمن درود و عرض وقت‌بخیری خدمت شما: @دردانه

سپاس‌گذاریم بابت اعتماد شما از نقد آثار خود در انجمن رمان بوک
منتقد رمان شما: @آرشیت
*لطفا تا قبل از قرار‌گیری نقد توسط منتقد در این تایپک چیزی ارسال نکنید!
*همچنین پس از ارسال نقد این تاپیک به مدت دو روز باز خواهد بود تا شما نظر خود را نسبت به نقد اعلام نمایید!
*در صورتی که از نقد خود ناراضی بودید یا شکایتی از تالار نقد داشتید، می‌توانید شکایت خود را در تاپیک زیر ثبت کنید تا مورد بررسی قرار گیرد!
🔷️تایپک جامع انتقادات، پیشنهادات و شکایات
به امید موفقیت روز افزون شما
مدیریت تالار نقد:
@Tara Motlagh
@آرشیت
@Raaz67
 

آرشیت

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Feb
3,262
6,982
مدال‌ها
2
عنوان:‌ ماهی میان توفان، از سه واژه تشکیل شده است. واژه توفان تعریف آشفتگی شدید جوّی و اختلال شدید فشار هوا را دارد. ولی به طور کل در کنار هم قرار گرفتن این سه واژه می‌توان گیرافتادن یک ماهی در توفان شدید را نشان دهد و اگر به عمق عنوان نگاه کرد معنای گرفتاری در مشکلات را می‌توان به دست آورد.
دو واژه ماهی و میان هر دو بیش از هشتاد درصد کلیشه دارند که کلیشه بسیار زیادی به حساب می‌آید و تنها واژه توفان سی درصد کلیشه دارد و میزانش قابل قبول و استاندارد است‌ و حتی با ترکیب این سه واژه آنقدر عنوانی جدید ساخته نشده است زیرا ما عنوان هایی با از میان طوفان و یا از میان طوفان‌ها داریم. عنوان در رابطه با ژانر می‌تواند با تراژدی و درام در ارتباط باشد ولی متاسفانه ارتباطی با ژانر تاریخی ندارد. عنوان باید با خلاصه و مقدمه و میانه همچنین در ارتباط باشد ولی متاسفانه ارتباط زیادی میان این‌ها دیده نمیشد و تنها اشاره‌ی بسیار غیر مستقیمی در خلاصه اشاره شده است. تنها نقطه‌ی قوت رمان جذابیت و کششی که برای خواننده دارد، است ولی باز هم به نویسنده‌ی عزیز پیشنهاد می‌شود که عنوان دیگری انتخاب کند.

ژانر:
ژانرهای انتخابی نویسنده درام، تراژدی و تاریخی است. ژانر درام که اولین ژانر انتخابی نویسنده است، تا به اینجا با رمان در ارتباط است و می‌توان به مشکلات احساسی که ماه‌نگار و افراسیاب داشتند و یا لطفعلی که از ماهرخ خ*یانت دیده بود که کاملا با ژانر درام مرتبط و انتخاب کاملا درستی به شمار می‌رود ولی نسبت به ژانر اجتماعی که در چند خط بعد به آن اشاره می‌شود کمتر است. ژانر دوم انتخابی نویسنده ژانر تراژدی است که بیشتر در پارت‌های اخر دیده می‌شود که لطفعلی کسی را که دوستش داشت و خانزاده را کشت و از کاری که کرده بود پشیمان شده بود می‌توان اشاره کرد. نویسنده عزیز باید توجه داشته باشد که ژانر تراژدی به پایان غم‌انگیز منتهی می‌شود.
ژانر آخر که ژانر تاریخی است با توجه به زمان و مکانی که شخصیت‌ها قرار دارند کاملا انتخاب درستی است.
ولی چیزی که بیشتر در میانه دیده میشد ژانر عاشقانه و اجتماعی بود.‌ عشقی که بین افراسیاب و ماه‌نگار ایجاد شده بود و یا عشق لطفعلی به گلرخ که حتی باعث جنون او شد و دست به کشتن او زد که حتی این عمل یکی از اوج‌ها بود که بعدا به آن اشاره می‌شود، همه‌ی اینها با ژانر عاشقانه در ارتباط است و انتظار می‌رفت که در بین ژانرهای انتخابی نویسنده باشد و الان نیز نویسنده می‌تواند این ژانر را اضافه کند. و در رابطه با ژانر اجتماعی، با توجه به محدودیت‌هایی که یک زن توی جامعه دارد مثل همان دخترهای شروانی که شروان حق انتخاب همسرهای آیندشان را به خودشان داده بود ولی خان از این کار عصبی بود و عقیده داشت یک دختر نباید با انتخاب خودش کاری انجام دهد و یا علیقلی که فقیر و چوپان بودن لطفعلی را توی سرش می‌زند و خود را بخاطر پول و ثروتش بالاتر از خانواده‌ی آنها می‌بیند. و یا حتی مشکلات ایلیاتی که همه باید به دستور خان عمل کنند و کسی حق اعتراض را ندارد. همه‌ی اینها اتفاقات اجتماعی هستند که در جامعه رخ می‌دهد. برای همین به نویسنده پیشنهاد می‌شود به ترتیب اول ژانر اجتماعی سپس ژانر عاشقانه و بعد درام یا تاریخی و تراژدی را قرار دهد.

جلد:
تصویر جلد، تصویری از چشم‌های مشکی یک دختر جوان است که دارد به صورت نیم‌رخ نشان داده شده و گویا اشک در آن جمع شده است.
تصویر جلد با ژانر تراژدی بخاطر جمع شدن اشک در چشم‌ها در ارتباط است و می‌توان این را با درام هم نسبت داد ولی متاسفانه با ژانر تاریخی هیچ ارتباط قابل قبولی ندارد. متن بالای صفحه بیشتر با ژانر عاشقانه در ارتباط بود که جز ژانرهای انتخابی نویسنده نبود. فونت به‌کار رفته و طرح آن زیباست و با تصویر هم‌خوانی خوبی دارد. اگرچه اگر روی رنگ بیشتر کار میشد می‌توانست هم‌خوانی بهتری با جلد داشته باشد.

خلاصه:
خلاصه متنی ادبی‌ست که به قلم خود نویسنده نگاشته شده است. خلاصه اندازه‌ی متناسبی دارد و بین سه تا نه خط است و همچنین کلیشه‌ی زیادی ندارد. خلاصه متنی زیبا و برای خواننده جذاب است. خلاصه کمی از داستان را لو می‌دهد چرا که از فداکاری دختر داستان، ماه‌نگار می‌گوید که در آخر به فراموشی سپرده می‌شود. نویسنده‌ی عزیز می‌تواند با استفاده از بازی کلمات و ارایه‌های ادبی مبهم بودن خلاصه را بیشتر کند.
خلاصه با ژانر درام در ارتباط است و همچین نیز ژانر تاریخی را در خود دربر گرفته است. ولی ارتباطی با ژانر تراژدی به چشم نمی‌آید. خلاصه همانطور که گفته شد تنها ارتباط کمی با عنوان دارد و قسمتی از میانه را در خود جا داده است و همچنین با مقدمه در ارتباط است.

مقدمه:
مقدمه به زبان ادبی و توسط خود نویسنده نوشته شده است. مقدمه کلیشه‌ای ندارد و بین سه تا نه خط است و اندازه‌ی استانداردی دارد. مقدمه همچنین جذابیت بسیار زیادی برای خواننده دارد. مقدمه نیز می‌تواند کمی با تاریخی و ارتباط بیشتری با درام داشته باشد ولی برای ارتباط با تراژدی باید بیشتر رویش کار شود. در مقدمه دارد از زندگی سخت دخترانی می‌گوید که هر چقدر هم کاری بخواهند انجام دهند ته آن به فراموشی سپرده خواهند شد و خودشان را برای آبرو و شرافت خانواده فدا می‌کنند. که همه‌ی این‌ها بیشتر با ژانر اجتماعی در ارتباط است.
مقدمه تا به اینجا با میانه ارتباط دارد ولی آنطور که نشان داده شده حتما در آینده میزان ارتباطش بیشتر می‌شود.

اغاز:
داستان از جایی شروع می‌شود که شروان با کسی در حال صحبت کردن بوده و راجب به سوغاتی‌هایی که اورده حرف می‌زنند. تک پسرش که لطفعلی نام دارد در حال آوردن وسایل بوده دو دختر را می‌بیند و عاشق یکی از آنها که گویا گلرخ نام دارد، می‌شود و بعد از رفتنش دنبال نام و نشانی او می‌شود.
آغاز کلیشه‌ی زیادی ندارد ولی نویسنده باید روی توصیفات بیشتر کار کند. توصیف مکان دیده می‌شود ولی جای کار دارد و باید نویسنده با جزئیات بیشتری توصیف مکان را بنویسد. برای مثال اگر روی جزئیات مغازه بیشتر کار شود و به طوری که برای خواننده کاملا قابل درک باشد نوشته شود بسیار بهتر است. توصیف آوا و صدا هم همینطور و باید نویسنده اندازه‌اش را بیشتر کند.
نویسنده می‌تواند برای توصیف آوا از صدای حمل کردن وسایل و یا صدای ضربه زدن‌های شروان به پس گردن لطفعلی و... استفاده کند. توصیف احساسات نسبت به باقیه توصیفات بیشتر بود، برای مثال موقعی که لطفعلی عاشق گلرخ شده بود، ما می‌توانستیم احساس او را در آن لحظه درک کنیم، هر چند این توصیف احساس تنها برای بعضی از شخصیت‌ها بیشتر کار شده بود و برای بعضی از اشخاص کم کاری شده بود.
شخصیت پردازی درونی تا به حدی وجود داشت و برای مثال ما می‌دانستیم که پدر گلرخ شخصی پول دوست و طمع کار است و یا خود گلرخ هم نیز دختری شیطون و کمی هم مانند پدرش است. و یا حتی راجب به شخصیت‌های دیگر به اندازه و قابل درک بود.
شخصیت پردازی بیرونی نیز وجود داشت ولی متأسفانه کمی جای کار دارد. یعنی نویسنده می‌تواند به غیر از رنگ چشم و مو به نکات دیگری اشاره کند. چهره‌ و قامت اشخاص را را با ضرافت بیشتری بیان کند. و از آنجایی که در ایتدا پنج شخصیت بودند نویسنده باید روی این موضوع بیشتر کار می‌کرد.
آغاز با ژانر تاریخی کاملا ارتباط دارد و می‌تواند کمی با ژانر درام در ارتباط باشد ولی نقش تراژدی بسیار کمرنگ است و می‌توان گفت حتی وجود ندارد. و چیزی که بیشتر از همه در چشم می‌خورد ژانر عاشقانه است که لطفعلی عاشق گلرخ شد. همچنین آغاز با میانه در ارتباط است.


سیر داستان:
داستان سیر سریعی دارد. اتفاقات پشت سر هم رخ می‌دادند. و به دلیلی توصیفاتی که رفته‌رفته کمتر می‌شدند و شخصیت‌ها نیز با همدیگر وارد داستان می‌شدند باعث به وجود آمدن سیری سریع شده بود. در بعضی از جاها نویسنده سریع از یک موقعیتی رد میشد برای مثال زمانی که برادر شروان نزد خان بود سریع از آن موقعیت رد شد و سپس وارد مهمانی خانوادگی شدیم و سپس سریع این مهمانی تمام شد. و در پارت‌های اخر زمانی که لطفعلی متوجه ازدواج گلرخ با خانزاده شده بود، سیر سریع‌تر شده بود و وقتی این اتفاق افتاد لطفعلی تصمیم به کشتن آن دو نفر کرد و وقتی هم دست به کشتن آن دو زد سریع از آن موقعیت رد شدیم و نمی‌توانستیم این حجم از اتفاقاتی که تازه افتاده بود را درک کنیم.
اتفاقات برای خواننده بسیار جذاب هستند ولی اگر نویسنده در این موقعیت‌ها سیر داستان را کمی کمتر کند به طوری که باعث گیجی خواننده نشود و اندازه‌ی متناسبی پیدا کند، داستان عالی را خواهیم داشت.
همچنین سیر داستان با ژانرها به اضافه ژانر عاشقانه، تا به حدی با خلاصه و مقدمه در ارتباط است. ولی آنقدر ارتباط زیادی با جلد ندارد.

میانه:
همان‌طور که گفته شد داستان اوج و فرودهای سریعی دارد ولی به دور از کلیشه است.
اوج داستان تا به اینجای نوشته شده به ازدواج گلرخ با خانزاده اشاره دارد که باعث می‌شود لطفعلی به جنون برسد و دست به کشتن آن دو نفر بزند.
اوج داستان شما کلیشه‌ی چندانی ندارد، زیرا درست است که ما در بسیاری از رمان‌های دیگر دیده بودیم که باعث خ*یانت در رابطه شده بودند و فرد دیگری را جایگزین می‌کردند و مقام و ثروت را اولویت خود می‌دانستند ولی اینکه لطفعلی با آن شخصیتی که نویسنده آن را خلق کرده است بخواهد دست به کشتن هردوی آنها بزند تقریبا اتفاقی نو و غیر منتظره بود و همچنین پردازش درست و قلم زیبای نویسنده باعث جذاب شدن رمان شده بود.
ولی همانطور که گفته شده است سیر سریع داستان و همینطور جای خالی شخصیت پردازی و توصیفات کم به چشم می‌خورد و این کمی از جذابیت داستان می‌کاهد.
برای مثال زمانی که لطفعلی متوجه ازدواج گلرخ شده بود نویسنده عزیز می‌توانست توصیف احساسات را بیشتر کند و خشم و بهتش را بیشتر نشان دهد. توصیف احساسات طوری بود که در بعضی جاها اندازه‌ی استانداری داشت ولی متأسفانه در جاهای دیگر باید بیشتر می‌بود و بیشتر رویش کار میشد‌.

‌لحن و بافت:
لحن‌ داستان درحالت مونولوگ‌های ادبی و دیالوگ‌های محاوره‌ای‌ست و این امر در همه پارت‌ها رعایت شده است و پرش لحن در آن‌ها دیده نمی‌شود.

دیالوگ و مونولوگ:
تناسب بین دیالوگ‌ها‌ و مونولوگ‌ها رعایت شده است و
در دیالوگ‌ها از علائم نگارشی مناسب با حالت و نوع بیان جمله استفاده شده است که به درک و فهم بهتر آن‌ها کمک می‌کند. همچین اطلاعات کافی را نیز به خواننده می‌دهد ولی در مونولوگ‌ها گاهی از نقطه و یا ویرگول درست استفاده نکرده بودید.
و در یکی دو جا مونولوگ و دیالوگ را از هم دیگر جدا نکرده بودید.
به عنوان مثال:
گل‌نگار همان‌طور مشغول کار «چشم»ی گفت◀️ گل‌نگار همان‌طور مشغول کار «چشم»ی گفت.

شخصیت پردازی:
شخصیت پردازی درونی اندازه‌ی استانداری داشت و نویسنده راجب به اخلاقیات شخصیت‌ها اطلاعات کافی را در اختیارمان گذاشته بود.
مثال:
«زن جوان و پرابهتی که هیچ کـس در زیبایی و وقار به او نمی‌رسید. همان‌طور که به پشتی تکیه می‌زد گفت»

شخصیت پردازی بیرونی اندازه‌اش نسبت به درونی کمتر بود و نویسنده باید روی آن وقت بیشتری بگذارد، همانطور که گفته شد بیشتر روی رنگ مو و چشم وقت گذاشته شده بود و باید روی باقی موارد هم کار شود. برای مثال روی چاقی یا لاغری، بلندی یا کوتاهی، گردی صورت و یا کشیدگی و... . که باعث شود خواننده شخصیت‌ها را در ذهن خود تجسم کند.
مثال:
«البته بیشتر محو چشمان قهوه‌ای و موهای خرمایی مواج دختری بود که با ناز می‌خندید و چال گونه و دندان‌های سفیدش را به نمایش می‌گذاشت؛ همان دختری که پارچه باب میلش نبود. دختر نیم‌نگاهی به پسر زاغ و مو بور که مشتاقانه چشم به او دوخته بود، انداخت.»
در اینجا تنها به همان رنگ اشاره شده بود که بیان کردم.

توصیف مکان:
توصیف مکان نیز همانطور که گفته شد نیاز به بیشتر شدن و با جزئیات بیشتری گفته شدن، دارد.
مکان‌هایی مانند مغازه، خانه‌ی شروان، محل خانه‌ی علیقلی و... می‌توانست با جزئیات و اندازه‌ی بیشتری توصیف میشد.
«به پشتی‌های دستبافت و بالش‌های مخمل تکیه زده و درحال کشیدن قلیان بود.»

توصیف اوا:
توصیف آوا در بعضی از جاها اندازه بود ولی در بعضی جاهای دیگر باید بیشتر میشد. برای مثال در یک پارت اندازه‌ی استانداری داشت و چندبار از توصیف آوا استفاده کرده بودید ولی در پارت‌های بعدی هیچ اثری از توصیف آوا دیده نمی‌شد.
نویسنده می‌تواند با استفاده از توصیفات دیگر توصیف آوا را نیز اضافه کند به طوری که اندازه‌ی استانداری به خود بگیرد.
«با چادرهای سیاه طایفه‌ی صمصام‌خان نگین‌کاری شده و صدای گوسفندان و شیهه‌ی اسبان و پارس سگان در کنار نوای جنب و جوش مردان و زنان ایل نوای سکوت کوهستان را شکسته بود»

توصیف احساسات:
توصیف احساسات در برخی از شخصیت و موقعیت‌ها به قدری بود که خواننده بتواند حس و حال کامل شخصیت‌ها را درک کند، برای مثال احساس لطفعلی نسبت به گلرخ اندازه و متناسب بود ولی در مواقع دیگر، مثل وقتی که لطفعلی متوجه خ*یانت گلرخ شده بود نویسنده می‌توانست احساس بهت و خشم بیشتری در لطفعلی ایجاد کند.
«افراسیاب با لذت نگاهش را به گونه‌های سفید دختر دوخت که همیشه به آنی رنگ‌به‌رنگ شده و اکنون سرخ بود،»
در اینجا حس و حال افراسیاب و ماه‌نگار به درستی آورده شده بود.

زاویه دید:
زاویه دید انتخابی نویسنده سوم شخص است که با توجه به ژانرهای انتخابی نویسنده کاملا انتخابی درستی است.
این زاویه دید، دست نویسنده را برای ایجاد کشمکش و تعلیق، توصیفات، شخصیت پردازی و... باز می‌کند.
و خواننده می‌تواند از شرایط بقیه‌ی شخصیت‌های داستان آگاه شود.

ایده و پیرنگ:
ایده راجب به یک خانواده‌ای ایست که مشکلات هر کدام را توضیح داده است. برای مثال عشقی که بین افراسیاب و ماه‌نگار وجود داشت و برخی از موارد آنها همدیگر را می‌دیدند هر چند که در آن دوره‌ی آنها این کار عاقبت خوبی ندارد. افراسیاب چون تفنگچی است نمی‌تواند با ماه‌نگار ازدواج کند زیرا پدر ماه‌نگار، شروان با تفنگچی بودن مخالف است. از آن ور لطفعلی پسر شروان که دختری به نام گلرخ را دوست دارد با هزارجور مشکلات رضایت پدر خودش و پدر گلرخ را می‌گیرد ولی با شرطی که آن هم باید به مدت یک سال چوپانی کند و مالی از خود داشته باشد. او بعد از یک سال با خوشحالی به نزد پدر گلرخ می‌رود ولی متوجه می‌شود که گلرخ با خانزاده ازدواج کرده است و همین باعث جنون او می‌شود و دست به کشتن آن دو نفر می‌زند.
ایده‌ی انتخابی بسیار جالب است و می‌تواند خواننده را جذب کند و حتما با برطرف کردن مشکلاتی که گفته شد، موضوعی بسیار جالب خواهیم داشت.

کشمکش و تعلیق:
کشمکش و تعلیق درونی تا به حدی در داستان وجود داشت و می‌توانست ذهن خواننده را درگیر کند. برای مثال اینکه چرا شروان با تفنگچی بودن مخالف بود. و یا اینکه آیا افراسیاب و ماه‌نگار به هم می‌رسند و... .
ولی کشمکش و تعلیق بیرونی تنها به موقعی که لطفعلی گلرخ و خانزاده را کشت اشاره دارد و دیگر در دستان کشمکش و تعلیق بیرونی دیگری دیده نمی‌شود.


موارد نگارشی:
علائم نگارشی همانطور که گفته شد در بعضی از جاها باید ویرایش شود و نقطه، ویرگول و... در جای درست قرار بگیرند.
ولی افعال در جای درست قرار گرفته بودند. فاصله و نیم فاصله‌ها هم رعایت شده بودند.

نقاط مثبت:
دیالوگ و مونولوگ، لحن و بافت، زاویه دید و... .
نقاط ضعف:
عنوان، توصیفات، شخصیت پردازی و... .

سخن آخر منتقد:

دردانه‌ی عزیز!
رمان شما بسیار زیبا بود و من از خوندنش لذت بردم.
امیدوارم شاهد پیشرفت و آثار بسیار بیشتری
از شما باشیم.
شما توانسته بودید احساساتتان را در قلمتان به خوبی ارمغان بیاورید.
قلمتون پایدار!

@دردانه
 

دردانه

سطح
2
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jun
1,853
33,583
مدال‌ها
3
سلام
ممنون از وقتی که گذاشتید
سعی میکنم کم‌کم مشکلات گفته شده رو رفع کنم
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین