جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

نقد شورا نقد شورا ماه تمام من

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته نقد شورا توسط شاهدخت با نام نقد شورا ماه تمام من ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 499 بازدید, 6 پاسخ و 2 بار واکنش داشته است
نام دسته نقد شورا
نام موضوع نقد شورا ماه تمام من
نویسنده موضوع شاهدخت
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط ژولیت
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

شاهدخت

سطح
10
 
ناظر کیفی کتاب
ناظر کیفی کتاب
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Jun
12,224
40,060
مدال‌ها
25
نام رمان: ماه تمام من
نویسنده: ژولیت
ژانر: عاشقانه، اجتماعی
عضو گپ نظارت: (۱)S. O. W
خلاصه: داستان در مورد دختری بنام فرگل که دانشجوی رشته پزشکی است و تنها دغدغه‌اش نجات پدرش است که به بهای آن ناچار است قدم در بیراهه بگذارد.جایی که سرنوشت او را در مسیر عشقی قرار می‌دهد که همچون مهتاب در آسمان تاریک زندگیش طلوع می‌کند.حال آنکه ابرهای تاریک دروغ آسمان این عشق مهتابی را در تاریکی‌ها فرو می‌برد.
 
موضوع نویسنده

شاهدخت

سطح
10
 
ناظر کیفی کتاب
ناظر کیفی کتاب
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Jun
12,224
40,060
مدال‌ها
25
Screenshot_۲۰۲۳۰۶۲۸-۱۶۳۲۴۴.png
بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحیم

نویسنده عزیز ضمن درود و عرض وقت‌بخیری خدمت شما
سپاس‌گذاریم بابت اعتماد شما از نقد آثار خود در انجمن رمان بوک
منتقد داستان شما: @آیدای بی شآملو
*لطفا تا قبل از قرار‌گیری نقد توسط منتقد در این تایپک چیزی ارسال نکنید!
*همچنین پس از ارسال نقد این تاپیک به مدت دو روز باز خواهد بود تا شما نظر خود را نسبت به نقد اعلام نمایید!
*در صورتی که از نقد خود ناراضی بودید یا شکایتی از تالار نقد داشتید، می‌توانید شکایت خود را در تاپیک زیر ثبت کنید تا مورد بررسی قرار گیرد!
🔷️تایپک جامع انتقادات، پیشنهادات و شکایات

به امید موفقیت روز افزون شما
|کادر مدیریت تالار نقد|
 
  • گل
واکنش‌ها[ی پسندها]: ida

ida

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Dec
119
947
مدال‌ها
2

🔱به نام خالق قلم🔱
عنوان:
عنوان رمان شما سه واژه‌ای بود: ماه+تمام+من
خیلی از نویسنده‌ها سعی می‌کنند با چند واژه ساده، عنوان مبهم و جذابی خلق کنند. در این مورد عنوان شما کلیشه‌ای بود و در جذب مخاطب و خواننده خیلی قوی نیست.
عنوان شما با ژانرهای انتخابی‌تون مرتبط بود و این یه وجه مثبته.
عنوان شما کمی داستان رو با تفکر عشق و عاشقی و ... لو میده و کلا کلیشه‌ای‌ایه.

ژانر:
انتخاب ژانر شما خوب بود و هر دو ژانر اجتماعی و عاشقانه رو میشه تو داستان دید و با بدنه مرتبط هست.


خلاصه:
خلاصه باید بین سه تا نه خط باشد که اندازه ی خلاصه‌ی شما استاندارد و خوبه. اما خلاصه شما کلیشه‌ای و آشکار هست. شما می‌تونستید یه خلاصه‌ی به دور از کلیشه و مبهم داشته باشید که واقعا در جذب خواننده خیلی موثره و این‌که خلاصه باید تنها سرنخ های کوچکی از داستان رو بده و خلاصه‌ی شما به علت کلیشه‌ای بودن و تکراری بخشی از داستان رو به ما نشون میده. اینکه فرگل دانشجوی پزشکیه قسمتی از داستان رو برامون روشن میکنه یا پدرش مریضه..‌‌.
شما باید در خلاصه با کلمات بازی کنید و از ضرب‌المثل ها و آرایه‌های جذاب استفاده کنید تا برای مخاطب کنجکاو کننده و مبهم باشه و به خوندن ادامه رمان تشویقش کنه.
خلاصه شما با عنوان و بدنه و ژانر های انتخابی ارتباط داشت که این وجه مثبت دیگه هست.

جلد رمان:
جلد انتخابی شما با ژانر های انتخابی تا حدودی مرتبط هست. همچنین با خلاصه و بدنه نیز مرتبط بود. اما تکست روی جلد کلیشه‌ای بود: به ماه می‌مانی در شب های تاریک.

مقدمه:
شما مقدمه نداشتید و باید حتما حتما بعد مطالعه‌ی نقد به رمانتون مقدمه‌ای زیبا و دور از کلیشه بین سه تا نه خط اضافه کنید. چون مقدمه بعد خلاصه دومین عامل در تشویق به خواندن مخاطب هست.

آغاز:
آغاز شما خوب بود و تا حدودی به دور از کلیشه بود که البته می‌تونستید رمانتون رو با یه آغاز پرکشمکش و خفن شروع کنید. اما به نظر شخصی خودم در آغاز خوب با کلمات بازی کرده بودید و قشنگ بود.
همچنین اطلاعات زیاد را در آغاز نداده بودید که باعث گیجی خواننده بشه. و توصیفات آغازین از مکان و زمان هم خوب بود.

میانه:
میانه اثر شما کمی کلیشه‌ای بود اما در جذب مخاطب خوب است. ولی اطلاعات رو بعضی جاها نباید یک‌جا بگید و باید آرام آرام روشن بشه.
نقطه‌های اوج که برای خواننده از مهم ترین عامل هاست تا ادامه رو بخونه در میانه هم خوب بود.

لحن و بافت:
لحن و بافت اثرتون واقعا خوبه. از کلمات به جا استفاده می‌کنید و بافت در طول داستان یک دست هست.
مونولوگ‌ها ادبی و دیالوگ‌ها محاوره‌ای هستند.
البته در آغاز بعضی جاها یه اشتباهات کوچیک داشتید که می‌تونید بعد نقد اون‌ها رو اصلاح کنید‌. برای مثال:
کلافه انگشتانم را به ته روپوش فشار می‌دادم و خمیازه کشان با گام‌های کشیده و بی‌حوصله از راهروهای کم‌نور و بی‌روح گذشتم.
به فعل هایی که زیرش خط کشیده شده توجه کنید:
در جمله اول از فعل ماضی استمراری استفاده کردید ولی در جمله‌ی دوم از فعل ماضی ساده استفاده کردید.
این تغییر زمان و وجه فعل ها باید یکدست بشه:
کلافه انگشتانم را به ته روپوش فشار دادم و خمیازه کشان با گام‌های کشیده و بی‌حوصله از راهروهای کم‌نور و بی‌روح گذشتم.

سیر رمان:
سیر رمان متعادل بود. نه سریع و نه آهسته که یه وجه مثبت دیگه‌است.

دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها:
دیالوگ‌ها و مونولوگ‌های شما متناسب بود و برای درک و فهم مخاطب عالی بود و همچنین کافی و به جا بود. دیالوگ‌های شخصیتی هم خوب پیش رفته بود
برای مثال ما از چگونگی حرف زدن و دیالوگ‌های نگار خانوم فهمیدیم که نسبت به فرگل شیطون‌تر و پرحرف تر هست.

شخصیت‌ پردازی:
شخصیت پردازی شما کمی کلیشه‌است. حتما تو خیلی از رمان‌ها مشاهده کردید پسر نقش اول خوشگل و خوش هیکل با چشمان رنگی و ‌.‌.. است که این یه امر کلیشه‌ای و تکراریه‌‌. یا اینکه اخموعه.
همچنین شخصیت پردازی باید غیر مستقیم باشه و در طول داستان برای ما آشکار بشه. مثلا شما زود رفتید سر اصل قیافه‌ی آقای امینی مغرورمون اینکه چشماش سبزه و مژه‌هاش بلنده و ابرو و موهاش این رنگیه و فلان.
باید آروم و غیر مستقیم این ویژگی های قیافه رو برای مخاطب نشون بدید، کاملا اتفاقی! مثل توصیف خود فرگل.
صفات اخلاقی رو هم همونطور که گفتم خوب بهش پرداختید ولی یه کوچولو کلیشه داره که در کل خوبه.
توصیفات شخصیتی همچنین باید به اندازه باشه نه کم و نه زیاد که شما تو این مورد اشکالی نداشتید
توصیفات مکان:
مکان ها باید غیر مستقیم توصیف بشه که شما هیچ توصیفی از مکان ها تو رمانتون نداشتید. توصیفات مکان به درک بهتر موقعیت و حالت شخصیت کمک میکنه پس بهتره اینم به اثرتون اضافه کنید اما همونطور که گفتم غیرمستقیم.


توصیفات صداها و آوا‌ها:

باید به اثرتون توصیف صدا و آوا هم اضافه کنید نقش خوبی داره.
مثل صدای برگ درختان و صدای جلو و عقب ..‌.

توصیفات احساسات:
در توصیف احساسات شما خیلی خوب عمل کردید. هر مخاطبی نیاز داره احساسات شخصیت‌ها رو بفهمه و بتونه درکشون کنه.

زاویه دید:
زاویه دید در داستان شما از زبان اول شخص بوده و مناسب و خوب عمل کردید.
کشمکش و تعلیق:
کشمکش توی داستان و رمان های اوج هیجاناته اما این هیجان و کشمکش رو باید خوب و به جا و مناسب توصیف کنیم. شما در این مورد خوب عمل کردید.

ایده و پیرنگ:
به نظر خود من ایده خیلی مهمه اما پیرنگ هم باید کنار ایده خوب، خوب بمونه.
شما ایده‌تون کمی کلیشه ای بود اما پردازش خیلی خوبی داشتید و خوب به این ایده پر و بال دادید.

ایرادات نگارشی:
ایرادات نگارشی خیلی جاها مخصوصا در دیالوگ‌ها به چشم میخوره که باید در اسرع وقت اصلاح کنید. از ناظرتون هم کمک بگیرید و به تاپیک جامع هم مراجعه کنید.
نقطه قوت‌ها:
پردازش خوب
توصیف احساسات قوی
مونولوگ‌های به جا و مناسب
لحن و بافت یک دست و...

نقطه ضعف‌ها:
خلاصه‌ی کلیشه‌ای و ساده
عنوان کلیشه‌ای
شخصیت پردازی مستقیم
کمی سیر و اطلاعات مستقیم و سریع و...

سخن آخر و نظر شخصی من:
نویسنده مثل یک خالقه و اثراش مخلوق! هر چه قدر مخلوق خوبی خلق کنه، مخاطب و طرفدار مخلوقش هم زیاد میشه.

همون‌طور که بالا گفتم شما ایده‌تون کلیشه‌ای بود ولی پردازشتون و پر و بال دادنتون رو من واقعا دوست داشتم. پس نتیجه می‌گیریم شما یه ایده خوب داشته باشید قطعا یه رمان عالی و برتر خلق می‌کنید.
موفق باشید گل! من که لذت بردم! قلمتون مانا!
@ژولیت
 

ژولیت

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jun
1,097
7,265
مدال‌ها
2
سلام دوست عزیز ممنون از زمانی که گذاشتید و رمان بنده رو نقد کردید و زحمتی که برای نقدش کشیدید که باعث میشه روی نوشته‌های من اثر مثبت بذاره و من رو در جهتی قرار بده که نوشته‌هام رو با کمک شما بهتر کنم و قلمم پیشرفت داشته باشه.
در ارتباط با خلاصه داستان باید بگم که من ۵ بار خلاصه داستان رو عوض کردم چون هربار ناظر تایید اعلام می‌کرد مبهمه ناچار شدم بخشی از داستان رو تو خلاصه بگنجانم تا ناظر قانع بشه داستان از چه قرار هست و تایید بشه.
در ارتباط با مقدمه حق با شماست و من به زودی مقدمه داستان رو در تاپیک داستان قرار میدم
در ارتباط با نام داستان عنوان به نظر کلیشه‌ای و تکراری هست اما چون بر اساس چهارچوب داستان و اتفاقاتی که در کل داستان می‌افته انتخاب شده. گاهی پیش میاد رمان هایی می‌خونیم با نام های زیبا یا شاید حتی نام داستان با پارادوکس جالب و جذابی خواننده رو ترغیب به خواندن داستان می‌کنه اما تا پایان داستان هنوز فلسفه انتخاب نام داستان رو پیدا نمی‌کنیم.خود من به دفعات شده رمانی با اسم جذاب انتخاب کردم ولی تا الان متوجه ربط نام داستان به موضوع داستان نشدم و انگار فقط یک حقه‌ی جالب نویسندگی هست که به قول معروف قصد بازاریابی و جذب خواننده رو برای نوشته اش داشته باشه که من با این موضوع خیلی موافق نیستم. گرچه جذابیت نام داستان امری اثرگذاری در انتخاب مخاطب است اما من ترجیح دادم نام داستان در هماهنگی کامل و مرتبط با موضوع داستان باشد که بارها فلسفه انتخاب نام را در داستان یادآوری کرده ام. خلاقیت در انتخاب نام باید باشد و من این رو قبول دارم که در نام داستان خلاقیت به خرج ندادم و اجازه ندادم که خواننده در ذهنش به دنبال ارتباط اسم با اثر موضوع ذهنش را درگیر کند اما سادگی گاهی خودش می تواند یک ترفند نویسندگی باشد و احترام به سلیقه بعضی مخاطبان که دنبال پیچیدگی نیستند.
در ارتباط با تصویر جلد هم با نظر شما موافقم تصویر رو کلیشه ای انتخاب کردم و واقعیتش خیلی روی انتخاب تصویر فوکوس نکردم انتخاب تصویر مناسب نیازمند جستجوهای زیاد هست که من به خاطر مشغله‌هایی که داشتم عملا دنبال تصویرهای مفهومی و فلسفی نبودم و زمان فکر کردن و جستجو کردن نداشتم. پس کاملا انتقادتون به حق هست.
در ارتباط با انتخاب موضوع باید به حضور گرامی شما برسانم که همیشه "مقصد" محور اصلی داستان نیست گاهی مسیر است که مد نظر نویسنده قرار می‌گیرد. همه‌ی ما میدونیم که تو داستان‌های عاشقانه دو شخصیت اصلی داستان هستند که احساساتشان محور اصلی داستان را تا پایان نوشته ها رو شکل میده. مسئله مهمی که من در داستانم بهش پرداختم مقصد نبود بلکه مسیر بود که شما آن را با پر و بال دادن یاد کردید. اگه بخوام موضوع را شفاف تر برای شما با مثال بیان کنم، اینه که شما با دوستانتون قصد مسافرت به شمال رو دارید و مقصد قطعا برای همه دریا و طبیعت زیبای شماله ولی چیزی که سفر را برای شما خاطره‌انگیز می‌کنه و در ذهنتون باقی میذاره اتفاقاتیه که در روند مسافرت بین شما و دوست‌هاتون در طول مسافرت می‌افته، هست. چه بسا خوشی‌های خوب خاطرات ماندگاری از اون شهر برای شما ساخته و چه بسا ناراحتی‌ها شما را از یادآوری زیبایی آن شهر به صرافت می اندازه. پس با توجه به همراهی شما در روند داستان و آشکار شدن موضوع اصلی داستان قطعا متوجه شدید که مقصد تاکید نبوده و آنچه خواننده را ترغیب به خواندن نوشته های بنده کرده مسیر و اتفاقاتی بود که برای فرگل افتاده. پس ضعف کلیشه ای بودن موضوع داستان رو کاملا با مسیر داستان منحرف کردم.
پیرنگ داستان در ارتباط با دروغ‌ها و ترسها و انتخاب‌هایی هست که در شرایط سخت گرفته میشه در داستان گنجاندم که تا پایان داستان آرام آرام برای خواننده رو خواهد شد. به عبارتی با توجه به داستان من، تاکنون شما باید متوجه شده باشید که فرگل با وجود تلاشگر بودنش فاقد جسارت هست و ترس از آسیب به احساسات میثم و از دست دادن پدرش موجب شده جسارت روبه‌رو شدن با حقایق را نداشته باشد و تصمیمات درستی نگیرد. میثم را با وعده وعید بخواهد نجات دهد و پدرش را با زیر پا گذاشتن اخلاقیات بخواهد زنده نگه دارد. در واقع جسارت روبه‌رو شدن با آنچه مقابلش بوده را ندارد. جدا از آن لجبازی ها و غرور بی‌جا که در پایان داستان بیشتر به چشم می‌خورد هم در زندگی ما آسیب زننده است. در زندگی ما گاهی پیش میاد که بخوایم معضلها رو تحت کنترل در بیاریم و تلاش کنیم آنچه که می‌خواهیم بشه. گاهی باید تلاش کنیم اما اجازه بدیم زندگی مسیر خودش رو بره نه به هرقیمتی معضل رو حل کنیم. فرگل نجات پدرش را در گرو "هرقیمتی" گذاشت و با این حال نتونست مانع مرگ پدرش بشه. مواجه با ترس‌ها گاهی خیلی آسانتر از ادامه دروغ‌هاست. در واقع گاهی با ادامه دروغ ها و ادامه اشتباهات ما قصد داریم زودتر به مقصد برسیم اما نه تنها به مقصد نمیرسیم، بلکه باید در کنارش تاوان اشتباهات‌مان را سنگین‌تر پس بدیم و گوهرهای باارزش زندگیمون را هم در کنارش از دست میدیم. این مطلب تا پایان داستان آرام‌آرام خودش را نشون میده که گاهی بی‌جسارتی و دروغ‌ها و عدم روبه‌رو شدن با حقایق و پافشاری روی غرور و لجبازی چه‌قدر می‌تواند تلخ و جبران ناپذیر باشد.
در ارتباط با شخصیت ها باید به حضور شما برسانم که با نظر شما کاملا موافقم! بنده در شخصیت پردازی حسام بسیار ضعیف عمل کردم و بهتر بود که در متن داستان به آن می‌پرداختم. اما شخصیت پرداخته شده و گفته شده حسام در ابتدای داستان در واقع برداشت فرگل از او بود و آنچه که مد نظر بنده هست از بعد از مرگ پدر فرگل رو میشه و حقایق واقعی حسام رو میشه با این حال نطر شما رو هم قبول دارم. اما در ارتباط با شخصیت فرگل این چنین نیست. کاملا در متن موضوع گنجانده شده و علی رغم برخی رمان ها شخص اول رمان من، دختر همه چیز تمامی نیست. کامل نیست...اشتباه دارد..نقص دارد...یک دنده و لجباز است مغرور است تلاشگر و دلسوز و با‌وجدان است اما ترسو و نگران و دروغگو هم هست. تا حدی که در ارتباط با احساسات خودش با خودش هم شفاف نیست که در طول داستان به آن پرداخته و معرفی شده.
ایرادات نگارشی تا آنجا که تونستم و ناظر محترم راهنمایی کردند برطرف شده ولی چون ۳ تا ناظر عوض شد هر کدام خب بالطبع یه چیزی در نظرشون بولد بوده یه چیزی نه که این ممکنه در نظر شما هم دیده بشه.
در ارتباط با توصیفات موافق شما هستم. من خیلی تمرکزم روی توصیفات داستان نبوده و حتی گاهی تو بیان احساسات در اوایل داستان من خیلی ضعیف عمل کردم. توصیف مکان و آوا ندارم. چون تمرکزم بیشتر روی رفتار و فعل و انفعالات بوده تا مکان و زمان و آوا..اما در توصیفات احساسات داستان باید بگم که همین که به محور اصلی نزدیک بشه توصیف احساسات به زودی خودش رو نشون میده پس تا اینجایی که من نوشتم هنوز گره های احساسی شکل نگرفته طبعا آنچه نوشته شده پیش داوری های ذهنی هر دو طرف از همدیگر هست.
در پایان از تمام زحمات شما بابت خواندن رمان و نقد داستان بنده کمال سپاسگذاری رو دارم و خوشحالم تا اون‌جا که تونستم نظر شما رو نسبت به داستان خودم جلب کردم. امیدوارم منظورم رو در متن پیش‌رو به خوبی برای شما بیان کرده باشم تا به قول معروف" لُب مطلب" برای شما و خواننده هایی که نقد شما و بنده رو می‌خونند ادا شده باشد.
قلمتان جاوید و ماندگار !
پیروز باشید🌹
 
آخرین ویرایش:
  • گل
واکنش‌ها[ی پسندها]: ida

ژولیت

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jun
1,097
7,265
مدال‌ها
2

🔱به نام خالق قلم🔱
عنوان:
عنوان رمان شما سه واژه‌ای بود: ماه+تمام+من
خیلی از نویسنده‌ها سعی می‌کنند با چند واژه ساده، عنوان مبهم و جذابی خلق کنند. در این مورد عنوان شما کلیشه‌ای بود و در جذب مخاطب و خواننده خیلی قوی نیست.
عنوان شما با ژانرهای انتخابی‌تون مرتبط بود و این یه وجه مثبته.
عنوان شما کمی داستان رو با تفکر عشق و عاشقی و ... لو میده و کلا کلیشه‌ای‌ایه.

ژانر:
انتخاب ژانر شما خوب بود و هر دو ژانر اجتماعی و عاشقانه رو میشه تو داستان دید و با بدنه مرتبط هست.


خلاصه:
خلاصه باید بین سه تا نه خط باشد که اندازه ی خلاصه‌ی شما استاندارد و خوبه. اما خلاصه شما کلیشه‌ای و آشکار هست. شما می‌تونستید یه خلاصه‌ی به دور از کلیشه و مبهم داشته باشید که واقعا در جذب خواننده خیلی موثره و این‌که خلاصه باید تنها سرنخ های کوچکی از داستان رو بده و خلاصه‌ی شما به علت کلیشه‌ای بودن و تکراری بخشی از داستان رو به ما نشون میده. اینکه فرگل دانشجوی پزشکیه قسمتی از داستان رو برامون روشن میکنه یا پدرش مریضه..‌‌.
شما باید در خلاصه با کلمات بازی کنید و از ضرب‌المثل ها و آرایه‌های جذاب استفاده کنید تا برای مخاطب کنجکاو کننده و مبهم باشه و به خوندن ادامه رمان تشویقش کنه.
خلاصه شما با عنوان و بدنه و ژانر های انتخابی ارتباط داشت که این وجه مثبت دیگه هست.

جلد رمان:
جلد انتخابی شما با ژانر های انتخابی تا حدودی مرتبط هست. همچنین با خلاصه و بدنه نیز مرتبط بود. اما تکست روی جلد کلیشه‌ای بود: به ماه می‌مانی در شب های تاریک.

مقدمه:
شما مقدمه نداشتید و باید حتما حتما بعد مطالعه‌ی نقد به رمانتون مقدمه‌ای زیبا و دور از کلیشه بین سه تا نه خط اضافه کنید. چون مقدمه بعد خلاصه دومین عامل در تشویق به خواندن مخاطب هست.

آغاز:
آغاز شما خوب بود و تا حدودی به دور از کلیشه بود که البته می‌تونستید رمانتون رو با یه آغاز پرکشمکش و خفن شروع کنید. اما به نظر شخصی خودم در آغاز خوب با کلمات بازی کرده بودید و قشنگ بود.
همچنین اطلاعات زیاد را در آغاز نداده بودید که باعث گیجی خواننده بشه. و توصیفات آغازین از مکان و زمان هم خوب بود.

میانه:
میانه اثر شما کمی کلیشه‌ای بود اما در جذب مخاطب خوب است. ولی اطلاعات رو بعضی جاها نباید یک‌جا بگید و باید آرام آرام روشن بشه.
نقطه‌های اوج که برای خواننده از مهم ترین عامل هاست تا ادامه رو بخونه در میانه هم خوب بود.

لحن و بافت:
لحن و بافت اثرتون واقعا خوبه. از کلمات به جا استفاده می‌کنید و بافت در طول داستان یک دست هست.
مونولوگ‌ها ادبی و دیالوگ‌ها محاوره‌ای هستند.
البته در آغاز بعضی جاها یه اشتباهات کوچیک داشتید که می‌تونید بعد نقد اون‌ها رو اصلاح کنید‌. برای مثال:
کلافه انگشتانم را به ته روپوش فشار می‌دادم و خمیازه کشان با گام‌های کشیده و بی‌حوصله از راهروهای کم‌نور و بی‌روح گذشتم.
به فعل هایی که زیرش خط کشیده شده توجه کنید:
در جمله اول از فعل ماضی استمراری استفاده کردید ولی در جمله‌ی دوم از فعل ماضی ساده استفاده کردید.
این تغییر زمان و وجه فعل ها باید یکدست بشه:
کلافه انگشتانم را به ته روپوش فشار دادم و خمیازه کشان با گام‌های کشیده و بی‌حوصله از راهروهای کم‌نور و بی‌روح گذشتم.

سیر رمان:
سیر رمان متعادل بود. نه سریع و نه آهسته که یه وجه مثبت دیگه‌است.

دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها:
دیالوگ‌ها و مونولوگ‌های شما متناسب بود و برای درک و فهم مخاطب عالی بود و همچنین کافی و به جا بود. دیالوگ‌های شخصیتی هم خوب پیش رفته بود
برای مثال ما از چگونگی حرف زدن و دیالوگ‌های نگار خانوم فهمیدیم که نسبت به فرگل شیطون‌تر و پرحرف تر هست.

شخصیت‌ پردازی:
شخصیت پردازی شما کمی کلیشه‌است. حتما تو خیلی از رمان‌ها مشاهده کردید پسر نقش اول خوشگل و خوش هیکل با چشمان رنگی و ‌.‌.. است که این یه امر کلیشه‌ای و تکراریه‌‌. یا اینکه اخموعه.
همچنین شخصیت پردازی باید غیر مستقیم باشه و در طول داستان برای ما آشکار بشه. مثلا شما زود رفتید سر اصل قیافه‌ی آقای امینی مغرورمون اینکه چشماش سبزه و مژه‌هاش بلنده و ابرو و موهاش این رنگیه و فلان.
باید آروم و غیر مستقیم این ویژگی های قیافه رو برای مخاطب نشون بدید، کاملا اتفاقی! مثل توصیف خود فرگل.
صفات اخلاقی رو هم همونطور که گفتم خوب بهش پرداختید ولی یه کوچولو کلیشه داره که در کل خوبه.
توصیفات شخصیتی همچنین باید به اندازه باشه نه کم و نه زیاد که شما تو این مورد اشکالی نداشتید
توصیفات مکان:
مکان ها باید غیر مستقیم توصیف بشه که شما هیچ توصیفی از مکان ها تو رمانتون نداشتید. توصیفات مکان به درک بهتر موقعیت و حالت شخصیت کمک میکنه پس بهتره اینم به اثرتون اضافه کنید اما همونطور که گفتم غیرمستقیم.


توصیفات صداها و آوا‌ها:

باید به اثرتون توصیف صدا و آوا هم اضافه کنید نقش خوبی داره.
مثل صدای برگ درختان و صدای جلو و عقب ..‌.

توصیفات احساسات:
در توصیف احساسات شما خیلی خوب عمل کردید. هر مخاطبی نیاز داره احساسات شخصیت‌ها رو بفهمه و بتونه درکشون کنه.

زاویه دید:
زاویه دید در داستان شما از زبان اول شخص بوده و مناسب و خوب عمل کردید.
کشمکش و تعلیق:
کشمکش توی داستان و رمان های اوج هیجاناته اما این هیجان و کشمکش رو باید خوب و به جا و مناسب توصیف کنیم. شما در این مورد خوب عمل کردید.

ایده و پیرنگ:
به نظر خود من ایده خیلی مهمه اما پیرنگ هم باید کنار ایده خوب، خوب بمونه.
شما ایده‌تون کمی کلیشه ای بود اما پردازش خیلی خوبی داشتید و خوب به این ایده پر و بال دادید.

ایرادات نگارشی:
ایرادات نگارشی خیلی جاها مخصوصا در دیالوگ‌ها به چشم میخوره که باید در اسرع وقت اصلاح کنید. از ناظرتون هم کمک بگیرید و به تاپیک جامع هم مراجعه کنید.
نقطه قوت‌ها:
پردازش خوب
توصیف احساسات قوی
مونولوگ‌های به جا و مناسب
لحن و بافت یک دست و...

نقطه ضعف‌ها:
خلاصه‌ی کلیشه‌ای و ساده
عنوان کلیشه‌ای
شخصیت پردازی مستقیم
کمی سیر و اطلاعات مستقیم و سریع و...

سخن آخر و نظر شخصی من:
نویسنده مثل یک خالقه و اثراش مخلوق! هر چه قدر مخلوق خوبی خلق کنه، مخاطب و طرفدار مخلوقش هم زیاد میشه.

همون‌طور که بالا گفتم شما ایده‌تون کلیشه‌ای بود ولی پردازشتون و پر و بال دادنتون رو من واقعا دوست داشتم. پس نتیجه می‌گیریم شما یه ایده خوب داشته باشید قطعا یه رمان عالی و برتر خلق می‌کنید.
موفق باشید گل! من که لذت بردم! قلمتون مانا!
@ژولیت

🔱به نام خالق قلم🔱
عنوان:
عنوان رمان شما سه واژه‌ای بود: ماه+تمام+من
خیلی از نویسنده‌ها سعی می‌کنند با چند واژه ساده، عنوان مبهم و جذابی خلق کنند. در این مورد عنوان شما کلیشه‌ای بود و در جذب مخاطب و خواننده خیلی قوی نیست.
عنوان شما با ژانرهای انتخابی‌تون مرتبط بود و این یه وجه مثبته.
عنوان شما کمی داستان رو با تفکر عشق و عاشقی و ... لو میده و کلا کلیشه‌ای‌ایه.

ژانر:
انتخاب ژانر شما خوب بود و هر دو ژانر اجتماعی و عاشقانه رو میشه تو داستان دید و با بدنه مرتبط هست.


خلاصه:
خلاصه باید بین سه تا نه خط باشد که اندازه ی خلاصه‌ی شما استاندارد و خوبه. اما خلاصه شما کلیشه‌ای و آشکار هست. شما می‌تونستید یه خلاصه‌ی به دور از کلیشه و مبهم داشته باشید که واقعا در جذب خواننده خیلی موثره و این‌که خلاصه باید تنها سرنخ های کوچکی از داستان رو بده و خلاصه‌ی شما به علت کلیشه‌ای بودن و تکراری بخشی از داستان رو به ما نشون میده. اینکه فرگل دانشجوی پزشکیه قسمتی از داستان رو برامون روشن میکنه یا پدرش مریضه..‌‌.
شما باید در خلاصه با کلمات بازی کنید و از ضرب‌المثل ها و آرایه‌های جذاب استفاده کنید تا برای مخاطب کنجکاو کننده و مبهم باشه و به خوندن ادامه رمان تشویقش کنه.
خلاصه شما با عنوان و بدنه و ژانر های انتخابی ارتباط داشت که این وجه مثبت دیگه هست.

جلد رمان:
جلد انتخابی شما با ژانر های انتخابی تا حدودی مرتبط هست. همچنین با خلاصه و بدنه نیز مرتبط بود. اما تکست روی جلد کلیشه‌ای بود: به ماه می‌مانی در شب های تاریک.

مقدمه:
شما مقدمه نداشتید و باید حتما حتما بعد مطالعه‌ی نقد به رمانتون مقدمه‌ای زیبا و دور از کلیشه بین سه تا نه خط اضافه کنید. چون مقدمه بعد خلاصه دومین عامل در تشویق به خواندن مخاطب هست.

آغاز:
آغاز شما خوب بود و تا حدودی به دور از کلیشه بود که البته می‌تونستید رمانتون رو با یه آغاز پرکشمکش و خفن شروع کنید. اما به نظر شخصی خودم در آغاز خوب با کلمات بازی کرده بودید و قشنگ بود.
همچنین اطلاعات زیاد را در آغاز نداده بودید که باعث گیجی خواننده بشه. و توصیفات آغازین از مکان و زمان هم خوب بود.

میانه:
میانه اثر شما کمی کلیشه‌ای بود اما در جذب مخاطب خوب است. ولی اطلاعات رو بعضی جاها نباید یک‌جا بگید و باید آرام آرام روشن بشه.
نقطه‌های اوج که برای خواننده از مهم ترین عامل هاست تا ادامه رو بخونه در میانه هم خوب بود.

لحن و بافت:
لحن و بافت اثرتون واقعا خوبه. از کلمات به جا استفاده می‌کنید و بافت در طول داستان یک دست هست.
مونولوگ‌ها ادبی و دیالوگ‌ها محاوره‌ای هستند.
البته در آغاز بعضی جاها یه اشتباهات کوچیک داشتید که می‌تونید بعد نقد اون‌ها رو اصلاح کنید‌. برای مثال:
کلافه انگشتانم را به ته روپوش فشار می‌دادم و خمیازه کشان با گام‌های کشیده و بی‌حوصله از راهروهای کم‌نور و بی‌روح گذشتم.
به فعل هایی که زیرش خط کشیده شده توجه کنید:
در جمله اول از فعل ماضی استمراری استفاده کردید ولی در جمله‌ی دوم از فعل ماضی ساده استفاده کردید.
این تغییر زمان و وجه فعل ها باید یکدست بشه:
کلافه انگشتانم را به ته روپوش فشار دادم و خمیازه کشان با گام‌های کشیده و بی‌حوصله از راهروهای کم‌نور و بی‌روح گذشتم.

سیر رمان:
سیر رمان متعادل بود. نه سریع و نه آهسته که یه وجه مثبت دیگه‌است.

دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها:
دیالوگ‌ها و مونولوگ‌های شما متناسب بود و برای درک و فهم مخاطب عالی بود و همچنین کافی و به جا بود. دیالوگ‌های شخصیتی هم خوب پیش رفته بود
برای مثال ما از چگونگی حرف زدن و دیالوگ‌های نگار خانوم فهمیدیم که نسبت به فرگل شیطون‌تر و پرحرف تر هست.

شخصیت‌ پردازی:
شخصیت پردازی شما کمی کلیشه‌است. حتما تو خیلی از رمان‌ها مشاهده کردید پسر نقش اول خوشگل و خوش هیکل با چشمان رنگی و ‌.‌.. است که این یه امر کلیشه‌ای و تکراریه‌‌. یا اینکه اخموعه.
همچنین شخصیت پردازی باید غیر مستقیم باشه و در طول داستان برای ما آشکار بشه. مثلا شما زود رفتید سر اصل قیافه‌ی آقای امینی مغرورمون اینکه چشماش سبزه و مژه‌هاش بلنده و ابرو و موهاش این رنگیه و فلان.
باید آروم و غیر مستقیم این ویژگی های قیافه رو برای مخاطب نشون بدید، کاملا اتفاقی! مثل توصیف خود فرگل.
صفات اخلاقی رو هم همونطور که گفتم خوب بهش پرداختید ولی یه کوچولو کلیشه داره که در کل خوبه.
توصیفات شخصیتی همچنین باید به اندازه باشه نه کم و نه زیاد که شما تو این مورد اشکالی نداشتید
توصیفات مکان:
مکان ها باید غیر مستقیم توصیف بشه که شما هیچ توصیفی از مکان ها تو رمانتون نداشتید. توصیفات مکان به درک بهتر موقعیت و حالت شخصیت کمک میکنه پس بهتره اینم به اثرتون اضافه کنید اما همونطور که گفتم غیرمستقیم.


توصیفات صداها و آوا‌ها:

باید به اثرتون توصیف صدا و آوا هم اضافه کنید نقش خوبی داره.
مثل صدای برگ درختان و صدای جلو و عقب ..‌.

توصیفات احساسات:
در توصیف احساسات شما خیلی خوب عمل کردید. هر مخاطبی نیاز داره احساسات شخصیت‌ها رو بفهمه و بتونه درکشون کنه.

زاویه دید:
زاویه دید در داستان شما از زبان اول شخص بوده و مناسب و خوب عمل کردید.
کشمکش و تعلیق:
کشمکش توی داستان و رمان های اوج هیجاناته اما این هیجان و کشمکش رو باید خوب و به جا و مناسب توصیف کنیم. شما در این مورد خوب عمل کردید.

ایده و پیرنگ:
به نظر خود من ایده خیلی مهمه اما پیرنگ هم باید کنار ایده خوب، خوب بمونه.
شما ایده‌تون کمی کلیشه ای بود اما پردازش خیلی خوبی داشتید و خوب به این ایده پر و بال دادید.

ایرادات نگارشی:
ایرادات نگارشی خیلی جاها مخصوصا در دیالوگ‌ها به چشم میخوره که باید در اسرع وقت اصلاح کنید. از ناظرتون هم کمک بگیرید و به تاپیک جامع هم مراجعه کنید.
نقطه قوت‌ها:
پردازش خوب
توصیف احساسات قوی
مونولوگ‌های به جا و مناسب
لحن و بافت یک دست و...

نقطه ضعف‌ها:
خلاصه‌ی کلیشه‌ای و ساده
عنوان کلیشه‌ای
شخصیت پردازی مستقیم
کمی سیر و اطلاعات مستقیم و سریع و...

سخن آخر و نظر شخصی من:
نویسنده مثل یک خالقه و اثراش مخلوق! هر چه قدر مخلوق خوبی خلق کنه، مخاطب و طرفدار مخلوقش هم زیاد میشه.

همون‌طور که بالا گفتم شما ایده‌تون کلیشه‌ای بود ولی پردازشتون و پر و بال دادنتون رو من واقعا دوست داشتم. پس نتیجه می‌گیریم شما یه ایده خوب داشته باشید قطعا یه رمان عالی و برتر خلق می‌کنید.
موفق باشید گل! من که لذت بردم! قلمتون مانا!
@ژولیت
💜💚💙❤💛🧡
 

ida

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Dec
119
947
مدال‌ها
2
مچکرم عزیزم موفق و موید باشد:)
🌻طبیعت خلاصه باید به این شکل باشه: به دور از کلیشه با سرنخ های کوچک و غیر مستقیم که با کلمه‌ها بازی شده است و در خود ابهام دارد؛ دلیل اشتباهتون رو فهمیدم ولی می‌تونید باز هم یک خلاصه‌ی عالی بنویسید‌. برای درک بیشتر خلاصه‌های رمان‌های برتر انجمن رو مشاهده کنید.
🌻منظور من از عنوان غیر کلیشه‌ای و زیبا این نیست که هر اسم و عنوان مبهم رو برای رمان خود انتخاب کنید. باید در کنار غیرکلیشه‌ای بودن، با بدنه و داستان و خلاصه و ژانر و مقدمه و ... مرتبط باشد که شما این ارتباط رو حفظ کردید ولی تکراری و کلیشه‌ای بودنش رو نه! جوری که دو کلمه "ماه" و "تمام" در خیلی از عنوان رمان‌ها استفاده شده و همین امر باعث کلیشه‌ای بودنش میشه.
🌻شما به مقصد توجه نکردید و مسیر رو هدف اصلی خود قرار دادید. با وجود کم توجهی به مقصد، مسیر رو با قلمی زیبا نوشتید و همین محور مسیر، باعث زیبایی رمان شما شده. با این وجود نویسنده باید بخشی از صبر و حوصله‌‌اش رو وقف مقصد کنه تا از آن چه که هست زیباتر شود.
🌻با وجود شخصیت حسام، شما در شخصیت فرگل خوب عمل کردید و همانطور که گفتم ما کم کم و به آرامی با ویژگی‌های شخصیتی و ظاهر فرگل آشنا می‌شدیم.
در هر حال من که قلم قشنگتون رو دوست داشتم امیدوارم اثر‌های بیشتری از شما ببینم:)



سلام دوست عزیز ممنون از زمانی که گذاشتید و رمان بنده رو نقد کردید و زحمتی که برای نقدش کشیدید که باعث میشه روی نوشته‌های من اثر مثبت بذاره و من رو در جهتی قرار بده که نوشته‌هام رو با کمک شما بهتر کنم و قلمم پیشرفت داشته باشه.
در ارتباط با خلاصه داستان باید بگم که من ۵ بار خلاصه داستان رو عوض کردم چون هربار ناظر تایید اعلام می‌کرد مبهمه ناچار شدم بخشی از داستان رو تو خلاصه بگنجانم تا ناظر قانع بشه داستان از چه قرار هست و تایید بشه.
در ارتباط با مقدمه حق با شماست و من به زودی مقدمه داستان رو در تاپیک داستان قرار میدم
در ارتباط با نام داستان عنوان به نظر کلیشه‌ای و تکراری هست اما چون بر اساس چهارچوب داستان و اتفاقاتی که در کل داستان می‌افته انتخاب شده. گاهی پیش میاد رمان هایی می‌خونیم با نام های زیبا یا شاید حتی نام داستان با پارادوکس جالب و جذابی خواننده رو ترغیب به خواندن داستان می‌کنه اما تا پایان داستان هنوز فلسفه انتخاب نام داستان رو پیدا نمی‌کنیم.خود من به دفعات شده رمانی با اسم جذاب انتخاب کردم ولی تا الان متوجه ربط نام داستان به موضوع داستان نشدم و انگار فقط یک حقه‌ی جالب نویسندگی هست که به قول معروف قصد بازاریابی و جذب خواننده رو برای نوشته اش داشته باشه که من با این موضوع خیلی موافق نیستم. گرچه جذابیت نام داستان امری اثرگذاری در انتخاب مخاطب است اما من ترجیح دادم نام داستان در هماهنگی کامل و مرتبط با موضوع داستان باشد که بارها فلسفه انتخاب نام را در داستان یادآوری کرده ام. خلاقیت در انتخاب نام باید باشد و من این رو قبول دارم که در نام داستان خلاقیت به خرج ندادم و اجازه ندادم که خواننده در ذهنش به دنبال ارتباط اسم با اثر موضوع ذهنش را درگیر کند اما سادگی گاهی خودش می تواند یک ترفند نویسندگی باشد و احترام به سلیقه بعضی مخاطبان که دنبال پیچیدگی نیستند.
در ارتباط با تصویر جلد هم با نظر شما موافقم تصویر رو کلیشه ای انتخاب کردم و واقعیتش خیلی روی انتخاب تصویر فوکوس نکردم انتخاب تصویر مناسب نیازمند جستجوهای زیاد هست که من به خاطر مشغله‌هایی که داشتم عملا دنبال تصویرهای مفهومی و فلسفی نبودم و زمان فکر کردن و جستجو کردن نداشتم. پس کاملا انتقادتون به حق هست.
در ارتباط با انتخاب موضوع باید به حضور گرامی شما برسانم که همیشه "مقصد" محور اصلی داستان نیست گاهی مسیر است که مد نظر نویسنده قرار می‌گیرد. همه‌ی ما میدونیم که تو داستان‌های عاشقانه دو شخصیت اصلی داستان هستند که احساساتشان محور اصلی داستان را تا پایان نوشته ها رو شکل میده. مسئله مهمی که من در داستانم بهش پرداختم مقصد نبود بلکه مسیر بود که شما آن را با پر و بال دادن یاد کردید. اگه بخوام موضوع را شفاف تر برای شما با مثال بیان کنم، اینه که شما با دوستانتون قصد مسافرت به شمال رو دارید و مقصد قطعا برای همه دریا و طبیعت زیبای شماله ولی چیزی که سفر را برای شما خاطره‌انگیز می‌کنه و در ذهنتون باقی میذاره اتفاقاتیه که در روند مسافرت بین شما و دوست‌هاتون در طول مسافرت می‌افته، هست. چه بسا خوشی‌های خوب خاطرات ماندگاری از اون شهر برای شما ساخته و چه بسا ناراحتی‌ها شما را از یادآوری زیبایی آن شهر به صرافت می اندازه. پس با توجه به همراهی شما در روند داستان و آشکار شدن موضوع اصلی داستان قطعا متوجه شدید که مقصد تاکید نبوده و آنچه خواننده را ترغیب به خواندن نوشته های بنده کرده مسیر و اتفاقاتی بود که برای فرگل افتاده. پس ضعف کلیشه ای بودن موضوع داستان رو کاملا با مسیر داستان منحرف کردم.
پیرنگ داستان در ارتباط با دروغ‌ها و ترسها و انتخاب‌هایی هست که در شرایط سخت گرفته میشه در داستان گنجاندم که تا پایان داستان آرام آرام برای خواننده رو خواهد شد. به عبارتی با توجه به داستان من، تاکنون شما باید متوجه شده باشید که فرگل با وجود تلاشگر بودنش فاقد جسارت هست و ترس از آسیب به احساسات میثم و از دست دادن پدرش موجب شده جسارت روبه‌رو شدن با حقایق را نداشته باشد و تصمیمات درستی نگیرد. میثم را با وعده وعید بخواهد نجات دهد و پدرش را با زیر پا گذاشتن اخلاقیات بخواهد زنده نگه دارد. در واقع جسارت روبه‌رو شدن با آنچه مقابلش بوده را ندارد. جدا از آن لجبازی ها و غرور بی‌جا که در پایان داستان بیشتر به چشم می‌خورد هم در زندگی ما آسیب زننده است. در زندگی ما گاهی پیش میاد که بخوایم معضلها رو تحت کنترل در بیاریم و تلاش کنیم آنچه که می‌خواهیم بشه. گاهی باید تلاش کنیم اما اجازه بدیم زندگی مسیر خودش رو بره نه به هرقیمتی معضل رو حل کنیم. فرگل نجات پدرش را در گرو "هرقیمتی" گذاشت و با این حال نتونست مانع مرگ پدرش بشه. مواجه با ترس‌ها گاهی خیلی آسانتر از ادامه دروغ‌هاست. در واقع گاهی با ادامه دروغ ها و ادامه اشتباهات ما قصد داریم زودتر به مقصد برسیم اما نه تنها به مقصد نمیرسیم، بلکه باید در کنارش تاوان اشتباهات‌مان را سنگین‌تر پس بدیم و گوهرهای باارزش زندگیمون را هم در کنارش از دست میدیم. این مطلب تا پایان داستان آرام‌آرام خودش را نشون میده که گاهی بی‌جسارتی و دروغ‌ها و عدم روبه‌رو شدن با حقایق و پافشاری روی غرور و لجبازی چه‌قدر می‌تواند تلخ و جبران ناپذیر باشد.
در ارتباط با شخصیت ها باید به حضور شما برسانم که با نظر شما کاملا موافقم! بنده در شخصیت پردازی حسام بسیار ضعیف عمل کردم و بهتر بود که در متن داستان به آن می‌پرداختم. اما شخصیت پرداخته شده و گفته شده حسام در ابتدای داستان در واقع برداشت فرگل از او بود و آنچه که مد نظر بنده هست از بعد از مرگ پدر فرگل رو میشه و حقایق واقعی حسام رو میشه با این حال نطر شما رو هم قبول دارم. اما در ارتباط با شخصیت فرگل این چنین نیست. کاملا در متن موضوع گنجانده شده و علی رغم برخی رمان ها شخص اول رمان من، دختر همه چیز تمامی نیست. کامل نیست...اشتباه دارد..نقص دارد...یک دنده و لجباز است مغرور است تلاشگر و دلسوز و با‌وجدان است اما ترسو و نگران و دروغگو هم هست. تا حدی که در ارتباط با احساسات خودش با خودش هم شفاف نیست که در طول داستان به آن پرداخته و معرفی شده.
ایرادات نگارشی تا آنجا که تونستم و ناظر محترم راهنمایی کردند برطرف شده ولی چون ۳ تا ناظر عوض شد هر کدام خب بالطبع یه چیزی در نظرشون بولد بوده یه چیزی نه که این ممکنه در نظر شما هم دیده بشه.
در ارتباط با توصیفات موافق شما هستم. من خیلی تمرکزم روی توصیفات داستان نبوده و حتی گاهی تو بیان احساسات در اوایل داستان من خیلی ضعیف عمل کردم. توصیف مکان و آوا ندارم. چون تمرکزم بیشتر روی رفتار و فعل و انفعالات بوده تا مکان و زمان و آوا..اما در توصیفات احساسات داستان باید بگم که همین که به محور اصلی نزدیک بشه توصیف احساسات به زودی خودش رو نشون میده پس تا اینجایی که من نوشتم هنوز گره های احساسی شکل نگرفته طبعا آنچه نوشته شده پیش داوری های ذهنی هر دو طرف از همدیگر هست.
در پایان از تمام زحمات شما بابت خواندن رمان و نقد داستان بنده کمال سپاسگذاری رو دارم و خوشحالم تا اون‌جا که تونستم نظر شما رو نسبت به داستان خودم جلب کردم. امیدوارم منظورم رو در متن پیش‌رو به خوبی برای شما بیان کرده باشم تا به قول معروف" لُب مطلب" برای شما و خواننده هایی که نقد شما و بنده رو می‌خونند ادا شده باشد.
قلمتان جاوید و ماندگار !
پیروز باشید🌹
 

ژولیت

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jun
1,097
7,265
مدال‌ها
2
مچکرم عزیزم موفق و موید باشد:)
🌻طبیعت خلاصه باید به این شکل باشه: به دور از کلیشه با سرنخ های کوچک و غیر مستقیم که با کلمه‌ها بازی شده است و در خود ابهام دارد؛ دلیل اشتباهتون رو فهمیدم ولی می‌تونید باز هم یک خلاصه‌ی عالی بنویسید‌. برای درک بیشتر خلاصه‌های رمان‌های برتر انجمن رو مشاهده کنید.
🌻منظور من از عنوان غیر کلیشه‌ای و زیبا این نیست که هر اسم و عنوان مبهم رو برای رمان خود انتخاب کنید. باید در کنار غیرکلیشه‌ای بودن، با بدنه و داستان و خلاصه و ژانر و مقدمه و ... مرتبط باشد که شما این ارتباط رو حفظ کردید ولی تکراری و کلیشه‌ای بودنش رو نه! جوری که دو کلمه "ماه" و "تمام" در خیلی از عنوان رمان‌ها استفاده شده و همین امر باعث کلیشه‌ای بودنش میشه.
🌻شما به مقصد توجه نکردید و مسیر رو هدف اصلی خود قرار دادید. با وجود کم توجهی به مقصد، مسیر رو با قلمی زیبا نوشتید و همین محور مسیر، باعث زیبایی رمان شما شده. با این وجود نویسنده باید بخشی از صبر و حوصله‌‌اش رو وقف مقصد کنه تا از آن چه که هست زیباتر شود.
🌻با وجود شخصیت حسام، شما در شخصیت فرگل خوب عمل کردید و همانطور که گفتم ما کم کم و به آرامی با ویژگی‌های شخصیتی و ظاهر فرگل آشنا می‌شدیم.
در هر حال من که قلم قشنگتون رو دوست داشتم امیدوارم اثر‌های بیشتری از شما ببینم:)
چشم مواردی که فرمودید اصلاح خواهد شد. سپاس.
 
  • جذاب
واکنش‌ها[ی پسندها]: ida
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین