به نام خالق قلم
عنوان: ماه جهنمی
نوشته:
@baran-83
عنوان:
ماه جهنمی، از دو واژه تشکیل شده است. اگرچه ترکیب دو کلمه در عنوان تکراری نیست و عنوان از جذابیت خوبی برای مخاطب برخوردار است اما هر دو کلمه ماه و جهنم کلیشه بسیار بالایی دارند. از طرفی عنوان با شخصیت اول داستان یعنی لارا ارتباط دارد چرا که متوجه میشویم ابلیس او را ماه جهنمی مینامد. هرچن هنوز برای این نامگذاری هنوز دلیلی گفته نشده است و باید منتظر ادامه داستان بود.
عنوان میتواند با ژانر علمی-تخیلی، فانتزی، معمایی و ترسناک ارتباط خوبی داشته باشد و شاید بتوان واژه ماه را هم تا حدی به ژانر عاشقانه نزدیک دانست.
ژانر:
ژانرهای انتخابی عاشقانه، ترسناک، رازآلود، علمی و تخیلی، فانتزی است. ژانر اصلی بر حسب اولویتبندی نویسنده، ژانر عاشقانه است که تا اینجای داستان تا حدودی میتوان به عشق ابلیس به لارا اشاره کرد. ژانر ترسناک و معمایی را هم میتوان به خوبی در محتوا و سیر رمان مشاهده کرد اما اثری از ژانر علمی-تخیلی در داستان شما دیده نمیشود. ژانر علمی- تخیلی به داستانی تعلق میگیرد که به مبحثی ناشناخته و تخیلی از علم بپردازد. شیاطین، فرشتگان، اجنه و موجوداتی که در داستان شما حضور دارند موجوداتی ماورایی به حساب میآیند که میتوان به ژانر ترسناک و فانتزی نسبتشان داد. پس به شما پیشنهاد میدهم ژانر علمی- تخیلی را حذف کنید.
خلاصه:
خلاصه به زبان ادبی ساده نوشته شده و حجمش کمی از حد استاندارد (۳ تا ۹ خط) بیشتر است. خلاصه به همه ژانرهای انتخابی نویسنده به خوبی اشاره دارد اما به راحتی سیر داستان را لو داده و در اختیار خواننده قرار میدهد. نویسنده عزیز باید در نظر داشته باشد که دومین رکن مهم برای جذب خواننده خلاصه داستان است و خلاصهای که سیر داستان را به راحتی در اختیار مخاطب خود قرار میدهد نمیتواند جذابیتی داشته باشد. همچنین خلاصه با مقدمه و سیر داستان ارتباط خوبی دارد.
جلد:
تصویر جلد، تصویری از قصری است با نمای ترسناک و تاریک، در فضایی رازآلود که کمی به سرخی گرایش دارد و ماه کاملی بر آن میتابد. تصویر جلد با ژانرهای فانتزی، معمایی و ترسناک ارتباط خوبی دارد. اما ژانر عاشقانه در آن دیده نمیشود. عنوان با فونت جذابی به رنگ سرخ و لابهلای برج و باروهای قصر به زیبایی خودنمایی میکند. جمله انتخابی در بالای تصویر هم جملهای زیبا و عاشقانه است اما به ژانرهای دیگر اشاره ندارد.
مقدمه:
متنیست به زبان ادبی ساده که توسط خود نویسنده نوشته شده، کمی کلیشه دارد و از حد استاندارد(۳تا۹ خط) بیشتر است. مقدمه جزئیاتی از سیر رمان را به صورت مبهم در خود دارد اما طولانیست و پرش لحن در آن دیده میشود که با توجه به ادبی بودن متن مقدمه بهتر است ویرایش شود. مقدمه با ژانرهای ترسناک ومعمایی ارتباط دارد اما با ژانرهای دیگر ارتباط چندانی ندارد. با توجه به اینکه اولین ژانر انتخابی عشقانه است انتظار میرود مقدمه کمی هم عاشقانه در خود داشته باشد که ندارد. مقدمه با سیر داستان ارتباط خوبی دارد.
آغاز:
داستان از جایی آغاز میشود که لارا در کتابخانهای به همراه دوستش جولیا در حال مطالعه کتابیست که نگاه خیره مردی توجه او را به خود جلب میکند. نگاهی که آشناست اما لارا او را به یاد نمیآورد. همچنین او میان کتابهای مورد علاقهاش شاخههای گل و نوشتههایی که گاهی عاشقانه و گاهی تعریف خاطراتی در آنها نوشته شده که او آنها را به یاد نمیآورد و این موضوع فکر او را به خود مشغول کرده است.
آغاز کلیشه چندانی ندارد اما توصیفات و شخصیتپردازی کافی در آن دیده نمیشود و این امر باعث شده خالی از فضاسازی مناسب باشد. توصیفی از فضای کتابخانه، بزرگی و کوچکیاش، قفسههای کتاب و ... و یا توصیف بیشتری از شخصیت جولیا و یا آن مرد ناشناس میتوانست به فضاسازی شروع داستان کمک زیادی بکند.
آغاز بیشتر با ژانر درام و معمایی هماهنگ است و با محتوای داستان ارتباط بسیار خوبی دارد.
میانه:
داستان اوج و فرودهای مناسبی دارد و به دور از کلیشه است.
اوج داستان تا اینجا که داستان نوشته شده مربوط به لحظهایست که لارا به دستور ابلیس وارد تالاری میشود که شیاطین همگی در آن جمعند و توسط ابلیس به زنی که همگی او را میشناسند معرفی میشود و او را ماه جهنمی خطاب میکند. اما ناگهان فرشتگانی به دستور خدا برای گرفتن جان لارا از راه میرسند.
نویسنده عزیز توانسته با خلق اوجی پرهیجان و جذاب به خوبی از پس جذب مخاطب خاص خود برآید. توصیفات مناسب و به جا او را در این امر یاری کرده است.
میانه تا اینجا با تمام ژانرهای انتخابی نویسنده غیر از ژانر علمی- تخیلی در ارتباط است.
سیر رمان:
سیر رمان گاهی متعادل پیش میرود و گاهی سریع، آنقدر که گاهی خواننده در برابر اتفاقات پشت سرهم و شخصیتهایی که بدون پرداخت وارد داستان میشوند گیج میشود. بهتر است این سرعت متعادل شود تا خواننده را خسته نکند.
مونولوگها و دیالوگها:
تناسب بین دیالوگها و مونولوگها به خوبی رعایت شده است.
در دیالوگها و مونولوگها معمولا از علائم نگارشی مناسب با حالت و نوع بیان جمله استفاده شده است که به درک و فهم بهتر آنها کمک میکند اما گاهی علائم درستی استفاده نشدهاند که بهتر است ویرایش شود. همچنین دیالوگ شخصیتها از همدیگر متمایزند.
لحن و بافت:
لحن داستان درحالت مونولوگهای محاوره و دیالوگهای محاورهای است و این امر در همه پارتها رعایت شده است و پرش لحن در آنها دیده نمیشود.
شخصیت پردازی:
به توصیف شخصیت که شامل شخصیت پردازی درونی یا رفتاری و همچنین بیرونی و ظاهریست گفته میشود. شخصیت پردازی درونی تا حدی صورت گرفته است مخصوصا درباره شخصیتهای اصلی داستان. آنقدر که میتوان شخصیتها را از هم تفکیک کرد و برایشان تا خدودی خصوصیات خاصی قائل شد.
"از صدای بلندش و چهرهایی که هرلحظه بیشتر رو به عصبانیت میرفت شوکه شدم و ترسیده قدمی عقب برداشتم. نمیدونم درست دیدم یا نه امّا با عقب رفتنِ من حس کردم آروم شد، شاید غلط بودِ باشه امّا داخل نگاهش پشیمونی بود."
توصیفی از وضعیت ترس و نگرانی که لارا در مواجهه با ابلیس به آن دچار میشود و عقب کشیدنش و اینکه با این عقب کشیدن او به سرعت آرام میشود. در واقع به این موضوع اشاره دارد که ترس لارا میتواند باعث قدرت ابلیس شود و آرامشش او را هم آرام میکند.
توصیف شخصیت بیرونی هم صورت گرفته است اما برای برخی شخصیتها بیشتر و کاملتر و برای بعضیها کوتاه و ناکافی. بهتر است کمی روی شخصیتهای فرعی بیشتر کار شود مخصوصا که تعداد شخصیتهای موجود در داستان شما زیاد هستند و شخصیتپردازی درست میتواند از گیج شدن مخاطب جلوگیری کند.
"موجوداتی با پاها و سرهای گاو و بدنی انسان و دُمهای حیوانات مختلف که لباسهای آهنی به تن داشتن رو به خوبی ببینم"
توصیفی از ظاهر موجوداتی که لارا پس از ورود به جهنم با آنها رو در رو میشود که البته این نمونهای از آن است و توصیفات دیگری درباره موجودات دیگر هم وجود دارد. اما به نظر میرسد گاهی این توصیفات برای برخی شخصیتها کافی به نظر نمیرسند. مثلا شخصیت ابلیس که به نظر میرسد خیلی به ظاهرش پرداخته نشده است و برای مخاطب این سوال به وجود میآید که چرا تنها از چشمان سرخ و زیبایی چهره او و گاهی لباسی که بر تن دارد صحبت شده اما جزئیات دیگری مثل قد و قواره در آن دیده نمیشود.
توصیفات:
توصیفات مکان هم به خوبی صورت گرفته است اما گاهی به نظر میرسد توصیفات کافی نیست مثلا در ابتدای رمان و توصیفی که درباره محیط کتابخانه تقریبا وجود ندارد و یا توصیف کاملتری از مهمانی شب کریسمس.
"به آرومی بلند شدم و جلو رفتم. حداقل فکر میکردم دارم جلو میرم چون فضای اطراف به طوری بود که اصلاً متوجه راه ورود و یا خروج و هیچ چیز دیگه نمیشدم از نظر خودم و طبق محاسباتم که اصلاً نمیدونستم درستِ یا نه حداقل سی دقیقهی کامل راه رفتم تا به چند تا در سیاه و پوسیده رسیدم که ردیف در کنار هم و با فاصلهی کمی بینشون قرار داشتن."
توصیف صدا و آوا در سیر داستان به خوبی دیده میشود و به نظر میرسد با سیر پرهیجان داستان تناسب خوبی دارد. برای مثال:
"با وجود صداهایی که به گوشم خوردِ بود متوجهی حظور چند نفر شده بودم؛ دستهام رو تکون دادم که صدای برخورد زنجیر به گوشم خورد و باعث تعجبم شد. بعد از چند لحظه صدای قدمهای یک نفر اومد و..."
توصیف احساسات و هیجانات کم و بیش پرداخته شده است. توصیف هیجانات درونی شخصیتها مثل خشم، نگرانی، نفرت و... در سیر داستان تاثیر به سزایی دارد و خواننده را با شخصیتها آشنا و همراه میکند اما گاهی به نظر میرسد این توصیفات کافی نیستند مثلا حس ترسی که با دیدن فضای ترسناک و موجودات ناشناخته و ترسناک باید به لارا دست میداد گاهی بسیار ساده و به دور از توصیف احساسات ترس و هراس کافی بود.
"تَرکشهای ترس بهقدری درد را به جانم هدیه میداد که دیگر هیچ موضوعی برایم واقعیت نداشت. اینلحظه، این حسهای سیاه و سفید و گفتههای غزل هم سخت در مغزم جای میگرفت"
زاویه دید:
داستان توسط اول شخص و از زبان دو شخصیت اصلی داستان یعنی لارا و گاهی ابلیس تعریف میشود. انتخاب نویسنده برای استفاده از اول شخص با توجه به ژانرهای انتخابی و سیر داستان کاملا مناسب و بهجا است و انتخاب اول شخص برای زاویه دید اگرچه دست نویسنده را برای ایجاد کشمکش و تعلیق کمی میبندد اما واقعگرایی مناسبی به فضای داستان میدهد. اما در جایی زاویه دید تغییر میکند و به راوی تبدیل میشود که دلیلی برای آن وجود ندارد. تغییر زاویه دید آن هم اینقدر کوتاه در روند داستان تغییر چندانی ایجاد نمیکند اما بیشک میتواند از جذابیت داستان برای مخاطب بکاهد.
کشمکش و تعلیق:
داستان اوج و فرود مناسبی دارد و میتواند به خوبی ذهن خواننده را به خود مشغول کند. از همان ابتدا حضور فرد ناشناسی که به چشم لارا آشنا میآید و وجود نوشتهها و گلها در لای کتابها، تا مهمانی کریسمس و بعد اتفاقاتی که میافتد همگی سیر رمان را برای مخاطب جذاب کرده است.
کشمکش و تعلیق بیرونی بین شخصیت لارا با بقیه شخصیتها و اتفاقاتی که در حال رخ دادن است به خوبی دیده میشود.
به کشمکش و تعلیق درونی هم به خوبی پرداخته شده است. لارا با اتفاقات عجیب و غریبی که برایش میافتد و رو در رو شدن با موجودات خاص و عجیب مدام در افکار خود با نگرانی، ترس، حیرت و... دست و پنجه نرم میکند.
ایده و پیرنگ:
ایده داستان، درباره دختریست به نام لارا که با برادرش زندگی میکند. روزهای یکشنبه با دوستش جولیا به کتابخانه میرود و کتابی مطالعه میکند. در آنجا متوجه شخصی میشود که در عین آشنا بودن ناشناس است. از طرفی لای کتابهای مورد علاقهاش گل و نوشته پیدا میکند و فکر میکند اینها کار همان شخص ناشناس باشد. در مهمانی شب کریسمس، لارا با شخصی که چهرهاش از پشت نقاب دیده نمیشود میرقصد و بعد سر از دنیای دیگری در میآورد که تحت سلطه شیطان است.
ایده داستان اگرچه کلیشه دارد. تقابل انسان و شیطان همیشه ایده جالبی برای خلق آثار ادبی بوده است اما سیر خوب داستان این کلیشه را تا حدی زیادی تحت تاثیر قرار داده است و باعث جذابیت آن برای مخاطب شده است.
ایرادات نگارشی:
ایرادات نگارشی بسیار در متن دیده میشوند؛ علائم نگارشی معمولا یا گذاشته نشدهاند و یا گاهی اشتباه استفاده شدهاند. فاصلهها و نیمفاصلهها هم گاهی رعایت شدهاند و گاهی هم نشدهاند. افعال در جای درست و متناسب با فاعلها انتخاب شدهاند. اما گاهی زمان افعال تغییر میکند که این خود باعث ضعف متن داستان میشود. در متن داستان اشتباهات تایپی و املایی فراوان دیده میشوند.
نکردِ بودم✖️ نکرده بودم✔️
قهقهش✖️ قهقههش✔️
بزارم✖️ بذارم✔️
سمته✖️ سمتِ✔️
بامزش✖️ بامزهش✔️
پیچیدم✖️ پیچیدم✔️
بوسهایی،✖️ بوسهای✔️ کلماتی که به ای ختم میشوند نیاز به دو (ی) ندارند.
گونم✖️ گونهم✔️
چهرت✖️ چهرهت✔️
آشفتست✖️ آشفتهست✔️
سر گرم✖️ سرگرم✔️
ظعیف✖️ ضعیف✔️
حظور✖️ حضور✔️
اللخصوص✖️ علیالخصوص✔️
ترهایی✖️ طرهای✔️
حضم✖️ هضم✔️
بیهودهایی✖️ بیهودهای✔️
جرعت✖️ جرات✔️
نیم ثانتی✖️ نیم سانتی✔️
کریح✖️ کریه✔️
سخرِ✖️ سخره✔️
پرتنال✖️ پورتال✔️
بلا اجبار✖️ به اجبار✔️ از نظر معنایی بلا اجبار معنی عکس آن چیزی که منظور شماست میدهد.
صداها و هنجارها✖️ هنجارها؟ این کلمه در اینجا هیچ معنایی ندارد✔️
و...
نقاط قوت:
ایده و پیرنگ، کشمکش و تعلیق، میانه و...
نقاط ضعف:
عنوان، خلاصه، مقدمه، آغاز، ایرادات نگارشی و...
سخن آخر با نویسنده
دوست گرامی، زهرای عزیزم
از خوندن داستان شما بسیار لذت بردم. ذهن خلاق شما در نگارش این رمان باعث زیبایی و هیجانانگیز بودن اون شده و تونسته به خوبی خواننده رو با خودش همراه کنه. بابت چنین توانایی به شما تبریک میگم
برای شما دوست عزیزم آرزوی موفقیت میکنم، قلمت مانا🌹