با عرض درود خدمت نویسنده عزیز
به نقد رمان شما میپردازم.
عنوان اثر:
عنوان رمان، ترکیبی از دو بخش ماوا(به معنای مکان، پناهگاه)+ مهر (محبت، خورشید) تشکیل شده بود. ماوا اسمی با ریشه عربی میباشد. در نگاه اول، ماوای مهر، احساسی لطیف را به مخاطب القا میکند و مخاطب موضوع اثر را عاشقانه گمان میکند.
عنوان شما چهل الی پنجاه درصد ( کلمهی مهر) کلیشه داشت. اندازه آن استاندارد بود و خلاقیت و آوای دلنشینی داشت. از لحاظ ارتباط معنایی، با یکی از ژانرها ارتباط داشت( بهتر است اگر ترتیب اجتماعی عاشقانه را دارا هستید، عناصر اجتماعی را به عنوانتان اضافه کنید!) و ارتباط آن با خلاصه، مقدمه و محتوای رمان بسیار کم بود.
ژانر اثر:
ژانرهای انتخابی اثر شما به ترتیب: اجتماعی، عاشقانه بودند که ترتیب آن رعایت شده بود.
ژانر عمده و اصلی شما اجتماعی بود که به خوبی اجرا شده بود اما دربارهی ژانر عاشقانه، هیچ عنصر عاشقانهای جز عنوان رمان، کمی هم نگاههای شک برانگیز و رفتارهای مراقبگونه و شاید در اخرین پارتتان آن دعوای عجیب پندار با ماهان(جایی که فصل دوم رمان درحال ته کشیدن است) وجود نداشت که بهتر است برای این وضعیت کاری کنید. از لحاظ همخوانی، رمان با ژانر اجتماعی در همخوانی کامل بود.
درکل، برای انتخاب صحیح ژانر بهتر بود: اجتماعی، تراژدی را انتخاب میکردید زیرا رمان شما تا اینجای داستان به ترتیب در این ژانرها دسته بندی میشود. (بهتر بود هرچه زودتر عاشقی را وارد داستان میکردید یا لااقل شدت دلتنگی شخصیتها را افزایش میدادید و درکل نیمچه زمینهی عاشقانهای داشتید، همیشه خوب است که تعادل را رعایت کنید.)
خلاصه اثر:
خلاصه اثرتان اندازهی استانداردی داشت و از هشت خط متشکل بود، حاشیهروی و شرح اضافاتی نداشت که خوب بود اما با خواندن خلاصهتان، هیچ تعلیق (یا حتی ابهامی که مخاطب را وادار به کنجکاوی دربارهی سرگذشت شخصیتتان بکند وجود نداشت) پرسش و حتی غلیان احساساتی برای مخاطب شکل نمیگیرد که نقطهی ضعف است. همچنین بهتر است خلاقیت و نوآوری جملات و دایره واژگانی خلاصه را افزایش بدهید و از تکرار مکررات بپرهیزید.
جلد اثر:
تصویر انتخاب شده، با ایده رمان و ژانرهای انتخاب شده در تضاد بود و از آنجایی که جلد هم مانند عنوان و خلاصهی اثر، معرف رمان شماست، در انتخاب تصویر جذاب کوتاهی کرده بودید. یک زن و مردی که ترکش میکند؟ تنها همین؟ این ژانر تراژدی را نشان میدهد نه اجتماعی یا حتی عاشقانه را. ایده رمان دخترکی قربانی تعدی با معشوقهایست که تقریبا هفت سال است او را رها کرده و اکنون پس از سرپا شدن دخترک، بازگشته است. این ایدهای نبود که به راحتی از آن بگذرید و تصویر جلدش را اینگونه سهلانه انتخاب کنید. چینش فونت و رنگ آن هم در هماهنگی با تصویر نبود.
مقدمه اثر:
مقدمه اندازهای استاندارد داشت اما با آغاز رمان، ارتباط چندانی نداشت و انگار که خلاصه را نوشتهاید.
در توصیف حالات شخصیت، باید جزئیتر مینوشتید گرچه خوب و گیرا عمل کرده بودید. عناصر اجتماعی در مقدمه را افزایش بدهید و جملهبندیها را بیشتر به هم مرتبط کنید تا مقدمهای زیباتر با میزان جذابیت بیشتر داشته باشید.
شروع اثر:
شروع هیجانانگیز با شرح یک کابوس! شروع شما یکی از نقاط قوت شماست. جملات جذابیت کافی را دارا هستند و مخاطب به فکر وا داشته میشود که شخصیت منفی کابوس دخترک کیست؟ این شروع برای رمانی با ژانر اجتماعی خوب است اما همانطور که گفتیم ژانر عاشقانه به کار گرفته نشده است ( مثلا میشد شخصیت اصلی حین فرار از دست هیولای کابوسهایش که همان متـ*ـجاوز داستان است از عشق قدیمیاش کمک بخواهد!). در وهله بعد، شروعتان به نکاتی مانند میگرن پناه و... اشاراتی میکند و ذهنیت مخاطب را میسازد لیکن در توصیفات مکانی و فضاسازی آغازین رمان، کوتاهی کرده بودید.
میانه اثر:
پس از جشن تولد، کشمکشها و سوالات شروع میشوند که تکوین میانهی رمان شماست و به خوبی پیش میرود.
گرچه روند درونی شخصیت هم به تندی اتفاقات بیرونی اثر است که از زیبایی رمان میکاهد. کلیشهی خاصی به چشم نمیخورد و ژانر اجتماعی در میانه اثر تجلی مییابد. اوج داستان، عمل معصومه است که نویسنده به تندی از آن رد شده و باید بیشتر روی تعلیقات این اتفاق مانور میداد. سپس، ورود شخصیتهای جدید با فصل دوم، حرفهای بود، شخصیتهایی که به گذشتهی پناه ربط داشتند و این گرههای جدید، روند رمان را از حالت خسته کننده درمیآوردند و نیز، در انتهای فصل دوم، پس زمینهی عاشقانهای اندوهناک جان گرفت.
زاویه دید:
زاویه دید منتخب نویسنده اول شخص مفرد بود که تا انتها، ثابت مانده بود و از این بابت سپاسگزارم. همچنین زاویه دید با ژانرها در تناسب بود و مخاطب میتوانست بدون گیج شدن، از رمان لذت ببرد.
همچنین شیوه روایت خوب و مناسب بود.
سیر اثر:
سیر رمان تند بود. توصیفات درونی پناه، تند بود و به اندازه کافی روی آن کار نشده بود که باتوجه به سیر تند بیرونی، سیری تند را برای رمان رقم میزنند. سیر درونی مناسب(متعادل) سیر کند درونی و سیر تند بیرونیست. درکل بهتر است کمی آرامتر به پیش بروید.
بافت متن:
لحن ترکیبی بود. یعنی مونولوگها ادبی و دیالوگها محاوره(با رعایت اصول نگارشی و زبانی که افراد تحصیلکرده از آن استفاده میکنند که درواقع زبان معیار است) بود و تا انتها ثابت مانده بود و دوگانگی نداشت. دایره و چینش واژگان، نو و غیر تکراری بودند و درکل بافت متن شما نقطهی قوت رمان است.
دیالوگها و مونولوگها:
متاسفانه دیالوگها، بسیار نزدیک به هم بودند و این مبحث، نشان میدهد در تمایز شخصیتها از هم و شخصیتپردازی، کوتاهی شده بود و نتوانسته بودید به خوبی عمل کنید. دیالوگها باید خاصتر میبودند و همچنین میزان استفادهی شما از علائم « نقطه » و « علامت تعجب »، بیش از حد بود. اندازهی دیالوگها مناسب بود. دیالوگها نکات مثبتی هم داشتند:
۱. باتوجه به فضای رمان شکل گرفته بودند.
۲. حالات شخصیت را تا حدی بیان میکردند.
مونولوگها، جذاب و گیرا بودند، کلمات به درستی به کار رفته بودند و خلاقیت داشتند. مونولوگها بیش از اندازه طولانی و خیلی کم نبودند و نقطهی قوت دیگر رمان، در مونولوگهای شماست و همچنین تناسب کافی میان مونولوگها و دیالوگها برقرار بود.
توصیفات(حالات، عواطف، سایر):
توصیفات درونی نسبت به سبک نگارش منتخب ( روایی و توصیفی) کم بود. عواطف به خوبی پردازش نشده بودند درست برخلاف حالات بیرونی که به خوبی و خلاقانه تشریح شده بودند (گرچه توصیفات بیشتر اوقات فقط دربارهی پناه بود که باتوجه به فرعی بودن دیگر شخصیتها، ایراد چندانی وارد نیست.)
توصیفات آوا، اصلا به چشم نمیخوردند!
گاهی ممکن بود کسی حرفی بزند و ما متوجه نشویم چه کسی این را گفته است. (مثلا در صحنهای، پناه به امیرمحمد و محمدرضا تشر میزند تا داد و بیداد نکنند زیرا معصومه خواب است) و من به عنوان خواننده، گیج و مبهوت بودم که چه کسی اینگونه درحال تشر زدن است؟ توصیفات آوا، نقش بسیار مهمی در فضاسازی و شرح حالات شخصیتها و حتی شخصیتپردازی دارند! کوتاهی در این امر را هرچه سریعتر جبران کنید.
درکل، باتوجه به نکات گفته شده شما در شرح حالات درونی و بیرونی شخصیت اصلی خود متوسط عمل کرده بودید.
توصیفات مکان:
توصیفات مکان کم بود، شما باید از مکانهایی که شخصیت پناه در آنها رفت و آمد داشت ذهنیت بیشتری به مخاطب میدادید و این کار از مهمترین قسمتهای فضاسازی در رمان است. توصیفاتی از موسسه، اتاق جشن تولد، اتاق نهارخوری خانهی مینو و رسول، حتی حیاط بیمارستان و... .
هیچکدام از اینها به درستی توصیف نشده بودند و گاهی روایتگونه بودن سبک نگارش، باعث چکشی بودن توصیفات مکان شده بود که زود از ذهن مخاطب پاک میشد (توصیف آشپزخانهی سوییت در اوایل رمان).
فضاسازی:
فضاسازی رمان، خوب بود اما میتوانست بهتر باشد.
آب و هوا، مکانها و حتی نشان دادن حالات افرادی که در جلسه مهم موسسه دربارهی یکی از مهمترین عناصر ایده، یعنی تعدی نشسته بودند، میتوانست به فضاسازی شما کمک شایانی بکند. درکل تنها نکته مثبت فضاسازی استفاده از خلاقیت و تخیلات و گاهی تجربیات شخصیت بود.
شخصیتپردازی:
شخصیتهای فرعی، همگی شکلی مهربان و خیرخواه داشتند و شخصیت اصلی، شخصی شکسته اما سختکوش بود با مشکلات روانی و جسمیاش. میتوان گفت شخصیتپردازی خوب اجرا شده بود اما شخصیتها، مشخصهای که آنها را از هم تمایز بدهد نداشتند حتی شخصیت اصلی جز یک مورد که آن هم دست کشیدن به روسری و داخل دادن موهایش بود که حالا یا از سر ترس گذشتهاش بود یا عادتی معمولی. شخصیت اصلی باید یک شخصیت همه جانبه باشد که شخصیت پناه اینگونه نبود و میتوانست خیلی بهتر روی آن کار شود و از لحاظ ظاهری هم نیازمند پردازش بیشتری بود. پناه، یک قربانی بود که توانسته بود از منجلابها و معضلات وحشتناکی که البته در رمان شرح داده نشد و میشد بهتر توصیف شود( روایت تجربیات شخصی بیشتر و حالات درونی)، خود را بیرون بکشد و به دیگران نیز کمک بکند. پس میشد او را بسیار فراتر از چیزی که در رمان میخوانیم، توصیف کرد و بطور غیرمستقیم، شخصیت خوب و قوی او را نشان مخاطب داد.
ایده و پیرنگ:
ایده، ایدهی دختری بود که پس از گذشتن از حادثهی تعدی، با خانوادهای از یک موسسه خیریه زندگی میکند و شغلی در آموزشگاه دارد و درواقع معلم است. همچنین احتمال زیادی میرود خانوادهاش او را طرد کرده باشند و از سوی عشق دیریناش هم مورد بیمهری و ترک قرار گرفته باشد و اکنون با جبران مهری که از سوی خانوادهی واقعیاش دریافت نکرده برای کودکان بیسرپرست، سعی در رفع کمبودهای خود و اصلاح جامعه دارد.
همچنین از لحاظ دیگر، طبق پیرنگی که دارد آشکارتر میشود دختر هنوز عاشق فردیست به نام پندار که احتمال میرود او برادرش هم باشد و فردی که قرار است به زندگی پناه بیاید دکتر ماهان ایرانی است زیرا پناه و پندار دارای شباهت اسمی بسیارند و پندار از دور مراقب اوست و حتی با دکتر ایرانی که غیرمستقیم رفتارهای یک عاشق را با پناه دارد، دعوا میکند که میتواند نشان از تعصب برادرانه او باشد. پس از لحاظ عاشقانه بودن آن، هنوز هیچچیز جز نگاههای خیرهی دکتر ماهان و همچنین حواس جمعیهای دکتر دیگر که اسمش را به خاطر نمیآورم نسبت به پناه و شاید رفتارهای با دست پس بزن با پا پیش بکشِ پندار، چیزی در دست نداریم.
ایده، کلیشهی کمی را داراست و ایدهی بسیار خوبیست که باید حتی بارهای دیگر هم روی آن کار شود و بارها نوشته شود. میزان باورپذیری ایده بسیار بالاست و هیچچیز غیرواقعیای در آن به چشم نمیخورد که با حقیقت در تضاد باشد.
کشمکش و تعلیق:
کشمکشها و تعلیقات به درستی در رمان جای گرفتهاند و جذابیت، ابهام و پستی بلندیهای خوبی را برای مخاطب رقم میزنند. گرههای زیادی در رمان وجود دارد که بعضی باز شده و بعضی هنوز در هالهی ابهام ماندهاند که از این رو رمان شما در دستهی رمانهای حرفهای قرار میگیرد و حوصلهی مخاطب سر نمیرود.
ایرادات نگارشی:
ایرادات نگارشی به چشم نمیخوردند.
سخن منتقد:
به توصیهها عمل کرده و رمان خود را به جایگاههای بالاتر ارتقا دهید، قلم خوب و رسالتمند شما لایق بهترینهاست.