به نام خالق قلم
عنوان: ملعبه(بازیچه مرگ)
نوشته: مهسا فرهادی
@win path
عنوان: ملعبه، از یک کلمه تشکیل شده که از نظر حجم مناسب است و کلیشه چندانی ندارد و به معنای بازیچه است. عنوان با ژانر معمایی و ترسناک ارتباط خوبی دارد اما با ژانر عاشقانه، ندارد. عنوان دوم، بازیچه مرگ هم تقریبا همان معنای عنوان اول را دارد، از دو واژه تشکیل شده است و حجم مناسبی دارد و کلیشه چندانی ندارد. و به نظر میرسد کاملتر از عنوان اول است و با خلاصه، مقدمه و سیر داستان ارتباط بیشتری دارد. هیچ کدام از دو عنوان لو دهنده داستان نیستند و از جذابیت کافی برخوردارند.
ژانر: ژانرهای انتخابی معمایی، عاشقانه و ترسناک است. ژانر معمایی ژانر قالب رمان است اما ژانر بعدی که به چشم میآید ژانر فانتزیست. فضای غیر واقعی داستان و همچنین وجود موجودات تخیلی به نام فلوگرسها این ژانر را در ذهن متبادر میکند. ژانر ترسناک هم تا حدودی در سیر داستان دیده میشود. اما تا اینجای داستان ژانر عاشقانه نمودی ندارد و انتظار میرود در ادامه شاهد ورود این ژانر هم باشیم. ولی از آنجایی که نویسنده نهایتا سه ژانر را میتواند انتخاب کند شاید به نظر میرسد بهترین انتخاب به ترتیب ژانر فانتزی، معمایی و ترسناک باشد. اگر در ادامه داستان ژانر عاشقانه در حاشیه قرار داشته باشد میتوان آن را از ژانرها حذف کرد و اگر ژانر عاشقانه بیشتر از ژانرهای دیگر قالب شود بهتر است یکی از سه ژانر پیشنهادی بر حسب میزان غلبه بر فضای داستان حذف شود.
خلاصه: خلاصه به زبان ادبی سادهای نوشته شده، کلیشهای نیست و از نظر حجم مناسب است. میزان جذابیت بالایی برای خواننده دارد و تنها سرنخهایی از داستان را در اختیار خواننده قرار میدهد. خلاصه با ژانر معمایی و ترسناک ارتباط خوبی دارد اما با ژانر عاشقانه خیر. همچنین با عنوان و سیر داستان مرتبط است.
جلد: تصویر جلد، دختریست در پس زمینهای از ماهگرفتگی که ابزار جنگی همراه خود دارد؛ انگار آماده رزم و پیکار است و به نسبت ژانر ترسناک با ژانر معمایی هماهنگی بیشتری دارد. و با ژانر عاشقانه ارتباطی ندارد. برای هماهنگی بیشتر جلد با ژانرها و فضای داستان بهتر بود فضا کمی تاریکتر شود و حضور مردی در تصویر ژانر عاشقانه را به ذهن خواننده بیاورد. همچنین جلد با عنوان، سیر داستان، خلاصه و مقدمه در ارتباط است.
مقدمه: متنی ادبیست که توسط خود نویسنده نوشته شده است و چهار خط است و کمی کوتاه. پیشنهاد میشود نویسنده عزیز چند خطی به مقدمه اضافه کند تا تاثیرگذاری بیشتری بر روی خواننده داشته باشد. مقدمه در عین سادگی زیبا و پرمفهوم و درعین حال جذاب است و با ژانر معمایی و ترسناک ارتباط خوبی دارد. همچنین با تصویر جلد، عنوان و سیر رمان همخوانی دارد.
آغاز: داستان با به هوش آمدن دختری ملیسا نام در اتاقکی ناشناخته و در حال حرکت و در حالی شروع میشود که دخترک چیزی از هویت خود و آنچه در حال اتفاق افتادن است را به یاد نمیآورد. حضور آدمهای مجهول و فضای ناشناخته، توصیفات مناسب نویسنده و خلق فضایی زیبا و به دور از کلیشه آغازی عالی را به وجود آورده که خواننده را برای خواندن ادامه داستان تشویق میکند.
میانه: روند داستان متعادل پیش میرود؛ حوادث و اتفاقات به درستی و به موقع رخ میدهند و این جذابیت داستان را برای خواننده بیشتر میکند. نویسنده با ذهن خلاق و قلم روان و قویاش به خوبی از پس نگارش وقایعی با ژانر معمایی و فانتزی برآمده است. همچنین سیر داستان از کلیشه به دور است.
داستان اوج و فرودهای زیادی دارد. اما اوج داستان زمانی اتفاق میافتد که ملیسا در جنگل از گروه جدا میافتد و خود را در لبه پرتگاهی میبیند که با حضور موجودات ترسناکی به نام فلوگرسها و حمله آنها به ملیسا به اوج خود میرسد.
میانه با عنوان، جلد، مقدمه و ژانر معمایی، فانتزی و ترسناک ارتباط خوبی دارد.
لحن و بافت: مونولوگها ادبی و دیالوگها محاوره هستند و این در همه جای متن داستان رعایت شده است. بین دیالوگها و مونولوگها تناسب خوبی وجود دارد.
شخصیت پردازی: توصیف شخصیت یعنی شخصیت پردازی درونی یا رفتاری و همچنین بیرونی و ظاهری به خوبی صورت گرفته است. به طور مثال زمانی که ملیسا برای اولین بار خود را در آینه میبیند《درون آینه دختری نحیف با تاپ سفید و شلوار مشکی رنگ میبینم، آن مرد حق داشت بگوید زیاد دوام نخواهم آورد.
متاسف شده و باز نگاه میکنم، دخترک درون آینه چشمانی به روشنایی آسمان دارد و صورت ظریفش در قاب موهای نسبتا کوتاه و طلایی رنگش رنگ پریده به نظرم میرسد.》
توصیفات: به
توصیفات مکان به خوبی پرداخته شده است.
《آرامآرام و با طمأنینه از کنار اتاقکهایی که با فاصلهی کم از هم بنا شده بودند گذشتم و درست بعد از خروج از راهروی باریکی که فاصلهی میان اتاقک سیصد و اتاقک شمارهی یک تشکیل داده بود، وارد جنگلی انبوه شدم.
روی زمین و تخته سنگها پوشیده از خزه بود و گیاهان مختلف زمین را سبز کرده بود. چند قدم به جلو برداشتم. بوتهی گلهای نیلوفر سرتاسر زمین را پوشانده بود.》
توصیف صدا و آوا هم به خوبی و در جای مناسب انجام شده است.
《درست در لحظهای که لوسی قصد رها کردن تیر را داشت صدایی کنار گوشم حس کردم و سپس یک حیوان سیاه رنگ کوچک از بالای شاخههای درخت بر روی سرم پرید که باعث شد جیغ بلندی از ته دل بزنم.》
توصیف احساسات و هیجانات، هم به خوبی صورت گرفته است. مثل توصیف ترس و وحشت ملیسا زمان مواجهه با فلوگرسها و یا حس دلسوزی او نسبت به بتی کم سن و سال و یا حس ناشناختهای که توجه ملیسا را نسبت به کینگ جلب میکند و....
نویسنده به خوبی از پس توصیفات کافی و مناسب با فضای داستانش برآمده است.
زاویه دید: داستان توسط اول شخص یا همان قهرمان داستان تعریف شده است و این در سیر داستان به خوبی رعایت شده است. نویسنده زاویه دید مناسبی را برای تعریف رمان خود با توجه به ژانرها و سیر داستان انتخاب کرده است.
کشمکش و تعلیق: داستان اوج و فرود زیادی دارد. کشمکش و تعلیق بیرونی به خوبی در سیر داستان اتفاق افتاده است. و همین اتفاقات رازآلود خواننده را برای خواندن ادامه رمان تشویق میکند.
کشمکش و تعلیق درونی هم در داستان وجود دارد و ملیسا، قهرمان داستان، مدام در افکارش با اتفاقاتی که برایش رخ میدهد، دیدهها و شنیدههایش درگیر میشود.
ایده و پیرنگ: ایده داستان، درباره اتفاقات معماگونه و ترسناکیست که برای ملیسا میافتد و تلاش او و تمام کسانیکه مانند او در این وضعیت گرفتار شدهاند برای نجات خودشان است. ایده و روند داستان از کلیشه به دور است و نویسنده با قلم توانمند و ذهن خلاقش، با جایگذاری درست وقایع به خوبی از پس پیش بردن داستان برآمده است.
ایرادات نگارشی: ایرادات نگارشی در متن دیده نمیشود.
*افعال در جای خود و در آخر جمله به کار رفتهاند.
* اصول پاراگرافبندی در متن رعایت شده و جملات به صورت تک و جدا از هم نیامدهاند.
*استفاده از علائم نگارشی به خوبی در متن رعایت شده است.
*اشتباهات تایپی چندانی در متن وجود ندارد. فاصلهها و نیمفاصلهها به خوبی رعایت شدهاند.
*ایرادات املایی چندانی هم در متن دیده نشد.
نقاط قوت: عنوان، خلاصه، آغاز، میانه، ایده و پیرنگ، کشمکش و تعلیق، توصیفات، شخصیت پردازی و...
نقاط ضعف: جلد
سخن آخر با نویسنده
مهسای عزیزم! ذهن خلاق و پویا و همچنین قلم توانای شما در خلق این داستان قابل تقدیر و تحسین است. به شخصه از خواندن داستان زیبای شما لذت بردم. فضاسازی فوقالعاده، توصیفات بهجا و به اندازه، فراز و فرودهای متناوب و خلق شخصیتهای ملموس، داستان شما رو در ذهن من تبدیل به یک فیلم سینمایی جذاب کرد که از تماشایش به شدت میتوان لذت برد.
دوست عزیزم موفق باشی و قلمت هر روز تواناتر از پیش🌹