به نام خدا.
عنوان:
عنوان از دو بخش مهر+خفته تشکیل شده بود. مهر به معنای مهربانی و عشق و خفته به معنای خواب است. در کل عنوان به معنای عشق و احساسی نهفته است.
قسمت اول رمان «مهر» با ژانر عاشقانه و قسمت دوم «خفته» با ژانر تراژدی مرتبط بود.
عنوان دارای چهل درصد کلیشه بود اما جذابیت کافی را برای خواننده داشت.
ژانر:
رمان دارای دو ژانر عاشقانه و تراژدی بود که احساسات و عواطفی که محنا به محمد داشت ژانر عاشقانه و گذشته و جدایی او از محمد و رنجهایی که میکشید ژانر تراژدی را هرچند کمرنگ دارا بود.
ژانرها با عنوان مرتبط بودند و نویسنده توانسته بود به خوبی ژانر عاشقانه را به تصویر بکشد.
جلد:
جلد رمان تصویری از دو دختر دست در دست هم بودند که مقابل ماه سایه انداخته بودند.
عکس جذابیت کافی را نداشت و همچنین با داستان و ژانر عاشقانه مرتبط نبود و اولین چیزی که با دیدن جلد در ذهن خواننده نقش میبست داستان دو دختر بود که چاشنی کمی نژادی شده بود.
خلاصه:
خلاصه بیشتر ابهامی بود و ژانر عاشقانه را دارا بود. نویسنده برای نگاشتن خلاصه از عشق یکطرفهی اول شخص صحبت کرده بود که مخاطب صحبتهایش عشقش را باور نداشت و رهایش کرده بود که ژانر تراژدی را هم دارا بود.
خلاصه از کلمات بسیار سادهای تشکیل شده بود و جذابیت کافی برای جذب خواننده را نداشت.
خلاصه با میانهی رمان و داستان مرتبط بود و اندازهی استانداردی داشت.
مقدمه:
مقدمه در نگاه اول عاشقانههای دخترک داستان را روایت میکند که رویای دوباره داشتنش عشقش را دارد و در انتهای متن دم از رفتن مخاطب صحبتهایش میزند.
مقدمه از نظر اندازه استاندارد بود اما کلمات سازندهاش بسیار ساده و روان بود.
مقدمه با ژانرها و داستان رمان مرتبط بود.
آغاز داستان:
داستان از آنجا شروع شد که محنا با رفتن پدرش سراغ کمدی رفت که پدرش باز کردنش را ممنوع کرده بود و آلبوم قدیمی شان را ورق زد. آغاز رمان به دور از کلیشه بود. نویسنده با به تصویر کشیدن فلش بکی از گذشته در قسمتهای ابتدایی رمان که خواننده هیچ ذهنیتی از داستان نداشت کمی غیر حرفهای عمل کرده بود چرا که رمان میتوانست شروع جذابتری داشته باشد.
میانه:
میانهی رمان با ژانرها، خلاصه و مقدمه مرتبط بود ونویسنده به خوبی توانسته بود به عشق یکطرفه را در حرکات و قسمتهای مختلف رمان بپردازد.
سیر رمان کمی تند بود و اتفاقات سریع و پشت سر هم اتفاق میافتاد.
اما نویسنده با استفاده فلشبکهای کوتاهی که از گذشته و عاشقانههایی که محنا تجربه کرده بود غیر حرفهای عمل کرده بود. فلشبکها علاوه بر اینکه جای درستی نگاشته نشده بود بلکه بسیار کوتاه بود و گاهی بدون ذکر کردن «فلشبک» به تصویر کشیده میشد که باعث گیج شدن خواننده میشد.
نقطه اوج:
نقطه اوج داستان زمانی بود که محنا همراه دوستش عشقی که رهایش کرده بود را در رستوران دید. دیدار او با محمد میتوانست خواننده را مجذوب به ادامه داستان کند.
نقطهی اوج داستان حدودا یست درصد دارای کلیشه بود.
دیالوگ مونولوگ:
اندازهی دیالوگها از مونولوکها کمتر بود و میشد گفت از نظر حجم بافت استاندارد دیالوگ و مونولوگ را داشت.
مونولوگها کشمکش درونی و افکار محنا را به تصویر میکشید، نویسنده به خوبی توانسته بود اینکه از دوری عشقش چه درد و غمی را به دوش میکشد را با نوشتن مونولوگ حرفهای به تصویر بکشد.
کشمکشهای بیرونی آنچنانی در داستان مشاهده نمیشد.
توصیفات و شخصیت پردازی:
نویسنده در شخصیت پردازی باتنی بسیار خوب و عالی عمل کرده بود و خواننده به خوبی میتوانست عواطف و ناراحتیهای محنا را درک کند اما در شخصیت پردازی ظاهری و توصیفات بسیار ضعیف عمل کرده بود، میشود گفت خواننده هیچ ذهنیتی از ظاهر مکانها و شخصیتهایی که در رمان مشاهده میشد را جز چشمهای مشکی سوگل و موها خاکستری پرویز ندارد.
توصیفات مکان نیز بسیار ضعیف بود و نویسنده فقط ایوانی که آن را با گل و گلدان تزئین کرده بود را به تصویر کشیده بود و خواننده درکی از محیط نداشت.
در روند رمان هیچ توصیفی از صدا و آواها نیز مشاهده نمیشد.
احساسات و درک موقعیت:
نویسنده در این قسمت بسیار فوقالعاده عمل کرده بود و به طور حرفهای توانسته بود احساسات و موقعیت محنا را به تصویر بکشد، خواننده به طرز باور نکردنی میتوانست موقعیتی که دخترک در آن قرار گرفته بود را درک کند.
زاویه دید:
زاویه دید از نگاه اول شخص «محنا» بود و در دو زمان حال و فلش بکهای بسیار کوتاهی به آن اندازهی چند دیالوگ از گذشته اتفاق میافتاد اما در قسمتی از رمان، زاویه دید رمان از زبان مرتضی «پدر محنا» را شاهد بودیم.
ایده:
داستان دربارهی دخترکی بهنام محنا بود که در گذشته رابطهی عاشقانهای را با پسر داییاش محمد تجربه کرده بود و محمد به دلایل نامعلوم رهایش کرده بود و حالا محنا در جستجوی محمد نامی بود که از پنج سال پیش هیچ خبری ا
ز او نداشت.
ایده دارای شصت درصد کلیشه بود. نویسنده میتوانست با پر و بال دادن به داستان ایدهای جذابتری را به قلم بکشد چرا که ایده جذابیت کافی را برای مجذوب کردن خواننده را نداشت.
ایرادات نگارشی:
ایرادات بسیار کمی در رمان مشاهده میشد که گواه از دقت بالای نویسنده حین به قلم کشیدن داستان است و یکی از نکات مثبت داستان به شمار میرود .
نقاط قوت:
ارتباط ژانرها با میانه و ایده
احساسات و درک موقعیت خوب
ایرادات نگارشی کم و... .
نقاط ضعف:
خلاصهی ساده و بدور از جذابیت
ایدهی دارای کلیشه
سیر رمان.
توصیفات کم و... .
به شخصته از خوندن رمان شما لذت بردم، استعدادتون برای نوشتن زیاده و
امیدوازم از این به بعد بیش از پیش قدرت قلمتون رو شاهد باشیم
خسته نباشید؛