جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

نقد شورا نقد شورا | نبض‌تنهایی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته نقد شورا توسط -پریزاد- با نام نقد شورا | نبض‌تنهایی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 140 بازدید, 4 پاسخ و 1 بار واکنش داشته است
نام دسته نقد شورا
نام موضوع نقد شورا | نبض‌تنهایی
نویسنده موضوع -پریزاد-
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط .Belinay.
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

-پریزاد-

سطح
6
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Sep
3,815
13,269
مدال‌ها
12
نام اثر: نبض تنهایی

نویسنده:سونیا جلالت

ژانر:فانتزی،عاشقانه

عضو گپ نظارت: (9) S.O.W

خلاصه:

دوشیزه آدرا دختر بزرگ ترین ناشر و ویراستار ایالت اورگن «هنری لوئیس پیتوک» است. او که سال ها پیش مادرش را از دست داده در دنیای تاریک تنهایی اش به سر می برد. اما شبی که این دوشیزه جوان با درخت زندگی ملاقات می کند ، زندگی اش به کل تغییر می کند. آدرا پس مدتی به واسطه جشنی که در خانه برای کریسمس ترتیب داده شده با پسری جوان به نام «اریک» آشنا می شود. او در این بین به رازهای عجیبی پی می برد که به درخت جادویی بی ربط نیست. اما این رازها چیست؟ تصمیم آدرا در مقابل آن‌ها، و درخت جادویی‌اش چه خواهد بود؟
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: آوا...
موضوع نویسنده

-پریزاد-

سطح
6
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Sep
3,815
13,269
مدال‌ها
12
IMG_۲۰۲۳۰۹۱۰_۱۹۵۴۰۸ (2) (1) (1) (1).jpg
بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحیم

نویسنده عزیز ضمن درود و عرض وقت‌بخیری خدمت شما: @Soniya87

سپاس‌گذاریم بابت اعتماد شما از نقد آثار خود در انجمن رمان بوک

منتقد رمان شما: @آوا...

*لطفا تا قبل از قرار‌گیری نقد توسط منتقد در این تایپک چیزی ارسال نکنید!

*همچنین پس از ارسال نقد این تاپیک به مدت دو روز باز خواهد بود تا شما نظر خود را نسبت به نقد اعلام نمایید!

*در صورتی که از نقد خود ناراضی بودید یا شکایتی از تالار نقد داشتید، می‌توانید شکایت خود را در تاپیک زیر ثبت کنید تا مورد بررسی قرار گیرد!
🔷️تایپک جامع انتقادات، پیشنهادات و شکایات

به امید موفقیت روز افزون شما
|کادر مدیریت تالار نقد|
 

آوا...

سطح
3
 
کاربر محروم شده
کاربر محروم شده
Nov
1,144
4,698
مدال‌ها
8
به نام سر آغاز آنچه که کلمات را به هم پیوسته دلنشین‌ترین متن کرده.

نقد رمان نبض تنهایی 🌱📕

*عنوان رمان
عنوان رمان از دو واژه نبض و تنهایی تشکیل شده که از نظر حجم مناسب است.
کلمه نبض دارای شصت درصد کلیشه است و با این حال دو واژه نبض تنهایی در کنار هم ترکیبی ساخته که می‌تواند تا حد مناسبی برای خواننده جذاب باشد اما انتخاب واژه‌ مناسب دیگری به جای واژه نبض یا تنهایی می‌تواند میزان کلیشه را کمتر و جذابیت عنوان را بیشتر کند. عنوان با ژانر عاشقانه، مقدمه، تصویر جلد، و میانه رمان تناسب دارد.


*ژانر‌های رمان
ژانر‌های انتخابی داستان از فانتزی و عاشقانه تشکیل شده است که با توجه به خلاصه و مقدمه و همچنین آغاز رمان، ژانرهای انتخابی به درستی جایگزین شده‌اند و از این بابت خورده‌ای به نویسنده گرفته نمی‌شود.
اما با توجه به حدودی از راز و رمزی بودن داستان و روند رمان، و همچنین نقاط اوجی که خواننده را با خود همراه می‌ساخت، بهتر است نویسنده ژانر معمایی را به عنوان ژانر سوم قرار دهد.
ژانر فانتزی به خوبی در خلاصه و مقدمه دیده میشد اما آن‌چنان خبری از رنگ و بوی عاشقانه نبود تا میانه‌ی رمان!
بهتر است برای ارتباط گیری بیشتر خواننده با اثر، چند خطی در اوایل داستان به ژانر عاشقانه‌ توجه بیشتر شود.


*جلد رمان
جلد رمان، از دختری در میان فضای تقریباً خیالی و سبز با طرحی زیبا را نشان می‌دهد که برای خواننده‌ی اثر در دید اول نمایان کننده‌ی ژانر فانتزی رمان است.
عنوان رمان که همان نبض تنهایی نام دارد کمی با سر و بدنه‌ی دخترِ درون جلد، پنهان شده است و از این بابت بهتر است برای بالاتر رفتن کیفیت اثر و همچنین جلد، فونت عنوان ویرایش شود و کمی بالاتر از سر و بدن دختر قرار بگیرد.
همان‌طور که قبل‌تر گفتم جلد با ژانر فانتزی رمان، ارتباط دارد اما با ژانر عاشقانه خیر!
پس از این بابت خواننده تنها شاهد یک داستان فانتزی می‌شود نه عاشقانه.


*خلاصه رمان
می‌توان گفت که خلاصه‌ی رمان، تقریباً اندازه‌‌ای استاندارد داشت. خلاصه با جمله بندی زیبایی به قلم کشیده شد و خواننده را با تعریف‌های زیبایی به خواندن داستان تشویق می‌کرد و با عنوان تا حدودی ارتباط داشت و خوش بختانه از اضافه گویی در خلاصه و لو دادن داستان پرهیز شده بود.
البته که با این حال و به نظر منِ منتقد بهتر است خلاصه ویرایش شود و اشاره‌ای به ژانر عاشقانه هم داشته باشد تا ژانرهای انتخابی زیر سوال نرود.
همان‌طور که قبل‌تر گفتم ژانر معمایی حتی خیلی بیشتر از عاشقانه در خلاصه دیده می‌شود. مثل ). (او در این بین به رازهای عجیبی پی می برد که به درخت جادویی بی ربط نیست. اما این رازها چیست؟ تصمیم آدرا در مقابل آن‌ها، و درخت جادویی‌اش چه خواهد بود؟)
متاسفانه در خلاصه و همچنین مقدمه نیم‌فاصله‌ی کلمات رعایت نشده بود!


*مقدمه رمان
متنی ادبی‌ست که توسط خود نویسنده نوشته شده، جذابیت مناسبی برای جذب خواننده دارد اما بسیار کوتاه است.
مقدمه هم باید بین سه تا نه خط باشد. مقدمه با ژانر فانتزی و تا حد کمی عاشقانه ارتباط دارد. با تصویر جلد، آغاز و میانه و عنوان رمان هم هم‌خوانی خوبی دارد.


*آغاز رمان
از توصیفات و جملات خلاقانه‌ای استفاده شده بود. مثل) ( دختری که زندگی کردن را با درخت زندگی آموخت) یا ( صدای پیانو از لابه لای پنجره‌ها به بیرون سرک می‌کشید تا روح طبیعت را با خودش بیامیزد.)
میشه گفت به عنوان خواننده‌ی یک رمان انتظار بیشتری از تعریف کردن راوی رمان که حالات و توصیفات اطراف را بیان می‌کرد داشتم؛ اما با این حال هم نویسنده به خوبی از پس توضیحات و پیش بردن آغاز رمان با جمله بندی درست و خلاق بر آمده بود.
توصیفات غیرمستقیم تقریباً حرفه‌ای به کار گرفته شده بود.


*میانه رمان ‌‌‌‌‌
سرعت را در پرداختن و رد شدن از لحظات و نقطه اوج‌های فانتزی رعایت کردن به خصوص در میانه رمان بسیار مهم است و خوشبختانه نویسنده این موضوع را جدی گرفته ‌است و اضافه گویی در میانه دیده نمی‌شد و این موجب خوش خلقی خواننده می‌شود.
همچنین با لمس عاشقانه‌ای از شخصیت‌های اصلی و قلم خوب نویسنده، خواننده احساس همزاد پنداری با شخصیت داستان می‌کند.
نویسنده با رعایت علائم نگارشی از پرش زمانی بی‌هدف و گیج شدن خواننده جلوگیری کرده است و روند رمان متعادل پیش می‌رود؛ حوادث و اتفاقات به درستی و به موقع رخ می‌دهند و این جذابیت داستان را برای خواننده بیشتر می‌کند. نویسنده با قلم روانش به خوبی از پس نگارش وقایعی با ژانر فانتزی و عاشقانه برآمده است. همچنین سیر داستان از کلیشه به دور است.
نقطه اوجی از رمان بسیار به مزاج خواننده خوش آمده است.
آن هم آن‌جا که ( درخت بعد از کمی مکث گفت:
- من از دل آدما خبر ندارم بانوی جوان. چشم‌هات همه چی رو میگه. تو ناراحتی، اما از چی؟
آدرا نفس عمیقی کشید و گفت:
- چرا نباید چهره مادرمو به یاد بیارم؟ اونم بعد از این مدت کوتاه؟
درخت پرسید:
- چرا باید به یاد بیاری؟ آدرا تو چند ساله مادرتو از دست دادی؟ هشت سال مدت کوتاهی نیست.
آدرا آرام گفت:
- اما اون مادر منه... ) و ...
در این‌جا خواننده شاهد عواطف بسیاری از شخصیت اصلی نسبت به مادرش میشه و همچنین (درخت آهی کشید و گفت:
_ بالاخره روزی می‌رسه که تو هم جایگاهت رو پیدا کنی بانوی جوان. تو جایگاهت رو تو زندگیت گم کردی. خیلی به نظر دیگران اهمیت میدی، این زندگی توئه آدرا! نزار تو رو سردرگم کنن.
آدرا سری تکان داد و با لبخندی کوچک پرسید:
_ بازم می‌گی؟
درخت خندید و گفت:
_ حتماً. خب باید بگم که گاهی باد، داستان‌های جالبی رو با خودش میاره. این داستانی رو که می‌خوام برات تعریف کنم، از همه بیش‌تر دوست دارم... .)
نقاط اوج با همراهی درخت داستان بسیار خواندنی به قلم کشیده شده است.


*لحن و بافت رمان
رعایت لحن و بافت رمان در تمامی پارت‌ها دیده میشد.
مونولوگ‌ها ادبی و دیالوگ‌ها محاوره هستند و این در همه جای متن داستان رعایت شده است. بین دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها تناسب خوبی وجود دارد.
حوصله سر نبوده و دیالوگ‌ها هم تاکید و هیجان کافی را برای باور پذیری خواننده آن هم در یک داستان فانتزی را به همراه داشتند.


*سیر رمان
به عنوان یک داستان فانتزی می‌توان گفت که سیر رمان، متعادل بوده و خواننده به خوبی با شخصیت همراه شده و با نقطه اوج های مناسب و به جایی که نویسنده به قلم کشیده است، خواننده هم همزاد پنداری کرده و با هیجانات رمان همراه می‌شود.
همچنین توصیف حالات شخصیت‌ها هم در این مورد بی‌تاثیر نبوده است.
مثل) ( صبح روز بعد خدمتکارها راس ساعت شش آدرا را از خواب نازش بیدار کردند و آماده‌اش کردند. مهمان‌های گلوریا برای صرف صبحانه می‌رسیدند و آدرا باید کله‌ی صبح بیدار میشد. بعد از یک ساعت طاقت فرسا، بالاخره کار خدمتکارها با آدرا به پایان رسید. آن‌ها موهای مشکی آدرا را به زیبایی جمع کرده بودند و چند لاخ از موهایش را رها کرده بودند. پیراهن بلند آبی رنگی تنش کرده بودند. آستین‌های لباس توری و کوتاه بود و دامنش دنباله‌ی توری داشت. روی سرش تاج کوچک نقره‌ای گذاشته بودند و دستکش‌های سفیدی هم دستش کرده بودند. بعد از رفتن خدمتکارها آدرا نفس راحتی کشید و به سالن اصلی رفت.)


*دیالوگ و مونولوگ‌های رمان
با رعایت علائم نگارشی و جایگذاری آن‌ها به درستی در دیالوگ‌ها‌ی محاوره‌ای و مونولوگ‌های ادبی داستان، سطح کیفیت قلم بالا رفته است.
دیالوگ‌ها به جا گفته شده و هر کدام با معنا و و مفهومی‌ست و اضافه گویی نشده است و تناسب خوبی دارند.


*شخصیت پردازی
شخصیت‌های اصلی رمان و مونولوگ‌های گفته شده همگی برای خواننده جذب کافی را به همراه داشته است‌.
خوشبختانه نویسنده با توصیف به جا و به موقع و همچنین به دور از کلیشه در مورد شخصیت‌ها به زیبایی به شخصیت پردازی پرداخته است و خواننده می‌تواند به راحتی در ذهن فضا و حتی خورده شخصیت‌های اصلی رمان را تصور کن .
توصیف شخصیت‌ شامل شخصیت پردازی درونی یا رفتاری و همچنین بیرونی و ظاهری کم و بیش صورت گرفته است.
مثل) (بنی با قد کوتاهش و قیافه بامزه‌اش به طرف آدرا رفت و گفت:)
بهتر است توصیفات شخصیت‌های بیرونی برای دیگر را هم به همین قوت در پیش بگیرند تا به کیفیت قلم و شخصیت‌ پردازی‌های رمان افزوده شود.


*کشمکش و تعلیق رمان
و اما نکته‌ی بسیار مهمی که در زمان‌های فانتزی هم بسیار مورد نقد قرار می‌گیرد همان تعلیق و کشمش‌ها هستند.
داستان اوج و فرود مناسبی دارد و همان‌طور که قبل‌تر گفتم نقطه‌ اوج های به جا و درستی نوشته شده است. کشمکش و تعلیق بیرونی به خوبی در سیر داستان اتفاق افتاده است. و همین اتفاقات و ماجراهایی که برای شخصیت‌های رمان پیش می‌آید، خواننده را برای خواندن ادامه رمان تشویق می‌کند.

کشمکش درونی با توجه به مونولوگ‌های داستان، خواننده با شخصیت و کشمکش‌هایش همراه میشد و از این نظر نویسنده نکات را به خوبی رعایت کرده بود. در کل کشمکش درونی و همچنین تعلیق هم در داستان وجود دارد و شخصیت‌های اصلی، مدام در افکارشان با اتفاقاتی که رخ می‌دهد، با دیده‌ها و شنیده‌هایشان درگیر می‌شوند. تعلیق، اولین دلیلی است که ما یک داستان را دنبال می کنیم و به نحوی جذبش می‌شویم. اولین چیزی که یک ذهن خواننده را به حرکت و خواندن ادامه‌ی داستان مجبور می‌کند، محرک‌هایی است که از محیط می‌گیرد. این که چه طور دفاع کند، چه طور حس کند، چه طور خودش را نجات بدهد و چه طور برای این محرک، جوابی پیدا کند.
همان‌طور که قبل‌تر اشاره کردم، تعلیق در اوایل آغاز رمان و همچنین خلاصه و تا حدودی مقدمه دیده می‌شود.


*توصیف مکان
می‌توان گفت به طور تقریبی و تا حدودی حرفه‌ای به کار گرفته شده بود و این برای نویسنده‌ی نو قلم و تازه وارد بسیار مورد تحسین و تشویق است.
در این میان توصیف‌ صدا و آواها نسبتاً خوب بود. و پیشنهاد می‌شود؛ همان‌طور که نویسنده‌ در اوایل داستان فضا سازی را به خوبی رعایت کرده است در اخر هم این نکته را در نظر بگیرد.
خواننده باید جدا از همزاد پنداری و تصور شخصیت‌های رمان، بتواند خودش را در گیر و بم داستان و مکان‌های به قلم کشیده ببیند؛ به طوری که اگر در جایی از رمان به صدای پرندگان اشاره شده باشد، خواننده هم با شخصیت داستان صداها را بشنود و هیجاناتشان یکسان شود.


*توصیف احساسات
توصیف احساسات خوب به کار گرفته شده بود و به نظرم نیمی از پرداختن به شخصیت‌های رمان و داستان، همین توصیف حالات و احساسات است که نویسنده به خوبی رعایت کرده بود.
بهتر و بیشتر از توصیفات دیگر در متن داستان دیده میشد و این مسئله باز هم به نظر منِ منتقد بسیار مهم است که خواننده بتواند با روحیات و احساسات عوامل و شخصیت‌های رمان ارتباط بگیرد و همزاد پنداری کند و چه بسا در جایی از رمان با شخصیت رمان، حس کنجکاوی و خوشحالی و غم در خواننده هم بیدار شود.
پیشنهاد می‌شود تا آخر رمان، نویسنده از توصیف احساسات شخصیت‌ها جا نماند و حتماً حرفه‌ای به قلم کشیده شود تا ذوق و شوق و همچنین همزاد پنداری خواننده را همراه داشته باشد.


*زاویه دید رمان
از دید سوم شخص تعریف و گفته می‌شد و خوش‌بختانه در تمامی پارت‌ها مونولوگ‌های ادبی به خوبی رعایت شده بود و این در سیر داستان به خوبی رعایت شده است.
دیالوگ‌ها و زبان محاوره‌ای که بین شخصیت‌ها رد و بدل میشد به جذابیت و کیفیت سطح قلم نویسنده افزوده بود.
مثالی از رعایت مونولوگ‌های ادبی و دیالوگ‌های محاوره‌ای رمان). ( پسری که او را به جمع خود ملحق کرده بود لبخندی زد و گفت:
- متشکرم.
آدرا سری تکان داد و تا خواست از آن‌ها دور شود، صدایی مانع شد که پرسید:
- عذر می‌خوام. معمار عمارت کی بود؟
آدرا کمی فکر کرد و گفت:
- اگه اشتباه نکنم ادوارد فولکس.
چشمان پسر با شنیدن این حرف برق زد و با لبخند تشکر کرد. بنی بدوبدو خودش را به آدرا رساند و از دامن آدرا آویزان شد و با صدای کشیده‌ای گفت:آدرا)


*ایده و پیرینگ رمان
رمان ایده‌ای فانتزی را به همراه دارد.
داستانی درباره‌ی دوشیزه‌ای جوان به نام آدرا که سال ها پیش مادرش را از دست داده در دنیای تاریک تنهایی اش به سر می‌برد. و در این بین سال‌های فانتزی و راز و رمز های زندگی‌اش مثل تصمیم آدرا در مقابل آن‌ها، و درخت جادویی‌اش چه خواهد بود؟
خوانندگان علاقمند به داستان و رمان‌های فانتزی را به خوبی با خود همراه می‌سازد.


*ایرادات نگارشی رمان
متاسفانه در اوایل رمان، خلاصه و مقدمه دیده میشد.
رعایت نیم‌فاصله به بالا رفتن کیفیت رمان و سطح قلم نویسنده بسیار بسیار کمک می‌کند.
از این بابت خواهش می‌کنم ویرایش شود تا خواننده با سردرگمی میان ایرادات نگارشی از خواندن رمان باز نماند.
می برد. *می‌برد
زندگی اش. *زندگی‌اش
می کند. *می‌کند
سال ها. *سال‌ها
بزرگ ترین. *بزرگ‌ترین
می شود. *می‌شود.
تنهایی اش. *تنهایی‌اش
میگذرد. *می‌گذرد
می سراید. *می‌سراید
هیچوقت. *هیچ‌وقت
نمی تواند. *نمی‌تواند
جرئت. *جرعت
ستاره ها. *ستاره‌ها
می توانست. *می‌توانست
نمی توان. نمی‌توان
و ....


*نقاط ضعف رمان
عنوان، جلد( عنوان بالاتر تایپ شود)، ژانرهای انتخابی( ژانر معمایی اضافه شود)، خلاصه ( به ژانر عاشقانه اشاره شود)، مقدمه( کوتاه بود، دو سه خطی اضافه شود)، ایرادات نگارشی.


*نقاط قوت
ایده و پیرنگ، اغازین، میانه، توصیف مکان، توصیف آواها، همچنین تا حدود زیادی شخصیت پردازی و تعلیق.


سخن منتقد:
نویسنده عزیز به یاد داشته باشید که هیچ مشکل و رنجی بزرگ‌تر از نهفته نگه داشتن یک داستان ناگفته در درون خود نیست." پس هرطور شده به نوشتن ادامه دهید و قلم در دست بچرخانید برای نوشته‌های آینده.
پیشنهاد‌ها و بیان ایرادات ریز شما تنها برای پرتاب به سکوی بالا‌تر است برای پیشرفت و نه هیچ چیز دیگر.
رمان نبض تنهایی چشم‌نواز با محتوای زیبایی‌ست؛ امیدوارم تا اخر ادامه بدید :)❤️🦋
موفق باشید :)
قلمت مانا🌹
 
موضوع نویسنده

-پریزاد-

سطح
6
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Sep
3,815
13,269
مدال‌ها
12
به نام سر آغاز آنچه که کلمات را به هم پیوسته دلنشین‌ترین متن کرده.

نقد رمان نبض تنهایی 🌱📕

*عنوان رمان
عنوان رمان از دو واژه نبض و تنهایی تشکیل شده که از نظر حجم مناسب است.
کلمه نبض دارای شصت درصد کلیشه است و با این حال دو واژه نبض تنهایی در کنار هم ترکیبی ساخته که می‌تواند تا حد مناسبی برای خواننده جذاب باشد اما انتخاب واژه‌ مناسب دیگری به جای واژه نبض یا تنهایی می‌تواند میزان کلیشه را کمتر و جذابیت عنوان را بیشتر کند. عنوان با ژانر عاشقانه، مقدمه، تصویر جلد، و میانه رمان تناسب دارد.


*ژانر‌های رمان
ژانر‌های انتخابی داستان از فانتزی و عاشقانه تشکیل شده است که با توجه به خلاصه و مقدمه و همچنین آغاز رمان، ژانرهای انتخابی به درستی جایگزین شده‌اند و از این بابت خورده‌ای به نویسنده گرفته نمی‌شود.
اما با توجه به حدودی از راز و رمزی بودن داستان و روند رمان، و همچنین نقاط اوجی که خواننده را با خود همراه می‌ساخت، بهتر است نویسنده ژانر معمایی را به عنوان ژانر سوم قرار دهد.
ژانر فانتزی به خوبی در خلاصه و مقدمه دیده میشد اما آن‌چنان خبری از رنگ و بوی عاشقانه نبود تا میانه‌ی رمان!
بهتر است برای ارتباط گیری بیشتر خواننده با اثر، چند خطی در اوایل داستان به ژانر عاشقانه‌ توجه بیشتر شود.


*جلد رمان
جلد رمان، از دختری در میان فضای تقریباً خیالی و سبز با طرحی زیبا را نشان می‌دهد که برای خواننده‌ی اثر در دید اول نمایان کننده‌ی ژانر فانتزی رمان است.
عنوان رمان که همان نبض تنهایی نام دارد کمی با سر و بدنه‌ی دخترِ درون جلد، پنهان شده است و از این بابت بهتر است برای بالاتر رفتن کیفیت اثر و همچنین جلد، فونت عنوان ویرایش شود و کمی بالاتر از سر و بدن دختر قرار بگیرد.
همان‌طور که قبل‌تر گفتم جلد با ژانر فانتزی رمان، ارتباط دارد اما با ژانر عاشقانه خیر!
پس از این بابت خواننده تنها شاهد یک داستان فانتزی می‌شود نه عاشقانه.


*خلاصه رمان
می‌توان گفت که خلاصه‌ی رمان، تقریباً اندازه‌‌ای استاندارد داشت. خلاصه با جمله بندی زیبایی به قلم کشیده شد و خواننده را با تعریف‌های زیبایی به خواندن داستان تشویق می‌کرد و با عنوان تا حدودی ارتباط داشت و خوش بختانه از اضافه گویی در خلاصه و لو دادن داستان پرهیز شده بود.
البته که با این حال و به نظر منِ منتقد بهتر است خلاصه ویرایش شود و اشاره‌ای به ژانر عاشقانه هم داشته باشد تا ژانرهای انتخابی زیر سوال نرود.
همان‌طور که قبل‌تر گفتم ژانر معمایی حتی خیلی بیشتر از عاشقانه در خلاصه دیده می‌شود. مثل ). (او در این بین به رازهای عجیبی پی می برد که به درخت جادویی بی ربط نیست. اما این رازها چیست؟ تصمیم آدرا در مقابل آن‌ها، و درخت جادویی‌اش چه خواهد بود؟)
متاسفانه در خلاصه و همچنین مقدمه نیم‌فاصله‌ی کلمات رعایت نشده بود!


*مقدمه رمان
متنی ادبی‌ست که توسط خود نویسنده نوشته شده، جذابیت مناسبی برای جذب خواننده دارد اما بسیار کوتاه است.
مقدمه هم باید بین سه تا نه خط باشد. مقدمه با ژانر فانتزی و تا حد کمی عاشقانه ارتباط دارد. با تصویر جلد، آغاز و میانه و عنوان رمان هم هم‌خوانی خوبی دارد.


*آغاز رمان
از توصیفات و جملات خلاقانه‌ای استفاده شده بود. مثل) ( دختری که زندگی کردن را با درخت زندگی آموخت) یا ( صدای پیانو از لابه لای پنجره‌ها به بیرون سرک می‌کشید تا روح طبیعت را با خودش بیامیزد.)
میشه گفت به عنوان خواننده‌ی یک رمان انتظار بیشتری از تعریف کردن راوی رمان که حالات و توصیفات اطراف را بیان می‌کرد داشتم؛ اما با این حال هم نویسنده به خوبی از پس توضیحات و پیش بردن آغاز رمان با جمله بندی درست و خلاق بر آمده بود.
توصیفات غیرمستقیم تقریباً حرفه‌ای به کار گرفته شده بود.


*میانه رمان ‌‌‌‌‌
سرعت را در پرداختن و رد شدن از لحظات و نقطه اوج‌های فانتزی رعایت کردن به خصوص در میانه رمان بسیار مهم است و خوشبختانه نویسنده این موضوع را جدی گرفته ‌است و اضافه گویی در میانه دیده نمی‌شد و این موجب خوش خلقی خواننده می‌شود.
همچنین با لمس عاشقانه‌ای از شخصیت‌های اصلی و قلم خوب نویسنده، خواننده احساس همزاد پنداری با شخصیت داستان می‌کند.
نویسنده با رعایت علائم نگارشی از پرش زمانی بی‌هدف و گیج شدن خواننده جلوگیری کرده است و روند رمان متعادل پیش می‌رود؛ حوادث و اتفاقات به درستی و به موقع رخ می‌دهند و این جذابیت داستان را برای خواننده بیشتر می‌کند. نویسنده با قلم روانش به خوبی از پس نگارش وقایعی با ژانر فانتزی و عاشقانه برآمده است. همچنین سیر داستان از کلیشه به دور است.
نقطه اوجی از رمان بسیار به مزاج خواننده خوش آمده است.
آن هم آن‌جا که ( درخت بعد از کمی مکث گفت:
- من از دل آدما خبر ندارم بانوی جوان. چشم‌هات همه چی رو میگه. تو ناراحتی، اما از چی؟
آدرا نفس عمیقی کشید و گفت:
- چرا نباید چهره مادرمو به یاد بیارم؟ اونم بعد از این مدت کوتاه؟
درخت پرسید:
- چرا باید به یاد بیاری؟ آدرا تو چند ساله مادرتو از دست دادی؟ هشت سال مدت کوتاهی نیست.
آدرا آرام گفت:
- اما اون مادر منه... ) و ...
در این‌جا خواننده شاهد عواطف بسیاری از شخصیت اصلی نسبت به مادرش میشه و همچنین (درخت آهی کشید و گفت:
_ بالاخره روزی می‌رسه که تو هم جایگاهت رو پیدا کنی بانوی جوان. تو جایگاهت رو تو زندگیت گم کردی. خیلی به نظر دیگران اهمیت میدی، این زندگی توئه آدرا! نزار تو رو سردرگم کنن.
آدرا سری تکان داد و با لبخندی کوچک پرسید:
_ بازم می‌گی؟
درخت خندید و گفت:
_ حتماً. خب باید بگم که گاهی باد، داستان‌های جالبی رو با خودش میاره. این داستانی رو که می‌خوام برات تعریف کنم، از همه بیش‌تر دوست دارم... .)
نقاط اوج با همراهی درخت داستان بسیار خواندنی به قلم کشیده شده است.


*لحن و بافت رمان
رعایت لحن و بافت رمان در تمامی پارت‌ها دیده میشد.
مونولوگ‌ها ادبی و دیالوگ‌ها محاوره هستند و این در همه جای متن داستان رعایت شده است. بین دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها تناسب خوبی وجود دارد.
حوصله سر نبوده و دیالوگ‌ها هم تاکید و هیجان کافی را برای باور پذیری خواننده آن هم در یک داستان فانتزی را به همراه داشتند.


*سیر رمان
به عنوان یک داستان فانتزی می‌توان گفت که سیر رمان، متعادل بوده و خواننده به خوبی با شخصیت همراه شده و با نقطه اوج های مناسب و به جایی که نویسنده به قلم کشیده است، خواننده هم همزاد پنداری کرده و با هیجانات رمان همراه می‌شود.
همچنین توصیف حالات شخصیت‌ها هم در این مورد بی‌تاثیر نبوده است.
مثل) ( صبح روز بعد خدمتکارها راس ساعت شش آدرا را از خواب نازش بیدار کردند و آماده‌اش کردند. مهمان‌های گلوریا برای صرف صبحانه می‌رسیدند و آدرا باید کله‌ی صبح بیدار میشد. بعد از یک ساعت طاقت فرسا، بالاخره کار خدمتکارها با آدرا به پایان رسید. آن‌ها موهای مشکی آدرا را به زیبایی جمع کرده بودند و چند لاخ از موهایش را رها کرده بودند. پیراهن بلند آبی رنگی تنش کرده بودند. آستین‌های لباس توری و کوتاه بود و دامنش دنباله‌ی توری داشت. روی سرش تاج کوچک نقره‌ای گذاشته بودند و دستکش‌های سفیدی هم دستش کرده بودند. بعد از رفتن خدمتکارها آدرا نفس راحتی کشید و به سالن اصلی رفت.)


*دیالوگ و مونولوگ‌های رمان
با رعایت علائم نگارشی و جایگذاری آن‌ها به درستی در دیالوگ‌ها‌ی محاوره‌ای و مونولوگ‌های ادبی داستان، سطح کیفیت قلم بالا رفته است.
دیالوگ‌ها به جا گفته شده و هر کدام با معنا و و مفهومی‌ست و اضافه گویی نشده است و تناسب خوبی دارند.


*شخصیت پردازی
شخصیت‌های اصلی رمان و مونولوگ‌های گفته شده همگی برای خواننده جذب کافی را به همراه داشته است‌.
خوشبختانه نویسنده با توصیف به جا و به موقع و همچنین به دور از کلیشه در مورد شخصیت‌ها به زیبایی به شخصیت پردازی پرداخته است و خواننده می‌تواند به راحتی در ذهن فضا و حتی خورده شخصیت‌های اصلی رمان را تصور کن .
توصیف شخصیت‌ شامل شخصیت پردازی درونی یا رفتاری و همچنین بیرونی و ظاهری کم و بیش صورت گرفته است.
مثل) (بنی با قد کوتاهش و قیافه بامزه‌اش به طرف آدرا رفت و گفت:)
بهتر است توصیفات شخصیت‌های بیرونی برای دیگر را هم به همین قوت در پیش بگیرند تا به کیفیت قلم و شخصیت‌ پردازی‌های رمان افزوده شود.


*کشمکش و تعلیق رمان
و اما نکته‌ی بسیار مهمی که در زمان‌های فانتزی هم بسیار مورد نقد قرار می‌گیرد همان تعلیق و کشمش‌ها هستند.
داستان اوج و فرود مناسبی دارد و همان‌طور که قبل‌تر گفتم نقطه‌ اوج های به جا و درستی نوشته شده است. کشمکش و تعلیق بیرونی به خوبی در سیر داستان اتفاق افتاده است. و همین اتفاقات و ماجراهایی که برای شخصیت‌های رمان پیش می‌آید، خواننده را برای خواندن ادامه رمان تشویق می‌کند.

کشمکش درونی با توجه به مونولوگ‌های داستان، خواننده با شخصیت و کشمکش‌هایش همراه میشد و از این نظر نویسنده نکات را به خوبی رعایت کرده بود. در کل کشمکش درونی و همچنین تعلیق هم در داستان وجود دارد و شخصیت‌های اصلی، مدام در افکارشان با اتفاقاتی که رخ می‌دهد، با دیده‌ها و شنیده‌هایشان درگیر می‌شوند. تعلیق، اولین دلیلی است که ما یک داستان را دنبال می کنیم و به نحوی جذبش می‌شویم. اولین چیزی که یک ذهن خواننده را به حرکت و خواندن ادامه‌ی داستان مجبور می‌کند، محرک‌هایی است که از محیط می‌گیرد. این که چه طور دفاع کند، چه طور حس کند، چه طور خودش را نجات بدهد و چه طور برای این محرک، جوابی پیدا کند.
همان‌طور که قبل‌تر اشاره کردم، تعلیق در اوایل آغاز رمان و همچنین خلاصه و تا حدودی مقدمه دیده می‌شود.


*توصیف مکان
می‌توان گفت به طور تقریبی و تا حدودی حرفه‌ای به کار گرفته شده بود و این برای نویسنده‌ی نو قلم و تازه وارد بسیار مورد تحسین و تشویق است.
در این میان توصیف‌ صدا و آواها نسبتاً خوب بود. و پیشنهاد می‌شود؛ همان‌طور که نویسنده‌ در اوایل داستان فضا سازی را به خوبی رعایت کرده است در اخر هم این نکته را در نظر بگیرد.
خواننده باید جدا از همزاد پنداری و تصور شخصیت‌های رمان، بتواند خودش را در گیر و بم داستان و مکان‌های به قلم کشیده ببیند؛ به طوری که اگر در جایی از رمان به صدای پرندگان اشاره شده باشد، خواننده هم با شخصیت داستان صداها را بشنود و هیجاناتشان یکسان شود.


*توصیف احساسات
توصیف احساسات خوب به کار گرفته شده بود و به نظرم نیمی از پرداختن به شخصیت‌های رمان و داستان، همین توصیف حالات و احساسات است که نویسنده به خوبی رعایت کرده بود.
بهتر و بیشتر از توصیفات دیگر در متن داستان دیده میشد و این مسئله باز هم به نظر منِ منتقد بسیار مهم است که خواننده بتواند با روحیات و احساسات عوامل و شخصیت‌های رمان ارتباط بگیرد و همزاد پنداری کند و چه بسا در جایی از رمان با شخصیت رمان، حس کنجکاوی و خوشحالی و غم در خواننده هم بیدار شود.
پیشنهاد می‌شود تا آخر رمان، نویسنده از توصیف احساسات شخصیت‌ها جا نماند و حتماً حرفه‌ای به قلم کشیده شود تا ذوق و شوق و همچنین همزاد پنداری خواننده را همراه داشته باشد.


*زاویه دید رمان
از دید سوم شخص تعریف و گفته می‌شد و خوش‌بختانه در تمامی پارت‌ها مونولوگ‌های ادبی به خوبی رعایت شده بود و این در سیر داستان به خوبی رعایت شده است.
دیالوگ‌ها و زبان محاوره‌ای که بین شخصیت‌ها رد و بدل میشد به جذابیت و کیفیت سطح قلم نویسنده افزوده بود.
مثالی از رعایت مونولوگ‌های ادبی و دیالوگ‌های محاوره‌ای رمان). ( پسری که او را به جمع خود ملحق کرده بود لبخندی زد و گفت:
- متشکرم.
آدرا سری تکان داد و تا خواست از آن‌ها دور شود، صدایی مانع شد که پرسید:
- عذر می‌خوام. معمار عمارت کی بود؟
آدرا کمی فکر کرد و گفت:
- اگه اشتباه نکنم ادوارد فولکس.
چشمان پسر با شنیدن این حرف برق زد و با لبخند تشکر کرد. بنی بدوبدو خودش را به آدرا رساند و از دامن آدرا آویزان شد و با صدای کشیده‌ای گفت:آدرا)


*ایده و پیرینگ رمان
رمان ایده‌ای فانتزی را به همراه دارد.
داستانی درباره‌ی دوشیزه‌ای جوان به نام آدرا که سال ها پیش مادرش را از دست داده در دنیای تاریک تنهایی اش به سر می‌برد. و در این بین سال‌های فانتزی و راز و رمز های زندگی‌اش مثل تصمیم آدرا در مقابل آن‌ها، و درخت جادویی‌اش چه خواهد بود؟
خوانندگان علاقمند به داستان و رمان‌های فانتزی را به خوبی با خود همراه می‌سازد.


*ایرادات نگارشی رمان
متاسفانه در اوایل رمان، خلاصه و مقدمه دیده میشد.
رعایت نیم‌فاصله به بالا رفتن کیفیت رمان و سطح قلم نویسنده بسیار بسیار کمک می‌کند.
از این بابت خواهش می‌کنم ویرایش شود تا خواننده با سردرگمی میان ایرادات نگارشی از خواندن رمان باز نماند.
می برد. *می‌برد
زندگی اش. *زندگی‌اش
می کند. *می‌کند
سال ها. *سال‌ها
بزرگ ترین. *بزرگ‌ترین
می شود. *می‌شود.
تنهایی اش. *تنهایی‌اش
میگذرد. *می‌گذرد
می سراید. *می‌سراید
هیچوقت. *هیچ‌وقت
نمی تواند. *نمی‌تواند
جرئت. *جرعت
ستاره ها. *ستاره‌ها
می توانست. *می‌توانست
نمی توان. نمی‌توان
و ....


*نقاط ضعف رمان
عنوان، جلد( عنوان بالاتر تایپ شود)، ژانرهای انتخابی( ژانر معمایی اضافه شود)، خلاصه ( به ژانر عاشقانه اشاره شود)، مقدمه( کوتاه بود، دو سه خطی اضافه شود)، ایرادات نگارشی.


*نقاط قوت
ایده و پیرنگ، اغازین، میانه، توصیف مکان، توصیف آواها، همچنین تا حدود زیادی شخصیت پردازی و تعلیق.


سخن منتقد:
نویسنده عزیز به یاد داشته باشید که هیچ مشکل و رنجی بزرگ‌تر از نهفته نگه داشتن یک داستان ناگفته در درون خود نیست." پس هرطور شده به نوشتن ادامه دهید و قلم در دست بچرخانید برای نوشته‌های آینده.
پیشنهاد‌ها و بیان ایرادات ریز شما تنها برای پرتاب به سکوی بالا‌تر است برای پیشرفت و نه هیچ چیز دیگر.
رمان نبض تنهایی چشم‌نواز با محتوای زیبایی‌ست؛ امیدوارم تا اخر ادامه بدید :)❤️🦋
موفق باشید :)
قلمت مانا🌹
ممنونم بابت وقتی که گذاشتید... .
خسته نباشید.
 
  • لاو
واکنش‌ها[ی پسندها]: آوا...

.Belinay.

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Aug
499
5,085
مدال‌ها
2
به نام سر آغاز آنچه که کلمات را به هم پیوسته دلنشین‌ترین متن کرده.

نقد رمان نبض تنهایی 🌱📕

*عنوان رمان
عنوان رمان از دو واژه نبض و تنهایی تشکیل شده که از نظر حجم مناسب است.
کلمه نبض دارای شصت درصد کلیشه است و با این حال دو واژه نبض تنهایی در کنار هم ترکیبی ساخته که می‌تواند تا حد مناسبی برای خواننده جذاب باشد اما انتخاب واژه‌ مناسب دیگری به جای واژه نبض یا تنهایی می‌تواند میزان کلیشه را کمتر و جذابیت عنوان را بیشتر کند. عنوان با ژانر عاشقانه، مقدمه، تصویر جلد، و میانه رمان تناسب دارد.


*ژانر‌های رمان
ژانر‌های انتخابی داستان از فانتزی و عاشقانه تشکیل شده است که با توجه به خلاصه و مقدمه و همچنین آغاز رمان، ژانرهای انتخابی به درستی جایگزین شده‌اند و از این بابت خورده‌ای به نویسنده گرفته نمی‌شود.
اما با توجه به حدودی از راز و رمزی بودن داستان و روند رمان، و همچنین نقاط اوجی که خواننده را با خود همراه می‌ساخت، بهتر است نویسنده ژانر معمایی را به عنوان ژانر سوم قرار دهد.
ژانر فانتزی به خوبی در خلاصه و مقدمه دیده میشد اما آن‌چنان خبری از رنگ و بوی عاشقانه نبود تا میانه‌ی رمان!
بهتر است برای ارتباط گیری بیشتر خواننده با اثر، چند خطی در اوایل داستان به ژانر عاشقانه‌ توجه بیشتر شود.


*جلد رمان
جلد رمان، از دختری در میان فضای تقریباً خیالی و سبز با طرحی زیبا را نشان می‌دهد که برای خواننده‌ی اثر در دید اول نمایان کننده‌ی ژانر فانتزی رمان است.
عنوان رمان که همان نبض تنهایی نام دارد کمی با سر و بدنه‌ی دخترِ درون جلد، پنهان شده است و از این بابت بهتر است برای بالاتر رفتن کیفیت اثر و همچنین جلد، فونت عنوان ویرایش شود و کمی بالاتر از سر و بدن دختر قرار بگیرد.
همان‌طور که قبل‌تر گفتم جلد با ژانر فانتزی رمان، ارتباط دارد اما با ژانر عاشقانه خیر!
پس از این بابت خواننده تنها شاهد یک داستان فانتزی می‌شود نه عاشقانه.


*خلاصه رمان
می‌توان گفت که خلاصه‌ی رمان، تقریباً اندازه‌‌ای استاندارد داشت. خلاصه با جمله بندی زیبایی به قلم کشیده شد و خواننده را با تعریف‌های زیبایی به خواندن داستان تشویق می‌کرد و با عنوان تا حدودی ارتباط داشت و خوش بختانه از اضافه گویی در خلاصه و لو دادن داستان پرهیز شده بود.
البته که با این حال و به نظر منِ منتقد بهتر است خلاصه ویرایش شود و اشاره‌ای به ژانر عاشقانه هم داشته باشد تا ژانرهای انتخابی زیر سوال نرود.
همان‌طور که قبل‌تر گفتم ژانر معمایی حتی خیلی بیشتر از عاشقانه در خلاصه دیده می‌شود. مثل ). (او در این بین به رازهای عجیبی پی می برد که به درخت جادویی بی ربط نیست. اما این رازها چیست؟ تصمیم آدرا در مقابل آن‌ها، و درخت جادویی‌اش چه خواهد بود؟)
متاسفانه در خلاصه و همچنین مقدمه نیم‌فاصله‌ی کلمات رعایت نشده بود!


*مقدمه رمان
متنی ادبی‌ست که توسط خود نویسنده نوشته شده، جذابیت مناسبی برای جذب خواننده دارد اما بسیار کوتاه است.
مقدمه هم باید بین سه تا نه خط باشد. مقدمه با ژانر فانتزی و تا حد کمی عاشقانه ارتباط دارد. با تصویر جلد، آغاز و میانه و عنوان رمان هم هم‌خوانی خوبی دارد.


*آغاز رمان
از توصیفات و جملات خلاقانه‌ای استفاده شده بود. مثل) ( دختری که زندگی کردن را با درخت زندگی آموخت) یا ( صدای پیانو از لابه لای پنجره‌ها به بیرون سرک می‌کشید تا روح طبیعت را با خودش بیامیزد.)
میشه گفت به عنوان خواننده‌ی یک رمان انتظار بیشتری از تعریف کردن راوی رمان که حالات و توصیفات اطراف را بیان می‌کرد داشتم؛ اما با این حال هم نویسنده به خوبی از پس توضیحات و پیش بردن آغاز رمان با جمله بندی درست و خلاق بر آمده بود.
توصیفات غیرمستقیم تقریباً حرفه‌ای به کار گرفته شده بود.


*میانه رمان ‌‌‌‌‌
سرعت را در پرداختن و رد شدن از لحظات و نقطه اوج‌های فانتزی رعایت کردن به خصوص در میانه رمان بسیار مهم است و خوشبختانه نویسنده این موضوع را جدی گرفته ‌است و اضافه گویی در میانه دیده نمی‌شد و این موجب خوش خلقی خواننده می‌شود.
همچنین با لمس عاشقانه‌ای از شخصیت‌های اصلی و قلم خوب نویسنده، خواننده احساس همزاد پنداری با شخصیت داستان می‌کند.
نویسنده با رعایت علائم نگارشی از پرش زمانی بی‌هدف و گیج شدن خواننده جلوگیری کرده است و روند رمان متعادل پیش می‌رود؛ حوادث و اتفاقات به درستی و به موقع رخ می‌دهند و این جذابیت داستان را برای خواننده بیشتر می‌کند. نویسنده با قلم روانش به خوبی از پس نگارش وقایعی با ژانر فانتزی و عاشقانه برآمده است. همچنین سیر داستان از کلیشه به دور است.
نقطه اوجی از رمان بسیار به مزاج خواننده خوش آمده است.
آن هم آن‌جا که ( درخت بعد از کمی مکث گفت:
- من از دل آدما خبر ندارم بانوی جوان. چشم‌هات همه چی رو میگه. تو ناراحتی، اما از چی؟
آدرا نفس عمیقی کشید و گفت:
- چرا نباید چهره مادرمو به یاد بیارم؟ اونم بعد از این مدت کوتاه؟
درخت پرسید:
- چرا باید به یاد بیاری؟ آدرا تو چند ساله مادرتو از دست دادی؟ هشت سال مدت کوتاهی نیست.
آدرا آرام گفت:
- اما اون مادر منه... ) و ...
در این‌جا خواننده شاهد عواطف بسیاری از شخصیت اصلی نسبت به مادرش میشه و همچنین (درخت آهی کشید و گفت:
_ بالاخره روزی می‌رسه که تو هم جایگاهت رو پیدا کنی بانوی جوان. تو جایگاهت رو تو زندگیت گم کردی. خیلی به نظر دیگران اهمیت میدی، این زندگی توئه آدرا! نزار تو رو سردرگم کنن.
آدرا سری تکان داد و با لبخندی کوچک پرسید:
_ بازم می‌گی؟
درخت خندید و گفت:
_ حتماً. خب باید بگم که گاهی باد، داستان‌های جالبی رو با خودش میاره. این داستانی رو که می‌خوام برات تعریف کنم، از همه بیش‌تر دوست دارم... .)
نقاط اوج با همراهی درخت داستان بسیار خواندنی به قلم کشیده شده است.


*لحن و بافت رمان
رعایت لحن و بافت رمان در تمامی پارت‌ها دیده میشد.
مونولوگ‌ها ادبی و دیالوگ‌ها محاوره هستند و این در همه جای متن داستان رعایت شده است. بین دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها تناسب خوبی وجود دارد.
حوصله سر نبوده و دیالوگ‌ها هم تاکید و هیجان کافی را برای باور پذیری خواننده آن هم در یک داستان فانتزی را به همراه داشتند.


*سیر رمان
به عنوان یک داستان فانتزی می‌توان گفت که سیر رمان، متعادل بوده و خواننده به خوبی با شخصیت همراه شده و با نقطه اوج های مناسب و به جایی که نویسنده به قلم کشیده است، خواننده هم همزاد پنداری کرده و با هیجانات رمان همراه می‌شود.
همچنین توصیف حالات شخصیت‌ها هم در این مورد بی‌تاثیر نبوده است.
مثل) ( صبح روز بعد خدمتکارها راس ساعت شش آدرا را از خواب نازش بیدار کردند و آماده‌اش کردند. مهمان‌های گلوریا برای صرف صبحانه می‌رسیدند و آدرا باید کله‌ی صبح بیدار میشد. بعد از یک ساعت طاقت فرسا، بالاخره کار خدمتکارها با آدرا به پایان رسید. آن‌ها موهای مشکی آدرا را به زیبایی جمع کرده بودند و چند لاخ از موهایش را رها کرده بودند. پیراهن بلند آبی رنگی تنش کرده بودند. آستین‌های لباس توری و کوتاه بود و دامنش دنباله‌ی توری داشت. روی سرش تاج کوچک نقره‌ای گذاشته بودند و دستکش‌های سفیدی هم دستش کرده بودند. بعد از رفتن خدمتکارها آدرا نفس راحتی کشید و به سالن اصلی رفت.)


*دیالوگ و مونولوگ‌های رمان
با رعایت علائم نگارشی و جایگذاری آن‌ها به درستی در دیالوگ‌ها‌ی محاوره‌ای و مونولوگ‌های ادبی داستان، سطح کیفیت قلم بالا رفته است.
دیالوگ‌ها به جا گفته شده و هر کدام با معنا و و مفهومی‌ست و اضافه گویی نشده است و تناسب خوبی دارند.


*شخصیت پردازی
شخصیت‌های اصلی رمان و مونولوگ‌های گفته شده همگی برای خواننده جذب کافی را به همراه داشته است‌.
خوشبختانه نویسنده با توصیف به جا و به موقع و همچنین به دور از کلیشه در مورد شخصیت‌ها به زیبایی به شخصیت پردازی پرداخته است و خواننده می‌تواند به راحتی در ذهن فضا و حتی خورده شخصیت‌های اصلی رمان را تصور کن .
توصیف شخصیت‌ شامل شخصیت پردازی درونی یا رفتاری و همچنین بیرونی و ظاهری کم و بیش صورت گرفته است.
مثل) (بنی با قد کوتاهش و قیافه بامزه‌اش به طرف آدرا رفت و گفت:)
بهتر است توصیفات شخصیت‌های بیرونی برای دیگر را هم به همین قوت در پیش بگیرند تا به کیفیت قلم و شخصیت‌ پردازی‌های رمان افزوده شود.


*کشمکش و تعلیق رمان
و اما نکته‌ی بسیار مهمی که در زمان‌های فانتزی هم بسیار مورد نقد قرار می‌گیرد همان تعلیق و کشمش‌ها هستند.
داستان اوج و فرود مناسبی دارد و همان‌طور که قبل‌تر گفتم نقطه‌ اوج های به جا و درستی نوشته شده است. کشمکش و تعلیق بیرونی به خوبی در سیر داستان اتفاق افتاده است. و همین اتفاقات و ماجراهایی که برای شخصیت‌های رمان پیش می‌آید، خواننده را برای خواندن ادامه رمان تشویق می‌کند.

کشمکش درونی با توجه به مونولوگ‌های داستان، خواننده با شخصیت و کشمکش‌هایش همراه میشد و از این نظر نویسنده نکات را به خوبی رعایت کرده بود. در کل کشمکش درونی و همچنین تعلیق هم در داستان وجود دارد و شخصیت‌های اصلی، مدام در افکارشان با اتفاقاتی که رخ می‌دهد، با دیده‌ها و شنیده‌هایشان درگیر می‌شوند. تعلیق، اولین دلیلی است که ما یک داستان را دنبال می کنیم و به نحوی جذبش می‌شویم. اولین چیزی که یک ذهن خواننده را به حرکت و خواندن ادامه‌ی داستان مجبور می‌کند، محرک‌هایی است که از محیط می‌گیرد. این که چه طور دفاع کند، چه طور حس کند، چه طور خودش را نجات بدهد و چه طور برای این محرک، جوابی پیدا کند.
همان‌طور که قبل‌تر اشاره کردم، تعلیق در اوایل آغاز رمان و همچنین خلاصه و تا حدودی مقدمه دیده می‌شود.


*توصیف مکان
می‌توان گفت به طور تقریبی و تا حدودی حرفه‌ای به کار گرفته شده بود و این برای نویسنده‌ی نو قلم و تازه وارد بسیار مورد تحسین و تشویق است.
در این میان توصیف‌ صدا و آواها نسبتاً خوب بود. و پیشنهاد می‌شود؛ همان‌طور که نویسنده‌ در اوایل داستان فضا سازی را به خوبی رعایت کرده است در اخر هم این نکته را در نظر بگیرد.
خواننده باید جدا از همزاد پنداری و تصور شخصیت‌های رمان، بتواند خودش را در گیر و بم داستان و مکان‌های به قلم کشیده ببیند؛ به طوری که اگر در جایی از رمان به صدای پرندگان اشاره شده باشد، خواننده هم با شخصیت داستان صداها را بشنود و هیجاناتشان یکسان شود.


*توصیف احساسات
توصیف احساسات خوب به کار گرفته شده بود و به نظرم نیمی از پرداختن به شخصیت‌های رمان و داستان، همین توصیف حالات و احساسات است که نویسنده به خوبی رعایت کرده بود.
بهتر و بیشتر از توصیفات دیگر در متن داستان دیده میشد و این مسئله باز هم به نظر منِ منتقد بسیار مهم است که خواننده بتواند با روحیات و احساسات عوامل و شخصیت‌های رمان ارتباط بگیرد و همزاد پنداری کند و چه بسا در جایی از رمان با شخصیت رمان، حس کنجکاوی و خوشحالی و غم در خواننده هم بیدار شود.
پیشنهاد می‌شود تا آخر رمان، نویسنده از توصیف احساسات شخصیت‌ها جا نماند و حتماً حرفه‌ای به قلم کشیده شود تا ذوق و شوق و همچنین همزاد پنداری خواننده را همراه داشته باشد.


*زاویه دید رمان
از دید سوم شخص تعریف و گفته می‌شد و خوش‌بختانه در تمامی پارت‌ها مونولوگ‌های ادبی به خوبی رعایت شده بود و این در سیر داستان به خوبی رعایت شده است.
دیالوگ‌ها و زبان محاوره‌ای که بین شخصیت‌ها رد و بدل میشد به جذابیت و کیفیت سطح قلم نویسنده افزوده بود.
مثالی از رعایت مونولوگ‌های ادبی و دیالوگ‌های محاوره‌ای رمان). ( پسری که او را به جمع خود ملحق کرده بود لبخندی زد و گفت:
- متشکرم.
آدرا سری تکان داد و تا خواست از آن‌ها دور شود، صدایی مانع شد که پرسید:
- عذر می‌خوام. معمار عمارت کی بود؟
آدرا کمی فکر کرد و گفت:
- اگه اشتباه نکنم ادوارد فولکس.
چشمان پسر با شنیدن این حرف برق زد و با لبخند تشکر کرد. بنی بدوبدو خودش را به آدرا رساند و از دامن آدرا آویزان شد و با صدای کشیده‌ای گفت:آدرا)


*ایده و پیرینگ رمان
رمان ایده‌ای فانتزی را به همراه دارد.
داستانی درباره‌ی دوشیزه‌ای جوان به نام آدرا که سال ها پیش مادرش را از دست داده در دنیای تاریک تنهایی اش به سر می‌برد. و در این بین سال‌های فانتزی و راز و رمز های زندگی‌اش مثل تصمیم آدرا در مقابل آن‌ها، و درخت جادویی‌اش چه خواهد بود؟
خوانندگان علاقمند به داستان و رمان‌های فانتزی را به خوبی با خود همراه می‌سازد.


*ایرادات نگارشی رمان
متاسفانه در اوایل رمان، خلاصه و مقدمه دیده میشد.
رعایت نیم‌فاصله به بالا رفتن کیفیت رمان و سطح قلم نویسنده بسیار بسیار کمک می‌کند.
از این بابت خواهش می‌کنم ویرایش شود تا خواننده با سردرگمی میان ایرادات نگارشی از خواندن رمان باز نماند.
می برد. *می‌برد
زندگی اش. *زندگی‌اش
می کند. *می‌کند
سال ها. *سال‌ها
بزرگ ترین. *بزرگ‌ترین
می شود. *می‌شود.
تنهایی اش. *تنهایی‌اش
میگذرد. *می‌گذرد
می سراید. *می‌سراید
هیچوقت. *هیچ‌وقت
نمی تواند. *نمی‌تواند
جرئت. *جرعت
ستاره ها. *ستاره‌ها
می توانست. *می‌توانست
نمی توان. نمی‌توان
و ....


*نقاط ضعف رمان
عنوان، جلد( عنوان بالاتر تایپ شود)، ژانرهای انتخابی( ژانر معمایی اضافه شود)، خلاصه ( به ژانر عاشقانه اشاره شود)، مقدمه( کوتاه بود، دو سه خطی اضافه شود)، ایرادات نگارشی.


*نقاط قوت
ایده و پیرنگ، اغازین، میانه، توصیف مکان، توصیف آواها، همچنین تا حدود زیادی شخصیت پردازی و تعلیق.


سخن منتقد:
نویسنده عزیز به یاد داشته باشید که هیچ مشکل و رنجی بزرگ‌تر از نهفته نگه داشتن یک داستان ناگفته در درون خود نیست." پس هرطور شده به نوشتن ادامه دهید و قلم در دست بچرخانید برای نوشته‌های آینده.
پیشنهاد‌ها و بیان ایرادات ریز شما تنها برای پرتاب به سکوی بالا‌تر است برای پیشرفت و نه هیچ چیز دیگر.
رمان نبض تنهایی چشم‌نواز با محتوای زیبایی‌ست؛ امیدوارم تا اخر ادامه بدید :)❤️🦋
موفق باشید :)
قلمت مانا🌹
خیلی ممنون بابت وقتی که گذاشتید
بسیار متشکرم🌻
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین