باسم رب
نقد شورا
رمان: پرواز در آغوش باد
نوشته
@Raaz67
·
عنوان:
عنوان رمان از چهار واژه پرواز+در+آغوش+باد ساخته شده و حجمی مناسب دارد. پرواز به معنی بال زدن و پریدن پرندگان در هوا، آغوش به معنی بغل و در بر گرفتن و باد به معنی حرکت شدید یا ضعیف هوا میباشد. کلمهی پرواز با استفاده شدن در عنوان بسیاری از رمانها (پرواز، پرواز برای جدایی، پرواز پروانهها، پرواز را بهخاطر بسپار و...) کلیشهی بالایی دارد. این امر برای باقی کلمات آغوش و باد نیز صدق میکند (آغوش خالی، در آغوش مهربانی، باد در بیدزار و...). در کل، با وجود پیشتر استفاده نشدن عنوان توسط فردی دیگر، میزان کلیشهی بالایی دارد و بهتر است تعویض شود یا بعضی کلمات با هممعنی خود جایگزین گردند.
عنوان محتوای رمان را لو نمیدهد و کلمهی آغوش در آن تناسبی با ژانر عاشقانه دارد. اگر از پرواز کردن در آغوش باد، معنی سپردن خود به دست مسیری نامعلوم یا رهایی از زنجیرهای زمینی را استنباط کنیم، میتوان گفت با ژانر درام ارتباط دارد، اما ارتباط واضحی با ژانر اجتماعی در عنوان دیده نمیشود.
عنوان با خلاصه و مقدمه ارتباط واضحی دارد و کلمات پرواز و باد در آنها به چشم میخورند که نقطه قوت است. با محتوای رمان فعلاً تناسبی ندارد؛ اما چنین برداشت میشود که به آیندهی شخصیت اصلی رمان مربوط است و درمورد سرگذشتی که او خواهد داشت یا انتخابهایی که خواهد کرد صحبت میکند.
·
ژانرها:
ژانرهای منتخب نویسنده "درام، عاشقانه، اجتماعی" هستند که درام بهعنوان ژانر غالب برگزیده شدهاست. این انتخاب درست و به جا بوده، زیرا در متن رمان افت و خیزهای احساسی و دست و پنجه نرم کردن تارا با شرایط اطرافش کاملاً با درام همخوانی دارد و تقریباً در تمام پارتهای رمان اثری از این ژانر دیده میشود. ژانر دوم رمان عاشقانه است که هنوز در رمان اثر پررنگی از آن دیده نمیشود؛ هرچند عشق بین ملیحه و عباسآقا قابل لمس است، اما در رابطهی اصلی رمان که بین تارا و سعید است اثری از عشق بهچشم نمیخورد. انتظار میرود این ژانر در آینده وارد رمان شود.
ژانر اجتماعی انتخاب مناسبی برای رمان بوده و در شرایط زندگی و خانوادگی تارا، بهخصوص اجبار برای ماندن در ازدواج بهخاطر حاملگی و مشکل اعتیاد سعید، کاملاً بهچشم میخورد.
در صورتی که نویسنده محترم فعلاً قصد وارد کردن ژانر عاشقانه به داستان را ندارد، پیشنهاد میشود ژانرها به ترتیب "درام، اجتماعی، عاشقانه" بازنویسی شوند.
·
خلاصه:
خلاصه با لحنی ادبی نوشته شده، ۹ خط دارد که در حد استاندارد (۳ تا ۹ خط) است و جزئیاتی از محتوا در آن بهچشم میخورد. نحوهی بیان این جزئیات با استفاده از استعارههای زیبا و میزان ابهام مناسبی انجام گرفته و کلیشه نیست. متن خلاصه با ژانر عاشقانه و درام ارتباط واضحی دارد، اما ارتباط چندانی با ژانر اجتماعی در آن بهچشم نمیخورد؛ مگر اینکه "طرد شدن" را نشانی از طرد شدن تارا از خانوادهی خویش بدانیم که در اینصورت ارتباطی با ژانر اجتماعی شکل میگیرد.
با مقدمه و محتوای رمان نیز از آن رو که درمورد شخصیت اصلی است، مشخصاً تناسب دارد.
·
جلد:
تصویر جلد دارای زمینهای تیره با رنگهای خاکستری متمایل به سبز و آبیست. در دوردست چندین درخت و شاخه دیده میشوند که توسط باد به سمتی خم شدهاند و در نزدیک، تنه درختی قطور و بیبرگ قرار دارد. از شاخههای درخت نخهای تارمانندی به سمت پایین دراز شده و دور بدن زنی تنیده شدهاند. زن، نوزادی در آغوش دارد و صورتی بیحالت با چشمانی بسته دارد که همین در صورت نوزاد نیز بهچشم میخورد. موها و لباس زن در باد پریشان شده و در جلوی او، مردی بهچشم میخورد که تارهای تنیده شده دور زن را در مشت گرفته. مرد به زن خیره شده و بهنظر میرسد صورت نگرانی داشته باشد، هرچند از نیمرخش چیز زیادی معلوم نیست. چندین جسم تار و نامشخص نیز در هوا دور آنها به پرواز درآمدهاند و میچرخند.
تصویر با محتوای رمان تناسب دارد و به وضوح، شخصیت اصلی رمان و کودکش را نشان میدهد. مشخص نیست مردی که در عکس است سعید باشد، اما از آنجا که تارهای دور زن را در مشت گرفته، چنین احتمالی میرود. تارهای تنیده شده دور زن و گیر افتادن او در آن وضعیت نابسامان با نوزادش، مفهومی اجتماعی دارد و رنگهای تیره و مات بهکار رفته در عکس و همچنین وزش باد شدیدی که استعاریست، با ژانر درام تناسب دارد. میتوان حضور زن و مرد را نیز با ژانر عاشقانه مرتبط داشت و معلوم نیست که مرد با در دست گرفتن تارها میخواهد به رهایی زن کمک کند یا او را از رهایی بازدارد.
فونت بهکار رفته در عکس و چینش آن با تصویر و ژانرها تناسب دارد؛ هرچند رنگ خاکستری آن تناسب زیادی با ژانر عاشقانه ندارد.
·
مقدمه:
مقدمه با لحن ادبی و توسط نویسنده محترم نوشته شدهاست. ۵ خط دارد که با تعداد استاندارد (۳ تا ۹ خط) مطابقت دارد. چندان چیزی از محتوای داستان لو نمیدهد و جذابیت دارد، اما بهعلت استفاده از مفاهیمی مانند ساختن کلبهای از عشق و ساخت مرهمی از عشق و رحمت برای زخمِ گذشته، کلیشهی بالایی نیز دارد. پیشنهاد میشود بعضی از جملات کلیشهای از مقدمه حذف شود یا بهصورت پیچیدهتر و خلاقانهتری ارائه شود.
مقدمه با ژانر عاشقانه و درام (ناهمواریهای مسیر پرواز و گردباد گذشته) تناسب دارد، اما ارتباط واضحی با ژانر اجتماعی ندارد و باید این مورد نیز در نظر گرفته و اصلاح شود.
·
آغاز:
در آغاز رمان، زن حاملهای به نام تارا برای خرید سبزی به سبزیفروش محل مراجعه میکند. در طی مکالمه او با سبزیفروش متوجه میشویم که تارا در ازدواجی ناموفق است و شوهر او علاوه بر بیتوجهی به وضعیت همسرش، با دوستان ناباب و خلافکار خود میگردد و معتاد است. سبزیفروش میگوید کمی پیش شوهر تارا، سعید، را دیدهاست که با دوست معتادش «ممد انگوری» به خانهی آنها میروند. تارا خود را به خانه میرساند و پس از برخوردی ناخوشایند با ممد انگوری و بیرون راندن او از خانه، به طبقهی بالا میرود که با سعید درحال بیرون کشیدن و پخش کردن وسایل اتاق خواب مواجه میشود. سعید همانطور که اتاق را زیرورو میکند، با بیقراری به تارا دستور میدهد که به او بگوید سکه طلا کجاست. تارا که دیروز دور از چشم سعید سکه طلایی برای پسانداز آیندهی خودش و کودکش خریده، فکر میکند سعید قصد در فریب او دارد و وجود سکه را انکار میکند اما سعید رسید خرید سکهای که تارا با بیحواسی جا گذاشته را نشان میدهد و شروع به تهدید او میکند. با سر رسیدن به موقع ملیحه، زن همسایه، تارا از دست سعید نجات پیدا میکند و ملیحه وانمود میکند که سکه برای اوست و پیش تارا امانت گذاشتهاست. سعید که حوصله درگیری با شوهر ملیحه را ندارد، آنها را رها و خانه را ترک میکند، اما قبل از رفتن دوباره تارا را به گرفتن سکه تهدید میکند.
آغاز کلیشهای نیست و تعلیقهای گیرایی برای مخاطب ایجاد میکند؛ مثلاً اینکه علت ماندن تارا با سعید چیست؟ آیا سعید موفق به گرفتن سکه خواهد شد؟ چه بر سر تارا میآید؟
توصیفات مکان، آوا و احساسات، کامل و گامبهگام انجام گرفته و شخصیتپردازی درونی و بیرونی به وضوح در آغاز بهچشم میخورد که نقطه قوت بزرگیست.
مثال توصیفات خوب از متن رمان:
پنگوئنوار با قدمهای سریع و پرشتابی که دل در دلش نبود از خم کوچه گذشت و وارد آن شد. نزدیک شدن به خانهشان و دیدن موتور رنگ و رو رفتهی سیاهرنگ ممد، دوست سعید، جلوی درب کوچک کرمیرنگشان هول و ولایش را بیشتر کرد. آنقدر غرق در افکارش بود که متوجه آبراه باریک آسفالت شده، نشد و ناخواسته پایش را درونش گذاشت و پاچهی شلوار مشکیاش را حسابی کثیف کرد.
سعید با غیظ دندانهایش را روی هم فشرد و کلافه مشتی به روی نردهی فلزی سرد قهوهایرنگ زد. با آمدن اسم عباسآقا حوصله آن مرد غول پیکر و هیکل پهلوانی را نداشت. پلهها را به سرعت پایین آمد و با چند قدم، راهروی موکت شدهی خاکستریرنگ را طی کرد و در حالی که لگدی نثار میز عسلی کوچک خاکیرنگ کنار چوبلباسی همرنگش میزد، با رسیدن به تارا کنار گوشش با دندان قروچه و حرص لب زد.
·
میانه:
در میانه اوجهایی شامل برملا شدن گذشتهی تلخ تارا و مشاجرهی شدیدی بین تارا و سعید دیده میشود که در انتهای مشاجره، تارا تلاش میکند از دست سعید فرار کند و با کتک خوردن از سوی او، از پله سقوط میکند و در اثر برخورد سرش با نردهی فلزی، بیهوش روی زمین میافتد. سعید که باور دارد او را کشتهاست دچار عذابوجدان شدیدی میشود و با نشستن کنار او، شروع به گریه میکند.
تا به اینجا میتوان اوج اصلی داستان را این مشاجره و آسیب تارا تلقی کرد. از آنجا که پارتهای رمان در این قسمت داستان متوقف شدهاند، مشخص نیست که آیا به دنبال آن گرهگشایی خواهد آمد یا این اوج پیچیدهتر خواهد شد، پس نمیتوان نظری در این مورد داد و فقط میتوان اشاره کرد که نویسنده محترم برای اوج بزرگ، مقدمهچینیهایی کردهاست.
اوج اصلی کلیشه نیست، بهخوبی پرداخته شده و از توصیفات آوا، مکان، احساسات و کشمکشهای درونی و بیرونی به درستی و کاملی استفاده شدهاست. قلم نویسنده محترم در القای هیجان و احساسات تلخ این اوج، کاملاً موفق عمل کردهاست و تنها چند مورد ایرادات نگارشی وجود دارد که در ارکان دیگر به آنها خواهیم پرداخت.
·
لحن و بافت:
مونولوگهای رمان با لحن ادبی و دیالوگها با لحن محاورهی ساده نوشته شدهاند، اما گاهی در دیالوگها شکستهنویسی (چشما، کابینتا، درسام و...) یا پرش لحن به ادبی دیده میشود که غلط است و در زیر مثالهایی برای شما آورده شدهاست.
نفلهات❌️
نفلهت✅️
لحظه آخر تنها یه کلام گفتهبود ❌️
لحظه آخر تنها یک کلام گفتهبود ✅️
《دل من را شکستی اما با دل پدرم اینگونه نکن!》
** آیا پسرعموی تارا، صادق، این جمله را با لحن ادبی به او گفتهاست؟!
از دست دادن خونواده یعنی چه. ❌️
از دست دادن خونواده یعنی چی. ✅️
درب خونهمون❌️
در خونهمون✅️
اجارهاش❌️
اجارهش✅️
بچهامه❌️
بچهمه✅️
در متن رمان چند جملهی سختفهم وجود دارد که با بازخوانی دقیق متن رمان، میتوان آنها را اصلاح کرد و در زیر چند مثال آورده شده:
● با لکنتی که خودش هم نمیدانست آن همه دلهره یکدفعه از کجا به دلش سرازیر شدهبود با صدای لرزانی نجوا کرد.
● همانطور که در سرش برای شستن تمام وسایلی که احتمال دست زدن ممد انگوری را میداد به طرف پلههای چوبی برای پیدا کردن سعید راهی اتاق خوابشان شد.
● از روی تشک نرمی که با صدای قیژی که از فنرهایش ایجاد شد، بلند شد.
در پارتهای میانه و آخر رمان، چنین ایرادات جملهبندی بیشتر بهچشم میخورد و نویسنده محترم باید متن پارتها را بهدرستی بازخوانی و ویرایش کند.
·
سیر رمان:
سیر رمان متعادل است و با اوج و فرازهای بهموقع پیش میرود. توصیفات و کشمکشهای درونی و بیرونی بسیار گستردهاند و اضافه شدن شخصیت ها به داستان، با زمینهسازی و معرفی صحیح شخصیت صورت گرفتهاست و مخاطب را سردرگم نمیکند. ایرادی به باورپذیری داستان وارد نیست و از لحاظ توانایی همذاتپنداری مخاطب با شخصیتها مشکلی ندارد.
· دیالوگها و مونولوگها:
در اکثر رمان تناسب خوبی میان دیالوگ و مونولوگها رعایت شدهاست، اما پارتهای مربوط به داستان سرگذشت تارا بسیار دیالوگمحورند و این امر باید با آوردن مقداری مونولوگ در میان گفتار (مثلاً حرکات بدن تارا در حین سخن گفتن) و بخشبخش کردن دیالوگ، تا حدودی اصلاح شود. به استفادهی علائم نگارشی در رمان ایراداتی وارد است که در رکن ایرادات نگارشی به آن اشاره خواهد شد. دیالوگها باورپذیری خوبی دارند و غیرطبیعی بهنظر نمیآیند.
·
شخصیتپردازی:
الف. شخصیتپردازی بیرونی: توصیف و ظاهرسازی شخصیتهای رمان به شکلی غیرمستقیم و پخش شده در سراسر رمان انجام گرفتهاند که نقطه قوتی به شمار میرود. ظاهر شخصیتها با زمینه، فضا و خوی درونی آنها متناسب است و کسی بهطرز غیرقابل باوری بینقص و کلیشهای توصیف نشده. شخصیتها با توصیفاتی که از آنها ارائه شده، کاملاً قابل تصورند و از یکدیگر متفاوتند؛ مثلاً سعید چشمانی خونگرفته، دندانهایی زرد و ابروهای پیوستهی مشکی دارد که کاملاً با سابقهی اعتیاد و اهمیت ندادن به سر و وضع خود همخوانی دارد.
ب. شخصیتپردازی درونی: اخلاق، رفتار و حالات شخصیتها در رمان کاملاً واضح است و بهخوبی به آن پرداخته شده. تارا زنیست که در گذشته از سر سادگی و نادانی، زندگی خود را بهخاطر عشق خامش به باد داده و حالا پشیمان است و تلاش میکند از چنگ سعید فرار کند تا زندگی بهتری برای خود و دختری که قرار است بهدنیا بیاورد، بسازد. شخصیتی غمگین و خودخور دارد و درگیر حسرت گذشته است. سعید شخصیتی تندخو و بیملاحظه دارد و بههنگام عصبانیت، اختیار خود را از دست میدهد و به خشونت فیزیکی متوصل میشود. دچار اعتیاد شدیدیست، قم*ار میکند، قرض بالا میآورد و با افرادی میگردد که او را بیشتر و بیشتر توی چاه میکشند. ملیحه زنی با تفکرات سنتی اما بسیار خوشقلب و مهربان است و در تلاش است دخترش سمانه را خانم بار بیاورد. سمانه نیز دخترکی دهساله است که بسیار شیرینزبان است و کودکیهای خود را دارد اما مؤدب و خوشرفتار است و احساس همدلی شدیدی به دیگران بروز میدهد.
شخصیتها بهطور باورپذیری طراحی شدهاند و مخاطب قابلیت ارتباط گرفتن با آنها و فهمیدن طرز فکرشان را دارد.
· توصیفات صحنه:
توصیفات صحنه شامل توصیفات مکان، آوا، صدا، احساسات و هیجانها در رمان میشود. در رمان، از تمامی موارد نامبرده توصیفات خوب، به اندازهای مناسب و کاملاً غیرمستقیم دیده میشود که نقطه قوت است. توصیفات مکان از خانه و کوچهی تارا و خانهی ملیحه بهخوبی انجام گرفته و مکان برای مخاطب قابل تصور است. توصیفات آوا و صدا برای نحوه حرف زدن و لحن شخصیتها و همچنین صدای اشیای مختلف (کاسه، لیوان، قاشق، و...) دیده میشود و توصیفات احساسات و هیجانها، در صحنههای مرور گذشته توسط تارا و دعواهای او با سعید بهخوبی ملموس است. مثالی از توصیفات غیرمستقیم و خوب در رکن آغاز آورده شدهاست.
·
زاویه دید:
زاویه دید رمان سومشخص است، در تمامی پارتها رعایت شده و پرش زاویه دید به چشم نمیخورد. زاویه دید با ژانرها، سیر رمان و میزان شخصیتهای حاضر در آن مطابقت دارد و نیازی به تغییر آن نیست.
·
کشمکش و تعلیق:
تعلیق: تعلیقهای ریز و درشتی در رمان دیده میشود که از جمله تعلیقهای مهم میتوان به حاملگی و زایمان آیندهی تارا، احتمال خلاصی او از دست سعید و آسیبی که پس از دعوا با سعید بر سرش آمد اشاره کرد. تعلیقها بهموقع وارد رمان میشوند و برای مخاطب گیرایی لازم را دارند، همچنین مدام در طی رمان یادآوری میشوند تا مخاطب مجذوب آن باقی بماند.
کشمکش درونی: با توجه به ژانر درام و اجتماعی در داستان، توقع دیدن میزان مناسبی کشمکش درونی میرود که این انتظار بهخوبی برآورده شده و در سیر رمان در نقاط بهجایی به چشم میخورد. از مثالهای آن میتوان به کشمکشهای درونی تارا درمورد ازدواجش و پشیمانی شدید او از رابطه با سعید اشاره کرد که مدام در این مورد خودخوری میکند و بهدنبال فرار است. این کشمکشها بهدرستی پرداخته شده و احساس شخصیت را به مخاطب القا میکنند و توانایی درک پروسهی فکری شخصیت برای مخاطب فراهم میشود.
3.
کشمکش بیرونی: شامل کشمکش انسان با انسان، انسان با طبیعت و انسان با وقایع است. در داستان دو مورد بهچشم میخورد؛ کشمکش انسان با انسان (تارا و سعید، تارا و خانوادهاش) و کشمکش انسان با وقایع (درگیری تارا با حاملگیاش و اعتیاد سعید، درگیری تارا با طرد شدن از سوی خانواده).
در رمان هر دو نوع نامبرده به میزان متعادلی دیده شده و تمرکز بیشتر روی کشمکش تارا با وقایعیست که زندگی را به کامش تلخ کرده. پرداخت این کشمکشها نیز از لحاظ کیفیت و گستردگی مشابه با کشمکشهای بیرونیست و برای مخاطب جذابیت دارد.
· ایده و پیرنگ:
ایده داستان درمورد زنی به نام تاراست که در ایام جوانی، هنگام رفتن به دانشگاه عاشق پسری بهنام سعید میشود که وعدههای عاشقانه بسیاری به او میدهد. با وجود مخالفت شدید از سوی خانواده تارا و سرزنشهای بسیار، تارا روی ازدواج پافشاری میکند و چشمش را به روی حرف همه میبندد. ازدواج صورت میگیرد، اما تارا از جانب خانواده طرد میشود و هنوز یکسال از ازدواج نگذشته، سعید به دام قم*ار میافتد و داراییشان را برای آن هدر میدهد. کمکم به الکل و مواد مخدر نیز اعتیاد پیدا میکند و تبدیل به آدم دیگری میشود و زندگی را بر تارایی که حالا حامله است، جهنم میکند. تارا قصد دارد پس از بهدنیا آوردن دخترش، از سعید طلاق بگیرد و به خانهی پدری برگردد تا شاید با تغییر شرایطش، نسبت به وضعیتش کمی نرم شوند.
ایدهی داستان ازدواجی ناموفق و اعتیاد شوهر، کمی کلیشهایست. اما با اینحال کمتر در ژانر عاشقانه دیده میشود و همچنین قلم نویسنده در کاستن از این کلیشه موفق بوده. ایده بهطرز مناسبی پرداخته شدهاست (ارکان توصیفات، شخصیتپردازی، کشمکش و تعلیق) و پیرنگی قوی دارد.
·
ایرادات نگارشی:
در رمان ایرادات نگارشی متعددی وجود داشت که در زیر به بررسی آنها میپردازیم.
📝 رعایت علائم نگارشی: در تمامی پارتهای رمان عدم استفاده بهجا از کاما در بعضی قسمتها دیده میشود که هرچه رمان به سمت پارتهای آخر میرود، این امر بیشتر میشود. مثال:
سعید خیلی هم بد نیست زمونه اینجورش کرد.❌️
سعید خیلی هم بد نیست، زمونه اینجورش کرد.✅️
ای بابا جان کجای کاری دختر؟ ❌️
ای باباجان، کجای کاری دختر؟! ✅️
دستت درد نکنه خودم میرم فقط...❌️
دستت درد نکنه، خودم میرم، فقط...✅️
خونه رفیقمه با اجازه اون دست زدم مادمازل!❌️
خونهی رفیقمه؛ با اجازهی اون دست زدم، مادمازل!✅️
سعید من رفتم زود بیا! ❌️
سعید، من رفتم، زود بیا! ✅️
راحتیاش پیشکش حتی به فکر ترک آن❌️
راحتیاش پیشکش، حتی به فکر ترک آن✅️
صدای گرفته و تودماغی از پشت❌️
صدای گرفته و تودماغی، از پشت✅️
ماله من نبود بیخود برای اون کیسه ندوز! ❌️
مال من نبود، بیخود برای اون کیسه ندوز! ✅️
با شنیدن صدای ملیحهخانم همسایهی کناریاش که❌️
با شنیدن صدای ملیحهخانم، همسایهی کناریاش، که✅️
از این مورد فقط چند مثال آورده شدهاست و پیدا کردن باقی این موارد و ویرایش آنها به عهده نویسنده محترم است.
در رمان چندینبار دیده شد که نویسنده عزیز پس از توصیف صحبت شخصیتها، نقلقول نگذاشتهاست. وقتی دیالوگ بهطرز واضحی به صحبت کردن شخصی اشاره میکند یا سرنخی از آن میدهد، گذاشتن نقلقول درست است. مثال:
از میان آن غرید.
- من رو خر فرض کردی؟❌️
از میان آن غرید:
- من رو خر فرض کردی؟ ✅️
لب زد.
- ماله من نبود ❌️
لب زد:
- مال من نبود ✅️
پچ زد.
- الهی قربونت برم❌️
پچ زد:
- الهی قربونت برم✅️
پیدا کردن باقی موارد و اصلاح آنها به عهدهی نویسنده است. همچنین استفاده از نماد غلط گیومه در کل رمان دیده میشود. لطفاً متن رمان اصلاح و از گیومههای درست «» استفاده شود.
《 قابلت رو نداره》❌️
«قابلت رو نداره» ✅️
📝 رعایت فاصلهها و نیمفاصلهها: در نوشتار افعال، گاهی عدم استفاده از نیمفاصله بهچشم میخورد. از آنجا که این امر اکثراً در رمان رعایت شده، چنین برداشت میشود که این اشتباهات به علت بازخوانی نکردن متن بودهاند.
میخوای❌️
میخوای✅️
انداخته است❌️
انداختهاست✅️
شده است❌️
شدهاست ✅️
کرده بودند❌️
کردهبودند✅️
نمیخوان❌️
نمیخوان✅️
میکنه❌️
میکنه✅️
میخواد❌️
میخواد✅️
میداد❌️
میداد✅️
و... .
همچنین استفاده از نیمفاصله در چند مورد دیگر دیده نشد که مثالهایی از آن آورده شده و بازخوانی با کمک ناظر و ویرایش رمان توصیه میشود.
آه مانند❌️
آهمانند ✅️
رنگ پریدهی❌️
رنگپریدهی✅️
بهم کوبید❌️
بههم کوبید✅️
یخ زدهاش❌️
یخزدهاش✅️
دلنگرانی❌️
دلنگرانی✅️
دویست تومن❌️
دویستتومن✅️
گوششنوا❌️
گوش شنوا✅️
دق مرگ❌️
دقمرگ✅️
المشنگهی❌️
المشنگهی✅️
گربه صفت❌️
گربهصفت✅️
اشکبارش❌️
اشکبارش✅️
و... .
📝 تناسب فعل و فاعل و عدم پرشهای زمانی: افعال جملات با فاعلشان تناسب دارند و ایرادی در اینمورد مشاهده نمیشود، اما یک پرش زمانی وجود دارد:
حتماً سعید یک دستی میزند و میخواهد حالا که به تاریخ زایمانش نزدیک میشود، آن پس انداز مانده را هم دود کند و خیالش راحت شود.❌️
حتماً سعید یکدستی میزد و میخواست حالا که به تاریخ زایمانش نزدیک میشد، آن پسانداز مانده را هم دود کند و خیالش راحت شود.✅️
📝 رعایت دستور زبان: دستور زبان در اکثر پارتها رعایت شده و فقط چند مورد جابهجایی ارکان جمله دیده میشود که در زیر آورده شده:
مادمازل تو فقط نباید سکه رو قایم میکردی!❌️
مادمازل، تو نباید فقط سکه رو قایم میکردی!✅️
بده اون وامونده رو!❌️
اون وامونده رو بده!✅️
با هم آبگوشت بار گذاشتم بخوریم.❌️
آبگوشت بار گذاشتم، با هم بخوریم.✅️
دستانش رنگ آب و صابون به خود تا به حال ندیده بودند❌️
دستانش تا به حال رنگ آب و صابون به خود ندیدهبودند✅️
بعد قرنی میخوام برم خیر سرم حنابندون❌️
خیر سرم بعد قرنی میخوام حنابندون برم✅️
خلاص کن این قائله رو!❌️
این قائله رو خلاص کن!✅️
📝
اشتباهات تایپی و املایی: استفاده زیاد از هکسره در متن رمان وجود دارد که غلط است و باید بازبینی و اصلاح شود.
زنه حامله❌️
زن حامله✅️
به خاطره سادگی❌️
به خاطر سادگی✅️
ماله من نبود ❌️
مال من نبود✅️
اون سکه ماله... .❌️
اون سکه مالِ... .✅️
ماله توئه❌️
مال توئه✅️
عاشق چیه این شده بودی ❌️
عاشق چیِ این شدهبودی✅️
دمه خونتونه❌️
دم خونتونه✅️
و... .
بدیهیست که پیدا کردن باقی موارد و اصلاحشان به عهده نویسنده ارجمند میباشد.
همچنین تعدادی اشتباه تایپی و املایی از متن رمان در زیر فهرست شدهاند.
توجیح❌️
توجیه✅️
دردیدهتر❌️
دریدهتر✅️
رئیس خونتهم❌️
رئیس خونهت هم✅️
هاشا❌️
حاشا✅️
سورمهایرنگش❌️
سرمهایرنگش✅️
من و سمانهم تنهاییم❌️
من و سمانه هم تنهاییم✅️
صدایش را سرد داد.❌️
صدایش را سر داد: ✅️
دورن❌️
درون✅️
فیروزهاییاش❌️
فیروزهایش✅️
نقرهایی❌️
نقرهای✅️
کابیتت❌️
کابینت✅️
اعصاب آدم رو خورد میکنه.❌️
اعصاب آدم رو خُرد میکنه.✅️
فیلم یاد هندوستون کرد❌️
فیلم یاد هندوستان کرد✅️
کی بری برا زایمان؟❌️
کی برای زایمان بری؟ ✅️
ماشالا❌️
ماشالله✅️
حواسش جمه!❌️
حواسش جمعه!✅️
و... .
به جز این موارد بازهم ایرادات تایپی دیده میشود که توقع بازنگری آنها میرود.
📝 رعایت تفکیک پرشهای زمانی و مکانی با ***: در جاهای درست انجام شده و ایرادی ندارد.
·
ضعفها و نقطه قوت:
نقاط قوت: ژانرها، خلاصه، جلد، آغاز، میانه، سیر رمان، دیالوگ و مونولوگ، شخصیتپردازی، توصیفات صحنه، زاویه دید، کشمکش و تعلیق، ایده و پیرنگ.
نقاط ضعف: عنوان، مقدمه، لحن و بافت، ایرادات نگارشی.
·
سخن آخر منتقد و دیدگاه کلی از نظر یک خواننده:
راضیه عزیز، خوندن قلمت و ایدهت لذتبخش بود و امیدوارم پیشرفت و موفقیتت روزافزون باشه. قلمت مانا 🌷