«به نام خدا»
نویسنده:
@SETI_G
منتقد: @Mr.Rasoly
عنوانرمان:
عنوان رمان کاملاً با خلاصه و بدنه رمان هماهنگی داره، ۱۲تایی باهم خیلی خوب تونست از همکاری دوستان آرسام با کاملیا داره و این بهترین انتخاب برای رمان شماست
ژانر رمان:
ژانر عاشقانه غالب تر از ژانرهای طنز و پلیسی بود، ژانر عاشقانه رو میتونم به عشق کاملیا که به خوانوادش داره توصیف کنم ولی ژانر طنز زیاد ربطی به رمان نداشت، شاید شما کلکل بین دختر و پسرهارو به عنوان ژانر طنز تلقی کردین ولی کلکل هایی که بین دختر و پسرها رخ میداد جنبه طنز نداشت و درباره ژانر پلیسی هم باید گفته شه ژانری به اسم پلیسی وجود نداره و بهتر بود شما از ژانری به نام جنایی استفاده میکردید.
خلاصه رمان:
خلاصه رمان باید جوری باشه که نه زیاد ابهامات برای خواننده به وجود بیاره و نه موضوع داستان رو کامل تعریف کنه که شما در خلاصه این موضوع رو رعایت نکردید، یعنی اول کار بیشتر اطلاعات رو به خواننده دادید و خواننده به خوبی می تونست ادامه رمان رو تصور کنه.
مقدمه:
مقدمه هم به موضوع شما مییومد و هم نمییومد، برای مثال جایی که گفتید آمدم تا دلتنگی سال ها از بین برود برای خواننده ابهاماتی رو به وجود میاورد که داخل رمان اشارهای به این موضوع نشده، مقدمه شما متوسط رو به بالا هست ولی هنوز جای کار داره.
میانه:
میانه نقطه اوج رمان هست یعنی دقیقا هنگامی که پارمیدا برای ملاقات با کاملیا اومد ولی در این باره ابهامات زیادی وجود داره مثلا
- پارمیدا چرا اومد؟
- چرا کاملیا از پارمیدا نفرت داره
- پارمیدا چه کار کرده که باعث جنگ و جدال بین خودش و کاملیا شده
و...
پایان:
رمان پایانی ندارد
لحن:
لحن محاوره بود و این لحن برای توصیفات زیاد کار آمد نیست، لحن محاوره برای توصیفات دو حالت داره
- یا اینکه زیاد توصیف نکنید
- یا اینکه توصیفات مثل قطار پشت سرهم بیاد و خواننده دچار سردرگمی بشه
که شما دومی رو انتخاب کردید، البته با تمرین سطح قلمتون بهتر هم میشه
دیالوگها و مونولوگها:
دیالوگ ها و منولوگ ها هم اندازه بودند و مشکلی در این باره نبود
شخصیت پردازی:
اصول شخصیت پردازی شما از رمان های تکراری ابهام گرفته بود، اگه نگاهی داخل رمان های کلیشه بندازید میفهمید شخصیت مثبت زیبایی خوبی داره در جایی که شخصیت منفی زیبایی نداره!
در کل شخصیت پردازی شما متوسط روبه بالا بود
فضا سازی:
فضا سازی هم خوب عمل شده بود و ایرادی در این باره نیست.
زاویهدید:
زاویه دید اول شخص بود ولی گاهی اوقات برای نوشتن به متن شما لطمه وارد میشد، مثلا برای توصیفات زاویه دید اول شخص کمی دست و پاگیره ولی با تمرین زیاد این مورد هم بر طرف میشه
کشمکشها:
کشمکش های رمان شما رو داخل کلکل و دعواهایی که کاملیا میکرد میشد دید و اینجور کشمکش ها متاسفانه برچسب کلیشه میگیرند، تمرین و صبر هم به از بین بردن اشکالات کمک میکنه.
پیرنگ:
پیرنگ یعنی خط رمان، خط رمان شما اول از اومدن کاملیا و بعد آشنایی با آرسام که نصف سهام شرکت به نامشه، آشنایی با پارمیدا رفتن به مسافرت شمال و...
رمان شما در نگاه اول رمانانه بی عیب به نظر میاد ولی وقتی بهتر به رمان نگاه و اونو با بقیه رمان ها مقایسه کنیم میفهمیم که یک قدم تا کلیشه فاصله داره.
نقاط قوت:
نام و اون ایده اصلی که در ذهن دارید بهترین نقاط قوت شما هستند ولی به هر دلیلی که دارید سطح قلمتون پایینه و ایده خوبی که دارید رو نمیتونه به خوبی نمایش بزاره
نقاط ضعف:
هیچ نقطه ضعفی بدون تمرین از بین نمیره.
سخن آخر منتقد:
رمان شما از نظر باور پذیری کمی ایراد داری، مثلا دو نفر ۲۶و ۲۵ساله بیان از کسی که ۲۴سالشه اطاعت کنن؟ شاید اوایل به خاطر بهتر شدن اوضاع این کار رو بکنن ولی به ندرت، حتی اگه حسود نباشن، غرور که دارن؟ ندارن؟