جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

نقد ادبی نقد مجموعه‌ی سایه‌نوش | ASAL. کاربر انجمن رمان بوک

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته نقد شورا توسط ؛DeadRose با نام نقد مجموعه‌ی سایه‌نوش | ASAL. کاربر انجمن رمان بوک ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 67 بازدید, 2 پاسخ و 1 بار واکنش داشته است
نام دسته نقد شورا
نام موضوع نقد مجموعه‌ی سایه‌نوش | ASAL. کاربر انجمن رمان بوک
نویسنده موضوع ؛DeadRose
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط ASAL.
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

؛DeadRose

سطح
0
 
[-ارشد بخش ادبیات-]
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
شاعر انجمن
Apr
118
1,836
مدال‌ها
2
IMG_20250414_232441_545.jpg

با عرض درود خدمت نویسندگان انجمن؛
به نکات زیر توجه کنید:


تا پیش از ارسال نقدنامه توسط منتقد، هیچ‌گونه پیامی در تاپیک ارسال نکنید.


نقد ادبی، صادقانه و جهت بهبود وضعیت اثر شما انجام می‌شود، لطفا در مواجهه با آن نقدپذیر باشید!

درصورت وجود ابهام در نقد، با ارشد بخش خصوصی ایجاد کنید.

با بی‌توجه‌ای به نکاتی که توسط منتقد ارائه می‌شود، فرصت ارتقای اثر را از دست می‌دهید.

تاپیک شما تا دو روز آتی، جهت گفتگوی محترمانه با منتقد باز خواهد بود.

نام اثر: سایه نوش
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: ASAL.

Negin jamali

سطح
0
 
مدیر تالار ادبیات
پرسنل مدیریت
مدیر تالار ادبیات
منتقد ادبیات
ناظر ادبیات
ناظر تایید
فعال انجمن
Feb
3,091
2,373
مدال‌ها
2
«نقد دلنوشته‌ی سایه‌نوش» اثر @ASAL.
منتقد: نگین جمالی

عنوان دلنوشته: عنوان اولین موردی است که در نگاه اول به چشم مخاطب می‌آید و به همین دلیل، باید زیبا و جذاب باشد و در اندازه‌ای مناسب انتخاب شود؛ علاوه‌بر این‌ها، کلیشه‌ای نبودن، ارتباط با ژانرهای دلنوشته و همخوانی داشتن با محتوا و بدنه‌ی دلنوشته از ویژگی‌های یک نام خوب است. عنوان دلنوشته سایه‌نوش است، کلمه‌ای ابداعی که از دو بخش تشکیل شده‌است و کلیشه‌ای نیست. «سایه» با بار مفهومی نادیده گرفته شدن و «نوش» که ممکن است اشاره به نوشیدن یا نوشتن و... داشته باشد. این عنوان خوش‌خوان و خوش‌آواست و به خوبی در ذهن می‌نشیند. عنوان خلاقیت کافی را داراست و به خوبی می‌تواند مخاطب را به خود جذب کند. ژانر دلنوشته اجتماعی است و این نام با ساختار استعاری و تأمل‌برانگیز خود کاملاً با آن همخوانی دارد، زیرا نه کاملاً صریح و نه کاملاً مبهم است. نام هم با کلیت دلنوشته که در مورد زنان جامعه است و هم با استعاره‌های متون هم‌راستاست. بنابراین در انتخاب آن به درستی عمل شده‌است.

ژانرهای دلنوشته: ژانر یک دلنوشته به معنای نوع و سبک نگارش آن است و نشان می‌دهد اثر، با چه موضوعی پیش می‌رود و چه احساساتی را دربرمی‌گیرد. ژانرهای انتخابی باید صحیح باشند و طبق محتوای دلنوشته قرار بگیرند. ژانر انتخابی شما اجتماعی است. دلنوشته درباره‌ی زنانی است که در تاریخ نادیده گرفته شده‌اند و در اجتماع نیز به حاشیه رانده شده‌اند. دلنوشته موضوعاتی مانند نابرابری‌های جنسیتی، فراموش‌ شدگی زن و بی‌عدالتی را دربرمی‌گیرد که کاملاً مناسب این ژانر هستند. نیازی به افزودن ژانر دیگری نیست.

مقدمه‌ی دلنوشته: اندازه‌ی دلنوشته حدوداً هفت یا هشت خط است که استاندارد است. مقدمه به خوبی با عنوان «سایه‌نوش» همخوانی دارد، زیرا دارد معنای نام را به تصویر می‌کشد و با زبان شاعرانه از در سایه ماندن زن‌ها صحبت می‌کند. مقدمه بی‌عدالتی تاریخی علیه زنان و فراموش شدگی آن‌ها را مطرح می‌کند و این مسئله کاملاً اجتماعی و هماهنگ با این ژانر است. وقتی خود دلنوشته را می‌خوانیم، با موضوع اصلی یعنی زنانی که دیده نشده‌اند و بی انصافی و کمرنگ شدن تدریجی نقششان مواجه می‌شویم و در واقع، مقدمه چکیده‌ی همین موضوع است و لحن، سبک و فضا در کل دلنوشته و مقدمه مشابه همدیگرند؛ در نتیجه مقدمه با کلیت دلنوشته همخوانی دارد. برای تحلیل بهتر مقدمه آن را به سه بخش آغاز، بدنه و پایان تقسیم می‌کنیم.
«بر پوست تاریخ، رد انگشتانی مانده که هیچ نامی ندارند. زنانی که با تار شب، خورشید را دوختند، اما هیچ سپیده‌ای نامشان را نخواند.»👇
آغاز به خوبی موضوع اصلی را دربرمی‌گیرد و مخاطب را وارد فضای دلنوشته می‌کند. آغاز با خلاقیت و هدف‌دار نگاشته شده‌است و شعارگونه نیست.
«قدم‌هایشان راه‌ها را ساخت، دست‌هایشان گندم را سبز کرد، اما سایه‌شان را از جهان بریدند. آنان که کلماتشان در سکوت خفته ماند، آنانی که لبخندشان را به آینه‌ها سپردند و خود در قاب‌های تهی ناپدید شدند.»👇
این متن بدنه‌ی مقدمه است و در آن، توضیح داده می‌شود که چرا زنان دیده نشدند، چه کارهایی کردند، چطور به زندگی جان دادند و در عین حال نادیده‌شان گرفتند. دلایل فراموشی و احساسات حاکم مثل نادیده‌انگاری، حذف، سکوت و مظلومیت کاملاً شرح داده می‌شود. تصاویر قوی و فضا همچنان حفظ شده. لحن بدنه با لحن آغاز مشابه است و بدنه حس و دلیل آن چیزی را که در آغاز مطرح شد، توضیح می‌دهد. در نتیجه این دو بخش از لحاظ محتوا و احساسات منسجم و مشابه‌اند.
«اما باد هنوز گیسوانشان را می‌شناسد
و خاک، صدای پایشان را از یاد نبرده است.
سایه‌ها را دنبال کن، شاید هنوز قصه‌ای برای گفتن مانده باشد.»👇
این بخش پایان مقدمه است که به صورت امیدوارانه و شاعرانه نوشته شده و مطالب قبلی را جمع‌بندی می‌‌کند، سپس به صورت ادبی مخاطب را دعوت به ادامه‌ی مطالعه می‌کند. مقدمه زیبا و خلاقانه است. نوآوری در لغات و تنوع آرایه‌ها در آن دیده می‌شود و ساخت واژگان و ترکیب‌ها، تازه و قوی است. کلیشه‌ای نیز نیست.

انسجام: این انسجام به سه بخش تقسیم می‌شود که در ادامه به آن‌ها خواهیم پرداخت.

- اولین مورد، انسجام ادبی است؛ یعنی لحن و سبک یکسان در تمامی پارت‌ها (مثلاً یک پارت لحن حماسی و پارت دیگر لحن تعلیمی نداشته باشد) و استفاده‌ی متعادل از آرایه‌ها. لحن دلنوشته شاعرانه و عاطفی است و در تمام پارت‌ها به صورت یکدست این لحن حفظ شده. دلنوشته از ابتدا تا انتها با زبان استعاری و نمادین نگارش شده و پرش و عدم هماهنگی در آن دیده نمی‌شود. آرایه‌ها نیز غنی هستند و در تمامی پارت‌ها بدون فراز و فرود زیاد پخش شده‌اند، ولی دلنویس در استفاده از آرایه‌ها افراط کرده است و استعاره‌ها و تشبیهات پس از مدتی هم تکراری و هم مشابه یکدیگر می‌شوند و در واقع به خاطر همین فراوانی اثرگذاری متون بسیار کم می‌شوند؛ انگار فقط شکل و کلمات تغییر می‌کنند، ولی مضمون همه یک چیز است. به نظر نمی‌رسد هر پارت واقعاً تمام شده باشد و منطقی به پارت بعدی رویم و پارت‌ها بیشتر شبیه فهرست جملات مشابه دیده می‌شوند. جملات سنگین زیادی وجود دارد، اما حس خاصی را منتقل نمی‌کنند و لحن در طول پارت‌ها یکنواخت و خنثی است. اگر به جای این فشردگی آرایه‌های زیاد، چند آرایه‌ی قوی و هدف‌دار استفاده می‌شد تأثیرگذاری متن بالاتر بود.

- دومین مورد، انسجام محتوایی است؛ یعنی اینکه محتوا و عواطف به کار رفته در دلنوشته (طبق ژانرها) باید در کل دلنوشته یکسان باشد، مثلاً اگر ژانر عاشقانه و تراژدی است یک پارت کاملاً در مورد عشق و پارت دیگر کاملاً در مورد جدایی نباشد، بلکه یک توازن وجود داشته باشد و دلنویس به همه‌ی ابعاد موضوع به‌طور یکسان و باهم بپردازد، نه جداگانه. از ابتدا تا انتها مضمون ثابت است، یعنی نادیده گرفته شدن زنان در تاریخ. و نویسنده به تمام ابعاد موضوع به خوبی پرداخته است، اما مشکل اصلی این است که این مضمون تکرار می‌شود. دلنوشته دائما از زنانی که دیده نشدند، صدایشان شنیده نشد و نامشان پاک شد و... صحبت می‌کند، اما این ایده در طول پارت‌ها گسترش نمی‌یابد و به نتیجه‌ی خاصی نمی‌رسد، اطلاعات یا زاویه دید جدیدی را شاهد نیستیم و انگار که یک جمله را به صدها واژه‌ی مختلف خوانده باشیم؛ در حقیقت جملات فقط شکلشان تغییر می‌کند ولی مضمون همانی هست که بوده. خط روایی معلوم نیست؛ هیچ تحول یا پیشرفتی نداریم یا حتی گره‌ای که بخواهد باز شود، متن در یک مفهوم درجا می‌زند. از کوچه به باد میرسیم، از آیینه به خاک، بعد از خاک به خورشید، بعد دوباره می‌رسیم به باد و در آخر انگار هیچ چیزی کامل نیست. اشکال بعدی که وجود دارد، نبود شخصیت‌پردازی یا یک موقعیت خاص است؛ همه چیز در حالت استعاری و انتزاعی باقی می‌ماند و روایت به صورت کلی‌گویانه و پشت‌سرهم می‌آید. ماجرا یا لحظه‌ی خاصی وجود ندارد و حتی یک نمونه زن یا شخصیت نیز نیست که بتوان با آن همذات‌پنداری کرد؛ نویسنده به صورت جمعی روایت می‌کند، درباره‌ی همه‌ی زنان و دختران و جمعی از سایه‌ها، بنابراین هر چقدر هم که متون شما زیباست، باز بین دلنوشته و مخاطب شما یک فاصله‌ی احساسی وجود دارد که اجازه نمی‌دهد آن همذات‌پنداری و دلبستگی به درستی به وجود بیاید. این موضوع را در بخش احساسات بیشتر باز می‌کنیم.

- آخرین مورد، انسجام نگارشی است؛ یعنی تعداد خطوط پارت‌ها باید نزدیک به هم باشند، از پنج خط الی ده خط مناسب است و پیشنهاد می‌شود که بیشتر از این نباشد، چون متن طولانی خسته‌کننده است. پارت‌ها حدوداً بین ۷ تا ۱۰ خط هستند و در بازه‌ی استاندارد قرار دارند. ایرادی وجود ندارد.
هدف و محتوا: ایده‌ی دلنوشته نادیده گرفته شدن زنان در جامعه است و در این دلنوشته، نویسنده به این موضوع اعتراض و زنان را ستایش می‌کند. دلنویس رنج‌های زنان را در حیطه‌های مختلف آشکار می‌کند و می‌خواهد این حقیقت را بگوید که نقش حیاتی زن در عرصه‌های گوناگون مثل خانواده و فرهنگ و اجتماع ندید گرفته می‌شود. ایده خیلی جدید نیست و افراد دیگری نیز دلنوشته‌هایی با چنین موضوعی نوشته‌اند، اما پردازش و زبان نویسنده کلیشگی ایده را می‌پوشاند. مضمون و هدف یکی هستند، اما همانطور که در بخش انسجام محتوایی عرض کردم، چون محتوا خط روایی، شخصیت و سیر مشخصی ندارد مخاطب را سردرگم و کسل می‌کند.

دستور زبان: لحن دلنوشته ادبی است و پرشی در آن دیده نمی‌شود. اصول نگارشی و صحیح‌نویسی املا به خوبی در آن رعایت شده‌است. افعال در انتهای جمله و با ضمایر درست خودشان آمده‌اند و جملات از نظر دستوری ایرادی ندارند. چیزی که در این بخش می‌خواهیم بررسی کنیم، ساختار جملات است که در دلنوشته باید از تنوع کافی برخوردار باشند. اکثر جملات شما در فرم یکسانی نوشته شده‌اند.
(زن یا دختر) ⬅️ (انجام یک کار ارزشمند و سازنده) ⬅️ (اما) ⬅️ (نادیده گرفته شدن/ فراموش شدن)
مثل:
«زنانی که بهار را در چشمانشان کاشتند، اما هرگز خود در سایه‌ای نیاسودند.»
«خورشید را در دل شب پنهان کردند، اما هیچ سحرگاهی برایشان ندمید.»
«مادرانی که جهان را زادند، اما جهان از آن‌ها زاده نشد.»
یا ساختار (زنان/ دختران) ⬅️ (یک توصیف شاعرانه و زیبا در مورد آنها) ⬅️ (حذف شدن)
«زنی کنار دریا ایستاده، موج‌ها زیر پایش سر خم می‌کنند. آب، نامی را بر لب دارد که هیچ‌گاه گفته نشد»
و چنین مواردی پارت‌ها را یکنواخت می‌کنند.

دستور ادبی: دلنوشته‌ی شما ادبی است، زیرا تعداد زیادی آرایه در آن استفاده شده، از جمله استعاره، تشخیص، تضاد، تکرار، واج‌آرایی، ایهام، مراعات نظیر، حس‌آمیزی، مجاز. آرایه‌های جدید مثل:
«زن، سطری‌ست که از دهان تاریخ افتاده»
«دختران باد، که در هیچ سرزمینی خانه نداشتند»
«چشمانی که خواب را به فرزندانشان دادند، اما خود در بی‌خوابی پوسیدند»
و کلیشه‌ای‌ها مثل:
«ماه، زنی است که شب را در آغوش گرفته»
«زنان، ستون‌هایی‌اند که سقف تاریخ را نگه داشته‌اند»
«سایه‌ای ندارد تا جهان باورش کند»
در کل، آرایه‌های جدید غالب‌تر از کلیشه‌ای‌ها هستند. دلنوشته شامل واژه‌های فاخر زیادی هست، مانند (مهر، موم، کوزه، بافت، خفا، سطر) و از آنجایی که آوردن کلمات کلیشه‌ای مثل (اشک، شب، ماه، دیوار و...) در دلنوشته اجتناب‌ناپذیر است می‌توان از آنان چشم‌پوشی کرد.

احساسات: دلنوشته در عین فخیم بودن، پر از احساسات اندوه، احترام، محبت، حسرت و ناامیدی است که در پارت‌ها گسترش یافته‌اند. با این حال نقاط ضعفی نیز وجود دارد که به آن‌ها خواهیم پرداخت.
۱) کل متون در یک طیف احساسی گیر کرده‌اند، احساسات سنگین و تلخ مثل بی‌عدالتی، قربانی بودن، حذف شدن و... و حتی یک حس متفاوت مثل آرامش، خشم یا امید در آن دیده نمی‌شود. این موضوع باعث می‌شود که بار عاطفی دلنوشته اشباع شود، زیرا مغز ما و حتی قلبمان به تنوع احساسات نیاز دارند. مثلاً وقتی یک موسیقی را بارها پشت‌سرهم گوش میدهیم شاید اولین بار یا دومین‌بار یا نهایتاً بار سوم گریه کنیم، اما برای بار دهم یا صدم قطعاً دیگر برایمان تکراری شده‌است. پارت‌های شما فقط از زنانی می‌گوید که نبودند، گم شدند، حذف شدند، نادیده گرفته شدند، درحالی‌که می‌توانست از زنان و دخترانی بگوید که با وجود سختی و بی‌انصافی جامعه، هنوز تلاش می‌کنند و به دنبال تثبیت جایگاه خود هستند.
۲) ما وقتی با یک فرد همدردی می‌کنیم که او را ببینیم و بشناسیم و صدایش را بشنویم. شما از زنان و دختران به عنوان یک مفهوم استفاده کردید، نه انسان! و چون تصویری از یک زن یا دختر واقعی نداریم، احساسات ملموس نمی‌شوند. مثلاً به جای «دست‌هایی که نان می‌پزند، چرا سهمی از سفره نداشتند؟» نوشتن این جمله که «مادرم هر صبح برایمان نان تازه می‌پخت، ولی هیچ تقدیرنامه‌ای از او بر دیوار نبود» احساس را نزدیک‌تر می‌کند.
۳) تمام زنان و دختران، در تمام دوران‌ها، به طور اغراق‌آمیزی قربانی معرفی شده‌اند. این درست است، زنان همیشه ظلم می‌بینند، رانده می‌شوند، ولی این حالتی که در دلنوشته نوشته شده کم‌کم حالت شعار به خودش گرفته‌است. این موضوع همدلی را کم می‌کند و به جای خشمگین کردن مخاطب، او را نسبت به این موضوع بی‌تفاوت می‌کند. اضافه کردن چیزی که نشان دهد بعضی از زنان با وجود این مسائل باز هم ایستادند، مقاومت کردند، هرچند کم.
۴) احساسات دردناکند، ولی به هیچ جا ختم نمی‌شوند. فراز و فرود ندارند، زیبا هستند اما کوبنده نیستند و متن در سراشیبی می‌افتد. مخاطب غمگین می‌شود، ولی چیزی نیست که او را به تفکر وادارد و بیدارش کند.
۵) گفت‌وگویی با مخاطب وجود ندارد و همه چیز سوم شخص است. احساسات گفته می‌شوند، اما مخاطب بیرون ماجرا و ناظر می‌ماند و بخشی از این غم نیست.

دلنویس عزیز! از مطالعه‌ی دلنوشته‌ات لذت بردم. شجاعت تو در بیان صادقانه‌ی احساسات، ارزشمند و تحسین‌برانگیزه. با هر اثر جدید، فرصتی برای رشد و یادگیری بیشتر داری؛ پس از این فرصت‌ها نهایت استفاده رو بکن. به نوشتن ادامه بده و مطمئن باش که کلماتت به دل‌های زیادی خواهد نشست. قلمت ماندگار!🫂
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: ASAL.

ASAL.

سطح
1
 
[سرپرست ادبیات]
پرسنل مدیریت
سرپرست ادبیات
شاعر آزمایشی
کپیست انجمن
Feb
3,090
12,364
مدال‌ها
4
ممنون از نقدت عزیزم
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین