به نام ایزد.
نقد دلنوشتهی هجمهی فلاکت در مدار هستی
به قلمِ @Erebus
-->
عنوان
عنوان هجمهی فلاکت در مدار هستی، یک عنوان چهار کلمهای است که از کلمات هجمه به معنای دست درازی و حمله، فلاکت به معنای بدبختی و ادبار، مدار به معنای مسیر و پیرامون، هستی به معنای جهان و دنیا تشکیل شدهاست و میتوان گفت درصد کلیشه آن بهخاطر استفاده از کلمات فلاکت، مدار و هستی حداقل شصت درصد برآورد میشود و از دید خواننده کمی نامفهوم و از نظر سایز و اندازه، طولانی تلقی میشود. بهخاطر دلایل گفته شده، عنوان در نگاه اول، از جاذبه بسیاری برخوردار نمیباشد و فقط به دلیل عامه نبودن کلمه هجمه، کمی احساس کنجکاو ایجاد میکند که میشود گفت تنها نکته مثبت در این عنوان است. این عنوان به دلیلی طولانی بودن، عنوانی به یاد ماندنی نمیباشد و دارای جذابیتی تکمحور نیست که خوانندگان آن را در ذهن خود ثبت کنند و حتی به یاد آورند. این عنوان از نظر ارتباط با محتوا، از مفهوم مناسبی برخوردار است و معنی و مفهوم این عنوان ارتباط مستقیم با ژانرها و بدنه محتوا دارد. یک عنوان مطلوب و دارای جاذبه، باید از استانداردهایی مثل سایز و اندازهای درست، عدم داشتن کلیشه، برانگیختن حس کنجکاوی و عاطفی و ارتباط مستقیم و درست با محتوا برخوردار باشد که این عنوان تنها رکن آخر این استانداردها را در خود جای دادهاست.
-->
ژانر
ژانرها در این دلنوشته به صورت "اجتماعی، تراژدی" میباشد که از بدنه و محتوای اثر میتوان متوجه شد که ترتیب در این دو ژانر به خوبی رعایت نشدهاست، زیرا که در هر کلمه و سطر این اثر پیش از هر چیز غم و اندوه فراوانی که نویسنده قصد انتقال آن را دارد حس میشود و بعد از آن جنبه اجتماعی آن به چشم میخورد. همانطور که در آموزشات و اطلاعات عمومی ادبی درست هم نقل شده، زمانی که هر نویسندهای میخواهد ژانرهای اثر خود را در قسمت ژانر درج کند، باید بسیار دقت داشته باشد که ژانر قالب، اول و پیش از ژانرهای دیگر باشد. به معنی اینکه اگر ما در اثرمان میخواهیم دو مفهوم عشق و غم بسیار شدید را به خط درآوریم ولی اول از هر چیز میخواهیم عشق را در کلماتمان بگنجانیم و یا بلعکس، غم و اندوه را نشان بدهیم، باید ژانر اول به ترتیب مثال عاشقانه و یا تراژدی باشد. در مبحث بعدی، ژانرها به خوبی با عنوان و بدنه اثر ارتباط دارد و در ارتباط درست آنها و با در نظر نگرفتن ترتیب آنها میتوانیم بگوییم نویسنده به خوبی عمل کرده است و مرتبط هستند. در نتیجه، از دو استاندارد حائز اهمیتتر ژانر، نویسنده فقط دومین استاندارد را به خوبی رعایت کرده است.
-->
جلد
اثر دارای جلد نمیباشد!
-->
مقدمه
به صورت کلی، مقدمه نقش همان خلاصه در آثار داستانی را در آثار ادبی ایفا میکند... مقدمه یک اثر مانند ظاهر برای یک انسان است، هر چقدر این ظاهر زیباتر باشد، افراد بیشتری جذب میشوند گرچه نمیدانند در باطن چه میگذرد. مقدمه این اثر ظاهری نسبتا زیبا و آراسته را داراست و پیام و مفهوم آن جاذبهی خوبی را ایجاد میکند. مقدمه در یک اثر باید همچنان که زیبا و دارای احساسات باشد، باید از صنایع ادبی مطلوب، توضیح کافی درباره بدنه، سایز و اندازه مناسب و ارتباط کافی برخوردار باشد که در این اثر، مقدمه تقریباً همه موارد را داراست به غیر از صنایع ادبی مطلوب که میتوان گفت به غیر از دو سه مورد استفاده از آرایهی تشبیه، چیز دیگری به چشم نمیخورد.
برخی استفادههای آرایهی تشبیه:
زندگی چیزی نیست جز تکرار بیوقفهی سقوط
و انسان، مسافری بیاختیار در مدار زوال خویش است
همانطور که دیده شد، جملات مکتوب، با ایده و محتوا ارتباط مستقیم دارند و تقریباً زیبا و دارای جاذبه هستند، ولی در کل اثر صنایع ادبی مطلوبی به چشم نمیخورد.
-->
تناسب محتوا و متون
تناسب در محتوا و متون به معنای انسجام کلی در سطربهسطر یک محتوای اثر است. استانداردهای آن، همان یکی بودن زبان و زاویه دید اثر از ابتدا تا انتهای اثر، یکی بودن ایده اصلی در انتقال، ریختن پیچشهای محتوایی به ترتیب و منظم و فنی و سخت و یا غیرفنی و آسان بودن اثر از ابتدا تا انتها است. این اثر در رعایت استانداردهای بالا به صورت نسبی موفق بودهاست، چرا که در بعضی پارتها انگار نویسنده ایده اصلی خود را فراموش و در عمق احساسات و ایدههای دیگر خود غرق میشود و این باعث به هم ریختن تناسب اثر میشود و نویسنده باید حتماً در خصوص رفع این اشکال تدبیری بیابد. یکی دیگر از مشکلات نویسنده این است که یه مفهوم و مضمون یکسان را بارها و بارها در قسمتهای مختلف اثر خود بیان میکند و این باعث تکرری ناخوشایند میشود که در نتیجه خستگی و رها کردن اثر را توسط خوانندگان به همراه میآورد و اما نویسنده در بیان مضامین و اهداف خود خوب عمل کرده است و نحوه بیان و گویشش و همچنین فنی نبودن اثر خود از ابتدا تا انتها را به خوبی رعایت کرده است.
-->
رعایت قواعد و منطق در زبان
در مبحث قواعد و منطق در زبان، خواستار رعایت قوانینی ساده که آن را ساختار و بنای درست در عبارات هست مینامیم. در این مبحث باید همانطور که در ارکان قبلی نیز گفته شد، مجدد اشاره شود که زبان و گویش عبارات ساده و غیرفنی بود و این مورد تا انتهای اثر رعایت شدهبود و انسجام محتوای اثر به هم نریخته و اثر یک دست بود. جملات کاملا روان و قابل فهم، کلمات ساده و عامه بود اما گاهی جابهجایی افعال در عبارات را شاهد بودیم که نویسنده در جهت زیباسازی متن استفاده کردهبود که زیاد به این هدف نزدیک نبوده و از نظر خوانندگان امری بیهوده تلقی میشود. علائم نگارشی قالباً درست و صحیح به کار رفته بودند و تنها در بعضی موارد میشد به آن انتقاد کرد که چون اندک بودند، ذکر نمیشود.
در انتها با وجود ویراستاری پایانی، مشکلات و علائم نگارشی نادرست که بسیار اندک بودند، صحیح شده و جایی برای نقدهای کوبنده ندارد و رعایت حداکثری آنها، یک نکته بسیار مثبت در کل محتوای این اثر میباشد.
-->
نقش آرایههای ادبی
زمانی که صحبت از آرایهها و صنایع ادبی میشود، هدف صحبت ما محدود به دو دسته صنایع ادبی، یعنی آرایههای لفظی و معنوی میشود. همانطور که همگی میدانیم آرایهها به صورت کلی زیبایی سخن ما را فراهم میآورد و به عبارات ما عمق میبخشد، به صورت کلی اگر آرایهها نباشند، حتی نمیتوان گفت اثری که از آن صحبت میکنیم، ادبی است... همانطور که در سطرهای اولیه نیز گفته شد، آرایهها به دو دستی لفظی و معنوی تقسیم میشوند که هر دو هم به اندازه یکدیگر حائز اهمیت هستند و تناسب در آنها باید رعایت شود، ولی چنان که هر خواننده این اثر را شروع به خواندن میکند، از اول و تا انتها شاهد کمترین مقدار آرایه لفظی و حتی هیچ آرایه معنوی میباشد که بسیار در زیبا و عمیق بودن محتوا، اثر میگذارد و نکته بسیار منفی میباشد. نویسنده باید تلاش میکرد آرایهها را هم به صورت غیرمستقیم و در بافت متن و هم به صورت مستقیم و در میان عبارات بیاورد و اثرگذاری و عمق محتوای اثر خود را تضمین کند. در این اثر به صورت کلی ما قالباً شاهد استفاده از آرایه لفظی تشبیه بودهایم و صرفاً بهخاطر تشبیهات که خیلی وقتها کلیشه هم آنها را رها نمیکند، نمیتوانیم بگوییم که اثر دارای صنایع ادبی مطلوب است و این نکته منفی باعث ضربات بسیار عمیقی در اثر است.
-->
خلاقیت در نثر
با ارزیابی و صورت کلی اثر، نقش خلاقیت در اثر شما، نسبتاً مطلوب بوده و میتوان گفت چیزی بین قابل قبول و خوب بوده است چرا که شما با خلاقیت خوبی اهداف و مضامین خود را دستهبندی و به قلم در آوردهاید ولی همچنان عبارات کلیشهای و عدم استفاده از کلمات نوآورانه، در مقابل شما مانند سدی وسیع عمل کردهاند و مانع پیشرفت خلاقیت شما در محتوا شدهاند و به همین علت شما باید با مطالعه خیلی بیشتر و در هم آمیختگی بهتر کلمات این سد کلیشهها و تکرارها را بشکنید و راه پیشرفت و خلاقیت خود را از میان آنها باز کرده و در آن قدم بگذارید.
-->
میزان انتقال احساس اثر
در حالت کلی میزان انتقال احساسات با صنایع ادبی، رابطهای تنگانگ و جدانشدنی دارند ولی نویسنده با وجود عدم استفاده مطلوب از صنایع، توانسته گاهاً احساسات و مضامین خود را با کلمات و عبارات احساسی خود خوب نشان دهد و تا حدودی با گنجاندن عبارات احساسی در محتوا، در انتقال احساسات، صنایع را بپوشاند به طوری که شاید گاهاً بسیاری از خوانندگان این امر را فراموش کرده و دقت خود را به احساسات اثر بدهند.
پس میشود گفت که نویسنده در انتقال احساسات و مضامین خود، خوب عمل کرده ولی اگر از آرایهها استفاده مطلوب و مناسبی را میکرد، قطعا در انتقال احساسات در محتوای اثر، به صورت چشمگیری موفق میشد و میتوانستیم بگوییم نویسنده دارای انتقال احساسات بسیار قوی در کلمات و عبارات خود است و در رکن صحبت شده اثر نویسنده بینقص عمل میکرد.
-->
جمعبندی نقد ادبی و توصیه منتقد
با آرزوی موفقیت بیکران نویسنده عزیز و تشویق ایشان به خلق آثار و دنیاهایی بیشتر و زیباتر، درباره این اثر به نویسنده توصیه میکنم که با تعویض عنوان اثر خود و استفاده مطلوب از صنایع ادبی و همچنین استفاده از واژگان نوآورانهتر و در هم آمیختن بهتر عبارات و واژگان و پرهیز از تکرر و کلیشه یک اثر بسیار جذاب و خواندنی پدید آورد تا هم شاهد جذب بیشتر خوانندگان شود و هم تگها و نقدهای بسیار مطلوبتر و بهتری را برای این اثر پدید آورد. همچنین باید عرض کنم که نویسنده همچنان همین قدر مطلوب به انسجام محتوا و انتقال احساسات اثر خود ادامه دهد و فراموش نکند که هیچ ک.س بیعیب و ایراد نیست و نقدها صرفاً برای پیشرفت قلم خود و بالا بردن سطح کیفی آثار میباشد.