《عنوان》
عنوان یک دلنوشته باید در نگاه اول طوری باشد که خواننده هر چند کم و ناچیز به موضوع و ژانر دلنوشته پی ببرد؛ دلنوشته یک اثر ادبی است و بهتر است از انتخاب عنوانهای طولانی پرهیز شود چرا که ماندگاری در ذهن خواننده ندارند.
- آتشین مهر
کوتاه و موجز است . اندازه استانداردی دارد.
عنوان با ژانر در ارتباط است. کنجکاوی بازم را برای خواننده ایجاد میکند.
کمی مبهم و کلی است. موضوع را دقیق نشان نمیدهد. برای کسی که صرفا عنوان را میبیند تشخیص و حدس ژانر ها به خصوص ژانر تراژدی قابل حدس نیست.
دلنوشته یک اثر ادبی است. بهتر است از عناوین ادبی استفاده شود.
عنوان ادبی و شاعرانه است.
دلنوشته یک اثر ادبی است. بهتر است از عناوین ادبی استفاده شود.
ترکیب این دو کلمه ساده اما پر قدرت است حس شدت و حرارت عاطفی را نشان میدهد.
عنوان کمی کلیشه دارد اگر تغییر کند خیلی بهتر است. بین کلمات هماهنگی وجود دارد.
آتشین حالتی توصیفی و مهر حالتی احساسی را منتقل میکند
کلمه مهر کلیشه دارد و معمولا در ادبیات عاشقانه زیاد به کار میرود. براب همین با استفاده از جایگزین جذابیت ترکیب کلمات بالا تر میرود.
عنوان باید جامعیت دلنوشته را در بر بگیرد و با تمامی پارتها ارتباط داشته باشد
عنوان هماهنگ با ژانر و مضمون پارت ها میباشد اما برای جامعیت بیشتر میتوانست ترکیبی انتخاب شود که هم تراژدی هم امید را در خود داشته باشد تا کل مسیر دل نوشته در یک نگاه منتقل شود.
《ژانر》
ژانر یک دلنوشته در واقع بیانگر این موضوع است که دلنوشته در چه حیطه و سبکی نگارش شده و چه احساساتی را در بر میگیرد.
ژانرهای یک دلنوشته با یکدیگر ارتباط کامل برقرار کنند همچنین دلنویس باید در انتخاب ژانر دقت کافی به خرج دهد، ژانر یا ژانرهای انتخابی باید همگی در دلنوشته به طور یکسان و یکدست استفاده شده باشند.
برای مثال اگر نویسنده در یک پارت فقط غم و اندوه را بکار برده اما در بقیه پارتها نه نیازی نیست که ژانر تراژدی را جزو ژانرها قرار دهیم.
ژانر انتخابی عاشقانه تراژدی
با مضمون دلنوشته در ارتباط است. تراژدی واضح دیده میشود. ژانر عاشقانه در سراسر متن حفظ شدت است.
پارت هایی وجود دارد که از ژانر تراژدی فاصله میگیرند اما با انتخاب ژانر تراژدی در رتبه دوم این ایراد تا حدودی رفع میشود
《مقدمه》
مقدمه سرآغاز دلنوشته است و باید چکیدهای از احساسات بکار رفته در دلنوشته باشد و مقدمه باید به گونهای باشد که تمامی احساسات و موضوعات را در بربگیرد به بیانی دیگر جامع و کامل باشد.
مقدمه باید جامع و کامل باشد به بیانی دیگر اول و پایان حرفهای گفته شده در مقدمه مشخص باشد البته نباید مقدمه زیادی واضح و روشن باشد. اگر حرفی یا موضوعی در ابتدای مقدمه ذکر شده، دلیل آن و نتایجی که به دنبال دارد باید در سطرهای بعدی مقدمه روشن شود.
خود متن مقدمه را به سه قسمت( مقدمه + بدنه + نتیجه )
تقسیم بندی میکنیم؛ در قسمت مقدمه نویسنده میبایست مقدمهای از آنچه که اتفاق افتاده است یا مقدمهای از احساسات اتلاف شده بیان کند همچنین در قسمت مقدمه هرچه که بیان شده دلایل آن و اینکه چه احساساتی را در بر میگیرد میبایست در قسمت بدنه شرح داده شود.
مقدمه دلنوشته «آتشین مهر» به سه بخش تقسیم شده:
متن مقدمه:
۱.(در کوچهباغ خاطرات، آنجا که بید مجنون سر بر شانهی باد میسایید و غنچههای ناشکفته، عطر پنهان عشق را در دل داشتند، قصهی مهر ما آغاز شد)
۲.قصهای به لطافت شبنم صبحگاهی و به صلابت کوههای استوار که قرار بود جاودانه بماند. اما چه سود که آسمان بیتاب زمانه، خورشید بختمان را به تاراج برد و
۳.شعلهی عشقی که میبایست تا ابد فروزان بماند، در بادی سهمگین از جنس جدایی و جنگ، رقصکنان به خاموشی گرایید.
مقدمه
معرفی فضا و حس اصلی: «کوچهباغ خاطرات»، «بید مجنون»، «غنچههای ناشکفته»
انتقال عاشقانه بودن دلنوشته
ایجاد جذابیت تصویری و شاعرانه برای جذب مخاطب
بدنه
بیان علت تراژدی: «آسمان بیتاب زمانه، خورشید بختمان را به تاراج برد…»
نشان دادن تضاد بین عشق جاودانه و مانعهای بیرونی (فراق، جنگ)
ارائه عمق احساسات و حسرت عاشق
نتیجه
جمعبندی موقت و ایجاد انتظار برای متن: «شعلهی عشقی که میبایست تا ابد فروزان بماند… به خاموشی گرایید
مسیر دلنوشته را به سمت تراژدی مشخص میکند.
بدنه و نتیجه مقدمه زباد روشن و قابل واضح نبود.
شفافیت بیش از حد و طولانی بودن جملات.
عدم انعکاس کامل و شفاف احساسات که میتونست بهتر انجام بشه.
مقدمه اندازه مطلوبی دارد.
مقدمه با عنوان در ارتباط است. اما بیشتر روی تراژدی تمرکز دارد و از این جهت فاصله ایجاد میکند.
مقدمه با ژانر در ارتباط است اما بیشتر حس حسرت در آن دیده میشود که اگر احساس عاشقانه بیشتر باشد بهتر میشود.
مقدمه با پارت ها در ارتباط است و مسیر عشق و تراژدی را آماده میکند. اما بهتر بود اشاره ای هم از جزئیات پارت ها در مقدمه باشد مثل امید و تحول و .. یا در پارت ها این موارد حذف میشد. اما ارتباط لازم را دارا است.
《انسجام》
بین پارتهای یک دلنوشته ادبی میبایست انسجام کاملا برقرار باشد.
انسجام از ۳ لحاظ ادبی، نگارشی و محتوایی بررسی خواهد شد.
انسجام ادبی: منظور از انسجام ادبی رعایت لحن دلنوشته و عدم پرش لحن است.
دلنوشته دارای یک لحن یکسان بود.
دلنوشته یک اثر ادبی است، بهتر است لحن تمامی پارتها ادبی باشد زیرا خواننده با لحن ادبی بهتر میتواند احساسات را دریافت کند و به ژرف معنی و مفهوم دلنوشته پی ببرد.
تمامی پارتها لحن ادبی و شاعرانه دارند و از تصاویر شاعرانه (بید مجنون، غنچههای ناشکفته، خاکستر عشق) استفاده شده است.
لحن ثابت و متناسب با ژانر عاشقانه تراژدی است؛ هیچ پرش ناگهانی لحن وجود ندارد.
گاهی شدت توصیفات در پارتهای میانی (مثلاً پارت ۱۲-۱۴) کمی اغراقآمیز شده و ممکن است خواننده را خسته کند.
در بعضی جملات، استفاده از استعارههای پیچیده زیاد است که روانی متن را کمی کاهش میدهد.
انسجام نگارشی: انسجام نگارشی باید به گونهای باشد که نویسنده در یک پارت ۳ خط قرار ندهد و در پارت بعدی ۶ یا ۷ خط.
حجم پارتها هیچ تاکیدی نیست که شبیه به هم باشند اما باید حجم مشابه و نزدیک به همی داشته باشند.
اکثر پارتها حجم مشابهی دارند و متن در اکثر بخشها خوانا است.
املای کلمات درست و نگارش رسمی رعایت شده است.
بعضی پارتها طولانی و فشرده شدهاند (مثلاً پارت ۱۸-۱۹) و میتوانستند به دو بخش تقسیم شوند تا انسجام ظاهری بهتر شود.
استفاده از جملات بسیار طولانی و مرکب، گاهی سرعت خواندن را کاهش میدهد.
انسجام محتوایی: همچنین در انسجام محتوایی باید موضوع و احساسات بکار رفته در تمامی پارتها یکسان و مشابه باشد
موضوع اصلی عشق و فراق، حسرت و امید در طول دلنوشته تکرار و تقویت شده است.
ارتباط بین پارتها حفظ شده و روند داستانی مشخص است: عشق آغاز میشود → فراق و حسرت → بازسازی امید → پایان تراژیک/تأملی.
برخی پارتها بیش از حد روی تراژدی تمرکز دارند (مثلاً پارت ۹-۱۶) و بخش بازسازی امید در پارتهای اولیه کمتر دیده میشود، که باعث میشود برخی تغییر لحن و حسها ناگهانی به نظر برسد.
《هدف》
هدف و ایده انتخابی نویسنده باید جدید و دور از کلیشه باشد.
اما اگر مانند بسیاری از دلنوشتهها هدف اصلی کلیشهای بود نویسنده حتما باید با مواردی که باعث زیبایی دلنوشته میشوند همراه با قلم نويسنده این کلیشگی دور شود.
در اینجا به این نکته اشاره میکنیم که دلنوشته باید صحبت دربارهی احساسات نویسنده باشد.
ایدهی کلی دلنوشته—عشق پرشور و تراژدی ناشی از فراق در جنگ و شرایط بیرونی—با شدت احساسی بیان شده و در پارتها دنبال میشود.
استفاده از استعارههای ادبی (بید مجنون، خاکستر عشق، نهال عاشقانهها) باعث شده دلنوشته تلفیقی از کلیشه و نوآوری باشد؛ نویسنده تلاش کرده کلیشهی عاشقانه و تراژدی را با تصاویر و زبان شاعرانه منحصر به فرد کند.
ایدهی عاشقانهی پر از فراق و امید دوباره در دلنوشتههای زیادی دیده میشود، پس تا حدی کلیشهای است.
برخی استعارهها و توصیفات طولانی ممکن است کمی از تازگی ایده کم کنند، یعنی خواننده ممکن است حس کند این نوع تراژدی قبلاً دیده شده است.
بیان احساسات نویسنده
دلنوشته به خوبی احساسات نویسنده را منتقل میکند: عشق، حسرت، امید، و سرانجام پذیرفتن واقعیت فراق.
استفاده از افعال شخصی و نگاه اول (مثلاً «من اینجا نشستهام…»، «قلبم همچون سنگی سرد بود…») باعث میشود خواننده مستقیماً با تجربهی احساسی نویسنده مواجه شود.
در برخی پارتها (مثلاً میانیها) تمرکز بر تصاویر شاعرانه و استعارهها بسیار زیاد است و ممکن است احساسات مستقیم نویسنده کمی مخفی بماند.
《ساختار》
مقدمه
مقدمه به خوبی آغاز داستانی و احساسی را معرفی میکند و خواننده را با حال و هوای عشق و تراژدی آشنا میسازد.
زبان شاعرانه و تصاویر ادبی جذاب هستند فضاسازی اولیه موفق است
مقدمه طولانی است و بعضی جملات میتوانست کوتاهتر و روانتر باشد.
بخشی از تحول و امید که در پارتهای بعدی میآید، در مقدمه نیامده، پس جامعیت کامل ندارد.
بدنه
پارتها روند داستانی مشخص دارند: عشق → فراق → حسرت → بازسازی امید → پذیرش تراژدی.
استفاده از استعارهها و تصاویر تکرارشونده (بید مجنون، خاکستر، نهال) باعث یکپارچگی بصری و احساسی شده است.
بعضی پارتها طولانی و پراکنده هستند و ممکن است انسجام ظاهری کاهش یابد.
گاهی تمرکز بیش از حد بر تراژدی، گذار به امید دوباره را ناگهانی نشان میدهد.
نتیجه
پایان دلنوشته احساس تراژدی و اندوه را حفظ کرده و هماهنگ با ژانر است.
برخی پارتهای پایانی (مثل ۱۸-۱۹) حس پذیرش و تجربهی دوبارهی زندگی را منتقل میکنند.
پایان دلنوشته کمی طولانی و تکراری شده است، میتوانست با چکیدهتر کردن جملات پایانی تأثیرگذاری بیشتری داشته باشد.
هماهنگی کامل میان امید دوباره و تراژدی پایانی میتوانست بهتر باشد تا حس پایان تراژیک و احساسی همزمان منتقل شود.
《دستور زبانی》
همانطور که در بالا هم اشاره کردیم
دلنوشته یک اثر ادبی است و بهتر است که به لحن ادبی نگارش شود زیرا باعث زیبایی هرچه بیشتر متن میشود و در انتقال احساسات کمک میکند که لحن این دلنوشته
اما دلنویس میتواند از لحن عامیانه استفاده کند و یا لحن ادبی و عامیانه را با هم استفاده کند ولی در این حالت دلنویس باید با قلم خود در لحن دلنوشته توازن برقرار کند.
قسمت بعدی در این رکن مورد بررسی قرار میگیرد ساختمان دلنوشته است.
نویسنده گاهی میتواند برای زیبایی بیشتر دلنوشته خود جای ارکان جمله را جابه جا کند(جابهجایی فاعل و مفعول)
اما این جابهجایی نباید به صورتی باشد که ساختمان جمله بهم بریزد و خواننده متوجه منظور نشود
دلنوشته لحن کاملاً ادبی دارد و استفاده از تصاویر شاعرانه، استعارهها و ترکیبهای ادبی، زیبایی متن را افزایش داده است.
نویسنده به خوبی احساسات را از طریق لحن ادبی منتقل میکند و خواننده را با خود همراه میسازد.
در برخی پارتها (خصوصاً پارتهای میانی و پایانی)، جملات طولانی و پیچیدهاند و ممکن است خواننده کمی دچار توقف در خواندن شود.
گاهی استفاده از ترکیبهای پر استعاره و طولانی باعث میشود جملهها کمی سنگین و دور از روانی خواندن شوند
نویسنده در بیشتر جملات ساختار دستوری صحیح را رعایت کرده است و جملات، از نظر فاعل و مفعول، قابل فهم هستند.
جابهجاییهای ادبی فاعل و مفعول گاهی با زیبایی متن افزوده و ریتم جملهها را جذابتر کرده است.
نیاز به کمی سادهسازی در برخی ترکیبها هست تا جریان طبیعی خواندن حفظ شود و خواننده خسته نشود.
《دستور ادبی》
استفاده از آرایههای ادبی و کلمات جدید متنوع در یک دلنوشته کاملا اجباری هستند.
این آرایههای ادبی هستند که یک متن ساده را تبدیل به متن ادبی میکنند. هرچه بیشتر از آرایههای ادبی در دلنوشته استفاده شود بهتر و زیباتر خواهد بود.
نویسنده باید سعی کند از آرایههای متنوعی بهره بگیرد و میزان استفاده را بالا ببرد نه اینکه در کل دلنوشته شاید یک یا دو آرایهی تکراری استفاده شود.
در دلنوشته هر چه تعداد آرایههای ادبی بیشتر باشد دلنوشتهی زیباتری خواهیم داشت.
از آنجا لحن دلنوشته ادبی است، دلنویس میتوانست از آرایههای بیشتر و متنوع تری بهره ببرد.
آرایههای ادبی
دلنوشته پر است از استعاره، تشبیه و تصویرسازیهای شاعرانه:
بید مجنون، «تالار قبرستان خاطرات»، «کورسوی جان»، «شاخههایی که آسمان را در آغوش میکشید».
این آرایهها باعث شده متن تصویری و احساسی باشد و خواننده راحتتر وارد فضای دلنوشته شود.
برخی آرایهها تکراری شدهاند: «آتشین مهر»، «خاکستر»، «زخم و درد» در چند پارت پشت سر هم دیده میشوند.
میتوانست نویسنده از آرایههای متنوعتر و خلاقانهتر بهره ببرد تا متن تنوع بصری و حسی بیشتری پیدا کند.
استفاده از کلمات جدید و ترکیبها
ترکیبهایی مثل «کورسوی جان»، «تالار قبرستان خاطرات»، «رگبار باروت نمزده» نشاندهنده خلاقیت در انتخاب واژههاست.
کلمات به خوبی با حس تراژدی و عاشقانه هماهنگ شدهاند و لحن ادبی را تقویت کردهاند.
تعداد این ترکیبها و کلمات خلاق نسبت به حجم دلنوشته میتوانست بیشتر باشد.
برخی پارتها کمی به تکرار واژهها و ترکیبهای پیشین متکیاند و این باعث کاهش تازگی متن میشود. اگر تکرار یکسری از کلمات کاهش پیدا کند بهتر است. کلماتی مثل دل و آتشین و ...
با آرزوی موفقیت بیکران برای نویسنده عزیز