عنوان
●عنوان یک دلنوشته باید در نگاه اول طوری باشد که خواننده هر چند کم و ناچیز به موضوع و ژانر دلنوشته پی ببرد؛ دلنوشته یک اثر ادبی است و بهتر است از انتخاب عنوانهای طولانی پرهیز شود چرا که ماندگاری در ذهن خواننده ندارند.
عنوان یک دلنوشته باید در نگاه اول طوری باشد که خواننده هرچند کم و ناچیز به موضوع و ژانر دلنوشته پی ببرد
عنوان دلنوشته باید از ترکیب کلماتی که تشکیل شده باشد که علاوه بر تکراری نبودن، با یکدیگر ترکیب زیبایی ایجاد کرده و جذابیت داشته باشد. کلمات انتخاب شده در عنوان نباید تکراری و کلیشه باشند و نویسنده میبایست از کلمات جدید و متنوع برای جذابیت و گیرایی بیشتر دلنوشته استفاده کند.عنوان باید جامعیت دلنوشته را در بر بگیرد و با تمامی پارتها ارتباط داشته باشد
○عنوان ساده، صادق و مستقیم. حس و فضای کلی متن رو منتقل میکند.
اما چون دلنوشته مجموعهای از پارتهاست، انتظار میرفت عنوانی استعاریتر یا چندلایهتر انتخاب شود؛ مثلاً «در مدار دلتنگی» یا «قلبی میان باران و خاکستر».
چنین عنوانی عمق درونی و وحدت عاطفی پارتها رو بهتر نشون میداد.
ژانر
●ژانر یک دلنوشته در واقع بیانگر این موضوع است که دلنوشته در چه حیطه و سبکی نگارش شده و چه احساساتی را در بر میگیرد.
ژانرهای یک دلنوشته با یکدیگر ارتباط کامل برقرار کنند همچنین دلنویس باید در انتخاب ژانر دقت کافی به خرج دهد، ژانر یا ژانرهای انتخابی باید همگی در دلنوشته به طور یکسان و یکدست استفاده شده باشند.
برای مثال اگر نویسنده در یک پارت فقط غم و اندوه را بکار برده اما در بقیه پارتها نه نیازی نیست که ژانر تراژدی را جزو ژانرها قرار دهیم.
○ژانر کاملاً مشخص و غالب (حدود ۹۰٪ متن عاشقانه است).
اما در بخشهایی، ژانر دوم «تأملی/فلسفی» هم وارد میشه (مثلاً در پارتهای ۱۲، ۱۴، ۲۱ و ۲۳) و به زیبایی عمق داده است.
تناسب بین این دو ژانر خوب رعایت شده، فقط در چند جا لحن از حد ادبی به سمت خطابه یا شعار نزدیک شده (مثل جملهی «در بازی عشق باید حسود بود»).
مقدمه
●مقدمه سرآغاز دلنوشته است و باید چکیدهای از احساسات بکار رفته در دلنوشته باشد و مقدمه باید به گونهای باشد که تمامی احساسات و موضوعات را در بربگیرد به بیانی دیگر جامع و کامل باشد.
مقدمه باید جامع و کامل باشد به بیانی دیگر اول و پایان حرفهای گفته شده در مقدمه مشخص باشد البته نباید مقدمه زیادی واضح و روشن باشد. اگر حرفی یا موضوعی در ابتدای مقدمه ذکر شده، دلیل آن و نتایجی که به دنبال دارد باید در سطرهای بعدی مقدمه روشن شود.
خود متن مقدمه را به سه قسمت( مقدمه + بدنه + نتیجه )
تقسیم بندی میکنیم؛ در قسمت مقدمه نویسنده میبایست مقدمهای از آنچه که اتفاق افتاده است یا مقدمهای از احساسات اتلاف شده بیان کند همچنین در قسمت مقدمه هرچه که بیان شده دلایل آن و اینکه چه احساساتی را در بر میگیرد میبایست در قسمت بدنه شرح داده شود.
مقدمه نوشته شده:
قسمت اول: "آن روز که کولهبار عشقمان را برداشتی و بیسروصدا تنهایم گذاشتی، خبر نداشتی نیمی از قلب سنگیات را کش رفته بودم."
شروع خوب و کامل با توجه به محتوا
قسمت دوم: "میدانستم اگر برای من هم دلتنگ نشوی، دلتنگ قلب نصفه ماندهات خواهی شد."
بدنه نسبت به مقدمه حتی کمتر هست بهتر بود مقدمه کوتاه تر نوشته میشد و تمرکز بر روی بدنه و شرح مقدمه میرفت.
قسمت سوم: "برخواهی گشت و من باز با دیدنت دلتنگیام را برطرف خواهم کرد... ."
پایان بندی نسبتا خوب
○مقدمه خوب و شاعرانهست.
تصویر «کولهبار عشق» و «قلب نصفه مانده» از همون ابتدا مخاطب رو میکشه داخل جهان متن.
ریتم و انسجام در جملهها حفظ شده، پایان مقدمه هم با جملهی «باز با دیدنت دلتنگیام را برطرف خواهم کرد» یک قلاب عاطفی دقیق داره.
فقط یک نکته: مقدمه شاید کمی زود همهچیز رو لو بده (دلتنگی، فراق، انتظار). میشد کمی رازآلودتر بسته بشه.
انسجام
●بین پارتهای یک دلنوشته ادبی میبایست انسجام کاملا برقرار باشد.
انسجام از ۳ لحاظ ادبی، نگارشی و محتوایی بررسی خواهد شد.
انسجام ادبی: منظور از انسجام ادبی رعایت لحن دلنوشته و عدم پرش لحن است.
دلنوشته یک اثر ادبی است، بهتر است لحن تمامی پارتها ادبی باشد زیرا خواننده با لحن ادبی بهتر میتواند احساسات را دریافت کند و به ژرف معنی و مفهوم دلنوشته پی ببرد.
دلنوشته تا حدودی لجن را یکسان جلو برده بود و تا حدودی هم لحن ادبی بود.
انسجام نگارشی: انسجام نگارشی باید به گونهای باشد که نویسنده در یک پارت ۳ خط قرار ندهد و در پارت بعدی ۶ یا ۷ خط.
حجم پارتها هیچ تاکیدی نیست که شبیه به هم باشند اما باید حجم مشابه و نزدیک به همی داشته باشند.
این نکته توسط نویسنده رعایت نشده بود پارت هایی بود که خطوط ان ۷ الی ۸ خط بود و پارت هایی ۳ الی ۴ خط بود.
انسجام محتوایی: همچنین در انسجام محتوایی باید موضوع و احساسات بکار رفته در تمامی پارتها یکسان و مشابه باشد
که در کل اثر وجود دارد — تم دلتنگی، عشق و گذر از رنج تا رهایی.
اما انسجام روایی بین پارتها اندکی نوسان داره.
پارتهای میانی (۱۰ تا ۲۴) در مضمون تکرارهای مشابه دارن (رفتن، خاطره، سکوت، دلتنگی...) که باعث میشه ریتم احساسی افت کنه.
اگر این بخشها فشردهتر یا با زاویههای جدیدتر روایت میشدن، متن نفس تازهتری میگرفت.
هدف و ساختار
●هدف و ایده انتخابی نویسنده باید جدید و دور از کلیشه باشد.
اما اگر مانند بسیاری از دلنوشتهها هدف اصلی کلیشهای بود نویسنده حتما باید با مواردی که باعث زیبایی دلنوشته میشوند همراه با قلم نويسنده این کلیشگی دور شود.
در اینجا به این نکته اشاره میکنیم که دلنوشته باید صحبت دربارهی احساسات نویسنده باشد.
○هدف اثر روشن است: بازتاب دلتنگی عاشقانه و سیر درونی نویسنده از رنج به بلوغ.
پارتهای ۱ تا ۲۰ حس «درونِ رابطه» دارن و از ۲۱ به بعد نوعی «تحول درونی و رهایی» شکل میگیرد.
اما هدف کلیشه دارد و تا حد زیادی هم از زاویه متفاوت نگاه نشده که کلیشه از بین برود
این سیر در ساختار کلی یک نقطهٔ قوت بزرگه.
فقط گاهی پارتها میتونستن کوتاهتر بشن تا ضرباهنگ احساس حفظ شود. بعضی بخشها طولانیان و ضربهٔ نهایی احساس رو کم میکنند. (مثل ۲۳ و ۲۴).
دستور زبانی
●همانطور که در بالا هم اشاره کردیم
دلنوشته یک اثر ادبی است و بهتر است که به لحن ادبی نگارش شود زیرا باعث زیبایی هرچه بیشتر متن میشود و در انتقال احساسات کمک میکند که لحن این دلنوشته
اما دلنویس میتواند از لحن عامیانه استفاده کند و یا لحن ادبی و عامیانه را با هم استفاده کند ولی در این حالت دلنویس باید با قلم خود در لحن دلنوشته توازن برقرار کند.
قسمت بعدی در این رکن مورد بررسی قرار میگیرد ساختمان دلنوشته است.
نویسنده گاهی میتواند برای زیبایی بیشتر دلنوشته خود جای ارکان جمله را جابه جا کند(جابهجایی فاعل و مفعول)
اما این جابهجایی نباید به صورتی باشد که ساختمان جمله بهم بریزد و خواننده متوجه منظور نشود
جملهبندیها روان و طبیعیان، اما در چند جا طول جملهها بیش از حد زیاده و باعث خستگی خواننده میشد.
برای نمونه:
«وقتی دل، مبتلای خاطراتی شده که دیگر تکرار نمیشوند، دردش دوچندان است...»
اگر کمی شکستهتر یا با نقطهگذاری بیشتر نوشته میشد، تأثیر احساسی بالاتر میرفت.
املای واژهها عمدتاً درسته، ولی گاهی از نیمفاصلهها غفلت شده است. (مثل «بازگوکردم» باید «بازگو کردم» باشه).
دستور ادبی و آرایهها
●استفاده از آرایههای ادبی و کلمات جدید متنوع در یک دلنوشته کاملا اجباری هستند.
این آرایههای ادبی هستند که یک متن ساده را تبدیل به متن ادبی میکنند. هرچه بیشتر از آرایههای ادبی در دلنوشته استفاده شود بهتر و زیباتر خواهد بود.
نویسنده باید سعی کند از آرایههای متنوعی بهره بگیرد و میزان استفاده را بالا ببرد نه اینکه در کل دلنوشته شاید یک یا دو آرایهی تکراری استفاده شود.
در دلنوشته هر چه تعداد آرایههای ادبی بیشتر باشد دلنوشتهی زیباتری خواهیم داشت.
متن پر از آرایههای زیباست: تشخیص («روح آسمان با روح من عجین میشود»)، تشبیه («قلب زخمخوردهی من و تو ما را چنین به هم گره زد»)، تضاد («نور و تاریکیِ عشق»)، مراعات نظیر، واجآرایی و حتی استعارههای خلاقانه («قلب سنگی»، «وانت خریدار قلب شکسته»!).
بعضی پارتها مثل ۳، ۲۶ و ۳۱ از نظر تصویرسازی واقعاً چشمگیرن — نگاه شاعرانه و طنازانهات تحسینبرانگیزه
فقط در چند بخش (مثلاً ۱۳ یا ۱۵)، بیان مستقیم و توضیحیتر شده که از ظرافت شاعرانه کاسته است.
اصالت و منطق عاطفی
اثر از نظر لحن شخصی، کاملاً اصیل. حس و صدا برای خود شماست. — یه نویسندهی زن با صدای درونی قوی و جهان احساسی مستقل.
احساسات اغراقشده یا مصنوعی نیستن، بلکه تدریجاً از درد به خودشناسی میرسند.
تنها نکتهی منفی: در بعضی جملات، منطق احساسی به نفع اغراق ادبی از بین میرود.(مثل «به جهنم که زخمش هرگز بهبود نیابد» که میتونست به شکلی لطیفتر پایان یابد).
قوتها:
زبان شاعرانه و واژگان غنی
تداوم حس عاشقانه بدون افت محسوس
تنوع لحن از عاشقانه تا تأملی
تصویرهای عمیق و تازه
سیر درونی از دلتنگی تا رشد شخصی
نقاط قابل بهبود:
حذف یا کوتاهکردن پارتهای تکراری (۱۰ تا ۲۴)
استفاده از جملات کوتاهتر برای تنوع ریتم
افزودن مکثهای عاطفی یا سکوتهای نوشتاری بین پارتها
انتخاب عنوانی چندلایهتر و استعاریتر برای عمق دادن به کل مجموعه
با آرزوی موفقیت برای دلنویس عزیز