به نام خداوند که دل را روشنایی بخشید
و امید آفرید
《عنوان》
عنوان یک دلنوشته باید در نگاه اول طوری باشد که خواننده هر چند کم و ناچیز به موضوع و ژانر دلنوشته پی ببرد؛ دلنوشته یک اثر ادبی است و بهتر است از انتخاب عنوانهای طولانی پرهیز شود چرا که ماندگاری در ذهن خواننده ندارند.
عنوان یک دلنوشته باید در نگاه اول طوری باشد که خواننده هرچند کم و ناچیز به موضوع و ژانر دلنوشته پی ببرد
عنوان انتخابی : سردا
کوتاه و تک کلمهای و شاعرانه. ابهام داره و همین باعث جذابیت میشه.
یادآور سرما و و سردی هست و بار احساسی داره د با مضمون دلنوشته هماهنگ است.
کمی کلیه و بدون متن و به سختی میشه حدس زد موضوع دقیق چیه. میشه با یک توضیح کوچک تر و ترکیب همراه معنای بیشتری بده.
دلنوشته یک اثر ادبی است. بهتر است از عناوین ادبی استفاده شود.
عنوان دلنوشته باید از ترکیب کلماتی که تشکیل شده باشد که علاوه بر تکراری نبودن، با یکدیگر ترکیب زیبایی ایجاد کرده و جذابیت داشته باشد. کلمات انتخاب شده در عنوان نباید تکراری و کلیشه باشند و نویسنده میبایست از کلمات جدید و متنوع برای جذابیت و گیرایی بیشتر دلنوشته استفاده کند.
《ژانر》
ژانر یک دلنوشته در واقع بیانگر این موضوع است که دلنوشته در چه حیطه و سبکی نگارش شده و چه احساساتی را در بر میگیرد.
ژانرهای یک دلنوشته با یکدیگر ارتباط کامل برقرار کنند همچنین دلنویس باید در انتخاب ژانر دقت کافی به خرج دهد، ژانر یا ژانرهای انتخابی باید همگی در دلنوشته به طور یکسان و یکدست استفاده شده باشند.
برای مثال اگر نویسنده در یک پارت فقط غم و اندوه را بکار برده اما در بقیه پارتها نه نیازی نیست که ژانر تراژدی را جزو ژانرها قرار دهیم.
ژانر این دلنوشته ادبی احساسی محسوب میشه
زبان شاعرانه و تصویر سازی های عاطفی و تاکید بر حس درونی
مرز بین دلنوشته و متن شعزی کمی مبهمه گاهی ریتم شب یه شعر میشه ولی انسجام شهری کامل نداره
《مقدمه》
مقدمه سرآغاز دلنوشته است و باید چکیدهای از احساسات بکار رفته در دلنوشته باشد و مقدمه باید به گونهای باشد که تمامی احساسات و موضوعات را در بربگیرد به بیانی دیگر جامع و کامل باشد.
مقدمه باید جامع و کامل باشد به بیانی دیگر اول و پایان حرفهای گفته شده در مقدمه مشخص باشد البته نباید مقدمه زیادی واضح و روشن باشد. اگر حرفی یا موضوعی در ابتدای مقدمه ذکر شده، دلیل آن و نتایجی که به دنبال دارد باید در سطرهای بعدی مقدمه روشن شود.
خود متن مقدمه را به سه قسمت( مقدمه + بدنه + نتیجه )
تقسیم بندی میکنیم؛ در قسمت مقدمه نویسنده میبایست مقدمهای از آنچه که اتفاق افتاده است یا مقدمهای از احساسات اتلاف شده بیان کند همچنین در قسمت مقدمه هرچه که بیان شده دلایل آن و اینکه چه احساساتی را در بر میگیرد میبایست در قسمت بدنه شرح داده شود.
مقدمه نوشته شده:
آغاز: با تصویری حسی شروع میشه و جذاب و کش دار است.
میانه: احساسات شخصی و روایت ذهنی پررنگ میشه. جملات حول محور اندوه و دوری میچرخد.
پایان؛ جمع بندی احساسی مشخص نداره و بیشتر رها و مبهم تمام میشه.
پایان نیتونست مثل آغاز قدرت بیشتری داشته باشه و یک حس ماندگار تر بسازه
مقدمه در قدم اول باید با عنوان و ژانر تطابق داشته باشد
اندازه مقدمه باید از اندازه مطلوبی برخوردار باشد تا خواننده از خواندن آن خسته نشود. مقدمه اندازه استاندار است.
تاکید بر مقدمهی یک دلنوشته بسیار مهم است زیرا مقدمه باعث میشود ارتباط گرفتن خواننده با دلنوشته بیشترشود.
《انسجام》
بین پارتهای یک دلنوشته ادبی میبایست انسجام کاملا برقرار باشد.
انسجام از ۳ لحاظ ادبی، نگارشی و محتوایی بررسی خواهد شد.
انسجام ادبی: منظور از انسجام ادبی رعایت لحن دلنوشته و عدم پرش لحن است.
دلنوشته دارای یک لحن یکسان بود.
دلنوشته یک اثر ادبی است، بهتر است لحن تمامی پارتها ادبی باشد زیرا خواننده با لحن ادبی بهتر میتواند احساسات را دریافت کند و به ژرف معنی و مفهوم دلنوشته پی ببرد.
متن یکدستی نسبی داره ولی گاهی تصاویر پشت سر هم میآیند و بدون پیوند محکم اند.
انسجام نگارشی: انسجام نگارشی باید به گونهای باشد که نویسنده در یک پارت ۳ خط قرار ندهد و در پارت بعدی ۶ یا ۷ خط.
حجم پارتها هیچ تاکیدی نیست که شبیه به هم باشند اما باید حجم مشابه و نزدیک به همی داشته باشند.
از نظر جمله بندی درست بود اما گاهی نشانه گذاری ضعیف است.
انسجام محتوایی: همچنین در انسجام محتوایی باید موضوع و احساسات بکار رفته در تمامی پارتها یکسان و مشابه باشد
درون مایه سرد و اندوه حفظ میشه اما خط روایت واضح نیست بیشتر حس نویسی هست تا روایت.
《هدف》
هدف و ایده انتخابی نویسنده باید جدید و دور از کلیشه باشد.
اما اگر مانند بسیاری از دلنوشتهها هدف اصلی کلیشهای بود نویسنده حتما باید با مواردی که باعث زیبایی دلنوشته میشوند همراه با قلم نويسنده این کلیشگی دور شود.
در اینجا به این نکته اشاره میکنیم که دلنوشته باید صحبت دربارهی احساسات نویسنده باشد.
بیان احساس سرما هم بیرونی هم درونی و پیوند با دلتنگی
استعاره سردی به خوبی با حس درونی گره خورده
کمی کلیشه ای هست سرما و تنهایی و دلتنگی بارها تکرار شده. می شد با زاویه خاص از و تصویری تازه تر اجرا بشه.
《ساختار》
دل نوشته است نه داستان چون شخصیت پردازی و خط روایی نداره
جملات بیشتر بلند و احساسی اند میشه با کوتاه نویسی و ضربآهنگ بهتری داد.
شروع و میانه خوب ولی پایان باز و کم اثر
《دستور زبان》
همانطور که در بالا هم اشاره کردیم
دلنوشته یک اثر ادبی است و بهتر است که به لحن ادبی نگارش شود زیرا باعث زیبایی هرچه بیشتر متن میشود و در انتقال احساسات کمک میکند که لحن این دلنوشته
اما دلنویس میتواند از لحن عامیانه استفاده کند و یا لحن ادبی و عامیانه را با هم استفاده کند ولی در این حالت دلنویس باید با قلم خود در لحن دلنوشته توازن برقرار کند.
قسمت بعدی در این رکن مورد بررسی قرار میگیرد ساختمان دلنوشته است.
نویسنده گاهی میتواند برای زیبایی بیشتر دلنوشته خود جای ارکان جمله را جابه جا کند(جابهجایی فاعل و مفعول)
اما این جابهجایی نباید به صورتی باشد که ساختمان جمله بهم بریزد و خواننده متوجه منظور نشود
دستور غلط خاصی ندارد.
جابه جایی ارکان تا حدودی قابل پذیر است و حالتی شاعرانه دارد و مشکلی ندارد اما بهتر است کمتر استفاده بشه .
《دستور ادبی》
استفاده از آرایههای ادبی و کلمات جدید متنوع در یک دلنوشته کاملا اجباری هستند.
این آرایههای ادبی هستند که یک متن ساده را تبدیل به متن ادبی میکنند. هرچه بیشتر از آرایههای ادبی در دلنوشته استفاده شود بهتر و زیباتر خواهد بود.
نویسنده باید سعی کند از آرایههای متنوعی بهره بگیرد و میزان استفاده را بالا ببرد نه اینکه در کل دلنوشته شاید یک یا دو آرایهی تکراری استفاده شود.
در دلنوشته هر چه تعداد آرایههای ادبی بیشتر باشد دلنوشتهی زیباتری خواهیم داشت.
از آنجا لحن دلنوشته ادبی است، دلنویس میتوانست از آرایههای بیشتر و متنوع تری بهره ببرد.
تشبیه و استعاره های مرتبط با موضوع به خوبی کار شدن. مثل نفس ها به زدند و خیابان ها آغوشی سرد و..
بیشتر استعاره وجود دارد و استعاره های از سرما. کمی تکراری به نظر می رسد. میشد با تضاد ها تصویرها تازه تر باشن.
کلمات تازه حتی عنوان خودش یه نوع ترکیب جدید است اما در متن ترکیب های نو کمتر دیده میشود بیشتر بر پایه ترکیب های معمولی.
دلنوشته ای با آغاز قوی و تصاویر شاعرانه
نقطه ضعفش پایان مبهم و کلیشه ی استعاره ی سرما و کمبود تنوع در ارایه ها. نقطه صوت عنوان مذاب و فضای سرد و یکپارچه و زبان عاطفی.
با آرزوی موفقیت برای نویسنده