به نام آنکه جان را آفرید
نقد دلنوشتهی سُهوتا
اثر:
@STARLET
《عنوان》
• عنوان یک دلنوشته باید در نگاه اول طوری باشد که خواننده هر چند کم و ناچیز به موضوع و ژانر دلنوشته پی ببرد؛ دلنوشته یک اثر ادبی است و بهتر است از انتخاب عنوانهای طولانی پرهیز شود چرا که ماندگاری در ذهن خواننده ندارند.
عنوان یک دلنوشته باید در نگاه اول طوری باشد که خواننده هرچند کم و ناچیز به موضوع و ژانر دلنوشته پی ببرد.
• دلنوشته یک اثر ادبی است. بهتر است از عناوین ادبی استفاده شود.
• عنوان دلنوشته باید از ترکیب کلماتی که تشکیل شده باشد که علاوه بر تکراری نبودن، با یکدیگر ترکیب زیبایی ایجاد کرده و جذابیت داشته باشد. کلمات انتخاب شده در عنوان نباید تکراری و کلیشه باشند و نویسنده میبایست از کلمات جدید و متنوع برای جذابیت و گیرایی بیشتر دلنوشته استفاده کند.
• عنوان باید جامعیت دلنوشته را در بر بگیرد و با تمامی پارتها ارتباط داشته باشد.
_ عنوان انتخابی: سهوتا به معنای دروغ و فریب عنوان غیر رایج میباشد. معنای آن در زمینه خاصی وجود دارد و در گویش کردی میباشد. معنای عنوان در گوگل وجود ندارد و بخاطر اینکه از منطقه خاصی بر گرفته شده است، برانگیزنده است و ذهن مخاطب را درگیر میکند.
عنوان با محتوای استعاری و وهمآلود دلنوشته در ارتباط است.
همچنین عنوان با ژانر در ارتباط است. عنوان به مسئله اجتماعی اشاره دارد و ژانر هم در همین زمینه قرار دارد.
عنوان جامعیت لازم را دارد. زیرا محتوا در حالت کلی همان عنوان و معنای آن است.
همچنین عنوان کلیشهای ندارد بخاطر رایج نبودن آن و متعلق داشتن به منطقه خاص.
عنوان تک واژه است و همین جذابیت لازم را ایجاد کرده است.
همچنین با توجه به محتوا، سهوتا را میتوان به عنوان نماد دید.
《ژانر》
• ژانر یک دلنوشته در واقع بیانگر این موضوع است که دلنوشته در چه حیطه و سبکی نگارش شده و چه احساساتی را در بر میگیرد.
ژانرهای یک دلنوشته با یکدیگر ارتباط کامل برقرار کنند همچنین دلنویس باید در انتخاب ژانر دقت کافی به خرج دهد، ژانر یا ژانرهای انتخابی باید همگی در دلنوشته به طور یکسان و یکدست استفاده شده باشند.
برای مثال اگر نویسنده در یک پارت فقط غم و اندوه را بکار برده اما در بقیه پارتها نه نیازی نیست که ژانر تراژدی را جزو ژانرها قرار دهیم.
_ ژانر انتخابی : اجتماعی.
ژانر اجتماعی یعنی مسائلی که به جامعه مربوط میشود. مسائل اخلاقی، روانی و جمعی. محتوای داستان در همین راستا و بخصوص در باب دروغ به عنوان یک پدیده اجتماعی و در عین حال روانشناختی
همچنین دارای فلسفه زیست و نقد اجتماعی ست.
《مقدمه》
• مقدمه سرآغاز دلنوشته است و باید چکیدهای از احساسات بکار رفته در دلنوشته باشد و مقدمه باید به گونهای باشد که تمامی احساسات و موضوعات را در بربگیرد به بیانی دیگر جامع و کامل باشد.
مقدمه باید جامع و کامل باشد به بیانی دیگر اول و پایان حرفهای گفته شده در مقدمه مشخص باشد البته نباید مقدمه زیادی واضح و روشن باشد. اگر حرفی یا موضوعی در ابتدای مقدمه ذکر شده، دلیل آن و نتایجی که به دنبال دارد باید در سطرهای بعدی مقدمه روشن شود.
خود متن مقدمه را به سه قسمت( مقدمه + بدنه + نتیجه )
تقسیم بندی میکنیم؛ در قسمت مقدمه نویسنده میبایست مقدمهای از آنچه که اتفاق افتاده است یا مقدمهای از احساسات اتلاف شده بیان کند همچنین در قسمت مقدمه هرچه که بیان شده دلایل آن و اینکه چه احساساتی را در بر میگیرد میبایست در قسمت بدنه شرح داده شود.
مقدمه نوشته شده:
قسمت اول: سهوتا، تکهابریست که هرگز نبارید تا گندمزارِ کسی نترسد.
جمله آغازین که شخصیت سهوتا با یک تصویر استعاری معرفی میشود. زمینه سازی برای شناخت سهوتا. البته که بهتر بود بیشتر از یک جمله باشد.
قسمت دوم: او دروغ را نه گفت، بل به تن کرد؛ ردای نقرهفامِ نجاتی که بوی خاکستر میداد.
هر شب، کلماتِ کال را با زبانِ کبودِ سکوت میمکید و به ماه، لبخند قرض میداد.
دروغ در دهانش، دعایی بود با لهجهی گرگ؛ نجاتبخشی که از درهی فریب بالا آمده بود، بیآنکه پا بر حقیقت بگذارد.
جزئیاتی از سهوتا را بیان میکند. آدمی که حقیقت را بیان نکرد اما برای نجات جان دیگران دروغ را به دوش کشید. تضاد های زیادی در این بخش وجود دارد
قسمت سوم: کاش میفهمیدیم بعضی سایهها، آفتاب را بلدترند.
جمع بندی فلسفی احساسی که نتیجه تجربه سهوتا را به مخاطب میگوید. یعنی کسانی که خاکستری اند ممکن است از خیلی ها که به ظاهر روشن اند درک عمیق تری داشته باشند.
• مقدمه در قدم اول باید با عنوان و ژانر تطابق داشته باشد
_ مقدمه قدرتمند و تصویر ساز است. مفهوم سهوتا به عنوان یک استعارهی پیچیده توصیف میشود. از همان ابتدا خواننده وارد دنیای چند لایه میشود.
همچنین با عنوان و ژانر در ارتباط میباشد.
• اندازه مقدمه باید از اندازه مطلوبی برخوردار باشد تا خواننده از خواندن آن خسته نشود.
_ حدود ۷ خط که در حد مطلوب میباشد.
• تاکید بر مقدمهی یک دلنوشته بسیار مهم است زیرا مقدمه باعث میشود ارتباط گرفتن خواننده با دلنوشته بیشترشود.
《انسجام》
• بین پارتهای یک دلنوشته ادبی میبایست انسجام کاملا برقرار باشد.
انسجام از ۳ لحاظ ادبی، نگارشی و محتوایی بررسی خواهد شد.
انسجام ادبی: منظور از انسجام ادبی رعایت لحن دلنوشته و عدم پرش لحن است.
دلنوشته دارای یک لحن یکسان بود.
دلنوشته یک اثر ادبی است، بهتر است لحن تمامی پارتها ادبی باشد زیرا خواننده با لحن ادبی بهتر میتواند احساسات را دریافت کند و به ژرف معنی و مفهوم دلنوشته پی ببرد.
_لحن دلنوشته لحنی ادبی و استعاری است. حالتی ادبی با راز و ابهام.
انسجام نگارشی: انسجام نگارشی باید به گونهای باشد که نویسنده در یک پارت ۳ خط قرار ندهد و در پارت بعدی ۶ یا ۷ خط.
حجم پارتها هیچ تاکیدی نیست که شبیه به هم باشند اما باید حجم مشابه و نزدیک به همی داشته باشند.
_ طول خطوط هر پارت متغیر است ولی تقریبا متوازن. نه خیلی طولانی نه خیلی کوتاه. هرچند در یکسری پارتها تفاوت خطوط مشهود است.
علائم نگارشی به طول کامل رعایت شده. استفاده از نقطه ویرگول و ویرگول ها در جای درست و تاثیر گذار.
انسجام محتوایی: همچنین در انسجام محتوایی باید موضوع و احساسات بکار رفته در تمامی پارتها یکسان و مشابه باشد
_ از نظر محتوایی متنی منسجم است. پارتها از نظر لحن و زاویه دید و تمواحد هستند. تمام متن دروغ و حقیقت دو گانهای هست که به صورت سیال و استعاری مورد بررسی قرار گرفته است. هر پارت مکمل پارت قبل است و همه زبر یک چتر ایده قرار دارند.
《هدف》
• هدف و ایده انتخابی نویسنده باید جدید و دور از کلیشه باشد.
اما اگر مانند بسیاری از دلنوشتهها هدف اصلی کلیشهای بود نویسنده حتما باید با مواردی که باعث زیبایی دلنوشته میشوند همراه با قلم نويسنده این کلیشگی دور شود.
در اینجا به این نکته اشاره میکنیم که دلنوشته باید صحبت دربارهی احساسات نویسنده باشد.
_ ارائه یک نگاه چند لایه به دروغ به عنوان سازوکار بقا. نقد جامعهای که دروغ را بر حقیقت ترجیح میدهند. نه از شرارت بلکه ناتوانی. دعوت به تامل و دروغ همیشه بد نیست. موضوع کلیشهای تا حدودی ندارد. رویکرد به دروغ خاص و غیرمعمول است.
《ساختار》
محتوا ساختار مشخصی دارد. به صورت پراکنده عمل نکرده است.
• دلنوشتهها بیشتر برای ابراز احساسات یا افکار شخصی نوشته میشوند و هدف آنها ممکن است تنها تخلیه احساسی نویسنده یا به اشتراک گذاشتن تجربهای خاص با دیگران باشد.معمولاً از زبان ساده، صمیمی و مستقیم استفاده میکند. تمرکز دلنوشتهها بیشتر بر احساسات و افکار نویسنده است تا بر روایت یک داستان یا ایجاد یک دنیای داستانی.
《دستور زبان》
• همانطور که در بالا هم اشاره کردیم
دلنوشته یک اثر ادبی است و بهتر است که به لحن ادبی نگارش شود زیرا باعث زیبایی هرچه بیشتر متن میشود و در انتقال احساسات کمک میکند که لحن این دلنوشته
اما دلنویس میتواند از لحن عامیانه استفاده کند و یا لحن ادبی و عامیانه را با هم استفاده کند ولی در این حالت دلنویس باید با قلم خود در لحن دلنوشته توازن برقرار کند.
قسمت بعدی در این رکن مورد بررسی قرار میگیرد ساختمان دلنوشته است.
نویسنده گاهی میتواند برای زیبایی بیشتر دلنوشته خود جای ارکان جمله را جابه جا کند(جابهجایی فاعل و مفعول)
اما این جابهجایی نباید به صورتی باشد که ساختمان جمله بهم بریزد و خواننده متوجه منظور نشود
_ جابهجایی افعال وجود دارد که به زیبایی و ریتم افزوده است.
لحن دلنوشته به لحن ادبی بسیار نزدیک بود و توازن برقرار شده است.
《دستور ادبی》
• استفاده از آرایههای ادبی و کلمات جدید متنوع در یک دلنوشته کاملا اجباری هستند.
این آرایههای ادبی هستند که یک متن ساده را تبدیل به متن ادبی میکنند. هرچه بیشتر از آرایههای ادبی در دلنوشته استفاده شود بهتر و زیباتر خواهد بود.
نویسنده باید سعی کند از آرایههای متنوعی بهره بگیرد و میزان استفاده را بالا ببرد نه اینکه در کل دلنوشته شاید یک یا دو آرایهی تکراری استفاده شود.
در دلنوشته هر چه تعداد آرایههای ادبی بیشتر باشد دلنوشتهی زیباتری خواهیم داشت.
_ آرایههای بکار رفته:
استعاره ( دروغ به مثابه سقف و..)
تشبیه( دروغ شبیه...)
ایهام ( تاول نجات و....)
واج ارایی، تضاد
کلمات نو و خلاقانه هم به چشم میخورد
تاول نجات، دروغ پلاس، بلوغ کاذب، قفسه واژه ها، دروغ انگل نجیب و ...
• نکات دیگر
تمرکز متن بر روی چیست ؟
احساسات یا نگاه تحلیلی ؟
هر دو اما نه احساسات خام بلکه احساسات عمیق و تحلیل یافته.
نگاه انسان شناسانه دارد از دروغ گویی به عنوان بقا ... .
آیا دلنوشته است؟
متنی مثل سهوتا در مرز بین دلنوشته و متن ادبی_نمادین است . دلنوشته معمولا مبتنی بر بروز مستقیم احساسات از دل نویسنده است. اما این متن بیشتر شبیه به یک قطعه شاعرانه است. که احساسات به صورت مستقیم نه بلکه با تصویر سازی پیچیده و استعاره های سنگین و چند لایه بیان میکند.
در دلنوشته معمولا خواننده درگیر احساسات شخصی است اما اینجا بیشتر از طریق رمز و نماد منتقل میشه.
در کل مضمون احساسی و عاطفی و انسانی را دارا است. نویسنده با دل حرف میزند اما نه مستقیم بلکه با نماد ها.
نقاط قوت: لحن پخته و متعادل ، استفاده ار تناقض ها (آنتیتز)، تصویر یاری نمادین، زبان ادبی و موجز، پرداخت شخصیت سهوتا، وحدت معنایی،
نقاط ضعف: ایهام بیش از حد، عدم مشخص بودن زاویه دید، نداشتن گره داستانی( در دیباچه) بیشتر حالت تصویر سازی است. در موارد کم استفاده از واژه های شاعرانه با نبود پیوند قوی معنا.
با آرزوی موفقیت بیکران برای دلنویس عزیز.