به نام آنکه جان را آفرید
نقد دلنوشتهی سورا
اثر: @STARLET
《عنوان》
• عنوان یک دلنوشته باید در نگاه اول طوری باشد که خواننده هر چند کم و ناچیز به موضوع و ژانر دلنوشته پی ببرد؛ دلنوشته یک اثر ادبی است و بهتر است از انتخاب عنوانهای طولانی پرهیز شود چرا که ماندگاری در ذهن خواننده ندارند.
عنوان یک دلنوشته باید در نگاه اول طوری باشد که خواننده هرچند کم و ناچیز به موضوع و ژانر دلنوشته پی ببرد
_ عنوان انتخابی: سورا به معنای ویرانی
معنای واژه برای منطقه خاصی است و در گوگل وجود ندارد. در نگاه اول واژه برای مخاطب گنگ است بخصوص که معنی آن راحت در دسترس نیست. اما با ارائه معنب توسط خود نویسنده تا حدودی از این حالت خواننده خارج میشود.
عنوان تک واژه میباشد.
عنوان با موضوع در ارتباط است. زیرا مسئله درباره جنگ و فروپاشی و ظلم و ... میباشد و عنوانی تحت سورا که ویرانه معنی میشود، مرتبط است.
عنوان با ژانر در ارتباط است. زیرا مسئله ویرانی را میتوان به جنبه های مختلفی نسبت داد و حالا که محتوا درباره مسئله اجتماعی و جهانی هست میتوان از این عنوان استفاده کرد.
عنوان با دیباچه در ارتباط است. دیباچه به همان سکوت در ویرانی و امید برخواستن و.. پرداخته و عنوان هم با همین مضمون مرتبط میباشد.
عنوان با محتوا در ارتباط است. هر پارت میتوان گفت مصداقی از سورا است.
• دلنوشته یک اثر ادبی است. بهتر است از عناوین ادبی استفاده شود.
_ سورا کلمه ای ادبی میباشد. هم حالت استعاری دارد هم واقعی.
• عنوان دلنوشته باید از ترکیب کلماتی که تشکیل شده باشد که علاوه بر تکراری نبودن، با یکدیگر ترکیب زیبایی ایجاد کرده و جذابیت داشته باشد. کلمات انتخاب شده در عنوان نباید تکراری و کلیشه باشند و نویسنده میبایست از کلمات جدید و متنوع برای جذابیت و گیرایی بیشتر دلنوشته استفاده کند.
_ عنوان کلیشه ای ندارد و میتوان از آن استفاده کرد.
• عنوان باید جامعیت دلنوشته را در بر بگیرد و با تمامی پارتها ارتباط داشته باشد
_ عنوان از نظر مفهومی جامع است زیرا نه تنها تخریب فیزیکی را شامل میشود بلکه فروپاشی روانی را هم در بر دارد.
《ژانر》
• ژانر یک دلنوشته در واقع بیانگر این موضوع است که دلنوشته در چه حیطه و سبکی نگارش شده و چه احساساتی را در بر میگیرد.
ژانرهای یک دلنوشته با یکدیگر ارتباط کامل برقرار کنند همچنین دلنویس باید در انتخاب ژانر دقت کافی به خرج دهد، ژانر یا ژانرهای انتخابی باید همگی در دلنوشته به طور یکسان و یکدست استفاده شده باشند.
برای مثال اگر نویسنده در یک پارت فقط غم و اندوه را بکار برده اما در بقیه پارتها نه نیازی نیست که ژانر تراژدی را جزو ژانرها قرار دهیم.
_ ژانر انتخابی: اجتماعی. متن درباره ویرانی ها و جنگ و بی عدالتی و ... است مسائلی که در دل ژانر اجتماعی قرار دارند. همچنین محتوا نقد جهانی هم دارد که به ژانر مربوط میشود. تمرکز محتوا بر انسان است و ادبیات مستندگونه شاعرانه ژانر را پنهان نکرده بلکه برجسته تر کرده است.
با توجه به لحن و موضوع تراژدی محتوای میتوان ژانر تراژدی را هم اضافه کرد.
《مقدمه》
• مقدمه سرآغاز دلنوشته است و باید چکیدهای از احساسات بکار رفته در دلنوشته باشد و مقدمه باید به گونهای باشد که تمامی احساسات و موضوعات را در بربگیرد به بیانی دیگر جامع و کامل باشد.
مقدمه باید جامع و کامل باشد به بیانی دیگر اول و پایان حرفهای گفته شده در مقدمه مشخص باشد البته نباید مقدمه زیادی واضح و روشن باشد. اگر حرفی یا موضوعی در ابتدای مقدمه ذکر شده، دلیل آن و نتایجی که به دنبال دارد باید در سطرهای بعدی مقدمه روشن شود.
خود متن مقدمه را به سه قسمت( مقدمه + بدنه + نتیجه )
تقسیم بندی میکنیم؛ در قسمت مقدمه نویسنده میبایست مقدمهای از آنچه که اتفاق افتاده است یا مقدمهای از احساسات اتلاف شده بیان کند همچنین در قسمت مقدمه هرچه که بیان شده دلایل آن و اینکه چه احساساتی را در بر میگیرد میبایست در قسمت بدنه شرح داده شود.
مقدمه نوشته شده:
قسمت اول: در دل ویرانیها، سورا نه فقط آواری از خاک و سنگ، که شکوهِ سکوتی است که بر روحِ جامعه فرود میآید.
معرفی نگاه متفاوت به ویرانی. نویسنده از زاویه نگاه جدید به این مسئله نگاه میکند که در ویرانی هم باید بلند شد.
قسمت دوم: این آوار، نه پایان، بلکه نقطهای است که در آن تاریکیها به تماشا نشسته و رگهای از نور در میان خرابهها سر بر میآورد. در جایی که دستان از هم گسستهاند، هر ذره از خاک، فریاد گمشدهای را پنهان میکند که هنوز در جستجوی بازسازی است.
گسترش مفهوم سورا. ساخت فضای احساسی برای ورود به محتوای اصلی.
قسمت سوم: سورا، نامی از جنس ویرانی، ولی حامل وعدهای برای برخاستن از میان خاکستر است.
پایان بندی تاکیدی. تعریف نهایی از سورا. استفاده از معنی مورد نظر که برخاستن در ویرانی هاست.
دیباچه لحن ادبی قوی و منسجمی دارد. از واژگان سنگین استفاده شده است. ولی هماهنگاند. حس تعلیق و معنا را ایجاد میکند. استفاده از تضاد ها باعث عمق بخشی شده و نتیجه گیری منسجم است. همچنان واژه سورا برای مخاطب در مقدمه هم میتواند ابهام را داشته باشد. پیچیدگی هایی بیدلیل میتوان گفت در بعضی جاها وجود دارد(در آن تاریکی ها به تماشا نشسته) شاعرانه اما باید مخاطب خود را هم در نظر گرفت که شاید ابهام در مرجع داشته باشد. نبود ارجاع عاطفی مشخص تا حدودی. بیشتر توصیفی و فلسفی است. ولی از نظر احساسی هنوز مستقیم وارد فضای انسانی نشدهاست.
•مقدمه در قدم اول باید با عنوان و ژانر تطابق داشته باشد
_ در بالاتر بیان شد. ارتباط بین این سه مولفه وجود دارد.
•اندازه مقدمه باید از اندازه مطلوبی برخوردار باشد تا خواننده از خواندن آن خسته نشود.
_ مقدمه حدود ۷ الی ۸ خط است که در اندازه مطلوب قرار دارد.
•تاکید بر مقدمهی یک دلنوشته بسیار مهم است زیرا مقدمه باعث میشود ارتباط گرفتن خواننده با دلنوشته بیشترشود.
《انسجام》
•بین پارتهای یک دلنوشته ادبی میبایست انسجام کاملا برقرار باشد.
انسجام از ۳ لحاظ ادبی، نگارشی و محتوایی بررسی خواهد شد.
انسجام ادبی: منظور از انسجام ادبی رعایت لحن دلنوشته و عدم پرش لحن است.
دلنوشته دارای یک لحن یکسان بود.
دلنوشته یک اثر ادبی است، بهتر است لحن تمامی پارتها ادبی باشد زیرا خواننده با لحن ادبی بهتر میتواند احساسات را دریافت کند و به ژرف معنی و مفهوم دلنوشته پی ببرد.
_ دلنوشته دارای لحنی کاملا ادبی بود. واژگان ادبی و ... استفاده شده است.
•
انسجام نگارشی: انسجام نگارشی باید به گونهای باشد که نویسنده در یک پارت ۳ خط قرار ندهد و در پارت بعدی ۶ یا ۷ خط.
حجم پارتها هیچ تاکیدی نیست که شبیه به هم باشند اما باید حجم مشابه و نزدیک به همی داشته باشند.
_ خطوط پارتها به یکدیگر نزدیک بود و این اصل را نویسنده رعایت کرده بود.
همچنین از نظر املا کلمات، نویسنده توجه کرده است و کلمات در شکل درست خود به نگارش در آمده اند.
در باب استفاده از علائم نگارشی، نویسنده بهتر است بعضی از اصول را رعایت کند. مثل استفاده نکردن از نقطه و ویرگول از حرف (و). استفاده زیاد از ویرگول و... همچنین اشتباهات نگارشی مثل اخر پارت ۱۱ ( شماره میش
وند.)
همچنین فعل ها در بعضی از قسمت کامل نبودند. مثل : کرده، بوده و ...
•
انسجام محتوایی: همچنین در انسجام محتوایی باید موضوع و احساسات بکار رفته در تمامی پارتها یکسان و مشابه باشد
_ موضوع ثابت و پررنگ بود در تمام پارتها. زنجیره مفهومی قوی وجود داشت. پیوستگی موتیف و تصاویر را داشتیم و فضا تدریجی تغییر میکرد یعنی حرکت مشخصی را داشت. همچنین احتمال یکنواختی در لحظاتی خاص وجود داشت. شباهت در لحن و واژه ها در جاهایی حس میشد و میتوانستند حتی پارت ها در هم ادغام شوند. عدم نتیجه گیری در بین بعضی از پارت ها که ممکن هست برای خواننده انسجام یکنواختی را به وجود آورد.
《هدف》
•هدف و ایده انتخابی نویسنده باید جدید و دور از کلیشه باشد.
اما اگر مانند بسیاری از دلنوشتهها هدف اصلی کلیشهای بود نویسنده حتما باید با مواردی که باعث زیبایی دلنوشته میشوند همراه با قلم نويسنده این کلیشگی دور شود.
در اینجا به این نکته اشاره میکنیم که دلنوشته باید صحبت دربارهی احساسات نویسنده باشد.
_ هدف دلنوشته نمایش عمق ویرانی های اجتماعی و انسانی و به ویژه تاثیر جنگ بر جامعه و کودکان بود. ایجاد همدلی با خواننده.
موضوع مطرح شده موضوعی تکراری است که ممکن است کلیشه زیادی هم برای خواننده ایجاد کند. اما به هرحال طرز بیان و زبان انتخابی و استفاده از مفاهیم تازه و جنبه بندی های جدید، همگی حس تازگی را میتوانند ایجاد کند.
دلنوشته دارای احساسات و عواطف لازم بود و با تمرکز بر رنج و درد اجتماعی این احساسات به نمایش گذاشته شده بود. البته امیدی در تصاویر دیده نمی شد اما خود بحث تراژدی با احساسی لازم را داشت.
《ساختار》
_ دلنوشته با تصویری از تاریکی و درد و خفقان شروع شده، شرح مفصل تر از درد های رایج کودکان در غزه و قبر ها و خاک و وعده های دروغ و... که وی ام اصلی دلنوشته را لایه لابه میسازد و در پایان متن با نگاهی سرد به مرگ و راه حلی نیست و .. به پایان میرسد.
ساختار پراکندگی نداشت و هول محور اصلی جلو میرفت.
ساختار وضوح لازم را دارد اما کمی غیر صریح.
ترتیب منطقی احساسات وجود دارد.
تعادل بین پارت ها متوسط هست و بعضی از پارت ها این تعادل قوی هست.
انسجام روایی بیشتر حسی میباشد.
《دستور زبانی》
•همانطور که در بالا هم اشاره کردیم
دلنوشته یک اثر ادبی است و بهتر است که به لحن ادبی نگارش شود زیرا باعث زیبایی هرچه بیشتر متن میشود و در انتقال احساسات کمک میکند که لحن این دلنوشته ادبی میباشد.
اما دلنویس میتواند از لحن عامیانه استفاده کند و یا لحن ادبی و عامیانه را با هم استفاده کند ولی در این حالت دلنویس باید با قلم خود در لحن دلنوشته توازن برقرار کند.
قسمت بعدی در این رکن مورد بررسی قرار میگیرد ساختمان دلنوشته است.
نویسنده گاهی میتواند برای زیبایی بیشتر دلنوشته خود جای ارکان جمله را جابه جا کند(جابهجایی فاعل و مفعول)
اما این جابهجایی نباید به صورتی باشد که ساختمان جمله بهم بریزد و خواننده متوجه منظور نشود
_ این جابه جایی در دل نوشته دیده میشود . که به رنگ ادبی کمک میکند اما اگر بی دلیل باشد از انسجام کم می کند.
مثال: نه مرگ را توان خاموشیست نه زندگی را... ادبی و شاعرانه.
مثال: انگار زمان ایستاده در خاک در رگ های .... . ساختار کمی پیچیده است و ممکن است برای خواننده وقتگیر باشد.
《دستور ادبی》
•استفاده از آرایههای ادبی و کلمات جدید متنوع در یک دلنوشته کاملا اجباری هستند.
این آرایههای ادبی هستند که یک متن ساده را تبدیل به متن ادبی میکنند. هرچه بیشتر از آرایههای ادبی در دلنوشته استفاده شود بهتر و زیباتر خواهد بود.
نویسنده باید سعی کند از آرایههای متنوعی بهره بگیرد و میزان استفاده را بالا ببرد نه اینکه در کل دلنوشته شاید یک یا دو آرایهی تکراری استفاده شود.
در دلنوشته هر چه تعداد آرایههای ادبی بیشتر باشد دلنوشتهی زیباتری خواهیم داشت.
_ آرایه های موجود
تشخیص: مرگ را توان خاموشی ...
تضاد
استعاره: آغوش خاک ...
مراعات
ابهام شاعرانه: نه تو ماندی نه من رفتم
و..
استفاده از آرایه به اندازه و با توجه به فضا بود.
در بعضی از بخش ها اگر مخاطب با زبان ادبی آشنایی نداشته باشد ممکن است دچار مشکل شود.
با آرزوی موفقیت بیکران برای نویسنده