به نام آنکه جان را آفرید
نقد دلنوشتهی مذلت
نویسنده: @Trodi
《عنوان》
• عنوان یک دلنوشته باید در نگاه اول طوری باشد که خواننده هر چند کم و ناچیز به موضوع و ژانر دلنوشته پی ببرد؛ دلنوشته یک اثر ادبی است و بهتر است از انتخاب عنوانهای طولانی پرهیز شود چرا که ماندگاری در ذهن خواننده ندارند.
عنوان یک دلنوشته باید در نگاه اول طوری باشد که خواننده هرچند کم و ناچیز به موضوع و ژانر دلنوشته پی ببرد.
_ عنوان انتخابی: مذلت
معنا: خواری، پستی
اندازه: تکواژه
عنوان کوتاه، سنگین و قدرتمند است. حس سقوط و پستی را میتواند انتقال دهد.
از جهت بار معنایی، با محتوا که درباره قدرت است سازگار میباشد. همچنین میتواند انتخاب قوی درباره موضوع قدرت باشد.
عنوان با ژانر در ارتباط است. در حوزه اجتماعی ( فرود انسان در جامعه ) و فلسفی ( سقوط اخلاق ) ارتباط دارد.
عنوان با دیباچه در ارتباط است. واژه مذلت در دل مقدمه یافت میشود: فریب، بیصدایی وجدان، سقوط در سایه قدرت .
• عنوان دلنوشته باید از ترکیب کلماتی که تشکیل شده باشد که علاوه بر تکراری نبودن، با یکدیگر ترکیب زیبایی ایجاد کرده و جذابیت داشته باشد. کلمات انتخاب شده در عنوان نباید تکراری و کلیشه باشند و نویسنده میبایست از کلمات جدید و متنوع برای جذابیت و گیرایی بیشتر دلنوشته استفاده کند.
عنوان باید جامعیت دلنوشته را در بر بگیرد و با تمامی پارتها ارتباط داشته باشد
_ عنوان واژهای ادبی میباشد و جامعیت لازم را با محتوا دارد.
از نظر کلیشه عنوان، تا حدودی کلیشهای ندارد.
عنوان میتوانست با موضوع محتوا بیشتر در ارتباط باشد و با استفاده از کلمات دیگر، محتوا را بیشتر نشان دهد. در کل انتخاب خوبی بوده است.
《ژانر》
• ژانر یک دلنوشته در واقع بیانگر این موضوع است که دلنوشته در چه حیطه و سبکی نگارش شده و چه احساساتی را در بر میگیرد.
ژانرهای یک دلنوشته با یکدیگر ارتباط کامل برقرار کنند همچنین دلنویس باید در انتخاب ژانر دقت کافی به خرج دهد، ژانر یا ژانرهای انتخابی باید همگی در دلنوشته به طور یکسان و یکدست استفاده شده باشند.
برای مثال اگر نویسنده در یک پارت فقط غم و اندوه را بکار برده اما در بقیه پارتها نه نیازی نیست که ژانر تراژدی را جزو ژانرها قرار دهیم.
_ ژانر انتخابی: اجتماعی (نقد ساختار قدرت و تاثیر بر رفتار انسان ها) ، فلسفی(بررسی مفاهیم وجدان و حقیقت و فریب و مسئولیت فردی).
ژانر به درستی انتخاب شده و میتوان در عنوان ژانر اجتماعی را یافت هرچند ژانر فلسفی تا حدود زیادی در عنوان نمود ندارد.
همچنین میتوان ژانر را در دیباچه مشاهده کرد و تمامی پارتها در راستای ژانر های انتخابی میباشد.
《مقدمه》
• مقدمه سرآغاز دلنوشته است و باید چکیدهای از احساسات بکار رفته در دلنوشته باشد و مقدمه باید به گونهای باشد که تمامی احساسات و موضوعات را در بربگیرد به بیانی دیگر جامع و کامل باشد.
مقدمه باید جامع و کامل باشد به بیانی دیگر اول و پایان حرفهای گفته شده در مقدمه مشخص باشد البته نباید مقدمه زیادی واضح و روشن باشد. اگر حرفی یا موضوعی در ابتدای مقدمه ذکر شده، دلیل آن و نتایجی که به دنبال دارد باید در سطرهای بعدی مقدمه روشن شود.
خود متن مقدمه را به سه قسمت( مقدمه + بدنه + نتیجه )
تقسیم بندی میکنیم؛ در قسمت مقدمه نویسنده میبایست مقدمهای از آنچه که اتفاق افتاده است یا مقدمهای از احساسات اتلاف شده بیان کند همچنین در قسمت مقدمه هرچه که بیان شده دلایل آن و اینکه چه احساساتی را در بر میگیرد میبایست در قسمت بدنه شرح داده شود.
مقدمه نوشته شده:
قسمت اول: عرصهی قدرت چون مارپیچی از مه و آتش است که چشمها را میفریبد و دلها را به زنجیر میکشد،
در اینجا توضیح قدرت را داریم. و تشبیه موضوع. و اینکه چکار انجام میدهد که قابل قبول است.
قسمت دوم: زیرا در آن، حقیقتها پیچیده میشوند و انسانها گاهی برای رسیدن به اهدافشان، دروغها و فریبها را میپذیرند. قدرت، مانند یک سایهی سنگین، بر شانههای انسانیت میافتد و توانایی فرد را برای تصمیمگیری صحیح تحت تأثیر قرار میدهد.
در اینجا توضیحی برای مقدمه داریم که انتخاب خوبی است. دوباره تشبیهی برای قدرت داریم. و در کل در این قسمت هم درباره قدرت صحبت شده و میتوان ارتباط خود را با سایر قسمت ها نشان دهد و قابل قبول است.
قسمت سوم: در این فضا، صدای وجدان که همیشه به انسان یادآوری میکند تا مسیر درست را انتخاب کند، در دنیای پرآشوب قدرت خاموش میشود.
و در قسمت پایانی، نتیجهای را برای راه و رسمی که قدرت طی میکند، دلنویس نوشته است که پایان بندی مناسبی را داره میباشد.
• مقدمه باید در قدم اول با ژانر و عنوان در ارتباط باشد. دارای اندازه مطلوب باشد.
_ مقدمه مفاهیمی عمیق را دارا میباشد. مثل فریب و قدرت و آزادی و ...
استعاره های قوی که فضا را سنگین و فلسفی میکند. ساختار جملهها بلند است که قابل فهم و دارای انسجام میباشند.
در استعارهها کمی افراط وجود دارد که خستگی ذهن را در پی دارد. خوانندهای که با مفاهیم فلسفی هیچ آشنایی ندارد ممکن است سردرگم شود. جمله بندی بدون توقف نوشته شده که بهتر است کوتاهتر شوند.
در کل زبانی پخته و در راستای محتوا دارد.
دیباچه با عنوان و ژانر مرتبط است و این انسجام کلی مطلوب است. ذهن خواننده از همان ابتدا درگی یک مسئله جدی و اخلاقی میشود.
اندازه مقدمه حدود ۸ خط است که قابل قبول و در حد درست خود نوشته شده است.
تاکید بر مقدمهی یک دلنوشته بسیار مهم است زیرا مقدمه باعث میشود ارتباط گرفتن خواننده با دلنوشته بیشترشود.
《انسجام》
• بین پارتهای یک دلنوشته ادبی میبایست انسجام کاملا برقرار باشد.
انسجام از ۳ لحاظ ادبی، نگارشی و محتوایی بررسی خواهد شد.
انسجام ادبی: منظور از انسجام ادبی رعایت لحن دلنوشته و عدم پرش لحن است.
_ دلنوشته دارای یک لحن یکسان بود.
• دلنوشته یک اثر ادبی است، بهتر است لحن تمامی پارتها ادبی باشد زیرا خواننده با لحن ادبی بهتر میتواند احساسات را دریافت کند و به ژرف معنی و مفهوم دلنوشته پی ببرد.
_ لحن دلنوشته محاوره نبود و تا حدودی ادبی بود.
•
انسجام نگارشی: انسجام نگارشی باید به گونهای باشد که نویسنده در یک پارت ۳ خط قرار ندهد و در پارت بعدی ۶ یا ۷ خط.
حجم پارتها هیچ تاکیدی نیست که شبیه به هم باشند اما باید حجم مشابه و نزدیک به همی داشته باشند.
_ تقریبا همه پارتها حدود ۳ الی ۴ خط بودند. حجم پارتها با هم مساوی بودند.
اما بهتر بود نویسنده حجم خطوط را بیشتر کند. هرچند تا حدودی قابل قبول است.
همچنین متن از نظر املا مشکلی نداشت.
•
انسجام محتوایی: در انسجام محتوایی باید موضوع و احساسات بکار رفته در تمامی پارتها یکسان و مشابه باشد.
_ پارتها دقیقا محتوای یکسانی نداشتند اما هم جهت بودند. همه پارت ها در یک مسیر بکری حرکت میکردند. اما هر پارت زاویه فکر خاص خودش را داشت.
پرش ناگهانی یا تناقض فکری هم دیده نمیشد.
پیام ها چند لایه و دارای مفاهیم خاصی بودند.
《هدف》
• هدف و ایده انتخابی نویسنده باید جدید و دور از کلیشه باشد.
اما اگر مانند بسیاری از دلنوشتهها هدف اصلی کلیشهای بود نویسنده حتما باید با مواردی که باعث زیبایی دلنوشته میشوند همراه با قلم نويسنده این کلیشگی دور شود.
در اینجا به این نکته اشاره میکنیم که دلنوشته باید صحبت دربارهی احساسات نویسنده باشد.
_ هدف دلنوشته نشان دادن فشار قدرت و نفوذ قدرت، دروغ و ترس در دل انسان ها و سکوتی که به مرور جای حقیقت و وجدان را میگیرد.
این هدف روشن و مشخص بود. در کل به خوبی دنبال شده بود.
متن فقط نوشته نبود بلکه هسدا و آگاهی را هم به خواننده میداد.
موضوع درباره قدرت و وجدان و آزادی و ... بود از نظر موضوعی جدید نیستند. اما این موضوع کلیشه نیست بلکه جهانی و همیشه مطرح هست. آنچه مهم است این است خواننده چطور به آن میپردازد و نگارش دارد.
این محتوا زاویه دید شخصی داشت. زبان استعاری. به جای شعار دادن تصویر سازی شده بود. ( مثل زنجیر بیصدا که در جان صدا میکند.)
برای خاص شدن بهتر بود در اجرا کمی متفاوت تر و حتی شخصی تر عمل میشد.
متن ساختار مشخصی داشت. شامل نظرات شخصی و تا حدودی جهانی بود. احساسات در آن یافت نمیشد.
《دستور زبانی》
• همانطور که در بالا هم اشاره کردیم
دلنوشته یک اثر ادبی است و بهتر است که به لحن ادبی نگارش شود زیرا باعث زیبایی هرچه بیشتر متن میشود و در انتقال احساسات کمک میکند .
_ لحن این دلنوشته کاملا جدی و سنگین و تامل برانگیز بود. نه خیلی احساسی و صمیمی.
• دلنویس میتواند از لحن عامیانه استفاده کند و یا لحن ادبی و عامیانه را با هم استفاده کند ولی در این حالت دلنویس باید با قلم خود در لحن دلنوشته توازن برقرار کند.
• قسمت بعدی در این رکن مورد بررسی قرار میگیرد ساختمان دلنوشته است.
نویسنده گاهی میتواند برای زیبایی بیشتر دلنوشته خود جای ارکان جمله را جابه جا کند(جابهجایی فاعل و مفعول)
اما این جابهجایی نباید به صورتی باشد که ساختمان جمله بهم بریزد و خواننده متوجه منظور نشود
_ نویسنده از این اصل در متن خود استفاده کرده بود و باعث رمزآلود شدن و تبدیل مثل عادی به نثری متفاوت شده بود.
《دستور ادبی》
• استفاده از آرایههای ادبی و کلمات جدید متنوع در یک دلنوشته کاملا اجباری هستند.
این آرایههای ادبی هستند که یک متن ساده را تبدیل به متن ادبی میکنند. هرچه بیشتر از آرایههای ادبی در دلنوشته استفاده شود بهتر و زیباتر خواهد بود.
نویسنده باید سعی کند از آرایههای متنوعی بهره بگیرد و میزان استفاده را بالا ببرد نه اینکه در کل دلنوشته شاید یک یا دو آرایهی تکراری استفاده شود.
در دلنوشته هر چه تعداد آرایههای ادبی بیشتر باشد دلنوشتهی زیباتری خواهیم داشت.
_ چون با یک دلنوشته روبهرو هستیم و دلنوشته نور ادبی هست، نویسنده میتوانستند از آرایه های بیشتری استفاده کنند
آرایه های مورد استفاده:
تشبیه.
تشخیص ( زنجیرها بی صدا ...)
استعاره قدرت سایهایست کنه در آرام سکوت دل ها...)
ایهام ( زنجیر های نامرئی، وجدان آواره)
کنایه
نویسنده از کلمات جدید آنجهانی استفاده نکرده بود و میتوانست این را هم در متن خود به نمایش بگذارد.
•
نکات دیگر :
تمرکز اصلی دلنوشته بر روی نقد قدرت، سکوت، ترس و... بود.
نه به صورت خشک و بلکه با زبانی ادبی.
احساساتی که حرف اول را در یک دلنوشته میزنند در متن پررنگ نبود .
اعم از:
دلتنگی، اندوه شخصی، شوق یا نفرت مستقیم، خاطرهنگاری، دیالوگ های درونی با خود یا مخاطب مشخص که معمولا پایه اصلی دلنوشته هستند.
آیا این متن یک دلنوشته محسوب میشود؟
کامل، نه.
زیرا دلنوشته در معنای کلاسیک خود یعنی نشان با دل، حس، نگاه شخصی یا عاطفی یا حداقل حس مستقیم درد و عشق و ...
متن مذلت بیشتر یک نثر اندیشه محور فلسفی بود. توصیف و تحلیل درباره قدرت، وجدان، دروغ و ... .
زبان رسمی و استعاره و نبود *منِ نویسنده* باعث میشود از جنس دلنوشته های رایج فاصله بگیرد. این محتوا تنها در دسته دل نوشته های خاص و مخصوصی قرار میگیرد که البته به تعداد خیلی کمی هستند.
نقاط قوت: متن فلسفی و جدی
پیام روشن و اثر گذار درباره موضوع
انسجام موضوعی
نقاط منفی: تعدیل میزان استعاره
جمله بندی های مهم
و نکته قابل توجه،
با یک متن فلسفی مواجه هستیم که زبان رسمی و نقادانه دارد. همچنین دلنوشته ژانر فلسفی معمولا ندارد.
همگی باعث میشود این متن از قالب دلنوشته فاصله بگیرد و خارج بشود.
با آرزوی موفقیت بیکران برای شما نویسنده عزیز