ممنون از نقد آگاهانه🏵
دلیل پرش بین موضوعات اینه که من و دوستم روز های مختلفی رو داشتیم و توی هر روز یک احساس خاص و جداگانه به من میداد.
این اثر تقدیمیه و طوری نوشته شده که تقریبا فقط من و دوستم از مضمون اون آگاه بشیم و برای همین خاطره های نهفته توی هر پارت رو نتونید تشخیص بدید.
اینکه توی یک بند ستایشش میکنم و توی بند دیگه تهدید در واقع این حرفی بود که روزی بهش گفته بودم و در واقع تهدید هم جنبه ی عاشقانه داشت و با لحن نرم بیان شده بود.(دیگه اینو همه قطعا داشتن)
چون این دلنوشته مستقیما از زبون خودمه تلاش کردم شبیه به گفتار خودم بنویسم من معمولا توی گفتار بین جمله ها هیچ مکثی ندارم و تند حرف میزنم و زیاد از استعاره ها و تشبیه های رنگارنگ استفاده نمیکنم.
راستش این دلنوشته ابتدای نوشته شدن ازش ایراد گرفته شده بود که هیچ نوع لحن ادبی و آرایه ادبی نداره به همین دلیل سعی کردم تشبیهات بیشتری ایجاد کنم.
عمق نداشتن مفاهیم عصبانیت و آرامش به این دلیله که من نمیتونم هرگز یک حس واحد رو در کنار دوستم تجربه کنم و حس ها در لحظه عوض میشن و سطحی میمونن
هر پارت دلنوشته با ستاره از هم جدا شده که نشون دهنده متفاوت بودن موضوع با پارت قبلیه و من توی هر پارت موضوع و تشبیه جدیدی برای گفتن به دوستم پیدا کردم.
اینکه گاهی دوست گاهی عاشق و گاهی معشوق نامیده میشه به این دلیله که دوستی از مرز خارج شده و به رابطه ای صمیمانه تر مثل خانواده تبدیل شده خیلی جاها نویسنده ها طرف خودشون رو عاشق یا معشوق می نامند بدون اینکه در واقعیت همچین سمتی داشته باشه.
مکان ها: ما مکان های زیادی نداریم و در نهایت همه مکان ها به مدرسه ختم میشه! بنابراین از مکان اسم نبردم چون اونی که باید میفهمید فهمیده بود که کجا رو میگم.
بقیه رو اصلاح میکنم و اطلاع میدم. و اینکه این موضوعاتی که گفتم اگر بازم نیاز به تغییر داشت بگید که تغییر بدم.