جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

نقد ادبی نقد مجموعه کلونوپین من| اثر ragazza delaa notte کاربر انجمن رمان بوک

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته نقد شورا توسط Me~ با نام نقد مجموعه کلونوپین من| اثر ragazza delaa notte کاربر انجمن رمان بوک ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 59 بازدید, 3 پاسخ و 3 بار واکنش داشته است
نام دسته نقد شورا
نام موضوع نقد مجموعه کلونوپین من| اثر ragazza delaa notte کاربر انجمن رمان بوک
نویسنده موضوع Me~
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Me~
موضوع نویسنده

Me~

سطح
1
 
⁦⁦୧⁠(⁠ارشد بخش ادبیات)⁠୨⁩
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
شاعر آزمایشی
کپیست انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Feb
3,415
14,523
مدال‌ها
4

با عرض درود خدمت نویسندگان انجمن؛
به نکات زیر توجه کنید:
تا پیش از ارسال نقدنامه توسط منتقد، هیچ‌گونه پیامی در تاپیک ارسال نکنید.
نقد ادبی، صادقانه و جهت بهبود وضعیت اثر شما انجام می‌شود، لطفا در مواجهه با آن نقدپذیر باشید!
درصورت وجود ابهام در نقد، با ارشد بخش خصوصی ایجاد کنید.

با بی‌توجه‌ای به نکاتی که توسط منتقد ارائه می‌شود، فرصت ارتقای اثر را از دست می‌دهید.

تاپیک شما تا دو روز آتی، جهت گفتگوی محترمانه با منتقد باز خواهد بود.
نام اثر: کلونوپین من
نویسنده: @ragazza della notte
منتقد: @سـاحـره
 
موضوع نویسنده

Me~

سطح
1
 
⁦⁦୧⁠(⁠ارشد بخش ادبیات)⁠୨⁩
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
شاعر آزمایشی
کپیست انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Feb
3,415
14,523
مدال‌ها
4
نقد دلنوشته‌ی« کلونوپین من»|
اثر: @ragazza della notte

منتقد: ملی ملکی
عنوان:
«کلونوپین من» با بهره‌گیری از نام یک داروی آرام‌بخش (کلونازپام)، به‌صورت نمادین و استعاری، رابطه‌ای عاطفی و وابستگی روانی را به تصویر می‌کشد که از جنس عشق‌های کلاسیک و سالم فاصله دارد. استفاده از واژه‌ای تخصصی و غیررایج در حوزه‌ی پزشکی، عنوان را از کلیشه‌های رایج عناوین عاشقانه دور کرده و درعین‌حال حس کنجکاوی مخاطب را برمی‌انگیزد. این عنوان به‌گونه‌ای طراحی شده که از همان ابتدا، بار روانی و احساسی سنگینی را منتقل کند؛ گویی معشوق برای راوی، همان نقشی را که کلونوپین برای یک فرد مضطرب، آرامش موقت، تسکین درد و شاید حتی نوعی اعتیاد عاطفی دارد. با وجود آنکه عنوان در ظاهر عاشقانه نیست، اما در سطح مفهومی، تناسب زیادی با ژانر عاشقانه دارد، مشروط بر آنکه این عشق از وابستگی، رنج روانی یا روابط ناسالم همراه باشد. به‌طور کلی، «کلونوپین من» عنوانی خاص، تفکربرانگیز و مناسب برای یک دلنوشته‌ی عاشقانه‌ و روانشناسانه است.

ژانر:
در این دلنوشته، عنصر عاشقانه حضور دارد اما در لایه‌ای تاریک و روان‌شناختی به نمایش درآمده است. هرچند نویسنده در القای احساسات عاشقانه موفق عمل کرده و مضمون عاشقانه به‌وضوح قابل تشخیص است، اما به دلیل حضور عناصر روان‌شناختی و فضای تلخ و تیره‌ی روایت، ژانر عاشقانه به‌تنهایی برای توصیف این اثر کافی نیست. پیشنهاد می‌شود این دلنوشته در قالب ژانر عاشقانه و روانشناختی یا عاشقانه و تراژدی معرفی گردد، تا تصویر دقیق‌تری از لحن و محتوای اثر ارائه شود.

مقدمه:
در این مقدمه، نویسنده با استعاره‌ای مستقیم (مقایسه‌ی مخاطب با مورفین و کلونوپین) فوراً رابطه‌ی عاطفی خود را برجسته می‌کند و به‌خوبی به مفهوم کلی دلنوشته، یعنی عشق وابسته و آرام‌بخش اشاره می‌کند. شروع با ذکر «ناتوانی مغز» و مقایسه با دارو، مخاطب را آماده‌ی فضایی می‌کند که قرار است در آن عشق صرفاً رمانتیک نیست، بلکه میان تسکین و وابستگی نوسان دارد. اگرچه مفهوم وابستگی به یک فرد به عنوان آرام‌بخش ارائه شده، اما این تصویر بارها در متون عاشقانه استفاده شده و تازگی خاصی ندارد؛ در نتیجه ممکن است برای جذابیت کمتری داشته باشد.
آغاز مقدمه با جمله‌ای نسبتاً مبهم و عمومی «گاه‌گاهی مغزم ناتوان می‌شود» شروع می‌شود که فاقد قدرت ضربه یا شوک اولیه برای درگیر کردن ذهن مخاطب است.

انسجام و تناسب محتوایی:
بند با استعاره‌ای تازه (کلونوپین، باران، خنجر بغض، پرتقال، طلایی، کافئین و…) آغاز می‌شود که اگرچه هر کدام جداگانه جذاب است، اما تکرار پیاپی و تنوع زیاد آن‌ها باعث می‌شود ذهن خواننده در حفظ موضوع اصلی سردرگم شود.
هر بند انگار فصل مستقلی از یک رمان روانشناختی است؛ در نتیجه، ارتباط زمانی و مکانی میان رویدادها و احساسات را نمی‌توان به‌روشنی دنبال کرد. این ناپیوستگی مانع از ایجاد یک مسیر روانی و احساسی پیوسته می‌شود.
از خشم و تهدید صریح «اگر نگذاری… همه را با هم در خاک غرق می‌کنم» تا لطافت و سپاسگزاری «عاشقتم دوست من»، «طلای من» پرش‌گونه حرکت می‌کند. حفظ یک ریتم ملایم‌تر یا تقسیم‌بندی لحن‌ها (مثلاً بخش‌بندی به «خشم»، «اشتیاق»، «آرامش») می‌توانست مانع احساس بی‌نظمی شود.
گاه «دوست» و گاه «معشوق» خطاب می‌شود؛ مشخص نیست رابطه دقیق (دوستی صمیمانه یا عشق رمانتیک) چیست و چه پیش‌زمینه‌ای دارد. این ابهام، گرچه تا حدی عمدی برای ایجاد فضای رمزآلود است، اما خواننده را در «درک چرایی» مضامین رها می‌کند.
در پایان، دچار رفتاری سلطه‌جویانه و تهدیدآمیز می‌شود، در حالی که پیش‌فرض متن بر مهر و محبت استوار بود. این تغییر ناگهانی لحن، از یک سو بار دراماتیک می‌افزاید، اما از سوی دیگر به انسجام کلی لطمه می‌زند.

هدف و محتوا:
همان‌طور که گفته شد، از «کلونوپین» تا «خنجر بغض»، «باران»، «طلایی»، «کافئین»، «پرتقال» و… هر استعاره دنیای مستقل خود را می‌سازد. اما هیچ‌یک به دیگری پیوند نرم و تدریجی نمی‌خورد. انتقال بین این تصاویر ناگهانی است و باعث می‌شود مخاطب حس کند در حین خواندن از قطعه‌ای به قطعه‌ای دیگر پرش می‌کند.
مشخص نیست آیا متن حول یک خاطره واحد می‌گردد یا چند لحظه‌ی متفاوت! نبود اشاره‌ی صریح به زمان یا مکان واحد (مثلاً «آن روز در کافه»، «بعد از تماس اول») باعث گم‌شدن خواننده می‌شود.
شدت احساسات از مهر و محبت به خشونت تهدیدآمیز می‌پرد. گاه در یک پاراگراف. این جابه‌جایی‌های ناگهانی لحن، احساس ناامنی و بی‌ثباتی در ساختار متن پدید می‌آورد.
و همان‌طور که به آن اشاره شد، گاهی «دوست»، گاهی «عاشق»، گاهی «معشوق» خطاب می‌شود ولی پیش‌زمینه‌ی رابطه و چارچوب دوست عشق تعریف نمی‌شود. این ابهام باعث می‌شود حس همذات‌پنداری یا درک موقعیت کم‌رنگ گردد.

دستور زبان:
در ارزیابی زبانی و دستوری دلنوشته، مواردی مشاهده می‌شود که انسجام و خوانایی متن را تحت‌تأثیر قرار داده‌اند.
کم‌توجهی به استفاده‌ی درست از ویرگول، نقطه‌ویرگول، نقطه و حتی نقل‌قول‌ها باعث شده جملات طولانی، بریده یا گنگ به نظر برسند. برخی جملات نیز نیاز به تفکیک معنایی دارند، اما به‌صورت یک‌پارچه و بدون مکث منطقی نوشته شده‌اند.
در قسمت‌هایی از متن، زمان افعال دچار پرش ناگهانی و ناهماهنگی است. این تغییر بدون منطق زمانی یا تغییر در زاویه‌ی دید روایت صورت گرفته و باعث ایجاد اختلال در انسجام روایی شده است.


دستور ادبی:
در این دلنوشته، هرچند تصاویر و استعاره‌های انتخاب‌شده قدرت بصری دارند، اما از دیدگاه ساختار ادبی با چند نقیصه مواجهیم.
نخست، تراکم بیش‌ازحد استعاره‌ها و تشبیهات متنوع («کلونوپین»، «باران»، «خنجرِ بغض»، «طلایی» و غیره) خواننده را دچار سردرگمی و خستگی می‌کند؛ بهتر است با تمرکز بر دو یا سه نماد محوری و تکرار هدفمند آن‌ها هم انسجام حفظ شود و هم تأثیر هر تصویر تقویت گردد. دوم آنکه برخی آرایه‌ها فاقد وضوح کافی‌اند و تصویر ذهنی روشنی شکل نمی‌دهند؛ ترکیباتی مانند «چراغ‌های چراغدان قلب» یا «خنجران شیشه‌ای‌ات» نیازمند بازنویسی برای ملموس‌تر شدن هستند. سوم، متن فاقد یک روایت یا حادثه‌ی مشخص است و پیوند میان توصیف‌های احساسی و یک چارچوب زمان و مکان واحد برقرار نیست؛ اضافه کردن یک رویداد کوتاه یا محور روایی می‌تواند زمینه‌ی بروز استعاره‌ها را تقویت کند. چهارم، تکرار مکرر مفاهیم «عصبانیت» و «آرامش» بدون عمق‌بخشی جدید، لحن را یکنواخت می‌کند؛ برای رفع این نقیصه لازم است هر بازگشت به موضوع زاویه‌ی دید یا جزئیات تازه‌ای ارائه کند. پنجم آنکه جملات بسیار بلند و پیوسته با اندک فاصله‌های نگارشی، فرصت «تنفس ادبی» و تأمل در معنا را از مخاطب می‌گیرد؛ توصیه می‌شود از جملات کوتاه و نیم‌جمله‌های پرمعنا برای ایجاد توقف‌های معنایی بهره برد. در نهایت، جابه‌جایی ناگهانی میان لحن صمیمانه و دوستانه با تهدید آشکار، انسجام صدای راوی را مختل می‌سازد؛ اگر قرار است تضاد احساسی ایجاد شود، باید به‌صورت تدریجی و در قالب یک بستر روان‌شناسانه شکل گیرد. با اصلاح این موارد، دلنوشته از وضعیت انباشتگی استعاری خارج شده و به متنی یکپارچه، تأثیرگذار و همه‌جانبه بدل خواهد شد.

احساسات:
در دلنوشته بارها شور و اضطراب به‌شیوه‌ای ملموس و خالص تجربه می‌شود، اما گاه این اوج‌های احساسی چنان آشفته و پی‌درپی‌اند که خواننده فرصت همذات‌پنداری نمی‌یابد؛ نوسان‌های شدید میان عشق سرشار، خشم تهدیدآمیز و ترس آزاردهنده بدون مقدمه‌چینی کافی، باعث می‌شود هیچ یک از این احساسات مجال نفوذ و تأمل دقیق نداشته باشد. تکرار مکرر واژه‌های وابستگی و تسکین «کلونوپین من»، «باران»، «طلای من» اگرچه حس نزدیکی ایجاد می‌کند، اما در غیاب روایت یا خاطره‌ای معتبر، به تدریج از اصالت می‌افتد و حتی ممکن است کمی کلیشه‌ای و شعارگونه به نظر برسد. ضدونقیض‌های روانی، (ابراز عشق عمیق در یک بند و تهدید به انتقام در بند بعد) به جای برجسته کردن پیچیدگی رابطه، سردرگمی احساسی مخاطب را تشدید می‌کند. پیشنهاد می‌شود برای تأثیرگذاری بیشتر، یک طیف احساسی اصلی انتخاب شود و سایر حس‌ها بر آن منطبق گردند؛ با کاهش حجم استعاره‌ها و تمرکز بر یک یا دو تجربه عاطفی کلیدی، خواننده فرصت می‌یابد به عمق همان لحظات پی ببرد و بار احساسی متن واقعی‌تر و تکان‌دهنده‌تر جلوه کند.

دلنویس عزیز

لذت بردن از نوشته‌ات آسان بود. این نقدها، نه برای خاموش کردن شوق نوشتن، بلکه برای تیزتر شدن لبه‌ی قلم توست.
نویسنده‌ای که نقد می‌پذیرد، راه رفتن را بلد است و حالا فقط باید بدود.🦋
 

ragazza della notte

سطح
2
 
مدیر آزمایشی
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
ناظر آزمایشی
ناظر تایید
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
Jan
2,923
7,135
مدال‌ها
3
ممنون از نقد آگاهانه🏵
دلیل پرش بین موضوعات اینه که من و دوستم روز های مختلفی رو داشتیم و توی هر روز یک احساس خاص و جداگانه به من میداد.
این اثر تقدیمیه و طوری نوشته شده که تقریبا فقط من و دوستم از مضمون اون آگاه بشیم و برای همین خاطره های نهفته توی هر پارت رو نتونید تشخیص بدید.
اینکه توی یک بند ستایشش میکنم و توی بند دیگه تهدید در واقع این حرفی بود که روزی بهش گفته بودم و در واقع تهدید هم جنبه ی عاشقانه داشت و با لحن نرم بیان شده بود.(دیگه اینو همه قطعا داشتن)
چون این دلنوشته مستقیما از زبون خودمه تلاش کردم شبیه به گفتار خودم بنویسم من معمولا توی گفتار بین جمله ها هیچ مکثی ندارم و تند حرف میزنم و زیاد از استعاره ها و تشبیه های رنگارنگ استفاده نمیکنم.
راستش این دلنوشته ابتدای نوشته شدن ازش ایراد گرفته شده بود که هیچ نوع لحن ادبی و آرایه ادبی نداره به همین دلیل سعی کردم تشبیهات بیشتری ایجاد کنم.
عمق نداشتن مفاهیم عصبانیت و آرامش به این دلیله که من نمیتونم هرگز یک حس واحد رو در کنار دوستم تجربه کنم و حس ها در لحظه عوض میشن و سطحی میمونن
هر پارت دلنوشته با ستاره از هم جدا شده که نشون دهنده متفاوت بودن موضوع با پارت قبلیه و من توی هر پارت موضوع و تشبیه جدیدی برای گفتن به دوستم پیدا کردم.
اینکه گاهی دوست گاهی عاشق و گاهی معشوق نامیده میشه به این دلیله که دوستی از مرز خارج شده و به رابطه ای صمیمانه تر مثل خانواده تبدیل شده خیلی جاها نویسنده ها طرف خودشون رو عاشق یا معشوق می نامند بدون اینکه در واقعیت همچین سمتی داشته باشه.
مکان ها: ما مکان های زیادی نداریم و در نهایت همه مکان ها به مدرسه ختم میشه! بنابراین از مکان اسم نبردم چون اونی که باید میفهمید فهمیده بود که کجا رو میگم.
بقیه رو اصلاح میکنم و اطلاع میدم. و اینکه این موضوعاتی که گفتم اگر بازم نیاز به تغییر داشت بگید که تغییر بدم.
 
موضوع نویسنده

Me~

سطح
1
 
⁦⁦୧⁠(⁠ارشد بخش ادبیات)⁠୨⁩
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
شاعر آزمایشی
کپیست انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Feb
3,415
14,523
مدال‌ها
4
ممنون از نقد آگاهانه🏵
دلیل پرش بین موضوعات اینه که من و دوستم روز های مختلفی رو داشتیم و توی هر روز یک احساس خاص و جداگانه به من میداد.
این اثر تقدیمیه و طوری نوشته شده که تقریبا فقط من و دوستم از مضمون اون آگاه بشیم و برای همین خاطره های نهفته توی هر پارت رو نتونید تشخیص بدید.
اینکه توی یک بند ستایشش میکنم و توی بند دیگه تهدید در واقع این حرفی بود که روزی بهش گفته بودم و در واقع تهدید هم جنبه ی عاشقانه داشت و با لحن نرم بیان شده بود.(دیگه اینو همه قطعا داشتن)
چون این دلنوشته مستقیما از زبون خودمه تلاش کردم شبیه به گفتار خودم بنویسم من معمولا توی گفتار بین جمله ها هیچ مکثی ندارم و تند حرف میزنم و زیاد از استعاره ها و تشبیه های رنگارنگ استفاده نمیکنم.
راستش این دلنوشته ابتدای نوشته شدن ازش ایراد گرفته شده بود که هیچ نوع لحن ادبی و آرایه ادبی نداره به همین دلیل سعی کردم تشبیهات بیشتری ایجاد کنم.
عمق نداشتن مفاهیم عصبانیت و آرامش به این دلیله که من نمیتونم هرگز یک حس واحد رو در کنار دوستم تجربه کنم و حس ها در لحظه عوض میشن و سطحی میمونن
هر پارت دلنوشته با ستاره از هم جدا شده که نشون دهنده متفاوت بودن موضوع با پارت قبلیه و من توی هر پارت موضوع و تشبیه جدیدی برای گفتن به دوستم پیدا کردم.
اینکه گاهی دوست گاهی عاشق و گاهی معشوق نامیده میشه به این دلیله که دوستی از مرز خارج شده و به رابطه ای صمیمانه تر مثل خانواده تبدیل شده خیلی جاها نویسنده ها طرف خودشون رو عاشق یا معشوق می نامند بدون اینکه در واقعیت همچین سمتی داشته باشه.
مکان ها: ما مکان های زیادی نداریم و در نهایت همه مکان ها به مدرسه ختم میشه! بنابراین از مکان اسم نبردم چون اونی که باید میفهمید فهمیده بود که کجا رو میگم.
بقیه رو اصلاح میکنم و اطلاع میدم. و اینکه این موضوعاتی که گفتم اگر بازم نیاز به تغییر داشت بگید که تغییر بدم.
عزیزم متوجه موضع رمانت شدم
اما اگر هیچ آرتیه ادبی نداشته باشه تگ نمی‌گیره و یک اثر بی معنی قرار میگیره
بهتره اولا لحن یکی باشه و بعد یکم آرایه ادبی بیشتر بشه
 
بالا پایین