جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

از الف تا ی نقد کتاب「تهـوع」اثر ژان‌پل‌سارتر

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته نقد کتاب‌ توسط MHP با نام نقد کتاب「تهـوع」اثر ژان‌پل‌سارتر ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 966 بازدید, 14 پاسخ و 11 بار واکنش داشته است
نام دسته نقد کتاب‌
نام موضوع نقد کتاب「تهـوع」اثر ژان‌پل‌سارتر
نویسنده موضوع MHP
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط ن. عادل
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
Aug
6,332
45,445
مدال‌ها
23
تهوع.jpg

کتاب تهوع
نویسنده: ژان‌پل‌سارتر
مترجم: امیرجلال‌الدین‌اعلم
نسخه اصلی
تعداد صفحه: 312
یکی از معروف‌ترین رمانهای ژان پل سارتر، فیلسوف و نویسنده اگزیستانسیالیست فرانسوی است که در سال ۱۹۳۸، زمانی که سارتر استاد دانشگاه بود، منتشر شد. این اولین رمان سارتر می‌باشد و از نظر خودش یکی از بهترین نوشته‌هایش نیز هست.
خلاصه: تهوع راجع به مردی سی و پنج ساله به نام «آنتوان روکانتن»، مورخ افسرده و گوشه‌گیری است که به این باور می‌رسد که اشیاء بی‌جان و موقعیت‌های مختلف، بر تعریف او از خود و آزادی عقلانی و روحی‌اش لطمه می‌زنند و این ناتوانی، او را دچار تهوع می‌کند.
سبک اثر: رمان تهوع یکی از محوری‌ترین آثار مکتب اگزیستانسیالیسم است. سارتر در سال ۱۹۶۴ به خاطر این رمان برندهٔ جایزهٔ نوبل ادبیات شد اما از پذیرش جایزه سر باز زد.
آنتوان روکانتن شخصیت اصلی رمان، یک ماجراجوی قدیمی است که به مدت سه سال در بویل زندگی کرده. آنتوان رابطه‌ای با خانواده‌اش برقرار نمی‌کند و هیچ دوستی نیز ندارد. او یک انزواطلب است و اغلب دوست دارد به مکالمات دیگر افراد گوش دهد و اقدامات آنها را بررسی کند. آنتوان همچنین نشانه‌هایی از خستگی و فرسودگی را به نمایش می‌گذارد و با عدم علاقه به تعامل با مردم مواجه است. رابطهٔ او با فرانسوا عمدتاً طبیعی است. برای او تبادل کلمات دشوار است. اما او بسیاری از وقتش را صرف نوشتن یک کتاب دربارهٔ یک سیاستمدار فرانسوی در قرن هجده می‌کند.



دانلود PDF رایگان


ما از شما چه می‌خواهیم؟

1. پس از مطالعه این کتاب نتیجه و برداشت شخصی خود را بیان کنید.
2. اگر عقیده خودتان برتر از عقیده نویسنده می‌دانید آن را برای ما بنویسید.
3. به نظر شما چه چیزی سبب جذب و گیرایی قلم
ژان‌پل‌سارتر است؟
4. نقاط قوت ( درصورت وجود/ضعف) را نام ببرید.
5. از شما کاربرها می‌خواهیم در رابطه با این اثر بحث و گفتگوی خود را زیر همین تاپیک آغاز کنید.
6. در نوار کناری(در لپتات) / نوار زیرین(در گوشی) از قابلیت رای استفاده کنید.



در انتهای هر ماه
کسانی که در هر دوره از این نقد الف تا ی حضور پیدا کنند و رای نظرشان بیش از دیگر کتابخوان‌ها باشد
مدال کتاب‌خوان برتر + 1500 لایک اعطا خواهد شد.
در صورت وجود هر گونه ابهام سوالات خود در نمایه @MHP بپرسید.


 

پیوست‌ها

  • تهوع از _ژان _پل_سارتر @novelmaan-1.pdf
    4.1 مگابایت · بازدیدها: 59
آخرین ویرایش:
همیار سرپرست ادبیات
همیار سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
کاربر ویژه انجمن
Dec
2,459
15,248
مدال‌ها
11
معمولا وقتی یه کتاب سنگین میخونیم
اولین بار نمیفهمیم چی به چیه
یا حتی به قول خودت مغز تو و نویسنده فرسنگ ها بینشون فاصله‌ست.
ولی وقتی بیشتر بخونی بیشتر میفهمی از طرفی دیدگاهت و عقیده‌ت گسترش پیدا میکنه پس میتونی به راحتی نویسنده های کتاب ها رو درک کنی
(این موضوع بیشتر برای کتاب های فلسفی هست)


اگزیستانسیالیسم یا همون هستی گرایی یه نوع سبک نوشته فلسفی هست که مقصودش اینه زندگی بی معناست و این ماییم که به زندگی معنا می‌بخشیم.
اگزیستانسیالیسم با پوچ گرایی فرق میکنن
سبک پوچ گرایی میگه که زندگی هیچ معنایی نداره
ولی این سبک میگه زندگی بی معناست ولی ما میتونیم هدف و معنا زندگیمون رو بسازیم.

اگزیستانسیالیست‌ کسی هست که بر اگزیستانسیالیسم معتقده و سبک اثارش اینه.
تقریبا اگه این توضیح و اول کتاب بجای اون همه توضیح سنکین میدادن من راحت ترمتوجه میشدم که منظور چیه.
الان توضیح شما منو راجع به اون کلمه و فلسفه روشن کرده.پس احساس میکنم اونقدرام نادرست برداشت نکردم ازاین داستان
 
  • گل
واکنش‌ها[ی پسندها]: MHP
همیار سرپرست ادبیات
همیار سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
کاربر ویژه انجمن
Dec
2,459
15,248
مدال‌ها
11
این کتاب بنظرم واسه کسایی که از همه زیبایی های زندگی و طبیعت و خداو هستی دورشدن مخصوصا تواین دوره که عادیه، میتونه یه راه حلی واسه درک این حالات یاهم حتی پشت سرگذاشتن این حالات و هم نادیده گرفتن(این مورد کمتر) مناسب باشه.
این کتاب پوچی و تهی بودن و توصیف کرده.
 
  • گل
واکنش‌ها[ی پسندها]: MHP
همیار سرپرست ادبیات
همیار سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
کاربر ویژه انجمن
Dec
2,459
15,248
مدال‌ها
11
اقااا برداشت اخر: سکانس اخر فیلم😂🖐

نویسنده با ما پدرکشتگی داشته.یزره روان تر بنویسه من بیشتر دوسش دارم نویسنده رو😂به گوش نویسنده برسونین.
کااااات اقا کاااات تموم
 
  • خنده
واکنش‌ها[ی پسندها]: MHP

ایمان

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
May
7
9
مدال‌ها
2
مشاهده فایل‌پیوست 156661

کتاب تهوع
نویسنده: ژان‌پل‌سارتر
مترجم: امیرجلال‌الدین‌اعلم
نسخه اصلی
تعداد صفحه: 312
یکی از معروف‌ترین رمانهای ژان پل سارتر، فیلسوف و نویسنده اگزیستانسیالیست فرانسوی است که در سال ۱۹۳۸، زمانی که سارتر استاد دانشگاه بود، منتشر شد. این اولین رمان سارتر می‌باشد و از نظر خودش یکی از بهترین نوشته‌هایش نیز هست.
خلاصه: تهوع راجع به مردی سی و پنج ساله به نام «آنتوان روکانتن»، مورخ افسرده و گوشه‌گیری است که به این باور می‌رسد که اشیاء بی‌جان و موقعیت‌های مختلف، بر تعریف او از خود و آزادی عقلانی و روحی‌اش لطمه می‌زنند و این ناتوانی، او را دچار تهوع می‌کند.
سبک اثر: رمان تهوع یکی از محوری‌ترین آثار مکتب اگزیستانسیالیسم است. سارتر در سال ۱۹۶۴ به خاطر این رمان برندهٔ جایزهٔ نوبل ادبیات شد اما از پذیرش جایزه سر باز زد.
آنتوان روکانتن شخصیت اصلی رمان، یک ماجراجوی قدیمی است که به مدت سه سال در بویل زندگی کرده. آنتوان رابطه‌ای با خانواده‌اش برقرار نمی‌کند و هیچ دوستی نیز ندارد. او یک انزواطلب است و اغلب دوست دارد به مکالمات دیگر افراد گوش دهد و اقدامات آنها را بررسی کند. آنتوان همچنین نشانه‌هایی از خستگی و فرسودگی را به نمایش می‌گذارد و با عدم علاقه به تعامل با مردم مواجه است. رابطهٔ او با فرانسوا عمدتاً طبیعی است. برای او تبادل کلمات دشوار است. اما او بسیاری از وقتش را صرف نوشتن یک کتاب دربارهٔ یک سیاستمدار فرانسوی در قرن هجده می‌کند.



دانلود PDF رایگان


ما از شما چه می‌خواهیم؟

1. پس از مطالعه این کتاب نتیجه و برداشت شخصی خود را بیان کنید.
2. اگر عقیده خودتان برتر از عقیده نویسنده می‌دانید آن را برای ما بنویسید.
3. به نظر شما چه چیزی سبب جذب و گیرایی قلم
ژان‌پل‌سارتر است؟
4. نقاط قوت ( درصورت وجود/ضعف) را نام ببرید.
5. از شما کاربرها می‌خواهیم در رابطه با این اثر بحث و گفتگوی خود را زیر همین تاپیک آغاز کنید.
6. در نوار کناری(در لپتات) / نوار زیرین(در گوشی) از قابلیت رای استفاده کنید.



در انتهای هر ماه
کسانی که در هر دوره از این نقد الف تا ی حضور پیدا کنند و رای نظرشان بیش از دیگر کتابخوان‌ها باشد
مدال کتاب‌خوان برتر + 1500 لایک اعطا خواهد شد.
در صورت وجود هر گونه ابهام سوالات خود در نمایه @MHP بپرسید.


به نام پروردگار هستی بخش
آنچه میخوانید برداشت بنده ی حقیر از ابتدای رمان است.
((نویسنده در ابتدای رمان با دیدی متفاوت ( که به نظر می رسد با عامه ی مردم هم عصر خویش ) تفاوت دارد ، با چشم عادی به پدیده های فیزیکی مثل قوطی مقوایی و . . . نگاه نمی کند.بلکه با نگرشی نو پدیده ها را ارزیابی می کند که این خود نشان از نوعی بلوغ هنری در صاحب اثر می باشد.برای مثال او می گوید: دیدی که اکنون من از این قوطی مقوایی دارم نسبت به گذشته تغییر کرده.برخی ها این مساعل را به توهم نسبت می دهند که البته از نظر من صحیح نیست.خود من( که البته من در مقابل صاحب اثر خود را هیچ نمی پندارم) برایم به وفور پیش آمده که وقتی به طرح جلد یک کتاب بخصوص نگاه کرده ام ، در زمان های متفاوت آن را به شکل های متفاوتی دیده ام.البته به نظر خودم این کتاب و طرح روی جلدش تغییری نکرده.چیزی که تغییر میکند زاویه دید من نسبت به آن است برای همین است که گاهی یک اثر هنری برای برخی جاودانه می شود چون یک نگاره ی بدیع و نو است که همیشه حرف جدیدی برای گفتن دارد.گویا ژان پل سارتر در این رمان برای این که زاویه ی دیدش نسبت به پدیده ها دستخوش تغییر و تحول می گردد و از این بابت ناراضی است ، یک دفتر یادداشت از قبل تهیه کرده و پدیده ها را با جزییات کامل یادداشت می کند اما نکته اینجاست آن چیزی که یادداشت کرده با چیزی که اکنون به آن نگاه می کند ، تفاوت دارد.))
 

ن. عادل

سطح
1
 
م.نگار
فعال انجمن
Sep
177
1,395
مدال‌ها
4
نقد رمان تهوع
نوشته‌ی ژان پل سارتر

باسلام
خب، فلسفه چیست؟
فلسفه شاید چیزی شبیه این باشد که " من چیزی نیستم که تو به آن فکر می‌کنی، من آنچه هستم که تو به آن فکر نمی‌کنی. "
و اما فلسفه معرف بررسی ماهیت و چیستی است. ( قرار نیست حرف من درست باشد، پس صرفا می‌تواند یک نظریه باشد.) یکجورایی قراره بگه اینکه شما شروع می‌کنی به فکر کردن، خیلی خوبه. و ذهنت کنجکاو می‌شه و اینجاست که یکهو مغز شما با هجمه‌ای از سوالات رده اول روبه است. ولی دلیلی نداره که همه مثل شما فکر کنند و شاید موضوعی مثل سوار مترو شدن یک کار روزمره و تکراری باشد. اما از نگاه یک کاوشگر این جنب و جوش‌ها تنها به معنی حرکت از نقطه‌ی آلفا به بتا نیست. او شروع می‌کند که کشف کند، یک سری از تضادها را بنویسد، تجزیه و تحلیل کند و قدم بگذارد به دنیای ناشناخته‌ای که ما چندی پیش پرونده‌اش را باز کردیم. یکی مانند آقای جین واینگارتن. چرا باید سوار شدن مردم و اعتیاد آنها به این زندگی تکراری‌شان در کتاب حواس پرتی مرگبار ( که البته این اثر فوق العاده است و به نظر من حتما توصیه می شه.) اینگونه توصیف شود؟ بی شک او یک مشتاق است. کسی که آمده است، کشف کند و لذت ببرد. پس ما هم مثل شما بر لبه‌ی اسکله ایستاده‌ایم و دستانمان را دور پیشانی‌امان حلقه کرده‌ایم و با کمال گستاخی به افق زل زده‌ایم. نقطه‌ای که قرار است اتفاقی بیفتد و این اتفاق منجر به تغییر ما شود و در این برهه ما شروع می‌کنیم.
شاید بتوانیم در سایه‌ی فلسفه جهان را آنطور که باید لمس کنیم.
دوستدار شما من، یک بی‌باک پر از غلط املایی.

از همان اول
آنقدر کشش دارد که شما را ترغیب کند آن‌ را از قفسه بردارید و نگاهی به آن بیاندازید. تهوع موضوع جذابی است. ( هرچند حال بهم زن). شکی نیست که دفترچه خاطرات روکانتن مجموعه‌ جستار‌هایی از تجربیات اوست با زندگی روزمره و تکراری آدم‌ها. سارتر توجه ما را به جزییات جلب می‌کند مثلا از همان قوطی مقوایی روی میز بگیر تا بطری نوشابه.
مهم تر از آنکه شما باید همواره دفترچه‌ی کوچکی همراه داشته باشید تا وقایع را ثبت کنید.

'سنگ پرت کردن به سطح آب نه تنها کار مضحکی نیست بلکه خیلی من را خوشحال می‌کند.'

توجه شما را به این جمله جلب می‌کنم: " آنها نیز برای وجود داشتن، ناچارند گرد هم بیایند." روکانتن فلسفه‌ی وجود داشتن را در دور هم جمع شدن می‌بیند اینکه با هم از روزی که شروع کرد‌ه‌اند حرف بزنند و بازی‌های رومیزی کنند. او که خودش را دور از بقیه می‌بیند، در پاراگراف بعدی خود را تنها خطاب می‌کند. گاهی این تنهایی برایش آزار دهنده است.

درجایی که او خم می‌شود تا کاغذی را که در چاله آب افتاده بردارد از این کار اجتناب می‌کند،چرا؟ چون دوست ندارد با کاغذ تماس پیدا کند. می‌ترسد بیماری یا هر چیز دیگر که آن را احاطه کرده‌است گریبان گیر او نیز بشود. برای همین از ارتباط با اجسام فراری‌ است.

و این " ساعت سه، ساعت سه برای هرکاری که آدم می‌خواهد بکند، یا خیلی دیر است یا خیلی زود. لحظه‌ای غریب در بعدازظهر، امروز تحمل ناپذیر است."
اغلب اوقات برای من هم اتفاق می‌افتد، ساعت سه بعدازظهر مضخرف است. انگار همه‌ی کارهایت را کردی و الآن آزادی. در دلت آشوب می‌افتد که چطور می‌توانی این ساعت را بگذرانی. مثلا می‌توانی خوت را به خواب بزنی یا هوار بکشی که حالم از این و از آن بهم می‌خورد. چراکه نه.

یک روز که انگار در داستان معلوم نیست، ساعت پنج و نیم حال روکانتن بد می‌شود. او دچار تهوع شده است و سعی دارد برای ما توضیح دهد که چگونه به این بلا دچار شده است.

بعد همانطور که از گارسون درخواست می‌کند تا برایش صفحه‌ای بگذارد روی گرامافون ( که ظاهرا آهنگ مورد علاقه‌اش some of these days است.) نگاهی به چهار نفری می‌اندازد که گارسون چند دقیقه پیش آنها را آقایان خطاب کرد. به هرحال آقایان مخالفتی با پخش صفحه نشان نمی‌دهند.

بعد از موسیقی روکانتن حس خوبی دارد . او احساس می‌کند تهوع دست از سرش برداشته و او را با آهنگ مورد علاقه‌اش تنها گذاشته است. وقتی موسیقی نواخته می‌شود او غرق در فرازها و فرود‌هاست. یکجا اوج می‌گیرد، یکجا زمین می‌خورد.

" آغازها باید آغازهای حقیقی باشند. " چون یک آغاز خوب می‌تواند روز شما را شروع کند، می‌تواند خستگی را از شما پاک کند و حس روشنی در شما پدید آورد.

او اوقاتش را در کتابخانه می‌گذراند و در آنجا با دانش اندوزی آشنا می‌شود که از قضا علاقه‌ای ذاتی به مطالعه‌ی کتب دارد. در این بین او به چیزهایی می‌اندیشد: (( برای آنکه پیش‌افتاده ترین رویداد به ماجرایی مبدل گردد، باید و همین بس که به نقل کردن آن پرداخت. )) گویی انسان نقال زاده شده است که زندگی دیگران را روایت کند. که در این روایت‌ها، دیگری هم هست که زندگی راوی را روایت کند و ادامه دارد. بسیاری از داستان‌ها فرای آنکه واقعی‌اند یا افسانه، عینی‌اند یا ذهنی، نقل شده‌اند و نقل شده‌اند تا رسیده‌اند به دست ما. اینها که به قوت وارد دنیای ما شده‌اند ماجرا می‌سازند.

" امروز صبح یادم رفته بود که یکشنبه است."
برای ما هم پیش آمده که صبح از خواب بیدار شویم و یک آن فراموش کنیم چند شنبه است و چندم برج است. اما در ادامه او حالش را اینطور بیان می‌کند که (( باغ خلوت و بود- یکشنبه مانند لبخندی خفیف روی درخت‌ها، روی چمن‌ها بود. )) بله، یکشنبه‌ی زمستانی رسیده بود. چیزی که باغ را در آن لحظه در خودش حل کرده بود.

"پس آیا این همان چیزی است که انتظارم را می‌کشد؟ بار اول است که تنهایی دلتنگم می‌کند."
شخصیت اصلی انسانی درونگراست. طبیعتا به تنهایی عادت دارد و مانعی برایش نیست. اما یکجایی فاصله‌‌ی میان او و درونگرایی‌اش زیاد می‌شود. او احساس می‌کند واقعا این تنهایی آزار دهنده است و دل تنگش کرده است.

در ملاقات ژان با دکتر، او دکتر را چنین خطاب می‌کند: (( او چهره‌ای دارد که من چهره‌ی قشنگ یک مرد می‌نامم.)) من را یاد کتاب سه‌گانه‌ی خاورمیانه می‌اندازد- شب است و چهره‌ام بیشتر به جنگ رفته است تا مادرم- اما چرا؟ آنطور که خودش در ادامه می‌گوید که شاید این چهره‌ی زیبا ریشه‌اش در فهم اوست. او زندگی را فهمیده است و این منظر است که او را پر رنگ جلوه می‌دهد.

"چهارشنبه
نباید ترسید "

فقط همین. خیلی خلاصه. مثل پاسخ‌های کوتاه به پرسش‌های بزرگ. قابل ذکر است در صفحه‌ی فلان سوالی در ذهن آنتوان روکانتن طرح می‌شود. اما او از نوشتن صورت مسئله خودداری می‌کند و ترجیح می‌دهد صرفا پاسخ را بنویسد. بگذارد سوال در هاله‌ای از ابهام بماند. ظاهرا او از چیزی ترسیده است. دارد به خودش قوت قلب می‌دهد.

از پایان
تهوع پر هرج و مرج است. چنان کششی که در ابتدای شناختم حس کردم ادامه دار نبود. ( انگار این دفترچه خاطرات از بخش‌ها و تکه‌های زیادی شکل گرفته است، که هرکدام شرح مختصری از وقایع است. منطقی به نظر می‌رسد.) آنچه درباره‌ی موضوع می‌شد گفت در این کتاب جای گرفته است. گسترش موضوع هم خوب جلو رفته است. راوی اول شخص است و اگر بخواهیم به چرایی و چگونگی این مسئله بپردازیم و اینکه اصلا چطور همچنین چیزی به ذهن نویسنده رسیده است، باید گفت کارمان سخت می‌شود. اثر او زیاد درک نمی‌شود یا بهتر است حرفم را اصلاح کنم که این اثر سخت درک می‌شود. سخن پایانی: تهوع لازم نیست ناشی از مسمومیت غذایی باشد، این رفتارهای جامعه هستند که گاه می‌توانند تهوع آور باشند. متن‌هایی از این دست جذابیت خودشان را حفظ می‌کنند، چه ما بفهمیم، چه نفهمیم. چون شما وقتی روی می‌آورید به خواندن اینجور آثار، مشخصا دنبال چیزی جدید هستید، نظریه‌هایی که بتواند وجود شما را اثبات کند و در آخر منجر به تغییری در شما بشود. به عبارتی(( زندگی به خودی خود بی‌معناست مگر آنکه ما معنای آن را پیدا کنیم.))
من معتقدم که ساده‌ نویسی می‌تواند یک شاهکار خلق کند. چیزی که در این کار دیده می‌شود اما شاید این افراط در آن است که فهمیدن را برای ما مشکل می‌کند. همینه که تهوع را گنگ می‌کند.
همه‌ی این توضیحات، به صفحه‌ی اول کتاب ختم می‌شود: (( او آدمی فاقد اهمیت گروهی است، او صرفا یک فرد است.)) که به نظرم بعد از خواندن کتاب بایستی دوباره جمله‌ی صفحه‌ی اول را بخوانیم و ببینیم آیا نویسنده در طول این رمان توانسته چیزی که خودش به آن باور داشته را اثبات کند؟

پایان
 
آخرین ویرایش:
بالا پایین