- Nov
- 1,482
- 13,735
- مدالها
- 3
رزم رستم با اشکبوس کُشانی
دلیری کجا نام او اشکبوس
همی برخروشید بر سان کوس
بیامد که جوید ز ایران ن*برد
سر هم نبرد اندر آرد به گَرد
بشد تیز، رُهّام با خود و گبر
همی گَرد رزم اندر آمد به ابر
برآویخت رهّام با اشکبوس
برآمد ز هر دو سپه، بوق و کوس
بر آن نامور، تیر باران گرفت
کمانش کمینِ سواران گرفت
جهانجوی در زیر پولاد بود
به خَفتانْش[8] بر، تیر چون باد بود
نَبُد کارگر تیر بر گبر اوی
از آن تیزتر شد، دل جنگ جوی
به گرز گران دست برد اشکبوس
زمین آهنین شد، سپهر آبنوس[9]
برآهیخت رهّام، گرزِ گران
غمی شد ز پیکار، دستِ سران
چو رهّام گشت از کُشانی ستوه
بپیچید زو روی و شد سوی کوه
* * *
دلیری کجا نام او اشکبوس
همی برخروشید بر سان کوس
بیامد که جوید ز ایران ن*برد
سر هم نبرد اندر آرد به گَرد
بشد تیز، رُهّام با خود و گبر
همی گَرد رزم اندر آمد به ابر
برآویخت رهّام با اشکبوس
برآمد ز هر دو سپه، بوق و کوس
بر آن نامور، تیر باران گرفت
کمانش کمینِ سواران گرفت
جهانجوی در زیر پولاد بود
به خَفتانْش[8] بر، تیر چون باد بود
نَبُد کارگر تیر بر گبر اوی
از آن تیزتر شد، دل جنگ جوی
به گرز گران دست برد اشکبوس
زمین آهنین شد، سپهر آبنوس[9]
برآهیخت رهّام، گرزِ گران
غمی شد ز پیکار، دستِ سران
چو رهّام گشت از کُشانی ستوه
بپیچید زو روی و شد سوی کوه
* * *