جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

آموزشی نمونه دلنوشته در مورد امام زمان (عج)

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته آموزش‌های ادبی توسط رازآفرین با نام نمونه دلنوشته در مورد امام زمان (عج) ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 168 بازدید, 9 پاسخ و 6 بار واکنش داشته است
نام دسته آموزش‌های ادبی
نام موضوع نمونه دلنوشته در مورد امام زمان (عج)
نویسنده موضوع رازآفرین
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط رازآفرین
موضوع نویسنده

رازآفرین

سطح
0
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ویراستار آزمایشی
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
2,127
8,436
مدال‌ها
2
1.میدانم که میایی از مغرب آسمان .. میایی و به کعبه تکیه میدهی

در حالی که پرچم پیامبر را در دست داری.

میایی و دین خدا را در سراسر جهان جاری میکنی

میایی و با شمشیر عدالت دنیای ظلم را نابود و زمین را پر از مهربانی میکنی

میایی و شهر مکه مرکز حکومت انقلابی تو می‌شود.

میایی و مسیح (ع) در رکاب مقدست قیام میکند تا اینکه گلبانگ محمدی در سراسر دنیا طنین میاندازد.

کاش میدیدم روز‌هایی را که با فروغ ظهور تو روشن شده است.

با این آرزو که در مقدم تو و در راه یاری دین خدا جهاد کنیم و جزو سربازان با وفایت باشیم.
 
موضوع نویسنده

رازآفرین

سطح
0
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ویراستار آزمایشی
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
2,127
8,436
مدال‌ها
2
2. زمان گذشت

زمان گذشت و قلبم گواهی می دهد که به یقین تو می آیی.

تو می آیی و آیینه های زنگار گرفته قرن ها جهالت و سکوت و روزمرگی را دوباره جلا خواهی داد.

تو می آیی و قلب های سیاه شده از تنهایی را دوباره با حضور روشنی بخش خود نورانی خواهی کرد.

تو می آیی و دلم را خویشاوند تمام پنجره های جهان می کنی.

تو می آیی و چشمان جهان را به آبشاران زلال معنویت پیوند می زنی.

تو می آیی و فریادهای فرو خفته ستمدیدگان جهان را معنا می بخشی.

تو می آیی و گوش جهان را که از فریادهای گوشخراش شیاطین کفر و الحاد کر شده است، با زمزمه روح بخش محبتت نوازش

می کنی.

تو می آیی و من خوب می دانم که روزی از همین دریچه که سال هاست بسته مانده است، جوانه ای خواهد رویید؛ جوانه ای

سبز که از خیال همیشه منتظر من به سمت آسمان های آبی حضور تو سر بر خواهد آورد.

تو می آیی و زمین در زیر پای تو از شادی می شکفد.

تو می آیی و رودهای احساس، از دستان پر مهر نسیم، بر منتظران واقعی ات جاری می شوند.

ای تجلی مهر خداوند در زمین! شوره زار خشک دل های خسته مان در انتظار نوازش نرم نگاه پر مهر توست!

سوار سبزپوش آرزوهای ما! روایت گر فتح و پیروزی مسلمانان! وارث بدر و حنین! ذوالفقار حیدر در دستان توست و نرمی کلام

مصطفی از زبان تو جاری می شود.

یا حُجّةُ اللّه علی خلقه!

هلا نگاه تو باران ترین باران ها

ببار بر در دل تبدار این بیابان ها

بگو که پنجره بر دوش، تا کجا آخر

سکوت و صبر تو و پرسش خیابان ها

چه قدر این دل بر باد رفته ام خوانده است

تو را زحنجره زخمی نیستان ها
 
موضوع نویسنده

رازآفرین

سطح
0
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ویراستار آزمایشی
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
2,127
8,436
مدال‌ها
2
3.یا صاحب الزمان! جوانان برای خرسندی ات جان در دایره ي شهادت گذاشتند و مردان مان موی در ساحت انتظار، سپید کردند

و پیران مان بی تاب لحظه ي دیدارت از سرای دنیا کوچیدند؛

و دریغا کـه نیامدی یا مهدی!
 
موضوع نویسنده

رازآفرین

سطح
0
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ویراستار آزمایشی
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
2,127
8,436
مدال‌ها
2
4.دلم برای ورود تو لحظه شماری می‌کند و حنجره ام تو را فریاد می‌زند، تو که تجلی عشقی.

قنوتم را طولانی می‌کنم تا تو نیمه شبی برای آن دعا کنی

کوچه‌های غریب بی کسی را آب و جارو می‌کنم تا تو صبحی زود از آن کوچه عبور کنی.

هر روز چراغ دلم را با جامعه الکبیره روشن می‌کنم و

سفره افطارم را با آل یاسین و عهد تزیین می‌کنم و

برای ظهور تو هر روز پای درد کمیل می‌نشینم.‌

نمی‌دانم آخرین ایستگاه توسل چه هیجانی دارد که

مرا با خود تا آن سوی فاصله‌ها می‌برد و صبح آدینه چه صفایی دارد، که صبح آسمانش پراز ندبه است.

مولایم…! بی تو دفتر دلمان پر است از مشق‌های انتظار و

من با دلم می‌خواهم آن روز که می‌آیی زیباترین مدال ایثار را تقدیم نگاه تو کنم.
 
موضوع نویسنده

رازآفرین

سطح
0
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ویراستار آزمایشی
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
2,127
8,436
مدال‌ها
2
5.به امید روزی می نویسم که پیچک های عاشق، از روشنای پنجره ها بالا روند و دست در دست ابرها با آسمان پیوند بخورند.

دلخوشیم برای فردایی که بهار، پیراهن سبز خود را بر تن کند و پروانه ها، تمام کوچه باغ ها را با بال های طلایی خودشان جارو

کنند و زمین، از دست

های مهربان باران، فراوانی بنوشد و آن گاه است که مطمئن می شوم،

هزار آیینه می روید به هرجا می نهی پا را همین قدر از تو می دانم، هوایی کرده ای ما را

میان چشم هایت دیده ام قد می کشد باران . و اندوهی که وسعت می دهد بی تابی ما را»

آقای مهربان! هزار و این همه سال است که خنده ها، از لب ها گرفته شده و کوچه های امید، در حسرت یک بهار ماندگار تکیده.

احساس ها در خود

فراموشی خاموش می شود، وقتی که پرچم های رنگارنگ تزویر، بر فراز ویرانی های تمدّن در اهتزاز باشد.

مهربان همدم! روزگار بدی شده است. برای تمامی عاشقانت. از خود می بریم و با گناه پیوند می خوریم و در گرداب معاصی

دست و پا می زنیم و کسی

به داد دلِ تنگ ما نمی رسد.

. تو می دانی، بسیار سخت است که باشیم و از نیامدنت گلایه نکنیم. سخت است که تو را برای چهار فصل امید، نخوانیم و در

خود بپوسیم.

در روزگاری که پرستوها، از سرزمینِ وجودشان کوچ می کنند و تحمل سوز تازیانه های فراق را ندارند، جان می کَنیم. دریاها در

رکودی به وسعت یک باور،

می میرند و از دلِ دریاها مرداب ها جان می گیرد و ماهی های سرخ عاشق، در حسرت امواج خروشان دریا، پولک های طلایی

خود را در تُنگ کوچک

تنهایی شان می شویند و فریاد می زنند که:

ای آخرین ترانه و ای آخرین بهار باز آکه بی حضور تو تلخ است روزگار

مولای سبزپوش من، ای منجیِ بزرگ تعجیل کن که تاب ندارم در انتظار.»
 
موضوع نویسنده

رازآفرین

سطح
0
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ویراستار آزمایشی
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
2,127
8,436
مدال‌ها
2
6.ساعات عمر من همگی غرق غم گذشت

دست مرا بگیر که آب از سرم گذشت

مانند مرده‌ای متحرک شدم، بیا

بی تو تمام زندگی‌ام در عدم گذشت

می‌خواستم که وقف تو باشم تمام عمر

دنیا خلاف آنچه که می‌خواستم گذشت

دنیا که هیچ، جرعه آبی که خورده‌ام

از راه حلق تشنه من، مثل سَم گذشت

بعد از تو هیچ رنگ تغزل ندیده‌ایم

از خیر شعر گفتن، حتی قلم گذشت

تا کی غروب جمعه ببینم که مادرم

یک گوشه بغض کرده که این جمعه هم گذشت

مولا شمار درد دلم بی نهایت است

تعداد درد من به خدا از رقم گذشت

حالا برای لحظه‌ای آرام می‌شوم

ساعات خوب زندگی‌ام در حرم گذشت

“سیدحمیدرضا برقعی”
 
موضوع نویسنده

رازآفرین

سطح
0
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ویراستار آزمایشی
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
2,127
8,436
مدال‌ها
2
7.دیگر دلتنگی هایمان مخصوص شب‌های جمعه نیست.

روز به روز و لحظه به لحظه دلتنگ آمدنت هستیم.

آقاجان تنها امید ادامه زندگیمان تپش‌های قلب شماست.

گویی بی قراری دل‌های ما از شوق دیدار شماست. آقا بگو که آمدنت نزدیک است!

آقاجان دیگر از انتظار نگو از وصال بگو. از پایان جمعه‌های بی تو بگو!

آقاجان بگو که به زودی هدهد صبا خبر از آمدنتان را نوید می‌دهد.

بگو که می‌آیی و مرهم دل‌های شکسته و خسته‌ی ما می‌شوی.

بگو که دیگر غریب نیستیم.
 
موضوع نویسنده

رازآفرین

سطح
0
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ویراستار آزمایشی
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
2,127
8,436
مدال‌ها
2
8.بیا که بی تو.

بیا که بی تو نه سحر را طاقتی است و نه صبح را صداقتی؛ که سحر به شبنم لطف تو بیدار می شود و صبح، به سلام تو از جا بر

می خیزد.

بیا که بی تو آینه ها، زنگار غربت گرفته اند.

هیچ ک.س حریم اطلسی ها را پاس نمی دارد و بر داغ لاله ها در هم نمی گذارد.

بیا که بی تو، قنوت شاخه ها، اجابتی جز غروب تلخ خزان ندارد.

بی تو کدام دست مهر، سرشک غم از دیدگان یتیمان بر می گیرد؟

کجاست آغوش مهربانی که دل های زخمی را به ضیافت ابریشمی بخواند؟

ای آبِ آب! رودخانه ها عطش دیدار تو را دارند و در بستر انتظار، به سوی دریای ظهور تو شتابان اند. قامتی به استواری کوه،

دلی به بی کرانگی دریا، طراوتی به لطافت سبزینه ها، سی*ن*ه ای به فراخی آسمان ها و صمیمتی به گرمی خورشید می خواهد تا

بشود تو را خواند و کاروان دل ها را به منزلگاه امید کشاند.

این همه را که اندکی بیش نیست، از دل شکسته ترین منتظران تاریخ دریغ مدار، که ظهور تو اجابت دعای ماست.
 
موضوع نویسنده

رازآفرین

سطح
0
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ویراستار آزمایشی
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
2,127
8,436
مدال‌ها
2
9.او با کوله باری از صبر می‌آید …

او شمشیر علی را در دست می‌گیرد تا نامردان را سرکوب کند

و برای هدایت مردمان قرآن را می‌آورد

او مثل ستاره‌ای درخشان در تیره‌ترین شب

و مثل کوه بلندی در جنگل وحشت انگیز ظاهر می‌شود

او با قرآن محمد در سی*ن*ه و شمشیر علی در دست

و با مهر زهرا و صبر حسن و شجاعت حسین می‌آید

سر تا پای او نبوت و ولایت است

او صفات همه پیامبران را با خود به همراه دارد

او با ظهورش دین را بر همه جهان حکم فرما می‌سازد

و قیامش مانند قیامت و از بین برنده همه گناهان

و نامش از بین برنده همه نامردی هاست

و سرانجام اوست که کافران را به سزای اعمالشان می‌رساند

و رسالت پیامبران و زحمات آنان را نتیجه می‌بخشد.

همه مسلمانان چشم انتظارند.
 
موضوع نویسنده

رازآفرین

سطح
0
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ویراستار آزمایشی
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
2,127
8,436
مدال‌ها
2
10.آقاترین سکوت مرا غرق نور کن

ما را قرین منت و لطف حضور کن

وقتی گناه کنج دلم سبز می شود

آقا شفاعت این ناصبور کن

می ترسم از شبی که به دجال رو کنیم

آقا تو را قسم به شهیدان ظهور کن.

اللهم عجل لولیک الفرج.
 
بالا پایین