جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

دلنوشته {نوای دلتنگی} اثر •شروین رستمی کاربر انجمن رمان بوک•

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته دل نوشته های کاربران توسط شروین؛ با نام {نوای دلتنگی} اثر •شروین رستمی کاربر انجمن رمان بوک• ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 700 بازدید, 14 پاسخ و 18 بار واکنش داشته است
نام دسته دل نوشته های کاربران
نام موضوع {نوای دلتنگی} اثر •شروین رستمی کاربر انجمن رمان بوک•
نویسنده موضوع شروین؛
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط DLNZ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

شروین؛

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Feb
16
272
مدال‌ها
2
عنوان: نوای دلتنگی
نویسنده: شروین رستمی
ژانر: عاشقانه، تراژدی
ناظر: @*aram*

مقدمه:
دلنوشته‌هایی که می‌خوانی ثمره‌ی عشقی‌ست که در قلبم کاشتی... .
و تعداد صفحاتش به نیت تاریخ پیوندمان!
و عشق شبیه به همه چیز است، همه چیزی که در این دنیا نوای دلتنگی را فراخ می‌دهد.
عمرم اگر آن‌قدرها به دنیا قد نداد، هرگز افسوس نخواهم خورد.
خیالم راحت است که تمام عمرم را وقف ابراز عشق به تو کرده‌ام.
کم، کوچک، ناچیز... هر چه بودم از تمامش گذاشتم.
و تنها آرزویم، لبخند گوشه شده در کنج لب‌هایت است.
و حال این منم... .
روانشناسی که عاجزانه نوای دلتنگی را سر می‌دهد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

DLNZ

سطح
7
 
🝢ارشد بازنشسته🝢
نویسنده ادبی انجمن
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
May
3,427
13,045
مدال‌ها
17
1683008322482 (1).png عرض ادب و احترام خدمت دلنویس عزیز و ضمن تشکر بابت انتخاب "رمان بوک" برای انتشار آثار ارزشمندتان.
حتما پیش از آغاز نوشتن، تاپیک زیر را مطالعه کنید تا دچار مشکل نشوید:
[قوانین تایپ دلنوشته کاربران]

پس از بیست پست، در تاپیک زیر درخواست نقد شورا دهید:
[تاپیک جامع درخواست نقد دلنوشته]

بعد از ایجاد تاپیک نقدر شورا برای دلنوشته‌تان، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست تگ بدهید:
[درخواست تگ دلنوشته | انجمن رمان‌بوک]

پس از گذاشتن بیست پست از دلنوشته، می‌توانید در تاپیک زیر برای آن درخواست جلد دهید:
[تاپیک جامع درخواست جلد دلنوشته و اشعار]

و انشاءالله پس از به پایان رسیدن دلنوشته‌تان، در تاپیک زیر اعلام کنید:
[اعلام پایان - دلنوشته کاربران]

دلنویسان عزیز، هرگونه سوالی دارید؛ می‌توانید در اینجا مطرح کنید:
[سوالات و مشکلات دلنویسان]

با آرزوی موفقیت برای شما،
[تیم مدیریت تالار ادبیات]
 
موضوع نویسنده

شروین؛

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Feb
16
272
مدال‌ها
2
دلم که تنگ می‌شود، قربان صدقه‌ی لباس‌هایت می‌روم که روی چوب‌رختی ایستاده‌اند... .
چقدر رعنا و زیبا، مثل خودت!
می‌دانی
تو‌ شبیه به همه چیز هستی.
همه چیزهایی که بدون تو هیچی در آن‌ها بی‌داد می‌کند.
دست‌هایت را با همه‌ی دست‌های جهان کنونی مقایسه کردم!
زیرکانه...
و چقدر عجیب که فهمیدم کوچکی دست‌هایت، به قلبت ربطی ندارد.
به قلب من خوش آمدی، جایی که فقط تو را کم داشت تا بتپد!

***
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

شروین؛

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Feb
16
272
مدال‌ها
2
می‌خواهمت ای یار جوان مانده تا به قیامت
می‌دانی چرا؟
چون بلد نیستم نخواهمت!
یادم ندادی که نخواستنت چگونه است؛
و من آن‌قدر می‌خواهمت که سال‌هاست هیچ نخواستم...
اصلاً می‌دانی؟
تو تمام انگیزه‌ام بودی وقتی خواستم زندگی کنم.
تمام بهار‌ها را
و تمام زمستان‌ها را به امید بودنت گرم ماندم.
بهار فصل توست و بهار فصل من!
نه برای زادروزم، نه برای زادروزت!
برای روزی که تو آمدی و بهار زندگی‌ام شدی.

***
 
موضوع نویسنده

شروین؛

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Feb
16
272
مدال‌ها
2
ای یار جا مانده در گذشته‌ای نه چندان دور...
لطفی کن و دردهایم را نپرس! زیاد هستند و یادآوری‌ هر کدام دردناک‌تر از آن دیگری.
فقط بگو بیا!
و آغوشت و تمام.
گاهی با خود می‌گویم کاش درونم کتابی میشد.
که می‌توانستی کلمه به کلمه‌اش را بخوانی.
مثل: ``من تو را دوست دارم``
حال سوال دارم، تو دوستم داشتی؟
و چه سوال احمقانه‌ای...
تو اگر دوستم نداشتی،
چای‌های دَم نکشیده‌ام را سَر نمی‌کشیدی.

***
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

شروین؛

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Feb
16
272
مدال‌ها
2
بس نیست؟!
تو دور باشی و من دلتنگ؟
پس نبودنت را چه کنم؟
زمانی که تنهام و سر سجاده با خدا اشک‌هایم بی‌اجازه سرازیر می‌شوند.
من همانم که باور کردم تو را برای من فرستاده.
کادوپیچ!
و وقتی که شکافتمت، دیدم همانی فرستاده که دوست داشتم.
همان سَبک و همان طرح مورد علاقه‌ام.
تو همچنان مورد علاقه‌ترینِ من هستی!
چند بار بگویم نه؟!
نمی‌شود،
نمی‌خواهم،
نمی‌توانم دوستت نداشته باشم.

***
 
موضوع نویسنده

شروین؛

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Feb
16
272
مدال‌ها
2
این روزگار آرزویی از دست رفته سراسیمه خودش را به در و دیوار سی*ن*ه‌ام می‌کوبد.
کاشکی از همان کودکی تو را داشتم جانانم،
تا سال‌های بیشتری برایم قصه می‌خواندی.
دور می‌شوی گاهی، و من چقدر انتظار نمی‌خواهم!
کاش پیراهنم بودی...
دادها و بی‌دادهایم نداشت و ندارد اثر در تو.
با همان گوشه چشمی زمین می‌خوری.
بد می‌شوم گاهی و تو تنها لبخند می‌زنی...
چه خوب که می‌دانی،
چگونه خوب می‌شوم.

***
 
موضوع نویسنده

شروین؛

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Feb
16
272
مدال‌ها
2
عشق که باشد کافی‌ست،
من باشم و عطر گیسوان زنانه‌ات.
صبور که می‌شوی آرامش می‌گیرم،
شبیه آتشی که آب می‌خواهد!
یادش بخیر جانانم...
تا پا به خانه می‌گذاشتم می‌دیدم دست‌های توست بالای سرم،
که همیشه دچارِ زلزله‌ای نوازش است.
مثال تو، مثال باران است در خشکسالی!
ببار جانانم...
ببار که به این زودی ها تَر نمی‌شوم.

***
 
موضوع نویسنده

شروین؛

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Feb
16
272
مدال‌ها
2
باز هم می‌آیی؟!
سوالی که هر بار بعد از هر قهر کردن از خودم می‌پرسم!
و تو باز میایی و قهر مرا به شوخی می‌گیری،
و من یک نفس راحت می‌کشم.
نفسی آسوده از راحتی بودنت و حضور آتشینت در آغوشم.
راستش را بگو...
تو هم مرا همین‌‌ قدر دوست می‌داری؟
همین قدر که نمی‌توانم بگویم؟!

***
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

شروین؛

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Feb
16
272
مدال‌ها
2
روزهایی که بدون تو گذشت قطعاً شب بود.
به تاریکی شب‌های بدون ماه می‌ماند لاکردار!
و تو آمدی،
و تو روز و ماه و سال شدی.
هر بار که نگاهت می‌کردم،
با خود می‌گفتم چطور خداوند چشم‌هایت را کشیده؟
که من حتی با تقلب هم نمی‌توانم!
نبودنت درد است جانان.
قهرت دردناک‌تر و حیف که نمی‌دانی من اهل درد کشیدن نیستم.
یک سوال فنی...
باز هم می‌آیی؟

***
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین