برای ابتدا بیوگرافی و قسمت کوتاهی از زندگینامه
سارا رجب پور، متولد ۱۳۷۰، زادهی تهران، ساکن کرج و کارشناس مامایی.
از بچگی به نویسندگی علاقه داشتم؛ حتی هشت سالگیم، داستانهای کودکانه مینوشتم و سیزده سالگی، عضو کانون فکری نوجوانان تهرانپارس شدم و مکاتبه داشتیم. داستان و شعر می نوشتم، اما به طور حرفهای، از فروردین سال ۱۴۰۱ شروع کردم و تا الان، هفت رمان رو به چاپ رسوندم.
۱.ایده نوشتن رمان/ کتابهایت از کجا میآید؟
معمولاً چیزی نیستن که از قبل، بهش فکر کرده باشم.کاملاً حسیه و غیرمنتظره، توی ذهنم جرقه میخوره. البته بعدها، بازخورد کتابهام، خیلی مهم بود. میدیدم خوانندهها به چه ژانری بیشتر علاقه مندن و برحسب اون، الهاماتم رو پیش میبردم.
۲. اسم کتابهایت را چگونه انتخاب میکنی؟
وقتی داستانم، به نقطهی عطف خودش رسید، اسمی که به دلم میوفته رو انتخاب میکنم. داستانم مثل بچهم میمونه، زاییدهی ذهن منه و اسمی که به دلم بشینه رو، روش میذارم.
۳. اصلاً از کجا پی بردی به اینکه میتونی بنویسی؟
راستش از بچگی علاقه داشتم. حتی هشت سالگیم، داستانهای کودکانه مینوشتم و سیزده سالگی، عضو کانون فکری نوجوانان تهرانپارس شدم، و مکاتبه داشتیم.
۴. آسانترین قسمت نوشتن؟
برای هر نویسنده، میتونه معطوف به یه قسمتی بشه. برای من، پیش بردن داستان و شاخ و برگ دادنشه.
۵. دوستداشتنیترین قسمت نوشتن؟
خلق اثری که متعلق به توئه، زاییدهی ذهن توئه و وقتی افکارت رو روی کاغذ میاری یا تایپشون می کنی، حس تخلیهی احساسات عجیبی با خودش داره و موجب آرامشت میشه.
۶. سختترین لحظه نوشتن؟
وقتی سر و ته داستانت رو می دونی اما هنوز ایده ای برای پیش بردنش، توی ذهنت، نقش نبسته.
۷. از نظر تو چالش برانگیزترین لحظه نوشتن کتاب/داستان کجاست؟
اینکه داستانت، بتونه نظر مخاطب رو جلب کنه و اکثریت بتونن باهاش ارتباط بگیرن و بعد از اون، ژانر داستانه و ژانر جنایی، سختترینه!
۸. آیا بخشی از کتابهایت هست که برایت جذابتر باشد؟
بله، صددرصد. اول اینکه من برای پیشرفت و پیدا کردن معایبم، شاید بیش از ده بار، هر کتابم رو خوندم و زمانی که دارم مطالعهشون میکنم، جاهایی که خواننده رو کنجکاو میکنه(چون از دید خوانندهها میخونمشون) برام جذاب تره.
۹. مدت زمان نوشتن یک کتاب به چه چیزی بستگی داره؟
فقط به الهاماتت. نه به استعداد ربط داره، نه زمان، نه درگیری کاری و دغدغههای زندگی. فقط باید مطلب توی ذهنت بشینه.
۱۰.عادتهای خاصی برای نوشتنت داری؟
بله، اول توی یادداشت گوشیم، نکات کلیدی داستانم رو مینویسم و کمکم همون جا شروع به نوشتن میکنم. چند بار توی نوت گوشیم، ویرایش میکنم و زمانی که داستانم به پایان رسید، وارد ورد لپتاپ میکنم؛ حالا چرا دوباره کاری میکنم؟ چون همیشه ویرایش لازمه و چرا روی کاغذ نمیارم؟ چون گوشی، همه جا باهامه و نیاز به نور هم نداره. پس هر مطلبی که به ذهنم میاد رو، سریع توی نوت مینویسم.
۱۱. از نظر تو خواندن دیگر داستان چه تاثیری بر نوشتن دارد؟
خیلی الهام دهندهست. مثل دیدن فیلم. همیشه میتونی ازشون الهام بگیری و شیوهی نوشتن یا داستان پردازیت رو، تقویت کنی.
۱۲. کدوم داستانت برای خودت جالبتر و چالش برانگیزتر به نظر میاد؟
از داستانهای چاپ شدهم، جلد دوم افسانه دیانا، و کتاب در امتداد شب اما واقعیش، داستان جنایی جدیدی رو نوشتم، که فعلاً مشغول تایپش هستم و میدونم که از همهشون، چالش برانگیزتره.
۱۳. ممکنه روزی فیلمنامه بنویسی؟
یک بار اقدام کردم براش ولی فعلا توی سایت خانهی سینما، ثبت نام نکردم. علاقهای به از این شاخه، به اون شاخه پریدن ندارم. دوست دارم روی یک موضوع تمرکز کنم.
۱۴. از نوشتن کتابی تا به حال پشیمون شدی که وسط راه ولش کنی؟
اصلاً. کلا چیزی رو نصفه کاره رها نمیکنم.
۱۵. چی باعث میشه یه نویسنده به اثر خودش علاقه نداشته باشه؟
به نظرم غیرممکن میاد. چون نوشتن، حالا شعر یا داستان، کاملاً یه کار حسی و درونیه، و آنچه از دل برآید، بر دل نشیند. شاید هم اعتماد به نفس پایینی داره و نظر خوانندهها، بیش از حد براش مهمه.
۱۶. چه توصیهای میکنید به افرادی که اعتماد به نفس کافی برای نوشتن ندارند؟
اینکه به حسشون اعتماد کنن. کتاب، یه موضوع کاملاً سلیقهایه و ممکنه خیلیها اثرتون رو دوست نداشته باشن. با نظرات مثبت، تشویق بشن، و از نظرات منفی(البته منطقیهاش) درس بگیرن برای بهتر شدن.
۱۷. الگویی برای نوشتن داشتی؟
نمیشه اسمش رو الگو گذاشت ولی هرکَس سبک خودش رو داره ناخودآگاه و قلمش، با قلم نویسندهی دیگه، فرق میکنه.
۱۸. چه حسی داری وقتی مینویسی؟
یه حس فوقالعاده! زمان و مکان، دیگه اهمیتی نداره و نوشتن، حالم رو خوب میکنه. وقتی نمینویسم، زنده نیستم.
۱۹. به افراد تازه وارد چه توصیهای در رابطه با نوشتن میکنی؟
نوشتن، یه اجبار نیست. بارها دیدم که میگن، چهار ساله که موفق به نوشتن پنجاه صفحه شدن و این یعنی اینکه، اون داستان، داستان تو نیست. رهاش کن، و وقتی زمان درستش رسید، شروع کن. همیشه به حست اعتماد کن. دنبال چیز خاصی نباید باشن یا دنبال رقابت با باقی نویسندهها و هرگز ناامید نشن. ضمناً زیاد کتاب بخونن و زیاد فیلم و سریال ببینن. همیشه کمک کنندهست... .
با آرزوی موفقیت؛ برای تکتک نویسندههای ایران زمین!
با تشکر از سرکار خانم رجب پور عزیز که افتخار مصاحبه رو نصیب ما کردند.
همچنین کمال تشکر و خسته نباشید خدمت مصاحبه گر دوست داشتنی «یلدا شیخآبادی».
ممنون از فاطمهثنا کریمی عزیز بابت وقتی که برای ویراستاری گذاشتند.