یک بیوگرافی از خودتان بدهید، در چه سالی به دنیا آمدید، اکنون کجا ساکن هستید و متاهل هستید یا...؟
بنده گیسو خزان هستم، متولد سال ۱۳۷۰ بنده مجردم و ساکن شمال کشورم؛ من لیسانس مدیریت بازرگانی دارم.
📝از چند سالگی شروع به نوشتن کردید؟
شروعش خوب ازسن خیلی کم بود، شاید زمان انشانویسی تو مدرسه کمکم علاقهم به خواندن و نوشتن هم بیشتر شد ولی از سن ۱۶ سالگی شروع کردم.
📘چطور شد که عنوان «گیسو خزان» را برگزیدید؟
خزان فصل تولدمه و اسم گیسو رو هم دوست داشتم.
📚آیا موانعی سر راهتان قرار گرفته تو نوشتن؟ چه راه حلی در نظر گرفتید.
بله گاهی نویسنده فضاسازی میکنه ولی از یه مرتبه ای کلاً ذهن یاری نمیکنه پیشنهاد من اینه که فیلم ببین کتاب بخون که ذهن استراحت کنه؛ من به شخصه اینجوریم بعد از چند روز اون حس نوشتن رو میارم.
📝آیا اثری دارید که بر گرفته از واقعیت باشد؟ اسمش چیست و تا چه حد با واقعیت خو گرفته؟
خیر براساس زندگی واقعیت نیست ولی در کنار فانتزیها خیلی از اتفاقات را میتونیم تو زندگی دوربریامون ببینیم مثل جریان زندگی دیار یا زندگی گیسا.
📘کدام یک از آثار خود را پیشنهاد میکنید که اول خوانده شود؟
رمان خواندن واقعا سلیقه ایه عزیزم ولی خب هفت خط پیچیدگیهایی داشت که تو ذهنم میموند.
📚اگر از شما به عنوان نویسنده بخواهند آثار خود را بر اساس سطح اولویت بندی کنید نامها را برایمان لیست کنید.
خب هرچی پیشتر بریم نوشتن پختهتر میشه اما از اخر به اول اولویت بندی کنیم.
📝کدام یک از شخصیتهای آثارتان به شخصیت خودتان شباهت دارد؟
فکر کنم آلما و یکمی هم آنالی.
📘در حال حاضر مشغول نوشتن چه اثری هستید؟ خلاصهای از اثر را به ما بگویید.
خب تارگت و کوپید.
خلاصه تارگت: میران پسری که تو چهارده سالگی خودسوزی مادرش رو با چشم خودش میبینه و بعد از پانزده سال میفهمه که یه زن باعث اون اتفاق بوده... وقتی دنبالش میگرده متوجه می شه که اون زن توی آسایشگاه روانی بستریه اما یک دختر داره که میتونه سوژه خوبی برای انتقامش باشه... برای همین تصمیم می گیره وارد زندگیش بشه و... .
خلاصه کوپید: دختری که از چهارده سالگی به پسرداییش دل بسته و بهخاطر شرایط زندگی جفتشون چارهای جز دفن کردن این عشق تو وجودش نداشته... حالا بعد از یازده سال... باید اون خاکهایی که تو این سالها روش ریخته رو کنار بزنه و عشقش رو از اعماق قلبش بیرون بکشه و زندهاش کنه... در حالی که هیچ امیدی به دو طرفه بودن این احساس نداره!
📚 آیا تصمیم بر نشر کتاب خود به صورت چاپی دارید؟ کدام اثر؟
فعلاً خیر!
📝حالا که عکس نداریم خودتون توصیف کنید.
یه قیافه خیلی معمولی چش ابرو مشکی موهای فر و حالت دار... .
📘یک نویسنده از کجا بفهمه قلمش ضعیفه یاخیر؟
خوب اینو مطمئنا خودتون نمیتونید تشخیص بدید! کسایی که میخوانند و خواننده رمان شمان باید این رو بگن ولی من یک قانون دارم.
اون هم این هست: چیزی که خودم بپسندم بقیه هم میپسندند ولی بعضی از جاهایی که خودم دوست نداشتم باهام هم نظر بودند.
📚رمان خواندن رو با خواندن اثر کدوم نویسنده شروع کردید؟
من خودم با رمانهای مودبپور شروع کردم البته پایان تلخی هم دارند.
📝ایده رمانهاتون ازکجا به ذهنتون میرسه؟
ببینید از هرچیزی میتونه باشه یه اتفاق تو یه زندگی اطرافیانتون یا یه صحنه از فیلم یا کتاب نه اینکه کپی باشه منتها یه جرقه میخوره که شما میتونید درموردش بنویسید.
📘شما یه اثر مشترک با خانوم رویا قاسمی دارید درسته؟ اسم اثر لطف میکنید؟
بله دارم محو شده در ابرها.
📚ازهمکاریتون با ایشون توضیح میدهید؟
خیلی خوب بود در واقع تجربه جالبی بود؛ دوتا سبک کاملاً متفاوت خیلی چیزها ازهم یاد گرفتیم و دوستیمون هم شدیدتر شد.
📝علتش چیه بیشتر تو اثراتون مادرها نقشی رو ایفا نمیکنند؟
ببینید نه اینکه نخوام نقشی نداشته باشند خیر ولی همین نقش نداشتنش شاید یه عاملیه که نشون بدم چهقدر تاثیر گذاره تو زندگی یک بچه ممکنه زندگی کلاً ازهم بپاشه بیشتر به خاطر نشون دادن اهمیتشه.
📘پیش اومده که با شخصیتهای رمانتون همزاد پنداری کنید؟
من باهمه شخصیتهام حتی شخصیتهای پسر هم، همزاد پنداری میکنم حتی شخصیتهای منفی و خاکستری.
📚عزیزم معنی اسم آنالی چی میشه؟
آنالی یک اسم ترکیه یعنی مهر مادری.
📝علتش چیه نویسندههایی که تازه شروع به نوشتن میکنند از یه جایی به بعد نمیتونند ادامه بدن توصیه شما چیه؟
به پایان رمانت فکر کن، پایان رمان مهمتره بعد از اون میتونید راحت به این فکر کنی که شخصیتها چهطوری و چهگونه به اون پایان برسند.
📘احساستون بعد از اولین رمانتون چهطوری بود؟ چه حسی داشتید؟
در واقع هیچوقت فکر نمیکردم اینقدر مورد پسند قرار بگیره احساس خوشایندی داشتم و همین باعث شد ادامه بدم البته میدونستم پر از نقصه و سعی کردم تو رمانهای بعدی برطرفش کنم. یک سری از رمانها مثل اثرهای آقای مودب پور و برخی از نویسندهها پایان خوشی ندارند در واقع سوال اصلی اینه آیا واقعاً عاشقهای واقعی بهم میرسند یاخیر؟ خب در اصل زندگی مثل رمانها زیاد گل و بلبل نیست من بیشتر تو اثراتم سعی کردم اشاره کنم که همه چی به خوشی تموم نمیشه زندگی بالا و پایینهایی داره همونطور که تو رمان دژبان دیدیم که شخصیتهای رمان سلبریتی بازم یه سری مشکلات داشتند تو زندگی... با اینکه پایان سلبریتی خوش بود.
📚به نظرتون واسه نویسندگی باید ازاول بی نقص نوشت؟
البته نه، نباید انتظار زیادی داشته باشید کمکم درست میشه بهتر میشه من اگه تجربه الان داشتم خدمتکار اجباری بهتر مینوشتم.
📝در بیشتر اثراتتون سیگار کشیدن و ص*یغه شدن زیاد دیده میشه به نظرتون این روی افکار عمومی تأثیر نمیذاره بخصوص سیگار کشیدن مردها؟
قصد ترویج ندارم اون چیزی که به چشم میبینم، مینویسم سیگار البته کمترین خلافیه حتی تو بچههای ۱۴ سال رایج شده اما با صیغه خودمم موافقم بیشتر سعی میکنم تا جایی که بشه استفاده نکنم.
📘پایان رمانتون تو ذهنتون دارید یا وسط نوشتن به ذهنتون میرسه؟
بله آخرشون تو ذهنم هست ولی نمیدونم همینطوری باقی میمونه یا خیر، مثل سری قبل خب تغییر پیدا کرد اما طرح کلی همون باقی میمونه
📚 از اینکه الان اینجا به عنوان یه نویسنده معروف اینجایید چه حسی دارید؟
مثل کسی که به کار محال فکر میکنه و بعد به خودش میاد و میبینه رسیده بهش... البته من هنوز خیلی رو در پیش دارم.
📝برای کسایی که قصد دارن نویسنده بشوند چه توصیه ای دارید؟ چه توصیههایی برای اینکه قلمشون بهتر بشه؟ داستانشون تاثیرگذارتر و محبوب بشند؟
من ابتدا مینویسم و سپس تو نت سرچ میکنم چون فرمول خاصی نداره که بدم بهتون.
📘آخرین حرف خود را به جامعه نویسندگان یا نویسندگانی که شروع به نوشتن کردند مطرح کنید.
اینکه خلاقیت داشته باشند، دنبال کپی برداری نباشند حتی یه جمله چون چیزی که همهش از ذهن خودتون بیرون بیاد لذتشم برای خودتون بیشتره... ولی اگه از یه رمان دیگه که اسم شخصیتها را عوض کرده باشید و بنویسید و اون موقع هر کی از اثرتون تعریف کنه در واقع از نویسنده قبلی تعریف میکنه! به نظرم وجدان تو نویسندگی مهمترین بخشه.