جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

هخامنشیان(قبل از اسلام)

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته تاریخ نگاری سلسله‌ای توسط Strawberry با نام هخامنشیان(قبل از اسلام) ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 337 بازدید, 7 پاسخ و 1 بار واکنش داشته است
نام دسته تاریخ نگاری سلسله‌ای
نام موضوع هخامنشیان(قبل از اسلام)
نویسنده موضوع Strawberry
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Strawberry
موضوع نویسنده

Strawberry

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Jan
126
225
مدال‌ها
2
هخامنشیان گروهی از آریایی‌ها بودند که به فرماندگی کوروش بزرگ (انشان) حکومتی را در فلات ایران بنا کردند. با طلوع دولت هخامنشی که به وسیله کوروش بزرگ پارسی از خاندان نامور بنیاد گردید (حدود ۵۵۰ پ. م)، ایران در صحنه تاریخ جهانی نقش فعال و تعیین کننده‌ای یافت. همچنین، این دولت منشاء و مرکز یک تمدن و فرهنگ ممتاز آسیایی و جهانی دنیای باستان شناخته شد.
 
موضوع نویسنده

Strawberry

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Jan
126
225
مدال‌ها
2
کوروش کبیر

کوروش بزرگ، پادشاه سرزمین انشان (انزان، ایذه کنونی از شهرهای استان خوزستان) و سر کرده سلحشور و محبوب طوایف پارسه (پارس) که قلمرو او و پدرانش در آن روزها تابع حکومت پادشاهان خاندان دیااکو محسوب می‌شد، با شورش بر ضد آستیاگ و پیروزی بر او، هگمتانه (اکباتان، همدان) را گرفت (۵۴۹ ق. م). وی، خزانه‌ها و ذخایر تختگاه ماد را هم بنابر روایت یک کتیبه بابلی، به " انشان " برد و سرانجام به فرمانروایی طوایف ماد در ایران پایان داد.

پیروزی سریع او بر قلمرو ماد که بلافاصله پس از سقوط همدان زیر تسلط او درآمد، در نزد پادشاهان عصر موجب دل نگرانی شد. کوروش برای مقابله با اتحادیه‌ای که با شرکت لیدیه، بابل و مصر بر ضد او در حال شکل گرفتن بود، خود را ناچار به درگیری با آنها یافت.


پس از آن، بلافاصله با شتابی بی مانند، به جلوگیری از یورش کرزوس پادشاه لیدیه، که با عجله عازم دست درازی به مرزهای ایران بود، پرداخت. در جنگ، کرزوس شکست خورد و ساردیس (اسپرده، سارد) پایتخت او به دست کوروش افتاد (۵۴۶ق. م). این پیروزی، آسیای کوچک(ترکیه امروزی) را هم برقلمرو وی افزود (۵۴۹ ق. م) اما، پیش از درگیری با بابل و ظاهراً برای آنکه هنگام لشکر کشی به میان رودان (بین‌النهرین) مانند آنچه برای هووخ شتره، پادشاه ماد، در هنگام عزیمتش به جنگ با آشور پیش آمد، دچار حمله سکاها نشود، چندی در نواحی خاوری فلات به گسترش قدرت و تأمین حدود پرداخت. بالاخره، با گذر از دجله حمله به بابل را آغاز کرد و تقریباً بدون جنگ آن را فتح کرد (۵۳۸ ق. م) با فتح بابل، سرزمینهای آشور و سوریه و فلسطین هم که جزو قلمرو نبونید- پادشاه بابل - بود نیز، به تصرف کوروش در آمد. اما، در گیریهایی که در نواحی خاوری کشور در حوالی گرگان و زمین‌های میان دریاچه کاسپین و دریاچه آرال برای او پیش آمدو ظاهراً به مرگ او منجر شد (۵۲۹ ق. م)، او را از اقدام به لشکر کشی به مصر، که در گذشته با لیدیه و بابل برضد وی هم پیمان شده بودند، مانع گشت.
 
موضوع نویسنده

Strawberry

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Jan
126
225
مدال‌ها
2
کمبوجيه

پسرش، کمبوجیه این امر مهم را انجام داد (۵۲۵ ق. م) و به این گونه، مصر و قورنا (سیرنائیک) در شمال آفریقا هم جزو قلمرو هخامنشی‌ها در آمد و شاهنشاهی پارسی‌ها به وسعت فوق‌العاده‌ای که در تمام دنیای باستان بی‌سابقه بود، رسید. بالاخره، داریوش اول (معروف به کبیر) که پس از مدت کوتاهی (۵۲۱ ق. م) با ایجاد امنیت، ساخت شبکه‌های ارتباطی، وضع قوانین و مقررات مربوط به مالیات عادلانه، به این دولت که در واقع میراث کوروش بود، تمرکز و تحرک واستحکامی قابل دوام بخشید. با این حال، لشکرکشی هایی که داریوش در مرزهای باختری و شمال شاهنشاهی کرد و بیشتر برای تأمین یکپارچگی و تمامیت آن بود، در آسیای کوچک و یونان با مقاومتهایی روبرو گردید (۴۹۹ ق. م) که حل آن از راه نظامی، برای وی ممکن نگشت (۴۹۰ ق. م).
 
موضوع نویسنده

Strawberry

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Jan
126
225
مدال‌ها
2
خشایار شاه

پسرش، خشایارشا هم که پس از او به سلطنت رسید (۴۸۶ ق. م) در رفع این مقاومتها (۴۸۰ ق. م) که از عدم تفاهم میان زندگی یونانی و اصول حکومت خاوری ناشی می‌شد، پیزوزی بدست نیاورد. حتی پس از خشایارشا (۴۶۵ ق. م) هم. این سؤتفاهم میان ایران با شهرهای یونان مدتها ادامه یافت.


نمایی از کاخ تچر یا کاخ داریوش بزرگ در تخت جمشید
با این حال جانشینان دیگر داریوش و از جمله کسانی چون داریوش دوم (۴۰۴ – ۴۲۳ ق. م) و اردشیر دوم (۳۵۸ – ۴۰۴ ق. م) که هیچ‌یک ذره‌ای از لیاقت و کاردانی او را هم نداشتند، در حل سیاسی این مسئله و نگهداری فر و شکوه ایران در نواحی خاوری و مدیترانه، دچار دشواریی نشدند. حتی شورش مصر بر ضد ساتراپ ایرانی خود (۴۱۵ ق. م)، که یک چند آن سرزمین را از ایران جدا کرد، و رویداد بازگشت ده هزار چریک یونانی از ایران (۴۰۱ ق. م) که نشانه ضعف نظامی ایران در آن روزها بود، تمامیت شاهنشاهی ایران را سست نکرد. به همین دلیل، سامانه‌های داریوش بزرگ و تدابیر سیاسی برخی ساتراپهای ایرانی که مشاوران پادشاهان بودند، همچنان نگهدار یکپارچگی و تمامیت قلمرو هخامنشی باقی ماند.


این قلمرو گسترده که از حدود جیحون و سند تا مصر و دریای اژه را در بر می‌گرفت، در دورهٔ داریوش دارای تقسیمات اداری منظمی بیش از بیست استان (هرودوت) یا بیشتر (کتیبه‌ها) بود که در هر استان (خشتره = شهر) یک ساتراپ (خشترپ = خشتروپان = شهربان) به عنوان والی عهده دار امور کشوری بود. با آنکه این والی بر همهٔ کارهای مربوط به استان نگاهی ریزبین داشت، فرمانده پادگان استان و نگهبان ارگ آن زیر حکم وی نبودند. به این ترتیب، ساتراپ با وجود اقتدار به نسبت نا محدود، همواره زیر نظارت پادشاه قرار داشت و اندیشهٔ شورش برای او، چندان قابل اجرا به نظر نمی‌رسد. حکم و اراده پادشاه هم در سراسر این استانها قانون محسوب می‌شد و پیروی می‌شد.
 
موضوع نویسنده

Strawberry

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Jan
126
225
مدال‌ها
2
سرزمین های تحت سلطه

اقوام پیرو هم با آنکه در کیش و باورها و آیین‌های خود محدودیتی نداشتند، با پیروی از حکم پادشاه، به نگهداشت یکپارچگی و تمامیت شاهنشاهی پایبند بودند. نمونه این پایبند، از همکاری آنان در کار بنای کاخ داریوش در شوش پیداست. لوحه‌های گلی بازمانده از آن پادشاه، نقش صنعتگران این اقوام و مصالح سرزمینهای آنان را در ایجاد این کاخ به یاد می‌آورد.

نام سرزمینهای تابع، در کتیبه‌ای متعلق به آرامگاه داریوش که در نقش رستم می‌باشد، به تفصیل این گونه آمده است: ماد، خووج (خوزستان) پرثوه (پارت)، هریب و (هرات)، باختر، سغد، خوارزم، زرنگ، آراخوزیا (رخج، افغانستان جنوبی تاقندهار)، ثته گوش (پنجاب)، گنداره (کابل، پیشاور)، هندوش (سند)، سکا هومه ورک (سکاهای ماورای جیحون)، سگاتیگره خود (سکاهای تیز خود، ماورای سیحون)، بابل، آشور، عربستان، مودرایه (مصر)، ارمینه (ارمن)، کته په توک (کاپادوکیه، بخش خاوریآسیای کوچک)، سپرد (سارد، لیدیه در مغرب آسیای صغیر)، یئونه (ایونیا، یونانیان آسیای صغیر)، سکایه تردریا (سکاهای آن سوی دریا: کریمه، دانوب)، سکودر (مقدونیه)، یئونه تک برا (یونانیان سپردار: تراکیه، تراس)، پوتیه (سومالی)، کوشیا (کوش حبشه)، مکیه (طرابلس غرب، برقه)، کرخا (کارتاژ، قرطاجنه یا کاریه در آسیای کوچک).

در میان این نامها، ظاهرا " سرزمینهای هم بود که ساتراپ جداگانه نداشت و به وسیله ساتراپ استان همسایه یا نزدیک اداره می‌شد. لوحه أی نیز در شوش به دست آمده است که به داریوش تعلق دارد و نام کشورهای تابع را – با اندک تفاوت – تقریبا " همانند آنچه در کتیبه نقش رستم او آمده است یاد می‌کند. فهرست دیگری را هرودوت (تواریخ ۳: ۹۸ – ۸۹) نقل می‌کند که برخی داده‌های جالب توجه را که دربارهٔ مقدار وترتیب مالیات این نواحی، به دست می‌دهد. البته، این داده‌ها نوشته مندرج در کتیبه‌ها را نیز تکمیل می‌کند. همچنین، ویرایش‌هایی را هم که ظاهراً گه گاه در تقسیمات اداری کشور می‌باید پیش آمده باشد، ارائه می‌دهد.

در یک کتیبه مربوط به تخت جمشید نیز که به نظر می‌رسد متعلق به آرامگاه یکی از پادشاهان هخامنشی و به احتمال زیاد اردشیر دوم (حدود ۳۵۸ ق. م) باشد، فهرست اقوام تابع شاهنشاهی، این گونه آمده است: پارسی، مادی، خوزی، پارتی، هروی، باختری، سغدی، خوارزمی، اهل زرنگ، اهل رخج، ثته گوشی، گندهاری، هندی، (اهل سند)، سکایی هومه ورک، سکایی تیز خود، بابلی، آشوری، عرب، مصری، ارمنی، اهل کاپادوکیه، اهل سارد، پوتی، کوشی، کرخایی. اینکه نام اقوام تابع در این روزها که فقط بیست و هشت سال با کشته شدن داریوش سوم و انقراض هخامنشی‌ها ۳۳۰ (ق. م) فاصله دارد، با آنچه در کتیبه آرامگاه داریوش در نقش رستم دربارهٔ سرزمینهای تابع وی آمده است، تقریباً تفاوتی ندارد، نشان می‌دهد که هخامنشی‌ها تا پایان دوران فرمانروایی وحدت و تمامیت قلمرو خود را نگهداشته است. حتی، نشانه‌ها حاکی از آن است که در پایان دورهٔ اردشیر سوم (۳۳۸ ق. م) چند سالی پیش از سقوط شاهنشاهی پارس، دولت هخامنشی به مراتب قوی تر، یکپارچه‌تر و منظم تر از پایان عهد خشایارشا بوده است.
 
موضوع نویسنده

Strawberry

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Jan
126
225
مدال‌ها
2
شکست داریوش


شکست داریوش سوم (۳۳۰ – ۳۳۶ ق. م) از اسکندر هم – غیر از مهارت جنگی فاتح مقدونی – جدایی قسمتی از سپاه که خود را یونانی می‌دانستند از سپاه داریوش سوم که منجر به شکست او و سقوط امپراطوری هخامنشی شد. كه داراى ۱۲ رویه است.
 
موضوع نویسنده

Strawberry

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Jan
126
225
مدال‌ها
2
ایالت های هخامنشی

١-مصر

٢-بابل

٣-اسرائيل

٣-سكا

٤-آشور

٥-ليديه

٦-مقدونيه ى شرقى

٧-پارس

٨-ماد

٩-پارت

١٠-خراسان
 
موضوع نویسنده

Strawberry

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Jan
126
225
مدال‌ها
2
زبان هخامنشی

زبان پارسی باستان که در دوران پیش از حمله اسکندر به ایران زبان دربار هخامنشی بوده از زبان‌های ایرانی جنوب غربی می‌باشد. این زبان با زبان مادی فاصله‌ای بسیار نزدیک داشته که احتمالاً دو گویش از یک زبان بوده‌اند. زبان پارسی باستان از زبان‌های هندواروپایی محسوب می‌شود که احتمالاً در پدیده مهاجرت آریاییان به‌همراه زبان‌های مادی و اوستایی وارد فلات ایران شده‌است. این زبان پیش از ورود به سرزمین پارس در جنوب غربی ایران، بر اساس آنچه از کتیبه شلمانسر سوم، پادشاه آشوری بدست آمده در حوالی دریاچه ارومیه رایج بوده‌است. در این کتیبه که به سده نهم پیش از میلاد بازمی‌گردد برای نخستین بار نام پارس در زبان آشوری به صورت پارسوا ذکر شده‌است. واژه پارسوا(pārćwa) شکل قدیمی‌تر واژه پارس(pārsa) دانسته شده‌است.

نخستین سند رسمی زبان پارسی باستان کتیبه بیستون در حوالی کرمانشاه است که به فرمان داریوش یکم نوشته شده‌است. داریوش که این کتیبه از زبان او نقل شده، زبان بکار رفته در آن را زبان آریایی معرفی می‌کند. به‌همین جهت احتمال این وجود دارد که زبان مادی و پارسی باستان نیز زبان‌های شرقی ایرانی همگی تحت نام آریایی بوده و گویش‌هایی جداگانه در هر منطقه داشته‌اند. دوره آغاز تکلم به زبان پارسی باستان در میان فارسیان مشخص نیست اما از شواهد و قرائن زبان‌شناختی و مقایسه با زبان‌های اوستایی و سنسکریت که هم‌دوره زبان پارسی باستان هستند چنین به‌نظر می‌رسد که زبان پارسی باستان مدت‌ها پیش از دوره هخامنشیان نیز تکلم می‌شد و اشتباه‌های نگارشی و دستوری در کتیبه‌های متاخر دوره هخامنشی این حقیقت را القا می‌کند که پارسی باستان در دهه‌های پایانی حکومت مزبور احتمالاً زبانی خاموش بوده‌است. زبان پارسی باستان یکی از معدود زبان‌های هندواروپایی دوره باستان است که در زمان رواجش مکتوب شده و اسناد مطالعه زبانی برای امروز به جای گذاشته و از این‌رو در بسیاری از پژوهش‌های زبان‌شناختی به‌عنوان ثابت بکار می‌رود. زبان پارسی میانه یا پهلوی ساسانی که زبان رسمی ایران در دوره ساسانی بوده از پارسی باستان منشعب شده‌است. زبان فارسی و دیگر زبان‌های ایرانی جنوب غربی که از زیرمجموعه‌های زبان پهلوی ساسانی هستند همگی از پارسی باستان ریشه گرفته‌اند.
 
بالا پایین