- Aug
- 1,271
- 4,329
- مدالها
- 2
حکایت ملک سندباد
شهرزادگفت: ای ملک جوانبخت، وزیرگفت: چون است حکایت ملک سندباد؟ گفت: شنیده ام که ملکی ازملوک پارس همیشه به نخجیررفتی وتفرج دوست داشتی وشاهینی داشت که دست پرورد بود وشب وروزآن را ازخود دورنکردی وطاسکی زرین ازبرای آن شاهین ساخته ودرگردنش آویخته بود که هنگام تشنگی آ ب ازآن طاسک میخورد.
شهرزادگفت: ای ملک جوانبخت، وزیرگفت: چون است حکایت ملک سندباد؟ گفت: شنیده ام که ملکی ازملوک پارس همیشه به نخجیررفتی وتفرج دوست داشتی وشاهینی داشت که دست پرورد بود وشب وروزآن را ازخود دورنکردی وطاسکی زرین ازبرای آن شاهین ساخته ودرگردنش آویخته بود که هنگام تشنگی آ ب ازآن طاسک میخورد.