هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایلهایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کردهاند حذف کنند.
بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود.
https://t.me/iromanbook
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly. You should upgrade or use an alternative browser.
قاتلی حرفهای که بر اساس فهرستی درج شده در یک وبلاگ اقدام به قتل میکند. پیتر سوانسون در کتاب هشت قتل حرفهای ماجرایی تعلیقآمیز و وحشتآور را درباره کتابفروشی روایت میکند که به دلیل هوش و خلاقیت سرشارش در نهایت خود را در مرکز تحقیقات جنایی برای رمزگشایی یک سری قتل مرموز مییابد. این رمان مسحورکننده به عنوان بهترین کتاب تخیلی سال توسط مجله کرکوس نیز انتخاب شده است.
کتابی که بیشتر خوانندگان را تا لحظات پایانی غافلگیر میکند!
سالها پیش شخصی که به شدت به کتابهایی با ژانر معمایی و جنایی علاقه داشت، لیستی از بهترین آثاری که در این زمینه میشناخت در وبلاگش معرفی کرد و نام این وبلاگ را هشت قتل حرفهای گذاشت. اما هیچچیز برای او شگفتانگیزتر از این اتفاق نبود که در یک صبح سرد زمستانی یک مأمور اف بی آی به سراغ مغازه کتابفروشی او برود تا اطلاعاتی درباره چندین معمای قتل حل نشدنی که ارتباطاتی با وبلاگ آن کتابفروش دارد، به دست آورد!
رمان هشت قتل حرفهای (Eight Perfect Murders) داستانی درباره هشت قتل بیعیب و نقص است که ماجراها و اتفاقاتش همچون قطعات یک پازل به تدریج در کنار هم قرار میگیرد. راوی اصلی داستان، مالکوم کرشاو کتاب فروشی است که در یک وبلاگ لیست چند کتاب جنایی و معمایی را معرفی میکند. بعد از مدتی قاتلی سری با هویتی نامشخص بر اساس این کتابها دست به قتلهایی زنجیرهای میزند که باعث میشود پای این کتاب فروش در مرکز تحقیقات جنایی اف بی آی برای انجام تحقیقات پیرامون قتلها باز شود. داستان به همینجا ختم نمیشود چراکه رازهایی تو در تو و چند لایه در پس هر قتل و شخصیت مالکوم وجود دارد. به نظر شما مالکوم که برای تحقیقات به کمک پلیس رفته است، آیا خودش شخص قابل اعتمادی است و تمام حقایق را برای پلیس آشکار میکند؟ پاسخ به این سؤال را تا پایان کتاب حاضر نمیتوان حدس زد.
نویسنده پرفروش نیویورک تایمز و ساندی تایمز، پیتر سوانسون تاکنون هفت رمان موفق به نگارش در آورده است که برخی از آنها نامزد یا برنده جوایز ادبی نیز شدهاند. برای مثال کتاب «قتل مهربانی» موفق به دریافت جایزه ملی بریتانیا، «همه ترسهایش» موفق به دریافت جایزه ادبی استیل داگر ایان فلمینگ و «پیش از اینکه او را بشناسد» موفق به دریافت جایزه ادبی سال شده است. بیشتر آثار او به بیش از سی زبان ترجمه و در سراسر دنیا منتشر شدهاند. پیتر سوانسون (Peter Swanson) فارغالتحصیل کالج ترینیتی و دانشگاه ماساچوست است.
تنها دلیلی که این قتل برای من مهم شد این بود که به نظرم شبیه کتاب تاریخ سرّی بود. در کتاب دونا تارت، دانشجوهای یک دانشکده تصمیم گرفتند از دستِ دوست خود بانی کورکوران خلاص شوند چون نگران بودند او قتلی را که چند وقت پیش دانشجوهای گروه کلاسیک مرتکب شدند و در جنگل باعث مرگ یک کشاورز شده بودند به پلیس لو بدهد. در آنزمان بانی همراه آنها نبود و برای خوشگذرانی با دوستهای پولدار خود به ایتالیا رفته بود. آنها میترسیدند روزی بانی در عالم مستی ماجرا را پیش کسی تعریف کند. به همین دلیل نقشه قتلش را کشیدند. هنری وینتر که سرگروه باهوش این گروه دانشجویی بود نقشه قتل را موبهمو بررسی کرد. آنها فهمیدند بانی قرار است عصر روز یکشنبه برای پیادهروی از آن مسیر عبور کند برای همین در مسیر کمین کرده و در فرصت مناسب او را از لبه به پایین دره پرت کردند. امیدوار بودند با توجه به اینکه بانی گاهی از این مسیر برای پیادهروی استفاده میکرد تصادفی بودن مسیر برای پلیس بهقدر کافی گمراهکننده باشد و انگیزه قتل را پنهان نگه دارد.
آیا قتل گونزالِز در پیادهروی صبحگاهی میتواند ربطی به این کتاب داشته باشد؟ البته علت مرگ با کتاب فرق داشت. در اینجا از اسلحه و شلیک گلوله استفاده شده اما هدف پشت ماجرا که قربانی در حال انجام روالی پیشبینیشده بوده بیشباهت با مرگ در کتاب نبود. لپتاپ را برداشتم و به آگهی ترحیم او نگاهی انداختم. او در یک دانشکده محلی استادیار بوده و زبان اسپانیایی تدریس میکرده است. درست است مانند قربانی در کتاب، رشته او زبان لاتین یا یونانی نیست اما بههرحال زبان تدریس میکرده است. این خودش یک احتمال است؛ تصمیم گرفتم فردا صبح این موضوع را با مأمور مالوی در میان بگذارم.
بقیه جرایم را خواندم. بیشتر به دنبال غرق کردن درست شبیه کتاب غرق شده جان دی. مکدونالد بودم. البته اگر قاتل توانسته کسی را به همین سبْک غرق کند و مرگش را تصادفی جلوه بدهد دیگر قتلی حلنشده باقی نمیماند. فهرستی از اُوردوزهای تصادفی نیز وجود نداشت. این همان شیوه قتل در کتاب سوءنیت قبلی بود. قاتل یک پزشک بود که همسرش را به مصرف مورفین معتاد میکند. با این روش ساده همه میفهمند قربانی اعتیاد داشته و همین دلیل غیبت میان مردم محلی بوده است. بعد شوهرش او را با مصرف بالای دارو به قتل میرساند. البته طی چند سال گذشته باید صدها یا هزاران مورد شبیه به این در نیواینگلند وجود داشته باشد. اما آیا یکی از آنها میتواند تعمدی باشد؟ روز اولی هم که من فهرست این نوع قتلها را تهیه کردم به همین دلیل بود که قاتل مرتکب قتلهایی میشود که هوشمندانه بوده و بهراحتی گیر پلیس نمیافتد. اگر کسی با موفقیت از قتلهای کتاب کپیبرداری کرده که قابلردیابی نباشد چه؟