جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

ادبیات کهن هفتواد

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته ادبیات کهن توسط عرشیا با نام هفتواد ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 170 بازدید, 0 پاسخ و 2 بار واکنش داشته است
نام دسته ادبیات کهن
نام موضوع هفتواد
نویسنده موضوع عرشیا
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط عرشیا
موضوع نویسنده

عرشیا

سطح
0
 
مدیر ازمایشی تالار جامعه و فرهنگ
فعال انجمن
Dec
372
507
مدال‌ها
2
هفتواد نام افسانه ای قدیمی است که در متن پهلوی کارنامه اردشیر بابکان و در شاهنامه فردوسی نقل شده .
در شاهنامه روایت ما از شهری به نام کجاران آغاز می شود. در این شهر مردی به نام هفتواد (هپتن باد و هپتان بوخت نیز، شکل های دیگر هفتواد هستند. این کلمه به معنی هفتمین پسر، دارای هفت پسر، بخت و اقبال هفتم و آزاد شدۀ آسمان است و در شاهنامه نام او را این گونه تعریف می کنندبدینگونه بر نـام او از چه رفـت ازیرا کـــه او را پسـر بود هفـت ) که هفت پسر و یک دختر داشته زندگی می کرده.دختر او روزها همراه با دیگر دختران شهر، دوک نخ ریسی برمی داشت و در دامنۀ کوهی در نزدیکی شهر، به نخ ریسی می پرداخت. روزی دختر هفتواد در راه سیبی می بیند. آن را از زمین برداشته و به هنگام خوردن، کرمی در آن می بیند .دختر کرم را از میان سیب برمی دارد، در دوکدان می گذارد و به بخت کرم به رشتن می پردازد. آن روز دخترک دو چندان همیشه نخ می ریسد. این داستان روزها ادامه می یابد. هر با مداد دخترک پاره ای از سیب پیش کرم در دوکدان گذاشته و هر روز بیشتر نخ می ریسد. زمانی که داستان را به مادر و پدر بازگو می کند، هفتواد آن را به فال نیک گرفته و کرم را گرامی می دارد.
دو چندان که رشتی به روزی برشت شمارش همی بر زمین برنوشت

وز آنـــجا بیــامد بــه کــردار دود بـه مـادر نمود آن کجا رشته بود

بـرو آفــرین کــرد مـادر بـه عــهد ز کـاری نـکردی بــه دل نـیز یـاد

مـگر ز اخــتر کـرم گــفتی سخــن بــرو نــو شــدی روزگـــار کـهن

چـنین تـا بــرآمد بــریــن روزگــار فروزنده تر برو زنده گشت هر روز کار
کرم، هر روز و هر ساعت بزرگ تر می شد. تا اینکه دوکدان برایش تنگ شد، پس هفتواد صندوقی برای او مهیا کرد. در شهر حاکمی بود که با رونق کار هفتواد به اندیشه ستاندن مالیات بیشتر از او می افتد. هفتواد به پشتیبانی هفت پسر و مردم شهر، این ستم را بر نتافته و به جنگ حاکم می روند. او نماینده و دست نشانده ساسانی را برمی اندازد تا دوباره دولت اشکانی را برقرار کند. پس از شکست دادن وی، هفتواد زمام امور شهر را به دست می گیرد. هفتواد بر کوهی نزدیک کجاران دژی بنا نهاد که از اتفاق، چشمه ای که در آن کوه بود، درمیان آن واقع می شد. هفتواد برای دژ بارویی می کشد و آنگاه از برای کرم که بسان بتی بزرگ مورد پرستش بوده و چون پیلی بزرگ شده بود و در صندوقی که هفتواد برایش درست کرده بود، نمی گنجید؛ حوضی از سنگ و ساروج می سازد و کرم را در آن جای می دهد و از دولت کرم ، دولت هفتواد روز به روز ترقی می کند. تا اینکه ستارۀ بخت اردشیر بابکان بلند می شود و دولت از اشکانیان می ستاند و به هفتواد نیز پیام می فرستد تا به فرمان او گردن نهد. هفتواد جوابی نمی دهد. چون سپاه اردشیر به قصد جنگ به هفتواد حرکت می کنند، هفتواد با سپاهیان خود در کوه کمین کرده و با نزدیک شدن لشکر اردشیر بر او می تازد و آنان را تار و مار می کند.اردشیر بار دیگر سپاه ساز می کند و به جنگ هفتواد می آید. این بار پسر هفتواد که فردوسی “شاهوی” می خواندش و از پدر دور بوده نیز، نزد پدر می آید و در جنگ شرکت می کند. اردشیر با نگهبان کرم طرح دوستی می ریزد. بسی از آنان را مسـ*ـت کرده و به هنگام چاشت کرم، مقداری قلع(ارزیز) در حلقوم کرم می ریزد و کرم می ترکد.با کشتن کرم، اردشیر به سپاهش در بیرون قلعه علامت داده و آن جا را که اینک دیگر در حصار بخت کرم نبوده، تصرف می کنند. هفتواد از شنیدن این خبر، نگران و ناراحت می شود و سعی می کند از هجوم دشمنان جلوگیری کند امّا راهی از پیش نمی برد.

چو آگـاه شد زان سـخن هفتواد دلش گشـت پردرد و لب پر زباد

بیــامد که دژ را کــند خواســتار بر آن باره بر شــد دمان شهریار

بکوشــید چـندی نیامـدش سود کـه بــر بـاره دژ پی شـیر بـود

وز آن روی لــشکر بیــامد چو کوه بمــاندند با داغ و درد آن گروه

اردشیر هفتواد را می کشد و پس از تاراج تمامی ثروت بیکران قلعه، در آنجا آتشکده ای بنا می کند.
 
بالا پایین