جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

معرفی کتاب هفت جنایت مرموز

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته معرفی کتب نشر توسط شاهدخت با نام هفت جنایت مرموز ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 102 بازدید, 0 پاسخ و 1 بار واکنش داشته است
نام دسته معرفی کتب نشر
نام موضوع هفت جنایت مرموز
نویسنده موضوع شاهدخت
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط شاهدخت
موضوع نویسنده

شاهدخت

سطح
10
 
دستیار معاونت
پرسنل مدیریت
دستیار معاونت
مدیر ارشد
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Jun
12,891
39,334
مدال‌ها
25
سال انتشار
۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها
۲۶۰ صفحه

معرفی کتاب هفت جنایت مرموز
کتاب هفت جنایت مرموز داستانی از جیمز هادلی چیس است که با ترجمه صونا شیرانلی و میترا شیرانلی در انتشارات آئی سا منتشر شده است. این داستان روایتی از یک ماجرای مرموز قتل است که مشخص می‌شود، تنها گوشه‌ای از مجموعه جنایت‌های سریالی است که رخ می‌دهد...

درباره کتاب هفت جنایت مرموز
دختری بعد از یک نمایش در به طرز مرموزی ناپدید می‌شود و هیچ مدرکی هم به جا نمانده است. پلیس که نمی‌تواند مدرکی پیدا کند پرونده را کنار می‌گذارد و در عوض سردبیر یک ماهنامه جرم و جنایت به نام حقایق جنایی، تحقیقات مربوط به این پرونده را به عهده دو نفر از اعضای تیمش به نام‌های ایلیدن و لو می‌گذارد. همین که آن‌ها شروع به تحقیق می‌کنند ماجراهای عجیبی پشت سر هم رخ می‌دهند.

شاهدان کشته می‌شوند و محققان چندین بار مورد سوقصد قرار می‌گیرند. همین موضوع سبب می‌شود تا پلیس دوباره پرونده را باز کند و اینبار متوجه چیز جدیدی شود: ماجرا ناپدید شدن دختر، تنها بخشی از یک برنامه قتل است که بی رحمانه رخ می‌دهد....

جیمز هادلی چیس در کتاب هفت جنایت مرموز، توانایی‌اش را در ترسیم یک ماجرای جنایی نشان داده است و به خوبی ثابت کرده است که چرا شایسته لقب استاد هنر فریب دادن است.

بخشی از کتاب هفت جنایت مرموز
بار هم دست کمی از لابی نداشت. اتاقی بود باریک و طولانی که چند تا گلدان نخل و صندلی حصیری در آن جا چیده شده بود. در بار هیچ اثری از مشتری نبود فقط بارمن آن جا بود که مشغول روزنامه خواندن بود. با دیدن ما دو نفر روزنامه را کنار گذاشت و گفت:

- عصر به خیر آقایون...

مردی بود، درشت هیکل و گردنکلفت. چهره‌ای داشت سرخ‌رنگ به رنگ آجر با چشمانی آبی که نشان میداد نوشیدنی‌خوار ماهریست. سفارش نوشیدنی دادیم. برنی نگاهی به اطراف انداخت و گفت:

- این جا جون میده واسه گرفتن مراسم ختم. یعنی مسافرهای این جا لب به نوشیدنی نمیزنن؟!

بارمن که انگار از به هم خوردن آرامش محیط کارش شاکی شده بود، با لحن خاص خودش گفت:

- هنوز زوده، شما تو این هتل اقامت دارین؟!

گفتم:

- بله، تا حالا اسم مجله‌ی "حقایق جنایی" به گوشِت خورده؟!

قیافه‌اش با تعجب و شگفتی از هم باز شد و گفت:

- البته، اتفاقا یکی از مجله‌های مورد علاقمه...

من و برنی گیالسهایمان را یک جا سر کشیدیم. رو به بارمن کردم و گفتم:

- پُرشون کن. ما برای مجله "حقایق جنایی" کار میکنیم، دنبال ماجرای "فی بنسون" هستیم. میشناسیش؟!

بارمن که داشت گیلاس مرا پُر می‌ کرد، ناگهان دستش لرزید و گیلاس از دستش روی زمین افتاد و هزار تکه شد. در حالی که شیشه خُرده‌ها را با پایش به زیر پیشخوان میفرستاد، زیر لب فحشی داد. وقتی سرش را بلند کرد، کمی رنگش به نظر پریده میرسید. پرسید:

- چی گفتین؟!

- فی بنسون، تا حالا این اسمو شنیدی؟!

برگشت که نوشیدنی‌ها را دوباره آماده کند و در همان حال گفت:

- اوه بله، راجع به موضوع فی بنسون تحقیق می کنید؟!

- البته اگه بتونیم سر نخ جدیدی به دست بیاریم.

دو تا نوشیدنی برایمان روی پیشخوان گذاشت و در حالی که بقیه‌ی گیلاسها را مرتب می‌کرد، پرسید:

- منظورتون چه نوع سر نخی هست؟!

- نمی‌دونم، فعلا سروگوشی آب می‌دیم، ببینیم چیزی پیدا میکنیم یا نه! ماجرای جالبیه، یه دختر با لباس نیمه برهنه نمایشی، یک دفعه غیبش می‌زنه. اون کجا رفته؟ برای چی رفته؟ به ذهن تو چیزی نمیرسه؟

- من؟ من چی کاره‌ام که اظهارنظر کنم؟!

- تو اونو میشناختیش؟!

کمی مِن مِن کرد و در حالی که لیوانی را تمیز می‌کرد، گفت:

- با او آشنا نبودم گه گداری این جا می‌اومد و نوشیدنی می‌خورد.

- تنها می‌اومد؟!

- همیشه تنها بود، فکر می‌کنم می‌اومد این جا تا با کسی آشنا بشه.

متوجه شدم که بارمن از این سوال و جواب‌ها کلافه شده، با وجود این پرسیدم:

- دوست پسر داشت؟!

- فکر نمیکنم با کسی دوست بوده باشه، چون همیشه سرش توو لاک خودش بود.

برنی دخالت کرد و پرسید:

- ولی تو مطمئن نیستی که اون دوست پسر داشته یا نه، ممکنه داشته و تو خبر نداشتی.

بارمن چشم غره‌ای رفت و گفت:

- ممکنه! اصلا چرا این قضیه این قدر براتون جالب شده؟!

گفتم:

- تا زمانی که نتونیم بفهمیم، چه بلایی سرش اومده، راجع بهش چیزی نمی‌نویسیم.

- وقتی پلیس نتونست اونو پیدا کنه، شماها چه طوری میخواین پیداش کنین؟!

متوجه لحن تند و نگاه‌های کوتاه و ناراحتش شدم. کم‌کم حرکاتش نظرم را به خودش جلب کرد. برنی به شوخی گفت:

- ما دو نفر کار و بار "کارگاه شرلوک هلمز" رو کساد کردیم. اگه بدونی چه جنایت‌های مرموزی رو کشف کردیم، از تعجب شاخ درمیاری. پلیس هم لیاقت و پشت کار ما رو باور داره و ما رو حمایت می‌کنه.
 
بالا پایین