جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

داستانک [هیلی] اثر «ویتامین کاربر انجمن رمان بوک»

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته داستانک توسط ویتامین با نام [هیلی] اثر «ویتامین کاربر انجمن رمان بوک» ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 157 بازدید, 5 پاسخ و 4 بار واکنش داشته است
نام دسته داستانک
نام موضوع [هیلی] اثر «ویتامین کاربر انجمن رمان بوک»
نویسنده موضوع ویتامین
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Mahi.otred
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

ویتامین

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Feb
8,748
23,194
مدال‌ها
10
عنوان اثر: هیلی
نام نویسنده: ویتامین
ژانر: درام و اجتماعی
عضو گپ نظارت S.O.W(11)
خلاصه:
بارها، تک‌به‌تک واژگان کتاب را در ذهن خویش بازنگری کرده و تاسف می‌خورد، گویا نویسنده عاقبت او را اندیشیده بود که این‌گونه با صراحت حالش را بیان می‌کرد، باری دیگر جملات با لحن زمزمه‌واری بر لبان صورتی فامش جاری شدند:
- شاید هم منتظر کسی بود، کسی که قول داده بود بیاید و او منتظر ماند، منتظر ماند که بیاید؛ آن‌چنان منتظر ماند... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

حنا نویس

سطح
1
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Aug
3,909
6,500
مدال‌ها
3
1687553475448.png
-به‌نام‌یزدان-

درود خدمت شما نویسنده عزیز و ارجمند.


🚫قوانین تاپیک داستان کوتاه🚫
⁉️داستان کوتاه چیست؟⁉️

قبل از ارسال پارت تاپیک آموزشی درست نویسی را با دقت مطالعه کنید.
درست نویسی- مطالعه این آموزشات اجباری است.

مدیران در صورتی که متوجه اشکالات شما در درست نویسی شوند برای شما ناظر تعیین می‌کنند.

شما می‌توانید با ارسال دو پارت ابتدایی اثر تاپیک نقد کاربران ایجاد کنید.
پس از ارسال پست اول، از کاربران بخواهید تا نظرات خود را در قالب نقد درباره هر جز از اثر بازگو کنند.
«درخواست نقد توسط کاربران»

پس از ارسال ۱۰ پارت از داستان کوتاه خود، درخواست جلد دهید.
«درخواست جلد»

چنان‌چه قصد دارید اثرتان را با تیزر تبلیغ کنید، درخواست تهیه کلیپ توسط تیم تدوین دهید.
«درخواست تیزر»

بعد از ارسال حداقل ۲۰ پارت از اثر خود درخواست نقد شورا دهید.
«درخواست نقد شورا»

پس از ۲۵ پارت درخواست تگ و تعیین سطح اثر خود دهید.
«درخواست تگ»

توجه داشته باشید برای اعلام پایان اثر خود باید داستان کوتاه شما ۳۰ پست را دارا باشد.
«اعلام پایان داستان کوتاه»

×تیم مدیریت بخش کتاب×
 
موضوع نویسنده

ویتامین

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Feb
8,748
23,194
مدال‌ها
10
مقدمه:
او دیده بود که جانش چه‌گونه می‌رود، پس چشمانش را بست و آخرین عضو در حال حرکت او هم بسته شد. سپس؛ کوه شد، بزرگ، خاکی، صخره‌ای، تپه‌ای و سنگی شد. از میان خاک جوانه رویید، گیاه به وجود آمد، زمین رنگ گرفت، شاداب شد. تنها چیزی که از چشمان او رنگ داشت، چشمان جانش بود؛ نمی‌دانست چه رنگی، امّا می‌دانست برق داشت، زیبا بود، پرستیدنی بود.
 
موضوع نویسنده

ویتامین

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Feb
8,748
23,194
مدال‌ها
10
همان‌طور که باد خنک تابستانی، رقصی چشم‌گیر را با موهای قرمز رنگش آغاز کرده بود، به منظره‌ی رو‌به‌رویش می‌نگریست. افکارش در مکان‌های مختلف سفر می‌کردند و گاهی به او استراحت می‌دادند که بتواند آن‌ها را درک کند و بعد گويا که از ماندن خسته شده باشند، به مکان دیگری رفته و کمی هم در آن‌جا اتراق می‌کردند. امروز برخلاف روزهای دیگر، تمرکز همیشگی‌اش را نداشت و خودش هم نمی‌دانست او را چه شده است که مانند همیشه با لذّت و اشتیاق به بازی کودکان که یکی از کارهای مورد علاقه‌اش محسوب می‌شود، چشم نمی‌دوزد.
این پارک را دوست ‌می‌داشت. جنب‌و‌جوش درون پارک، سبب میشد که انرژی لازم برای ادامه‌ی کارهای روزانه‌اش را داشته باشد. از زمانی که به لندن آماده بود، این کار هر روزه‌اش شده بود که به پارک ریجنتز در منطقه‌ی کمدن بیاید و بازی کودکان را تماشا کند. البته که علاوه بر کودکان، از هر رده‌ی سنیِ دیگری در پارک حضور داشتند و هر کدام مشغول کار متفاوتی بودند.
او هم امروز تصمیم گرفته بود، برخلاف دیگر روزها با خواندن کتاب جدیدی که خریداری کرده بود، کاری متمایز از خیره شدن به کودکان نیز انجام دهد. سر انگشت اشاره‌اش را نوازش‌گرانه بر روی عنوان کتاب «کوه‌ها و آدم‌ها» کشید. به‌خاطر عنوان، جذب کتاب شده بود.
 
موضوع نویسنده

ویتامین

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Feb
8,748
23,194
مدال‌ها
10
پس از کمی نگاه کردن به فضای سبز اطرافش، اوّلین صفحه‌ی کتاب را باز کرده و بعد از کمی جست‌و‌جو، بلاخره متون را پیدا کرده و شروع به خواندن کرد:
- اولین کلمات کپشن پستی نظرم را به خود جلب کرد؛ کوه‌ها و آدم‌ها. کوه‌ها همانند دیواری سنگی و سبز هستند، دیواری قدیمی با قدمت بلند و سن زیاد؛ که حتی تا هفت نسل بعدی بنّای آن، به زیر خاک سفر کرده‌اند. یا شاید هم کوه یک انسان بود، شاید یک انسان بود که چون کسی در این دنیا دوستش نداشت و منتظرش نبود، تصمیم گرفت زانوهایش را بغل کند و یک جا بنشیند.
به این‌جا که رسید، صدای موبایلش به گوشش رسید و همان‌‌طور که آخرین خطی را که خوانده بود به‌خاطر می‌سپارد، کتاب را کنار گذاشته و موبایلش را از کیف کمری سبز رنگش بیرون‌ آورده و با کشیدن آیکون سبز رنگ، صدای ملایمش درون گوش مخاطب پشت موبایل پیچید:
- سلام میا.
میا، رئیس مرکز نگه‌داری از حیواناتی که در آن کار می‌کرد، با لحنی همیشه مهربان جوابش را داد:
- سلام لی‌لی، کجایی؟
لی‌لی با نگاه جنگلی‌اش به ساعت موبایلش گذرا نگاه‌ای انداخت و بعد با لحنی آمیخته به تعجّب جواب میا را داد:
- چه‌طور میا؟ هنوز نیم ساعت به شروع کارم مونده.
 

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,572
6,489
مدال‌ها
12
«نویسنده تایپ این اثر را موکول کرده»
تاپیک تا اطلاع ثانوی بسته خواهد بود.
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین