جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

اشعار درحال تایپ {هیوه} اثر ▪︎عسل کاربر انجمن رمان بوک▪︎

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار و دکلمه کاربران توسط Me~ با نام {هیوه} اثر ▪︎عسل کاربر انجمن رمان بوک▪︎ ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 581 بازدید, 22 پاسخ و 7 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار و دکلمه کاربران
نام موضوع {هیوه} اثر ▪︎عسل کاربر انجمن رمان بوک▪︎
نویسنده موضوع Me~
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Me~
موضوع نویسنده

Me~

سطح
1
 
[سرپرست ادبیات]
پرسنل مدیریت
سرپرست ادبیات
شاعر آزمایشی
کپیست انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Feb
3,340
14,178
مدال‌ها
4
«رؤیا، نَفَسِ نام تو»

خوابم، ولی نه در بسترِ خویش؛ در تمنای تو
که خواب نیز، به جز وهمِ گام‌های تو، نیست

هر شب، به سایه‌ی نامت، نفس‌نفس می‌زنم
که خوابِ من، سرودِ رسیدن‌ات را می‌بست

نه بیداری‌ست، اگر در تو چشم وا نکنم
نه شب، نه روز، نه فصل، بی‌تو از آنِ من است

تو را در آینه‌ی خواب، روشن‌تر یافته‌ام
تا در هزار بیداریِ کور و بی‌نفس

و هر سحر، که بیدار می‌شوم، مرثیه‌ای‌ست
که نام تو را، از لبانِ رؤیا، جدا کند...
 
موضوع نویسنده

Me~

سطح
1
 
[سرپرست ادبیات]
پرسنل مدیریت
سرپرست ادبیات
شاعر آزمایشی
کپیست انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Feb
3,340
14,178
مدال‌ها
4
«هیوه تویی»
نه شب از تو گذر کرد، نه صبح از دلم افتاد
تو چراغی و من، سایه‌ام افتاده بر فریاد

لب تو مثنویِ بسته‌ی صد بغض نگفتن بود
که جهان را به زخمِ لب خود، ساده‌تر از باد

تو رسیدی، ولی دورترین حادثه بودی
مثل تصویرِ آتش، وسطِ برفِ دماوند

دل من موم شد از گرمی لبخند تو، اما
تو شکستی مرا در دلِ آیینه، چه استاد!

هیوە یعنی تویی، روشن و ناب و نهنجاری
که در اندوهِ من، خنده شدی بی‌خبر از یاد
 
موضوع نویسنده

Me~

سطح
1
 
[سرپرست ادبیات]
پرسنل مدیریت
سرپرست ادبیات
شاعر آزمایشی
کپیست انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Feb
3,340
14,178
مدال‌ها
4
«وهم تپیدن»

شانه‌ات قبله‌ی تب‌دارترین خواهشِ من بود
که در آن سجده شکستم، نَفَسم، خواهش من بود

چشم تو آینه‌ای بود که در وهم تپیدم
ماه هم زرد شد از روشنی‌اش، خواهش من بود

من در آن خلوت گیسو، نفس از شب نگرفتم
همه‌ی خستگی‌ام، گریه و آهش، منِ من بود

با تو شب‌ها، دلِ من واژه نمی‌خواست، نمی‌خواست
لب تو شعر شد و بند به بندش، تن من بود

رفتی و بعد تو هر فصل، پُر از خاک شد و باد
هرچه در حافظه‌ام بود، فراموش شدن بود
 
بالا پایین