جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

انشاء ورزش و تندرستی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته قفسه انشاء توسط آریانا با نام ورزش و تندرستی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 198 بازدید, 0 پاسخ و 0 بار واکنش داشته است
نام دسته قفسه انشاء
نام موضوع ورزش و تندرستی
نویسنده موضوع آریانا
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط آریانا
موضوع نویسنده

آریانا

سطح
5
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Mar
3,431
12,574
مدال‌ها
6
تا پارسال فکر می کردم هیچ ورزشی لذت بخش تر خوابیدن روی تخت خواب نیست. آن هم در روزهای تابستان که مدرسه ها تعطیل بود. اهمیتی هم به شکم ورقلنبیده ام نمی دادم . هر وقت کسی به هیکلم خیره می شد ، می خندیدم و می گفتم ورزش قاتل شکم است . بعد می رفتم و به جای دویدن و بی خودی عرق ریختن ، دو عدد نوشابه ی رژیمی می خوردم و با دست به شکم ام می کوبیدم که : آب کن این چربی های بی خاصیت را. وقتی می دیدم دوستانم با چه شوق و ذوقی فوتبال بازی می کنند، پیراشکی هایی را که خریده بودم ، گاز می زدم و خنده خنده می گفتم : فوتبال ورزش مفرحی است . بدوید دوستان من .
از پیاده روی بدم می آمد . برای همین بیشتر دوستانم ترجیح می دادند وقتی می خواهند به پیاده روی بروند ، صدایش را در نیاوردند. چون می دانستند آنقدر غُر می زنم که حالِ همه را می گیرم. بر عکس آن ها که به غذاهای خانگی و به قول بچه ها ” مامان ساز ” علاقه داشتند ، من با سه تا ساندویچ پُر ملات و یک بطری نوشابه ی بزرگ هم هنوز روبراه نمی شدم .

این خوردن ها ی بی اندازه ادامه داشت و اصلا حواسم نبود سایز شلوارم هم مثل خودم هر روز بی ریخت تر می شود. چاقی عیب نیست . ولی بد غذا خوردن و بی تفاوتی به سلامتی، کمتر از بیشعوری نیست. کار به جایی رسید که کم کم تنبلی هم به سراغم آمد. حتی دوست داشتم وقتی معلم درس می دهد ، من هم یواشکی به حساب ساندویچ هایی که با خودم به مدرسه می بردم ، برسم.

وزنم که صد و بیست کیلو که رسید، دکتر سری تکان داد و با تعجب گفت: عجیب است که دراین سن تو دچار امراضی شدی که معمولا مردم در سنین خیلی بالا دچارش می شوند. از آن روز به بعد دیگر عزم ام را جزم کردم که با ورزش سلامتی از دست رفته ام را به دست بیاورم. فهمیده بودم که ورزش علاوه بر تندرستی جسم به فکر هم کمک می کند.
 
بالا پایین