موسیقی پازل بند | لحظه به لحظه

[BARAN.]

 

[BARAN.]

لحظه به لحظه ی من، با غمِ تو سپری شد…
سهمِ من از همه چی، غُصه و در به دری شد…
کاش یه بارم که شده، حال و هوای دلِ تو عوض می شد
لحظه به لحظه ی تو، خنده به گریه ی چشمامه!
حقِته هرچی بگی، حق منم همین اشکامه…
عکسای دوتاییمون مرهمِ قلبِ شکستمه، همرامه…
می دونی چی کشیدم، ولی میگی نمی دونی!
می تونی باشی تا آخرش، اما نمی مونی…
نمی مونــــی…
هرچی گفتم، اگه می شه نرو… نشنیدی
بگو حالِ منو فهمیدی…
جوری رفتی که تمومِ گذشته بمیره، دلِ خسته بهونه بگیره
دوسِــت دارم، ولی واسه ی گفتنشم دیـــــره…
باور کردم! دیگه راهی نداره که باشی…
ولی سخته، یهو تنها شی…
من غم دارم، درست اونقدی که خوشبختی داره می گذره با هر سختی…
خوب می دونم، دیگه تا تهِ دنیا پریشونم

 

[BARAN.]

روزای بعدِ توأم، می گذره اما عذابه…
واقعیه، ولی من فک می کنم توی خوابه!
درد و غم و دلِ من، رابطشون مثِ ماهه و مهتابه…
وقتی به یاد توأم، یادگاریتو نمی خوام عزیزم
تب میکنم واسه تو، آدما فک می کنن که مریضم!
اشکای بی کسیو، قطره به قطره توو بارونا می ریزم…
تو کاری کردی که حتی توو خنده ها، غمگینم…
خوبه که لااقل هر دفعه خوابتو می بینم!
هرچی گفتم، اگه می شه نرو… نشنیدی
بگو حالِ منو فهمیدی…
جوری رفتی که تمومِ گذشته بمیره، دلِ خسته بهونه بگیره
دوسِــت دارم، ولی واسه ی گفتنشم دیـــــره…
باور کردم! دیگه راهی نداره که باشی…
ولی سخته، یهو تنها شی…
من غم دارم، درست اونقدی که خوشبختی داره می گذره با هر سختی…
خوب می دونم، دیگه تا تهِ دنیا پریشونم
هرچی گفتم، اگه می شه نرو… نشنیدی
بگو حالِ منو فهمیدی…
جوری رفتی که تمومِ گذشته بمیره، دلِ خسته بهونه بگیره
دوسِــت دارم، ولی واسه ی گفتنشم دیـــــره…
باور کردم! دیگه راهی نداره که باشی…
ولی سخته، یهو تنها شی…
من غم دارم، درست اونقدی که خوشبختی داره می گذره با هر سختی…..

 

[BARAN.]

پازل بند | لحظه به لحظه